تأملی بر خطراتی که ایران را تهدید میکنند


م. چشمه


• مردم ایران میبایست از آنچه در توان دارند بمنظور جلوگیری از بروز جنگ استفاده کنند. حداقل کار آنست که از حاکمیت جمهوری اسلامی بخواهند تا دست از غنی سازی اورانیوم برداشته و از مداخله در امور عراق، لبنان و فلسطین دست بر دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ بهمن ۱٣٨۵ -  ٣ فوريه ۲۰۰۷


پس از تصویب قطعنامه ۱۷٣۷ شورای امنیت بر علیه ایران مفسران بسیاری در داخل و خارج کشور و از جمله جناحها و شخصیتهائی از درون حاکمیت بوضعیت بسیار بحرانی و مخاطره آمیز و بقول آقای رفسنجانی "غیر عادی" کشور اشاره کرده اند. پاره ای از مفسرین نیز تا بدین حد پیش رفته اند که حمله نظامی آمریکا به ایران را قریب الوقوع میدانند. البته ماجراجویان و سرسختان رژیم نیز از طریق بلندگوهای خود تبلیغ میکنند که جای هیچ گونه نگرانی نیست و وضعیت عادی است! از آنجا که حقیقتاً ایران در موقعیت سرنوشت سازی قرار گرفته است، تحلیل خطراتی که هم اکنون ایران را تهدید میکنند بصورت واقع بینانه و بدون غلو در ارزیابیها، بسیار ضروری بنظر میرسد.

همانگونه که در نوشته های قبلی اشاره کرده ام (۱)، ایران از دو زاویه و یا دو جبهه در معرض خطرات جدی و حتی خطر جنگ ویرانگر قرار گرفته است؛ یکی بحران هسته ای که ایران را در مقابل آمریکا و غرب قرار داده، و دیگری بحرانی است ناشی از غوطه ور شدن آمریکا در باتلاق عراق همراه با تحریکات ضدآمریکائی رژیم جمهوری اسلامی در عراق و مداخله در امور داخلی این کشور، که پیامد آن موجب رو در روئی ایران و آمریکا و بسیج جبهه ای از کشورهای سنی عرب در مقابل ایران شده است. نقش مخرب حزب الله در لبنان و روابط جمهوری اسلامی با سازمان حماس نیز باین رودر روئی هر چه بیشتر دامن زده اند.

جای تردید نیست که هر دو جناح حاکمیت در آمریکا و حتی بسیاری از کشورهای اروپا-- شایدباستثنای فرانسه-- اکتساب سلاح هسته ای را توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران و بویژه جناح پادگانی آن خطری جدی برای امنیت ملی خود دانسته و آنرا غیرقابل قبول میدانند. در این رابطه بر سر استراتژی مقابله با رژیم ایران و رام کردن آن کماکان در آمریکا اجماع وجود ندارد. عده ای بر دیپلماسی و مذاکره تکیه میکنند، و عده ای دیگر بر فشار سیاسی – اقتصادی و ایزوله کردن ایران در عرصه بین المللی و نگاه داشتن اهرم نظامی بمثابه شمشیر داموکلس بالای سر رژیم، تکیه میکنند. دولت بوش بر خلاف توصیه های گروه مطالعات عراق (بیکر- هامیلتون) سیاست محاصره سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران را در پیش گرفته است. در زمینه سیاسی نه تنها بالاخره توانست با کسب رضایت چین و روسیه قطعنامه شورای امنیت را بر علیه ایران تصویب کند، بلکه توانسته است با دیپلماسی موفق کشورهای عرب سنی خاورمیانه را بر علیه ایران بسیج کند. آنتونی شادید خبرنگار مشهور واشنگتن پست در مقاله مفصلی در تاریخ ٣۰ ژانویه تحت عنوان "صعود ایران، تقصیر از آمریکا" در رابطه با تشکیل یک جبهه اعلام نشده ضدایران مینویسد: "بخاطر مقابله با نفوذ ایران، آمریکا در صدد بر آمده تا محوری از کشورهای میانه رو عرب سنی شامل مصر، اردن، عربستان سعودی و کشورهای کوچک خلیج شکل دهد. مقامات اسرائیلی در مورد همسوئی احتمالی منافع کشورشان با کشورهای فوق بمنظور مقابله با نفوذ ایران و برنامه هسته ای آن صحبت کرده اند." کشورهای عرب سنی و بسیاری از رسانه های عمومی آنها از جمله شبکه "الجزیره" در پرتو سیاستهای احمقانه آخوندها در دنیای عرب و پیشروی و تحرک شیعیان در عراق و لبنان بآنچنان جو ضد ایرانی- ضد شیعی دامن زده اند که بنوشته آنتونی شادید در مقاله فوق الذکر در محله های سنی نشین بیروت از شیعیان بعنوان صفوی ها (ظاهراً صفتی مذموم در میان اعراب سنی) نام برده شده و زیر پوستر های بزرگ صدام حسین نوشته شده "تو به بهشت رفتی، آنها که ترا کشتند به جهنم خواهند رفت." همین مسأله در میان اقلیت سنی در عراق نیز دیده شده، که امروز شیعیان عراقی را بمثابه "دشمن ایرانی" خطاب میکنند. بگفته بسیاری از مفسرین بنظر میرسد که در اثر سیاستهای ایران بر باد ده جمهوری اسلامی، دولت آمریکا موفق شده است تا حدی مرکز ثقل بحران خاورمیانه را از جبهه اسرائیل- فلسطین به جبهه ایران شیعی و اعراب سنی خلیج فارس منتقل کند، و هم اکنون نیز سعی بر آن دارد تا ناکامیهای خود در عراق را در افکار عمومی امریکا در اصل ناشی از نقش خرابکارانه ایران در عراق قلمداد کند، امری که میتواند پیش درآمد حمله احتمالی نظامی در آینده به ایران باشد.

در زمینه اقتصادی، سیاست آمریکا در مورد ایران بیشتر جنبه دراز مدت داشته و محور اصلی آن محروم کردن صنایع نفت ایران از سرمایه گذاریها و تکنولوژی لازم بین المللی برای افزایش بازدهی چاههای نفت و در واقع خفه کردن شریان اصلی حیات جامعه ایران است. گزارش یک گروه تحقیقاتی اخیر در دانشگاه جانز هاپکینز پیش بینی میکند که با درنظر گرفتن افزایش مصرف داخلی و نابسامانی صنعت نفت ایران، صدور نفت ایران سالیانه حدود ۵ تا ۱۰ درصد کاهش داشته، بطوریکه با ادامه این روند ایران تا ٨ یا ۱۰ سال آینده اساساً صادرات نفت نخواهد داشت. از دیگر اهرمهای اقتصادی فشار بر ایران اما با تأثیرات کوتاه مدت، تحریم بانکهای ایران و فشار بر کشورهای اروپائی در جهت عدم اعطای اعتبارات بانکی بمنظور تسهیل تجارت شرکتهای اروپائی با ایران است. بنوشته استیو وایزمن در نیویورک تایمز ٣۰ ژانویه کشورهای اروپائی کماکان در این زمینه مقاومت میکنند. وی مینویسد: "در سال ۲۰۰۵ ایتالیا مبلغ ۶.۲ میلیارد دلار اعتبار، آلمان ۵.۴، فرانسه ۱.۴ و اسپانیا و اتریش هر یک میلیارد دلار اعتبار بانکی در اختیار شرکتهای اروپائی قرار داده تا تجارت با ایران را تسهیل کنند." تجربه نشان داده است که کشور های اروپائی و در رأس آنها فرانسه باین سادگی حاضر به دست کشیدن از منافع آسان خود در ایران نیستند. شاید فقط واهمه از خطر حمله اتمی به اروپا آنان را به تغییر سیاست جدی در مورد ایران در آینده وادار سازد.

به باور این قلم، شاید در کوتاه مدت خطر درگیری ایران در جنگ با آمریکا و متحدینش نه در درجه اول بخاطر مسأله هسته ای، بلکه بیشتر بخاطر اوضاع بحرانی خاورمیانه میباشد. چرا که منابع معتبر از جمله موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک در بریتانیا (بی بی سی، ٣۱ ژانویه) دست یابی ایران به مواد لازم برای تولید سلاح هسته ای را حد اقل دو تا سه سال دیگر ممکن نمیدانند. گر چه نگرشی اجمالی به اوضاع اجتماعی و نظامی آمریکا و از جمله جو ضد جنگ در میان مردم نشان میدهد که جامعه آمریکا در حال حاضر آماده جنگ با ایران نیست، لیکن احساس خطر یک اقلیت مصمم اما ضربه خورده و تضعیف شده در هیئت حاکمه آمریکا و بویژه شخص رئیس جمهور که در سیستم سیاسی آمریکا از قدرت بسیاری برخوردار است، بر زمینه سیاستهای جنون بار جناح پادگانی در ایران میتواند آتش جنگ را حتی در کوتاه مدت بر افروزد و شمشیر داموکلس را بر گردن ایران فرود آورد. اعزام ناو هواپیمابر جدید به خلیج فارس و ارسال موشکهای پاتریوت به این منطقه حاکی از آماده شدن دولت بوش برای درگیری احتمالی با ایران است. در نظر داشته باشیم که یک اقلیت امام زمانی نیز در ایران، کسانی که هیچ گونه پیوند عاطفی با این سرزمین نداشته و در نتیجه ورشکستگی تاریخی یک ایدئولوژی پوسیده حاضرند آتش به خرمن هستی ایران زنند، از درگیری با آمریکا استقبال کرده و هر روز بر تحریکات و توطئه هایشان در عراق می افزایند. بعنوان مثال آقای حسین باستانی در نشریه اینترنتی "روز" از یک مورد کوچک این تحریکات پرده برداشته است. وی نشریه "صبح صادق" ارگان دفتر سیاسی سپاه پاسداران را نقل میکند که در مورد "سهولت ربودن" سربازان آمریکائی در عراق و افغانستان لاف میزند. طرفه اینست که اگر سیاست یی ثبات سازی عراق و خنثی سازی سیاستهای آمریکا در آنجا توسط جمهوری اسلامی تحقق پذیرد، آنگاه بزرگترین خطر متوجه خود ایران خواهد شد. در واقع شکست قطعی آمریکا در عراق باحتمال بسیار زیاد در گیری ایران را در یک جنگ منطقه ای بدنبال خواهد داشت. اگر حتی فرض کنیم که فشار های بین المللی باعث شوند که ایران سیاست تحریک آمیز خود را در خاورمیانه تغییر دهد، باز روشن است که اگر رژیم جمهوری اسلامی در دراز مدت، یعنی در ظرف یکی دو سال آینده در مورد توقف غنی سازی اورانیوم اقدام لازم بعمل نیاورد، در آنصورت احتمال جنگ با ایران با توافق هر دو جناح حاکمیت آمریکا تقریباً قطعی است.

بهمان اندازه که فشار همه جانبه بر ایران افزوده شده و خطر جنگ ایران و آمریکا افزایش یافته است، شاید بهمان میزان نیز شانس تحولاتی در درون حاکمیت اسلامی و عقب نشینی جدی آن در مقابل آمریکا و جامعه بین المللی افزوده شده است؛ چرا که تاریخ و تجربه ۲٨ سال حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است که ملایان حاکم بر ایران فقط زبان زور را می فهمند، و تنها در زمانیکه احساس کنند خطر واقعی در کمین آنها نشسته است، حاضرند به عقب نشینی و نوشیدن جامهای زهر تن دهند. تجربه باز نشان داده است که اینان برای افکار عمومی مردم ایران و حتی پایگاه اجتماعیشان پشیزی ارزش قائل نیستند، چرا که اینان مردم را در حکم گوسفند تلقی میکنند. تناقض گوئی و پشت کردن به شعارها و اهداف اعلام شده از خصائص ذاتی جمهوری اسلامی است. عقب نشینی کنونی حزب الله در لبنان و سکوت نسبی جمهوری اسلامی را در مورد سیاستهای تهاجمی آمریکا در عراق که موجب دستگیری مأمورین نظامی- امنیتی رژیم اسلامی شده است را فقط در پرتو چنین تحلیلی میتوان درک نمود.

هیچ ایرانی آزادیخواه و وطن پرستی نیست که نداند جنگ احتمالی آمریکا با ایران اجباراً لشگرکشی برای تعویض رژیم نبوده و بلکه یک بمباران گسترده با هدفهای نظامی- سیاسی- اقتصادی بمنظور در هم شکستن، تا حد نابودی ایران، در حدی است که حتی رژیم نتواند یک عکس العمل جدی در مقابل این تهاجم از خود نشان دهد. مردم ایران میبایست از آنچه در توان دارند بمنظور جلوگیری از بروز جنگ استفاده کنند. حداقل کار آنست که از حاکمیت جمهوری اسلامی بخواهند تا دست از غنی سازی اورانیوم برداشته و از مداخله در امور عراق، لبنان و فلسطین دست بر دارد. حرکت و تکان یک ملت در یک دوران بسیار کوتاه و حساس تاریخی میتواند سرنوشت آن ملت را تا دهه ها و بلکه سده ها تحت تأثیر قرار دهد. ما اکنون در یکی از این دورانها بسر میبریم.

۱٣ بهمن ۱٣٨۵

زیرنویس ها:
۱. " بحران فراگیر خاورمیانه و نقش خطرناک جمهوری اسلامی" م. چشمه، اخبار روز، ۲٣ آذر ٨۵.