آئینه و زیتون
دکتر اسعد رشیدی
•
بامداد
با آوای سبک گامهایت
خمیازه کشان برمیخاست
بازوان تُرد و نمناکش را
میگشود از کمرگاه کوهی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٨ تير ۱٣۹۶ -
۲۹ ژوئن ۲۰۱۷
برای رامین و رفقای جانباخته اش
بامداد
با آوای سبک گامهایت
خمیازه کشان برمیخاست
بازوان تُرد و نمناکش را
میگشود از کمرگاه کوهی
که تُرا به یاد خواهد آورد
به هنگامی که عرق ریزان
گلوی بریده ی گردنه ای را بالا میآمدی
و نان و لبخندت را
به تساوی تقسیم میکردی.
تُرا به یاد خواهد آورد شامگاه:
باد میان گیسوانت میپیچید
ماه از شانه ات بالا میخزید
و از لبهایت میگذشت
ترنم ترانه ای
که نسیم با خود میبُرد
تا ژرفای دره ای
که آرام آرام در خواب میشد.
اینک آفتاب برآمده است،
میبینمت
که پاورچین پاورچین
با شاخه ای زیتون و
آیینه ای در کف
به کوهستان نزدیک می شوی.
٢٤/٠٦/٢٠١٧
|