هورمون


دُنا رُباطی


• با روزنامه سر عمر را می تراشم تا دولت قالب های یخ را در شیارهای تابستان زیر هم نچیند
خلاف گفته آنچه می نویسم چیزی ست که با تفکر تو می خوابد تا بعد از این شعر اعتراض را از زبانت پرتاب کند به سوی خلاف گفته ی آنچه تو می شنوی از خلاف گفته آنچه من نوشتم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣ خرداد ۱٣۹۶ -  ۲۴ می ۲۰۱۷



با روزنامه سر عمر را می تراشم تا دولت قالب های یخ را در شیارهای تابستان زیر هم نچیند
خلاف گفته آنچه می نویسم چیزی ست که با تفکر تو می خوابد تا بعد از این شعر اعتراض را از زبانت پرتاب کند به سوی خلاف گفته ی آنچه تو می شنوی از خلاف گفته آنچه من نوشتم   
اشک در چشم چاقو می زاید وقتی با پاییز رگ خود را می زند و گُراگُر حسم می شکند وقتی که از پایین به بالا پرتابش می کنم
ساعت دیواری منتظر به اندازه دور دور دور دور چهار دور چرخید هنوز دارم می رقصم
کفش هایم جفت نیستند بعد از کفشهایم ک و به همین شکل آمد
صبح طعم سایه می دهد بر زبان چشم
خودم را ناز می کنم چه صبح خوبی هورمون ها بی هارمونی می رقصند
من حیوانم