اتحاد اتحاد اتحاد
ایرانیان از هر باور و گروه و قوم، همه یک ملتند. فرقه گرایی به هر صورت و شکل ما را نابود می کند


حسین میرمبینی


• اگر در فردایی که خدا آن روز را نیآورد، بیگانگان به کشورمان پا گذاشتند که اوضاع کشورمان را سروسامان بدهند، یادمان باشد که ما در راه اتحاد و پیدا کردن یک فصل مشترک عقلانی و سالم هیچ نکوشیدیم و به همین علت برای چندمین بار ذلیل شدیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ بهمن ۱٣٨۵ -  ۱ فوريه ۲۰۰۷


راستی چگونه است که عده ای، با وجودی که امروز طشت اعتبار اندیشه هاشان از بام رسوایی فروافتاده و حتا دستشان در وخامت خرابی این اوضاع رو شده، باز حاضر نیستند بپذیرند که در قبال آنچه برما رفته و آنچه قرار است بر سر ما بیاید، بد عمل کرده اند و مسئول می باشند. من راجع به گروه و باور خاصی صحبت نمی کنم. چراکه فکر می کنم این مشکل همه گروه های سیاسی ما است و همه ما ایرانیان به نوعی در به وجود آمدن آنچه امروز در آن بسر می بریم، مقصریم. یکی با افکار سلطنت طلبی، یکی با ملی گرایی کور، یکی با افکار کمونیستی، یکی با مذهب «خمینیستی»، یکی با باور «ملی مذهبی» و پیروی از افکار شریعتی و دم زدن از تشیع علوی، یکی بر حسب تاجرپیشگی و سودجویی شخصی و یکی بر حسب قائل شدن به فضیلت گروهی و قومی و ناسیونالیستی. یکی بر حسب بی تفاوتی و به عاطل نشستن و یکی بر حسب کوشیدن در باطل. خلاصه وقتی در این کار دقت می کنیم می بینیم همه ما، هم در آن سالها و هم در این سالها، همواره بر طبل تفرقه کوبیده ایم و می کوبیم. اما جالب اینجاست که همه مان نیز مدعی هم هستیم که طی این زمانها درست عمل کرده ایم و اگر خرابی پیش آمده بار مسئولیتش برعهده دیگری، یا دیگران بوده است و می باشد. ما با این طرز تفکر و فرافکنی در واقع خود را داخل چرخه باطلی می کنیم که نتیجه آن خرابی بیشتر و رسیدن به بن بست است. چرا که اعتراف به تقصیر و مسئولیت پذیری حداقل ما را بر سر آن می آورد که بخواهیم ریشه های اصلی مشکلات فکری و باوری و اجتماعی خودمان را (بدون پنهانکاری و سرپوش نهادن بر آنها) مورد شناسایی قرار دهیم تا بعد بخواهیم در حل مشکلاتمان بکوشیم.
مگر نه این است که ما ایرانیان همواره گفته ایم که ما یک ملت هستیم؟ اگر این است پس چرا متوجه نیستیم که مشکلاتمان از خودمان است و هرچه هست از خود ما و همه ما است و اگر راه حلی هم باشد باز آن هم در خود ما است؟ ما برمبنای این حقیقت می توانیم حداقل در مسیری قرار بگیریم که از خرابی های بیشتر بعدی جلوگیری کنیم. درحالی که- برحسب آنچه که مقاله نویس ها می نویسند و اغلب سایتها و برنامه سازان رادیو و تلویزیونهای ۲۴ ساعته آنها را بازگو می کنند- جملگی حکایت از آن دارد که ایرانیان (اعم از مخالف و یا موافق) هر یک با پیروی از یک فکر محدود و باور تفرقه برانگیز، عامدا و به اختیار راهی را در پیش گرفته که وضع را از این هم که هست بدتر سازد. روی سخن من در اینجا فقط به مذهبیون سیاست باز درون کشور نیست، بلکه مشمول حال همین روشنفکران لاییکی می شود که اینروزها در خارج از کشور به یمن وجود اینترنت و سته لایت، صاحب رادیو و تلویزیون و تریبون آزاد شده اند و با برداشتن علم «ایرانیت» و لگد کردن «اسلام» و توهین علنی به باور میلیون ها نفر از هموطنان شان هرچه بیشتر و شدیدتر در شیپور تفرقه و فرقه گرایی می دمند. واضح تر بگویم، مقصودم کسانی اند مثل آقایان مهندس بهرام مشیری و هومر آبرامیان و رضا فاضلی و ... که به زعم خودشان روشنگری و کار میهنی می کنند اما در واقع برانگیزنده جهل و فروزنده آتش خشم و تفرقه اند. ادامه دادن بر این فکر خراب و اصرار ورزیدن بر این کار زشت، جز آنکه آتش جنگ را شعله ورتر سازد و وضع را از آنچه که امروز در آن هستیم، بدتر کند، نیست.
امروز ما کشور عراق را درمقابل خود داریم و هر ساعت و لحظه از طریق رسانه های خبری از اوضاع وحشتناک آن مطلع می شویم. بنابراین چگونه است که این آقایان با وجودی که خود را علامه و تاریخ دان و هنرمند و شاعر به حساب می اورند، قادر نیستند بینند که طرح اینگونه مباحث (آنهم بطور یک جانبه و از طریق تلویزیون که جایی برای بررسی صحت و ثقم مطالب نیست) به وحدت و استقلال ایران ضربه می زند و ایرانیان را هرچه پراکنده تر می سازد. عملکرد بوش در عراق اگر برای عراقیان و ملت آمریکا بسیار بد بود اما برای ما ایرانیان حداقل این حسن را داشته است که ما را در برخورد با مشکلاتمان و مشکلات منطقه واقع بین سازد.
این مسئله اگر پیشترها به یمن خفقان محمدرضا شاه و صدام حسین و البته خمینی پنهان بود و کسی نمی توانست آن را ببیند اما اینک با مشاهده اوضاع آشفته عراق و نقش و سهمی که همه در بوجود آوردن آن داشته اند و دارند، می تواند ما را به این حقیقت اساسی رهبری کند که خرابی کار بیشتر از آن چیزی است که ما تصور می کنیم. بنابراین ایجاب می کند که در این اوضاع خطرناک همه ما مواظب رفتار و سخنان مان باشیم. اینکه هرکس بنا به ذوق و باورش و تفسیری که از جهان دارد به تعبیر مسائل بپردازد، هنری نکرده است. مثلا اگر ما نیز (مثل آقای احمدی نژاد) بگوییم که تمامی بدبختی امروزین جامعه ما همه از زمانی آغاز شد که کشور اسراییل را اروپاییان و آمریکاییان با زور اسلحه و قلدری در خاورمیانه بوجود آوردند، شاید در این سخن درستی های هم موجود باشد و کسانی هم پیدا شوند که بخواهند به آن بهاء بدهند و بخواهند این حرف را از طریق رادیو و تلویزیون و سایت های اینترنتی شان منتشر کنند. اما آیا براستی این مسئله مشکل اصلی ما است؟ مشخص است که این جز فرا فکنی نیست. چراکه هر زمان در جهان بر اثر ضعف ملتها، دیگرانی که قدرتمندند اعمال قدرت می کنند و بر حسب زورشان نقشه کشورها را دگرگون می سازند. این می تواند هر زمان در مورد کشور ما نیز اتفاق بیفتد. ما ایرانیان اگرمتفرق و پراکنده بشویم مطمئنا سرزمینمان دستخوش تاراج بیگانگان خواهد شد. بنابراین سعی نکنیم که بر طبل پراکندگی بکوبیم. پیشترها نیز (منظورم قبل از تاریخ صفویه است) که از داشتن یک دولت صددرصد ایرانی محروم بودیم و کشورمان به دست بیگانگان اداره می شد، به خاطر پراکنده گی و تفرقه بود. ما امروز ناچاریم که با همین باورها و همین افکار متعدد حول یک اندیشه راهبردی سالم و فراگیر جمع شویم که نه فقط به جایگاه وجودی و اجتماعی همه ایرانیان احترام گزارد وهمه حق و حقوق طبیعی آنها را برسمیت بشناسد، بلکه برخوردار از چنان سعه صدری باشد تا بخواهد فرصت شرکت در حکومت را چه برای مخالف و چه برای موافق یکسان فراهم آورد. این فرصت را اگر پیشترها حکومت پادشاهی فراهم می آورد آنگاه کار ما امروز به اینجاها نمی کشید.
ایرانیان اگر به کشور و میهنشان علاقمند باشند و اگر سربلندی کشورشان را آرزو کنند، چاره ای ندارند جز اینکه بد و خوب عناصر اجتماعی شان را از آن خود بدانند و بخواهند در رفع مشکلات و زدودن بدی های جامعه شان مشترکا مسئولیت بپذیرند و همکاری کنند. این را اگر ما خوب درک کنیم شاید فرجی حاصل شود و الا مطمئن باشید که بر اثر پراکندگی فکری و تفرقه و خراب کردن همدیگر کشورمان را به دست خودمان نابود خواهیم ساخت. اگر در فردایی که خدا آن روز را نیآورد، بیگانگان به کشورمان پا گذاشتند که اوضاع کشورمان را سروسامان بدهند، یادمان باشد که ما در راه اتحاد و پیدا کردن یک فصل مشترک عقلانی و سالم هیچ نکوشیدیم و به همین علت برای چندمین بار ذلیل شدیم. از من نمی پذیرید، از حافظ بشنوید:
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکی است
                                                مجموعه ای بخواه و صراحی بیار هم