کاریکلماتور ۶


ناصر زراعتی


• گُلی گُل است که پیش از «دیده» شدن، عطرش «شنیده» شود.
گُلابِ مرغوب گِلاب را هم خوش‌بو میکند.
این روزها، به قدری «خالکوبی» (تَتو) رایج شده که ما «خال نکوبیده ها» از خجالت، باید خودمان را حسابی بپوشانیم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ خرداد ۱٣۹۶ -  ۱٨ ژوئن ۲۰۱۷


 
*
گُلی گُل است که پیش از «دیده» شدن، عطرش «شنیده» شود.
*
گُلابِ مرغوب گِلاب را هم خوش‌بو میکند.
*
این روزها، به قدری «خالکوبی» (تَتو) رایج شده که ما «خال نکوبیده ها» از خجالت، باید خودمان را حسابی بپوشانیم.
*
طرف سایه اش به قدری سنگین شده که نمیتواند آن را دنبالِ خود بکشد.
*
سایه‍ی طرف به قدری سنگین شده که خودش هم موفق نمیشود از خودش وقتِ ملاقات بگیرد.
*
رفیقِ اهلِ حالِ ما تنهاچیزی که ندارد همان «حال» است.
*
رفیقِ اهلِ حالِ ما تا کنون، دوازده هزار بار «دوازده قدم» را شروع کرده است.
*
رفیقِ اهلِ حالِ ما واقعاً «حال» را به «گذشته» و «آینده» ترجیح میدهد.
*
هم میهنِ دائم درحالِ تغییر و تحولِ ما ابتدا، گردنبندِ «اللهِ» خود را به «صلیب» و سپس به نقشِ «فَروَهَر» تبدیل کرد.
*
رفیقِ چپِ سابقِ ما مدتهاست سبیلِ «استالینی»اش را تبدیل کرده است به سبیلِ «درویشی».
*
طرف گیاهخوار است، امّا «ورزش»هایِ موردِعلاقه‌اش «شکار» است و «ماهیگیری».
*
نمیدانم چرا هم میهنانِ «اصلاح طلبِ» ما «تاریخِ ایران» را از دوّمِ خُردادِ ۱٣۷۶ به بعد در نظر میگیرند.
*
هم میهنِ پارسیِ سَره گویِ ما چنان اصرار دارد همه‍ی ما را مثلِ خودش بکند تا به «پارسیِ سَره» سُخن بگوییم که انگار این زبانی که ما سالهاست داریم به کار میبریم، زبانِ قومِ یأجوج و مأجوج است.
*
هم میهنِ پارسیِ سَره گویِ ما چنان خود را مُحق میداند که حتا میخواهد زبانِ انگلیسی را هم «سَره» کند.
*
هم میهنِ پارسیِ سَره گویِ ما از بیشترِ هم میهنانِ همزبانِ خود حیرتزده و گِلِه مند است که چرا همشه به سُخنانِ مهم و جدّیِ او میخندند؟!