اهریمن استبداد و استبدادپذیری


مارال سعید


• روزنامه ی اعتماد که عنوان اصلاح طلبی! را یدک می کشد در شماره ۱۷ خرداد مطلبی دارد با امضاء شورای نویسندگان، تحت عنوان "مشخصه اصلی دهه ۶۰ چیست؟" با خواندن این مطلب، هر خواننده ای که کمترین کنکاش در سیر وقایع دهه ی اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی داشته باشد بدون کمترین شبه به این نتیجه ی ساده خواهد رسید؛ آنجا که صحبت از قانونمداری و دمکراتیزم سیاسی و به زبان ساده: انسانیت است دست این آقایان جمله گی خونین است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ خرداد ۱٣۹۶ -  ۷ ژوئن ۲۰۱۷


روزنامه ی اعتماد ارگان حزب اعتماد ملی که عنوان اصلاح طلبی! را یدک می کشد در شماره روز چهارشنبه ۱۷ خرداد در صفحه ی اول خود مطلبی دارد با امضاء شورای نویسندگان، تحت عنوان "مشخصه اصلی دهه ۶۰ چیست؟"
با خواندن این مطلب، هر خواننده ای که کمترین کنکاش در سیر وقایع دهه ی اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی داشته باشد بدون کمترین شبه به این نتیجه ی ساده خواهد رسید؛ آنجا که صحبت از قانونمداری و دمکراتیزم سیاسی و به زبان ساده: انسانیت است دست این آقایان جمله گی خونین است.
نویسنده با همان بیشرمی که ذاتی گردانندگان یک نظام ایدئولوژیک است به راحتی از کیسه ی مردم خرج می نماید و رشادتها، پایمردیها و از خودگذشتگیهای مردم را به حساب حکومت می نویسد. گمان می برد در قرن اول هجری شمسی زندگی می کنند و این مردم کر و کور و گول هستند و اینها تنها باسوادان قریه. بدون ذره ای شرم، سیاستهای توسعه طلبانه و جنگ افروزانه ی همین رژیم و همان رهبر فرزانه که عامل کشتار صدها هزار زن و مرد و کودک در پس از خرداد سال ۱۳۶۱ (زمان آزادی خرمشهر) بود را کتمان می کنند.
او و آنها مزورانه خود را به نادانی می زنند تا نگویند در فاصله ی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ (پیروزی انقلاب) تا ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ (آغاز جنگ) چه تعداد انسان را در بیدادگاههایی که کمترین موازین حقوقی و آئین دادرسی در آنها رعایت نمی شد به دست اعدام سپرده شدند. اینان سعی بلیغ دارند تا جنایات خود و اعوان و انصارشان را در غبار جنگ بپچند و به افکارعمومی بگویند؛ آن بی قانونیها جمله گی از عصبیتهای جنگ ۸ ساله بوده است. نمی گویند چه تعداد دختر و پسر جوان مجاهد را اوباشان حزب الله تا پیش از ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ (زمان اعلان جنگ مسلحانه) در جای جای این مملکت لینچ کردند. نمی گویند ما چگونه سازمان مجاهدین خلق را به سمت لبه ی پرتگاه "جنگ مسلحانه" سوق دادیم تا بتوانیم روزانه فوج فوج آنان را اعدام کنیم.
آدمیت به چه حضیضی درآمدست که این قلم به مزدان، وقیحانه در چشم این مردم نگاه می کنند و نمی گویند؛ مردم ما به دستور رهبر کبیرمان فقط در یک تابستان بیش از ۴۰۰۰ تن از زنان و مردان شما را اعدام نمودیم بدون آنکه کمترین رد و نشانی از آنها در زمینه ی ترور و یا حتی سنگپرانی در دست داشته باشیم. ما آنها را کشتیم چون جنون انحصار طلبی، اقتدارگرائی و سیاستهای توسعه طلبانه مان با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد خدشه دار گشته بود و فقط با ریختن خون این زنان و مردان بی دفاع التیام می یافت.
آه؛ درد از این نیست که چرا این شورای نویسندگان! سینه سپر می کنند و از آن دوران بعنوان "دوران طلائی" یاد می کنند و سلحشوریهای زنان و مردان ایران را پرده ی ساطر دستهای خونین خویش می نمایند. درد از آنست که ندانمکاری و بی عملی ی احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی اپوزسیون کار را بدانجا رسانیده که همین قلم به مزدان و چاکران درگاه، پرچمدار اصلاحات گشته اند!
شک ندارم که آدمی به همین "تغییر" لیاقت آدمیت خواهد داشت، لیک آنکه می داند و کتمان می کند شیاد است و آنکه نام نویسنده بر خود می نهد و قلم به مزد می زند آدمیخوار است.
در پیشگاه صبر و استقامت و اراده ی مردم ایران سر تعظیم فرود می آورم. از آنها می آموزم، مردمی که در سخترین شرایط کمر به اصلاح جنون و خشونت و بی قانونی در این مرز و بوم بسته اند. مردمی که کمر به اصلاح خویشتن خویش بسته اند.
مردم ایران نیک فهمیده اند که جمهوری اسلامی با تمامی ی انحصار طلبیها، بی قانونیها، شقاوتها و ددمنشیهایش از درون ما مردم برخاسته است و اگر ما نتوانیم "اهریمن استبداد و استبداد پذیری" را که در درازای قرون و اعصار در دالانها و دهلیزهای قلب و مغزمان لانه نموده به زیر مهمیز قانون، اصلاح نمائیم، باز هرازچند از جایی سر برخواهد کشید و استبداد نوئی برپا خواهد داشت.