مشروعیت، معرکه انتخاباتی، مشارکت - عباس گویا



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۶ -  ۵ ژوئن ۲۰۱۷


تعابیر مختلفی از مشروعیت حکومت وجود دارد که نمونه هائی از آن شامل نمایندگی مردم از طریق صندوق رای انتخاباتی، قانونی بودن، حقانیت مذهبی یا خونی -- یا نژادی، جنسی و مشابه آن -- یا حقانیت عقلانی داشتن، میشود. معنای مشروعیت در قلمرو حاکمیت سیاسی متناسب با اشکال سیاسی حاکمیت تغییر کرده است. پس برای درک اینکه مشروعیت در جمهوری اسلامی(ج ا) تابع حال کدام تعریف از مشروعیت است باید شکل حکومتی ج ا را به عینه تبیین کرد: آیا ج ا نوعی از حاکمیت دمکراسی، تئوکراسی، پادشاهی، استبدادئ، توتالیتر، ترکیبی از اینها یا شکل دیگری از حاکمیت است؟ در هیچیک از اشکال نامبرده، به جز مورد دمکراسی، نمیتوان از صندوق آرای مردم به عنوان یک فونکسیون جابجائی قدرت صحبت کرد. بجز در مخیله تئوری پردازان نسبیت فرهنگی، کسی نمیتواند بعینه حاکمیت سیاسی در ج ا را نوعی از دمکراسی قلمداد کند. در نتیجه وقتی از "انتخابات " در ج ا صحبت میشود، باید پرسید این پدیده چه کارکردی برای حکومت دارد؟ آیا در یک سیستم تئوکراسی، فونکسیون انتخابات میتواند جا و مکانی در تعیین قدرت سیاسی داشته باشد؟ در دمکراسی لیبرال غربی -- چه تخلف و تقلبی در انتخابات رخ دهد یا خیر-- نقش انتخابات جابجائی قدرت سیاسی در درون یک طبقه است. از این منظر حتی انتخاباتی که به حاکمیت هیتلر و موسولینی و ترامپ منجر شدند نیز مشروعیت داشتند.

اگر مشروعیت را با قانونیت مترادف بدانیم، تمام مقامات کلیدی ج ا مشروع هستند. همه آنها مشروعیت خود را از اسلام که بنوبه خود توسط ولی فقیه نمایندگی میشود گرفته اند. مبانی قانون اساسی ج ا که استبداد فردی مبتنی بر مذهب، یعنی ولایت فقیه، را هجی کرده، بر تئوکراسی استوار است. در تئوکراسی، بنا به تعریف، مشروعیت نه از حقانیت در نمایندگی مردم از طریق انتخابات، که با حقانیت مذهبی -- حال با هر مکانیسم درونی آن -- معنا پیدا میکند. خب اگر "انتخابات" در جمهوری اسلامی نقش مشروعیت بخشیدن به قدرت سیاسی را ندارد، چرا ج ا برای براه انداختن انتخاباتش هزینه های بعضا گزاف پرداخت میکند؟ از سوی دیگر، چرا بعضا مردم حول و حوش معرکه انتخاباتی به تحرک میافتند؟

جواب من به سوال اول این است که ج ا هیچگاه نتوانست حاکمیتش را تثبیت کند. انتخابات یکی از اشکال مختلف سرکوب است. ج ا هم اسلحه، زندان، شکنجه و اعدام را برای سرکوب مخالفینش بکار میبرد و هم بدلیل عدم ثبات، حمایت "مردم" را (درقالبهای مختلف، مانند برگزاری روتین مراسم نماز جمعه، تجمعات مختلف در بزرگداشتهای متفاوتش و معرکه های انتخاباتیش) بعنوان ابزار نرم ارعاب علیه مخالفین خود، از جمله علیه توده مردم، استفاده میکند.

دلایل مشارکت مردم
آیا مشارکت مردم ناشی از توهم یا ارعاب یا ترکیبی از ایندو یا حاصل اراده مستقل آنها با هر تعبیری که مثلا در رای سلبی متبلور میشود، است؟ برای جواب به این سوال باید در حد امکان نشان داد که کدامیک از مولفه های بالا در مشارکت مردم تعیین کننده بودند. برای نشاندادن مولفه های توهم یا ارعاب یا خط سوم باید از معرکه انتخاباتی فاصله گرفت، دلایل را در رویکرد مردم پیش از معرکه انتخاباتی جستجو کرد. مشارکت مردم را نمیشود در خود معرکه انتخاباتی توضیح داد برای اینکه این معرکه یک پدیده قائم بذات نیست. درنتیجه تلاش برای یافتن دلایل مشارکت مردم از طریق غور و تفحص در واقعه انتخاباتی به یک دور باطل تبدیل میشود. مردم یک شبه عوض نمیشود، لابد نشانه هائی از توهم یا ارعاب یا عامل سوم را میتوان پیش از نمایش اتنخاباتی دید و باینترتیب نشانداد که مشارکتشان در اتنخابات امتداد منطقی عاملی بوده است که پیش از آن واقعه قابل رویت بوده است.

چالش فرضیه مشارکت
بگذارید نکته ای را اضافه کنم. ما در اینجا فرض گرفته ایم که اکثریت عظیمی از صاحبین رای در مضحکه انتخاباتی اخیر شرکت کردند. مبنای این فرض آمار جمهوری اسلامی باضافه چند کلیپ فیلم از چند صف صندوق رای در تهران و شهرستانهاست. چرا باید این آمار را پذیرفت؟ غلط بودن فرض بالا ما را از بحثهای تدافعی (چه در توجیه مشارکت مردم و چه اعلام توهم و هر دلیل دیگر) به بحثهای تهاجمی علیه ج ا و مدافعینش خواهیم رسید. شاید تمام دعوا بر سر همین لحاف بوده باشد، اینکه اپوزیسیون را از طریق بحثهای تدافعی حداقل برای مدتی به انتقاد از خود مشغول کند!

پس اجازه دهید برای اطمینان خاطر خودمان هم که شده اول از همه صحت و سقم فرض مشارکت وسیع مردم را زیر ذره بین ببریم. رو کردن پوچی تبلیغات ج ا در خارج از کشور مبنی بر مشارکت پناهندگان سیاسی در مضحکه انتخاباتی -- بکمک مقابله کردن آن ادعاها با فاکت -- کار سختی نبود(١). براحتی معلوم شد که چه دروغ بزرگی را میخواستند در روز روشن به ما بخورانند. حال برای اطمینان خاطر، فرض مشارکت هفتاد و اندی درصد را زیر سوال ببریم. میزان مشارکت در این مضحکه با بهترین معیار چقدر بوده است؟ جواب به این سوال چه سیاسی باشد و چه آماری نمیتواند از دل انتخابات بیرون بیاید چرا که هیچ نظارت مستقلی بر روی صندوقها و رای شماری وجود نداشته است. اما میتوان با درجه بالائی از اطمینان خاطر اعلام کرد که میزان مشارکت حتما متاثر از روندهای پایدارتر سیاسی در جامعه بوده است که پیش از معرکه انتخاباتی در جریان بوده اند.

فضای بلافاصله پیش از معرکه انتخاباتی، فضائی اعتراضی بود: اعتراضات کارگری، اعتراضات زنان و جوانان، اعتراضات محیط زیستی و اعتراضاتی در چارچوب حقوق مدنی مانند تلاش همیشگی برای گرفتن ذره ای آزادی بیان و تشکل، اعتراضات برای آزادی زندانی سیاسی، اعتراضات علیه اعدام و همچنین اعتراضاتی علیه فقر و تنگدستی خفقان آور که در تمام یکسال پیش از معرکه انتخاباتی ابعادی وسیع و سراسری بخود گرفت. آخرین نمونه اعتراضات به فقر، پدیده ای بنام اعتراضات مالباختگان است.

با صرف مروری بر اختلافات مردم با حکومت، این واقعیت که "انتخابات" میدان حل آن اختلافات نیست بر ما هویدا میشود. برای مثال، آزادی پوشش (از جمله بی حجابی)، پدیده های اعدام، اختناق، ممنوعیت تشکل و اعتصاب، حتی معضلات اقتصادی که در دمکراسیهای لیبرال غربی از طریق وعده های انتخاباتی مورد خطاب قرار میگیرند مانند کاهش بیکاری، افزایش حداقل دستمزد، مبارزه با فقر و مشابه اینها، در جمهوری اسلامی قابلیت حل و فصل در میدان "انتخابات" را ندارند، قابل رای گیری نیستند! بعبارت دیگر، با نگاهی به روندی که مزدبگیران قدرت سیاسی را پیش از "انتخابات" اخیر مورد خطاب قرار دادند، نمیتوان به نتیجه گیری مشارکت آنها در انتخابات رسید. حداقل اینکه این بخش از مردم پتانسیل شرکت در انتخابات را نداشتند. اتفاقا از طریق برخی کلیپهای خبری و آمارهای ناخواسته منتشر شده‍ی ج ا میتوان رابطه یک به یکی بین معترضین بالا و عدم مشارکت شان در معرکه انتخاباتی را یافت. قطعا عوامل دیگری، مانند اجبار، میتوانسته است بخشی از همین مردم را به پای صندوقها بکشاند.

علاوه بر این باید بخاطر داشت که اگر چه ستم به زن و جوان صرفنظر از جایگاه طبقاتی به آنان اعمال میشود، و در مقابل این دو گروه اجتماعی با جمهوری اسلامی برای رفع محدودیتهای ناشی از جنسیت و سن -- صرفنظر از موقعیت طبقاتی شان – مبارزه میکنند، اما نمیتوان به نقش کلیدی اقتصاد و تاثیر آن بر چگونگی رفع ستم بیتفاوت بود. قشر مرفه زنان که رفاه خود را مدیون ج ا است اما همزمان از حجاب در رنج است با کارگران زنی که هم حیات فیزیکی شان به گروگان گرفته شده است و هم حجاب به آنها تحمیل شده است، لزوما راه حلهای مشابهی در برخورد با رفع ستم جمهوری اسلامی ندارند. برای زن مرفه حسن روحانی میتواند از طریق مضحکه انتخاباتی برگزیده شود، او میتواند قابل تحمل باشد حتی اگر مطلوب ترین آلترناتیو نباشد. اما برای زن کارگرهم صورتمسئله و هم راه حل، بحکم شرایط زیست عینی اش، فراتر از یک انتخاب بد و بدتر است.

خب آیا همین یک قلم واقعیت را میتوان بطریقی از آمار و ارقام جمهوری اسلامی استخراج کرد؟ معلوم است که نمیشود. میتوان حدس و تخمین زد اما نمیتوان وارد مناقشات آماری با جمهوری سرتا پا دروغ شد. ما در نتیجه لازم است به تصویری که واقعی است متکی شویم، یعنی کشمکشهای سیاسی را بعینه مشاهده و ارزیابی کنیم و از این کانال بی ربطی معرکه انتخاباتی را با منافع مزدبگیران نشان دهیم. اما مادام که اپوزیسیون سرنگون طلب به نفس صندوقهای رای حساسیت نشان میدهد و آنرا معیاری بر میزان دخالت و محبوبیت ج ا نزد مردم تلقی میکند، مادام که اپوزیسیون تبلیغات و آمار ج ا را مرجع قرار میدهد و به مردم فراخوان حتی تحریم میدهد، او تنور این معرکه را داغ کرده و خود را در صف بازندگان قرار میدهد چرا که داور این بازی در هر حال ج اسلامی است، در نتیجه هر نوع دخالت ما در این بازی پیشاپیش محکوم به بازندگی است!

جمعبندی من از به چالش کشیدن فرضیه مداخله وسیع مردم در معرکه اخیر انتخاباتی این است که چنین امری نمیتواند واقعیت داشته باشد. از آنجا که نفس حل و فصل کشمکشهای اخیر زحتمکشان و مزدبگیران با ج ا میدان انتخابات نیست، بحث بر سر "چرا مردم در انتخابات شرکت میکنند" موضوعیت خود را – بجز در حمایت از منافع آشکار طبقاتی – از دست میدهد. ضمن اینکه مولفه هائی نظیر اجبار و توهم همیشه میتوانند بدرجاتی روی مشارکت عموم تاثیر گذار باشند اما این عوامل در معرکه اخیر اولا بیربط و ثانیا ضعیف تر از آن بودند که در روندهای سیاسی آتی تاثیر گذار باشند.

خاتمه
مشروعیت یک حکومت از منظر من، موضوعی عینی، زمینی و پراتیکی است. مشروعیت یک حکومت نه از آسمان نازل میشود، نه در خون کسی نهفته است و نه در باورهای مذهبی و غیر مذهبی جا خوش کرده است. مشروعیت یک حکومت از منظر مردم، تابعی از نمایندگی عملی منافع آنان است.

بنا به داده های بالا، بنظر من، اپوزیسیون نباید وارد معرکه ای شود که کوچکترین اختیاری در آن ندارد. معرکه انتخاباتی که بنا به تعریف نه انتخابات است و نه اپوزیسیون حق شرکت در آن را دارد، معرکه ای که حتی بنا بتعریف نقشی در مشروعیت بخشیدن به حکومت ندارد، تنها باید با استفاده ما از "فضای انتخاباتی" برای فراخوان به سرنگونی حکومت روبرو شود.

(١) akhbar-rooz.com