ارتزاق از سرمایه‌ تاریخی جنبش کمونیستی - صدیق اسماعیلی
نگاهی به مناسبات جدید کومه‌له با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد


اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ تير ۱٣۹۶ -  ۴ ژوئيه ۲۰۱۷


مقدمه:
در حاشیه انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا در ایران، کومه‌له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران برای اولین بار با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد، بیانیه مشترکی در جهت برای بایکوت این انتخابات امضا کرد و رفیق ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومه‌له، سخنگوی این کارزار شد.(١) این رویداد واکنش‌های زیادی به همراه داشت. تعداد زیادی از فعالین چپ و کمونیست با دید نقادانه (فارغ از اینکه برخی از این انتقادات غیر سیاسی و تخریبی است) به این موضوع پرداخته‌اند که مهمترین این نقد‌ها، موضع‌گیری فعالین کمونیست و کارگری در داخل کشور است.
در مقابل، چند نفر از رفقای عضو رهبری کومه‌له و حزب کمونیست ایران، به انتقادات مطروحه پاسخ داده‌اند.اما پاسخ این رفقا به منتقدین فراتر از دفاع و یا توجیه یک اتحاد عمل و یک بیانیه مشترک معین با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد در حاشیه انتخابات است. البته هر کدام ازاین گونه توجیهات خود سوال برانگیز است. اگر بپذیریم که این بیانیه صرفا یک اتحاد عمل و نه همگرایی نظری‌ست، آنگاه این پرسش پیش خواهد که طبقه کارگر و اقشار ستمدیده جامعه کردستان ازچنین اتحاد عملی چه سودی خواهند برد؟! اصولا متحدین اصلی کمونیست‌ها و جنبش طبقه کارگر چه کسانی و کدام نیروها هستند و کومه‌له به عنوان یک جریان رادیکال و کمونیست، باید متحدین خود را از درون کدام یک از جریانات و نیروهای سیاسی و مشخصا از درون کدام طبقه اجتماعی جستجو کند؟! پرسش مهمتر اینکه؛ چه تمایزی بین راه حل احزاب بورژوایی و ناسیونالیست- اسلامی کردستان با راه حل سوسیالیستی برای رفع ستم ملی وجود دارد؟!
عده‌ایی دیگر از رفقا به این موضع سیاسی جدید ایراد گرفته‌اند و خطوط قرمز یک جریان کارگری و کمونیستی مانند کومه‌له را متذکر شده‌اند.(٢)
من نیز به سهم خود تلاش خواهم کرد تا ضمن یادآوری و نیز استناد به مصوبات کنگره‌های حزب کمونیست ایران و کومه‌له، به رفقایی که موافق این مناسبات جدید و ادامه آن هستند، نشان دهم که آنچه اتفاق می‌افتد ترسیم خط مشی جدید اما شناخته شده و مغایر با سیاست‌های تاکنونی کومه‌له و حزب کمونیست ایران و نیز به ضرر جنبش طبقه کارگر و جنبش کمونیستی در کل و بویژه به زیان جنبش رادیکال و سوسیالیستی کومه‌له است. بدون شک این نقدی است صمیمانه و دلسوزانه، در جهت تقویت کومه‌ڵه و دفاع از مواضع سوسیالیستی و سنت‌های مبارزاتی و رادیکال آن.

کشمکش‌های منطقه‌ایی
تحولات سیال منطقه بحث عمیقی است اما به طور کلی می‌توان به چند نکته اساسی اشاره کرد؛ سیاست‌های آمریکا در منطقه، رقابت قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای با یکدیگر و تحرکات جمهوری اسلامی در چهار چوب این جهانبینی قابل توضیح هستند که لشکر کشی، جنگ، رقابت‌های سبعانه، انحصارات بزرگ، اعمال نفوذ بنگاه‌های عظیم مالی و صنعتی بر سیاست دولت‌ها و دست‌اندازی به منابع انرژی، از خصوصیات نظام سرمایه‌داری در بالاترین حد رشد خود هستند. اما این نظام در عین حال به مرحله‌ایی رسیده است که جهان امروز را در مقابل دو راهی گذار به سوسیالیزم یا بازگشت به عصر بربریت قرار داده است.(٣) این نظام که خود روزگاری نیروهای مولده را رشد داده بود اکنون گندیده است و خود به مانعی بر سر راه پیشرفت نیروهای مولده تبدیل شده است. حضور خونین نظامی و سیاسی و اقتصادی آمریکا در خاورمیانه پاسخ به یک نیاز نظام سرمایه امپریالیستی آمریکاست.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی نیز که در قطب روسیه و همپیمانانش قرار گرفته، تلاش دارد همانند رقبای خود در این عرصه‌ها ابراز وجود کند. آنچه که در بطن وقایع این منطقه می‌گذرد، ریشه در تضادها و کشمکش‌های سیاسی، تاریخی و اجتماعی این منطقه دارد. اما آنچه که حائز اهمیت است؛ این است که دولت آمریکا و دیگر دولت‌های غربی اگر چه از سرکشی‌های جمهوری اسلامی دل خوشی ندارند، اما شواهد نشان می‌دهد که خیال سرنگونی جمهوری اسلامی و یا "رژیم چنج" را هم در سر ندارند. حداقل به این دلیل ساده که تاکنون نتوانسته‌اند جایگزینی برای آن آماده کنند و البته نمی‌خواهند سرنوشت این کشور مهم منطقه را به روندهای غیر قابل پیش‌بینی بسپارند.
اگر چه سیاست‌های جمهوری خواهان آمریکا با دمکرات‌ها در شکل و سطح فرق دارند اما با آمدن ترامپ و قدرت گیری دوباره جمهوری خواهان، اهداف استراتژیک آمریکا در قبال جمهوری اسلامی کماکان یکسان است و منشاء اثری از تغییر رژیم ایران در آن دیده نمی‌شود. عملکرد تاکنونی دولت آمریکا در قبال کانون‌های بحران در خاورمیانه، فشار بر علیه جمهوری اسلامی بر سر بحران اتمی و قلدری‌های او در منطقه نیز بیانگر این واقعیت است که آمریکا برای تشدید فشار بر جمهوری اسلامی عمدتا به ظرفیت‌ها و پتانسیل دولت‌های هم‌پیمان خود در سطح منطقه اتکا می‌کند. هیچ کدام از این تحولات ابتدا به ساکن نیستند. بخش مهمی از آن‌ها حتی در چند سال قبل نیز به روشنی قابل مشاهده بودند. اما آنچه‌ در دوره اخیر مسجل شده است، اساسا به سر کار آمدن جمهوری‌خواهان آمریکا مربوط می‌شود. باید برای متوهم‌ترین نیروها نیز روشن شده باشد که آمریکا در تعقیب منافع خود در منطقه چاره‌ای جز به کارگیری جریانات ارتجاعی و اسلامی ندارد. برای نمونه با تقویت بنیه نظامی و ظرفیت‌های امنیتی و دفاعی عربستان سعودی یا متحدان دیگرش در منطقه، حداقل دو هدف را تعقیب می‌کند؛ تشدید فشار بر جمهوری اسلامی و کاهش دخالت آن در منطقه و نیز ایجاد اشتغال و تقویت بنیه اقتصادی آمریکا.
فروش حجم وسیعی از تجهیزات نظامی به عربستان از یک طرف کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی در مناطق تحت نفوذش مانند یمن، عراق، لبنان و سوریه است از سوی دیگر با آتش افروزی و ایجاد ناآرامی و درگیری‌های نظامی در منطقه، در خدمت پیدا کردن مشتری‌های بیشتر برای فروش تسلیحات نظامی و به دنبال آن ایجاد اشتغال در آمریکا و استثمار بیشتر طبقه کارگر آن کشور و ایجاد فقر و فلاکت هر بیشتر برای توده‌های ستمدیده در خاورمیانه است.
دولت آمریکا تلاش می‌کند که به یاری هم‌پیمانانی همچون اسرائیل، عربستان و ترکیه از امکانات و ظرفیت‌هایی که حکومت اقلیم کردستان دارد و از پیوندهای نزدیکی که حکومت بارزانی با بسیاری از احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد ایران دارد، استفاده کند. شواهد نشان می‌دهد که عربستان با جدیت روی این پروژه سرمایه‌ گذاری کرده و ثمره این تلاش نیز نزدیک کردن احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد ایران به همدیگر است و بنا به ماهیت سیاسی این احزاب و امید به مداخله آمریکا در ایران و نیز ظرفیتی که تاکنون این احزاب از خود نشان داده‌اند، فرصت آن رسیده است که بار دیگر آن‌ها را برای مدت زمان مشخصی به بازی بگیرند و از آن‌ها نیز به عنوان یک اهرم فشار سیاسی علیه جمهوری اسلامی استفاده کنند. از این رو بی جهت نیست که یک سازمان ارتجاعی و اسلامی مانند "خبات" که هیچ پایگاه و نفوذ کلام اجتماعی ندارد را زنده می‌کنند و آن را به عنوان یک جریان سیاسی سر زبان‌ها می‌اندازند.
برگزاری سمینار‌ها و پانل‌های مختلف از سوی موسسات و دستگاه‌های تبلیغی وابسته به خانواده بارزانی نیز دقیقا این هدف را تعقیب می‌کند.(٤) بارزانی در پرتو این شرایط اما هدف دیگری را نیز تعقیب می‌کند؛ رقابت با پ.ک.ک و کاستن نفوذ و تاثیرات آن بر مردم کردستان در هر چهار بخش کردستان.
نیازی به گفتن نیست که مقاومت مردم کوبانی و حمایت‌های جهانی از آن، صرفا تهدیدی برای داعش و موسسین و حامیان آن نبود بلکه تهدید جدی‌تری برای بی اعتبار کردن خانواده بارزانی و در کل حکومت اقلیم کردستان بود. مقاومت قهرمانانه مردم کوبانی در برابر حملات داعش، معادلات سیاسی را در منطقه به هم ریخت و در پرتو آن نیروهای ی.پ.گ و ی.پ.ژ و نیز حزب پ.ک.ک نفوذ کلام زیادی در بین مردم هر چهار بخش کردستان پیدا کردند. درست در همان زمانی که بسیاری از مردم با پرچم‌های مزین به تصویرقهرمانان و گریلاهای مدافع کوبانی و نیز عکس"اوجلان" در سراسر دنیا راهپیمایی و اعتراض می‌کردند، نیروهای پیشمرک اقلیم کردستان ماه‌ها بود که حقوق معوقه خود را دریافت نکرده بودند. این مساله موجی از خشم و انزجار علیه حکومت اقلیم کردستان به راه انداخته بود. در همان حال، شهرهای اربیل و سلیمانیه، شاهد حرکت‌های اعتراضی مردم علیه فساد حکومت اقلیم کردستان،علیه بیکاری و فقر و فلاکت بود. مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و عکس بارزانی را به آتش می‌کشیدند. از این رو دولت ترکیه و خانواده بارزانی نیاز داشتند که جبهه مقابلی درست کنند تا نفوذ اجتماعی جریانی همچون پ.ک.ک را کاهش دهند. از دیگر سو، بارزانی نیاز دارد تا آنجا که میسر است روابط خود را با جمهوری اسلامی تحکیم کند اما همزمان برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی، روی اتحاد و نزدیکی احزاب ناسیونالیست و اسلامی کردستان ایران به نفع خود سرمایه‌گذاری و تقلا می‌کند که آن‌ها را در جبهه خود نگه دارد حتی اگر مجبور باشد که کمک‌های مالی‌ سابق خود را به این احزاب از سر بگیرد.

کومه‌له و احزاب ناسیونالیست - اسلامی کرد   
صحنه سیاسی ایران به سرعت تجدید آرایش پیدا می‌کند و نیروهای اپوزسیون ایران از چپ تا راست خط مشی سیاسی جدید خود را ترسیم می‌کنند. احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد هم از این قاعده مستثنی نیستند. احزاب ناسیونالیست و اسلامی کردستان ایران، با سلب امید از جناح اصلاح طلب حکومتی ایران و الگو قرار دادن سناریوی آمریکا در عراق، نقشه‌های سیاسی و سازمانی خود را بر اساس دخالت احتمالی آمریکا در ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی یا "رژیم چنج" به کمک آمریکا، طرح ریزی کرده‌اند. نقطه شروع بحث‌های مربوط به تشکیل جبهه کردستانی و دیدارها و گفتگوهایی که طی سال‌های اخیر، این احزاب با هم داشته‌اند موید این ادعاست. کومه‌له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران اما در کنگره‌های اخیرش همیشه علیه این سیاست‌ها موضع گرفته است. در گزارش سیاسی کمیته مرکزی کومه‌له به کنگره ١٥ آمده است:
"... طی ٣ سال اخیر و با فعال تر شدن سیاست آمریکا در خاورمیانه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران با امید مداخله آمریکا در ایران می‌کوشد به منظور کسب موقعیتی برای خود و یا در بهترین حالت با هدف به دست آوردن امتیازاتی در زمینه مسئله ملی با سیاست‌های آمریکا در منطقه همراه شوند. کومه‌له زیانبار بودن این سیاست‌ها برای جنبش مردم کردستان را پیگیرانه روشن می‌نماید. چنین سیاستی در عین حال که اساس آن بر توهمات و خوش باوریهای سنتی این نیروها استوار است، در همان حال از آنجا که به حالت انتظار در جامعه دامن میزند و مردم را از مبارزه مستقیمی که به نیروی خود قادر به پیشبرد آن هستند دور میکند سیاستی مخرب در جامعه کردستان است."

کنگره ١٥ کومه‌له، سیاست‌های احزاب ناسیونالیست را برای مردم کردستان زیانبار می‌داند، اما پرسش اصلی این است که در این مقطع، پافشاری بر ضرورت همکاری با این احزاب که سیاست‌های آن‌ها در کنگره‌های کومه‌له برای مردم کردستان زیانبار قلمداد شده، چیست؟ باید پرسید در این دوره چه اتفاق خاصی افتاده است که مصوبه کنگره ١٥ را زیر سوال می برد و بنا به چه ضرورتی مغایر با مفاد آن مصوبه، سیاست دیگری در پیش گرفته می شود؟

رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه با رادیو پیام کانادا در گوشه‌ایی از صحبت‌هایش اینچنین می‌گوید:

"ارتباط ما با احزاب سیاسی در کردستان از نیاز یک جنبش سرچشمه می‌گیرد. اگر ما اصل وجود این جنبش را بپذیریم آنوقت باید بپذیریم که در درون این جنبش گرایشات مختلفی وجود دارد و این گرایشات مختلف روی افکار عمومی تاثیر می‌گذارند و اگر کسی بخواهد افکار عمومی را از توهمات بازدارد، آن را هدایت کند و راه و چاه را به آن‌ها نشان دهد، ناچار است یعنی چاره‌ایی نیست و راهی جز این نیست که وارد یک درجه‌ایی از گفتگو و از تعامل با این نیروها شود تا این‌ها در تجربه زندگی در تجربه واقعی به مردم شناسانده شوند".(٥) تاکید از من است.

هر دستگاه سیاسی، نیازمند جنبش و ایدئولوژی ست. باید دید که جنبش تغذیه کننده ی نیروی این دستگاه، چگونه از بطن تبعیضات طبقاتی جامعه برانگیخته می‌شود. هر طبقه اجتماعی و هر لایه متمایز این طبقات گاه ممکن است با چندین نماینده در قالب احزاب و سازمان‌های سیاسی، که هر کدام خود را ایجنت حقیقی احقاق منافع قشر و طبقه متبوعه اشان می انگارند، در صحنه تنازعات سیاسی جامعه حضور یابند. بدون کمترین تردید آنچه که برای احزاب ناسیونالیست و اسلامی کردستان بی ارزش است، منافع مردم زحمتکش و جنبش طبقه کارگر در کردستان است دقیقا به این خاطر بود که قاسملو وجود طبقه کارگر در کردستان را انکار می‌کرد.
حقیقت این است که این احزاب بورژوایی، نماینده جنبش طبقه خود هستند که هر کدام از آن‌ها خواهان حفظ نظام ظالمانه سرمایه داری‌اند. این‌ها نه مدافع جنبش طبقه کارگر کردستان بلکه از اپورتونیست‌ترین زواید تاریخ ناسیونالیزم در یک صدسال اخیر هستند که به خوبی توانسته‌اند ضمن حفظ سیمایی ظاهرا "کرد دوست" و "رفع کننده ستم ملی"، از اداره اطلاعات جمهوری اسلامی گرفته تا اصلاح طلبان حکومتی و ... گستردگی داشته باشند. مجموعه‌ای متشکل از افرادی که عمدتا ربطی به منافع جنبش ستمدیگان و طبقه کارگر در کردستان نداشته‌ و ندارند و برای شلاق خوردن کارگران معدن آق‌دره، زندان و آزار و اذیت کارگران و فعالین کارگری در شهرهای مختلف کردستان و یا قتل و عام کولبران توسط جمهوری اسلامی، آنقدر ماتم نمی‌گیرند که برای از دست دادن اتاق گردهمایی در فلان کریدور سنای آمریکا یا موسسه "میری" و تلویزیون "رووداو".(٦)

کومه‌له سنتا و بدون توهم، درجه‌ایی از روابط دیپلماسی و همکاری با برخی از این احزاب ناسیونالیست، را داشته است. اما این روابط و همکاری‌ها، بیشتر جنبه امنیتی و نظامی داشته و به جهت محافظت از خود در مقابل جمهوری اسلامی بوده که قابل پذیرش است. به همین دلیل برای وارد شدن در هر اتحاد عملی، قبل از هر چیز بر وجود یک هم نظری کامل و یا حداقل نسبی در تحلیل اوضاع سیاسی باید پافشاری کرد و پایه هر تاکتیک کمونیستی، حرکت از زاویه منفعت جنبش اجتماعی طبقه کارگردر مبارزه طبقاتی و سیاسی در جامعه است یا در شرایط سیاسی ویژه‌ایی برای نمونه فراخوان کومه‌له برای اعتصاب عمومی در اعتراض به اعدام فعالین سیاسی، به درست از برخی از احزاب هم تقاضای همکاری و پشتیبانی از این اعتصاب کرد.   
بنابرین در برابر این پروژه ، کمونیست‌ها و مشخصا کومه‌له باید زدودن هرگونه نشانه ناسیونالیستی و غیر کارگری به ویژه در شرایط سیاسی ملتهب منطقه را ضرورتی عاجل بدانند. درست است که کمونیست‌ها و ناسیونالیست‌ها و جنبش‌هایشان هر دو شعار رفع ستم ملی سر می‌دهند اما متعلق به یک جنبش واحد نیستند، هر کدام مدافع طبقه مشخصی هستند و منفعت طبقاتی یکسانی را تعقیب نمی‌کنند، هر کدام از این‌ها استراتژی متفاوتی دارند و اگر کسی بخواهد افکار عمومی را از توهمات بازدارد، آن را هدایت کند و راه و چاه را به آن‌ها نشان دهد، ناچار است بپذیرد که پیشبرد استراتژی کمونیستی برای مردم کردستان در گرو مقابله با استراتژی ناسیونالیستی است. اگر با جنبش بالنده‌ایی روبرو نیستیم، اگر جنبش ما نه فقط در کردستان که در جهان ضعیف است و مسیر پر سنگلاخی را باید طی کند، برای جلوگیری از ایزوله شدن خود، راهی جز تشدید مبارزه عملی و بالا بردن سطح آگاهی طبقاتی توده‌ها از طریق تقویت توان تئوریک خود وجود ندارد. عدم وجود یک جنبش بالنده به معنی پذیرش و یا همگرایی با استراتژی ناسیونالیستی نیست. به زبان ساده‌تر؛ اگر ما اصل وجود این جنبش را نیز بپذیریم و مطالبات و خواست‌های این جنبش را از طریق نشست با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد پیگیری کنیم، همانقدر به این مطالبات دست می‌یابیم که به فرض حضور نمایندگان واقعی کارگران در شورای عالی کار جمهوری اسلامی. به این دلیل ساده که؛مشخصه احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد، بیش از هر چیز تخطئه راه انقلابی و کارگری رفع ستم ملی در کردستان است.
حال این پرسش پیش خواهد آمد که چگونه جنبش گرسنگان و ستمدیگان در کردستان در مقیاس توده‌ایی و اجتماعی قد علم می‌کند؟

رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه با رادیو پیام کانادا، اینچنین پاسخ می‌دهد:
"درست است که ما شش تا حزب سیاسی فعال در کردستان با هم این انتخابات را تحریم کرده‌ایم ولی مواضع این شش تا گروه ضمن اینکه در مجموع تحریم انتخابات را پذیرفته بودند ولی مثل همدیگر نبودند. دوم اینکه عملکردشان نیز در جریان کار مثل هم نبود. مثلا چند روز قبل از انتخابات آن‌ها گفتند که ما شوراها را تحریم نکردیم و شوراها را تحریم نمیکنیم. دو تا از این جریانات بخصوص موضع خود را تبلیغ کردند و این یک مقدار تردید و تزلزل ایجاد کردبه نظر می‌رسد که تحت فشار به اصطلاح سیاسی معینی که جامعه کردستان اعمال کرده، این‌ها با بی میلی پای این تحریم آمده بودند و این بی میلی را در عمل واقعی نشان دادند. ولی با همه این‌ها فکر می‌کنم مردم کردستان تا حدود زیادی از این حرکت خوشحال بودند نه صرفا به دلیل این انتخابات بلکه فکر کردند شاید این دریچه‌ایی باشد برای سر برآوردن جنبش کردستان در یک مقیاس توده‌ایی و اجتماعی و به اصطلاح امیدی باشد برای مردم کردستان در مقابل جمهوری اسلامی از این لحاظ یک خوشحالی ایجاد کرد ولی در هر حال کار آسانی هم نبود." خط تاکید از من است.

تردیدی نیست که بخش عظیمی از مردم کردستان ایران، علی‌الخصوص نسل جوان، حتی اسمی از سازمان خبات نشنیده‌اند. سازمان خبات مرکب از چند نفر مرتجع در حواشی شهر بانه بود که در فضای انقلابی جامعه کردستان در دهه ٦٠ گم شدند و این سازمان اصلا تحرکی نداشت. به علاوه بعدها با همکاری نزدیک و همه جانبه با سازمان مجاهدین خلق به عنوان متحد اصلی و در حقیقت بخش کردستان این سازمان عمل می‌کند. سازمان خبات یک جریان اسلامی و ارتجاعی است که ماهیت سیاسی آن هیچ تفاوتی با دیگر جریانات اسلامی و تندرو ندارد.
به این اعتبار، این ادعا که سازمان خبات یک حزب با سابقه و سیاسی فعال در کردستان است، غیر واقعی‌ست و ادعای مبنی بر این که گویا مردم کردستان تا حدود زیادی از این حرکت خوشحال بودند و آن را دریچه‌ایی برای سر برآوردن مردم کردستان در مقیاس توده‌ایی و اجتماعی می‌دانند، نیزصحت ندارد.
بهتر است مردم کردستان و اعضای تشکیلات مخفی کومه‌له این ادعا را محک بزنند که درصد شرکت در انتخابات در شهرهای کردستان چقدر بود و باز بهتر است این قضاوت را به کارگران و مردم ستمدیده جامعه کردستان بسپاریم که آیا همکاری این احزاب را دریچه‌ایی برای سر برآوردن جنبش کردستان در مقیاس توده‌ایی و اجتماعی می‌دانند یا نه؟! اگر از رفیق ابراهیم علیزاده بپذیریم که "ناسیونالیسم سنتی و کمونیسم هر دو گرایشات مختلف یک جنبش واحد در کردستان هستند"، آن گاه این سوال پیش خواهد آمد که جایگاه و تکلیف ناسیونالیسم اصلاح طلب چیست؟‌ تقابل ناسیونالیسم سنتی با ناسیونالیسم اصلاح طلب دولتی که مخالف هر گونه مبارزه مسلحانه است، چگونه خواهد بود؟!
این که فکر کنیم مردم کردستان از این حرکت خوشحال بودند و آن را دریچه‌ایی برای سربرآوردن مردم کردستان در مقیاس توده‌ایی و اجتماعی می‌دانند، در بهترین حالت فقط وهم و خیال این احزاب است و بس. اما این به هیچ وجه توجیه سیاسی و عاقلانه‌ایی از طرف یک کمونیست برای این مناسبات جدید و آرزوی سربرآوردن جنبش کردستان به مقیاس توده‌ایی و اجتماعی نیست.
کنگره ١٥ کومه‌له، سیاست‌های احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد را برای جنبش کردستان زیانبار قلمداد کرده است اما چه اتفاقی افتاده است که اکنون رفیق ابراهیم علیزاده فکر می‌کند که مردم این اتحاد عمل را دریچه‌ایی برای سر برآوردن مردم کردستان در مقیاس توده‌ایی و اجتماعی می‌دانند و این امیدی است برای مردم کردستان در مقابل جمهوری اسلامی. چرا نباید و نمی‌توان متحدین اصلی را در بین همان مردم پیدا کرد؟ چرا نمی‌توان با تقویت اعتراضات و مبارزات کارگری در کردستان و پیوند آن با جنبش طبقه کارگر در مقیاس سراسری امیدی را برای مردم در مقابل جمهوری اسلامی درست کرد؟!
زمانی که نمایندگان کارگران نیشکر هفت تپه در شوش دستگیر و زندانی شدند، کارگران و فعالین کارگری در کردستان صندوق کمک مالی تشکیل دادند و از دستمزد ناچیز خود از خانواده کارگران زندانی نیشکر هفت تپه حمایت مالی کردند و همبستگی طبقاتی خود را نشان دادند. این همبستگی طبقاتی مرزهای جغرافیایی را درهم نوردید و تجربه و سنت ارزشمند دیگری را در جنبش کارگری کردستان رقم زد. اگر این حکم درستی است که طبقه کارگر به نیروی خود آزاد می‌شود در این صورت متحدین طبقه کارگر در هر شرایط سیاسی، کدام اقشار و جنبش‌های اجتماعی هستند؟ کدام منافع مشترک این اقشار و این جنبش‌های اجتماعی را با طبقه کارگر عملا در یک سنگر قرار می‌دهد؟ این نیروهای اجتماعی چگونه و با چه سیاست‌ها و تاکتیک‌هایی مبارزه خود را پیش خواهند برد؟! سرنگونی رژیم اسلامی از چه مسیری می‌گذرد؟ فشار‌های بورژوازی جهانی برای به شکست کشاندن انقلاب کارگران و ستمدیگان و یا پروسه شکل گیری این انقلاب چگونه دفع می‌شوند؟ شاید این یادآوری خالی از لطف نباشد که همه این سوالات در استراتژی حزب کمونیست ایران طرح و به آن‌ها پاسخ داده شده است.

باز هم اگر فرض بگیریم که حرکت از زاویه منفعت جنبش اجتماعی طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی و سیاسی در جامعه، پایه هر تاکتیک کمونیستی است، اتحاد عمل با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد، کدام منفعت طبقه کارگر حداقل در سطح کردستان را تعقیب می‌کند؟
رفیق هلمت احمدیان به این سوال اینگونه پاسخ می‌دهد:
"اگر یک تاکتیک سیاسی بوسیله توده ها اتحاذ شود و پیروزی ولو محدودی هم به دست بیاورد، مردم از پیروزی خود روحیه خواهند گرفت و تاکتیک آنها به نیروئی مادی تبدیل خواهد شد و کسب همین نیرو آنهارا برای خیز بعدی آماده تر خواهد کرد. امروز تجدید حیات جنبش توده ای در کردستان از چنین مسیرهایی می گذرد و تجدید حیات این جنبش بستر رشد مبارزات کارگران خواهد بود، اگر حزب سیاسی آنها نیروی هدایت کننده آن بوده باشد. این آن حقیقت ساده ای است که چپ نماهای بیگانه با مسائل واقعی و پیچیده جامعه، نمی خواهند و لابد نیازی هم ندارند، آنرا درک کنند." (٧)

دغدغه اصلی و منطق حاکم بر این پاراگراف از نوشته رفیق هلمت احمدیان، نه صرفا پاسخ به "چپ نماهای" است که به قول او با مسائل واقعی و پیچیده جامعه بیگانه هستند و نمی‌خواهند یا نیازی به درک آن ندارند، بلکه این پاراگراف از نوشته رفیق هلمت ضمن حمله به چپ‌ها، نشان می‌دهد که این خود نویسنده است که مسائل واقعی و پیچیده جامعه را نه از منظر چپ، بلکه کاملا سانتریستی متمایل به راست می‌بیند و راه کار متفاوتی با راه کارهای تاکنونی کومه‌له برای آن در نظر گرفته است. به بیان دیگر؛ این یک تصمیم قطعی برای اجرای خط مشی سیاسی جدید اما نام آشنا و مغایر با سیاست‌های رادیکال کومه‌له است که نیازمند مقدمه و پیش زمینه‌هایی از این دست برای جا انداختن آن است. اتفاقا آن حقیقت ساده‌ایی که "چپ نماها" از درک آن عاجزند، جزو سیاست‌های رسمی کومه‌له هم نیست. برای یادآوری رفیق هلمت و نیز درک مسائل واقعی و پیچیده جامعه، بد نیست که پاراگرافی از گزارش سیاسی کنگره ١٥ کومه‌له را باهم مرور کنیم:
"ناسیونالیستهای کرد علیرغم هر استراتژی سیاسی که برای جابجایی رژیم جمهوری اسلامی وسهیم شدن در قدرت سیاسی داشته باشند، با توجه به ماهیت طبقاتی شان خواهان حفظ مناسبات سرمایه داری هستند،یعنی این احزاب نه تنها نمی خواهند خدشه ای به مالکیت خصوصی وارد آید،بلکه مطابق مدل های رایج توسعه سرمایه داری ،راهی جز تشدید استثمار طبقه کارگربرای تضمین سود آوری سرمایه در پیش نخواهند داشت.بنابراین پایبندی احزاب ناسیونالیست در کردستان به حفظ نظام سرمایه داری وتوسعه ی آن مطابق الگوهای رایج ،عواقبی جز به روز سیاه نشاندن اکثریت جامعه وتداوم تشدید فقر وبی حقوقی زنان به دنبال ندارد.اگرچه هر کدام از این حزبها برنامه ی معینی برای مسئله ملی ارائه میدهند، اما در واقع، تنها برای کسب بخشی از قدرت محلی و یا سراسری برای حزب خودشان، می کوشند. ستم ملی نردبان به قدرت رسیدن آنهاست، بدون آنکه حل واقعی این ستم هدف آنها باشد. آنها هیچ مطالبه ای بر علیه مناسبات کار و سرمایه، بر علیه مناسبات سرمایه داری ندارند و از این نقطه نظر طرفدار حفظ وضعیت موجود هستند. اما این وضعیت چیزی جز ادامه سلطه ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بورژوازی نیست. این چنین است که این احزاب را به عنوان احزابی بورژوایی در اپوزیسیون خصلت نمایی میکنیم."
بنابراین، همانطور که در استراتژی حزب کمونیست ایران آمده است؛ تاکتیک صحیح آن عملی است که هدف تعیین شده خود را با کمترین رنج و کمترین تلفات در زودترین زمان ممکن کسب کند و به بهبودی در شرایط زندگی و مبارزه نیروی درگیر منجر شود و بر تجربه، سازماندهی و آگاهی نیروی مبارز بیفزاید. تاکتیک درست بدون داشتن یک ارزیابی دقیق و واقع بینانه از اوضاع سیاسی جاری، آرایش نیروهای متخاصم و توازن قوا چه در سطح محلی و چه سراسری نمی‌توان طرح کرد. به همین دلیل برای وارد شدن در هر اتحاد عملی ما قبل از هر چیز بر وجود یک هم نظری کامل و یا حداقل نسبی در تحلیل اوضاع سیاسی پافشاری می کنیم و نهایتا تکرار این نکته که پایه هر تاکتیک کمونیستی حرکت از زاویه منفعت جنبش اجتماعی طبقه کارگردر مبارزه طبقاتی و سیاسی در جامعه است و این آن حقیقتی است که باید درک شود. به عبارتی دیگر؛ اگر "چپ نماها" آن را درک نمی‌کنند لااقل ما باید آن را درک کنیم و آن را بفهمیم. (٨)

اتحاد عمل اخیر کومه‌له با احزاب بورژوا ناسیونالیست و اسلامی کرد، هر "دست‌آوردی" داشته باشد اما از سه "دست‌آورد" مهم آن نمی‌توان گذر کرد:
١- به رسمیت شناختن اسم "کومه‌له" برای دو سازمان زحمتکشان و دهن کجی به قطعنامه مصوب کنگره دهم کومه‌له.
در بخشی از قطعنامه مصوب کنگره دهم کومه‌له درباره انشعاب سازمان زحمتکشان آمده است:

"جریان انشعابی از آنجا که هنگام برگزاری کنگره نهم کومه‌له، با کمتر از 20 درصد از کادرها و اعضا صف تشکیلات کومه‌له را ترک کردند، بنابراین استفاده آنها از نام کومه‌له و ادعای اینکه گویا کومه‌له را از حزب کمونیست ایران بیرون آورده اند، نه تنها به لحاظ سیاسی بلکه به لحاظ تشکیلاتی و اخلاقی هم نامشروع است. پیوستن مجدد جمع وسیعی از کادرها و اعضا قدیمی که در سال های اخیر هر کدام به دلایلی از فعالیت تشکیلاتی کناره گرفته بودند و به صف تشکیلات بازگشتند، باز هم عدم مشروعیت و نادرستی ادعاهای جریان انشعابی را بیشتر برملا ساخت و امروز روشن است که نقشه ربودن نام کومه‌له و تغییر جهت سیاسی و استراتژی آن بطور قطع با شکست روبرو شده است. کنگره دهم کومه‌له، استفاده از نام کومه‌له را برای معرفی جریانی که ربطی به اهداف، آرمان و سنت های کومه‌له ندارد، محکوم می کند و بر این باور است که کارگران و مردم آزادیخواه کردستان همانگونه که تاکنون با پشتیبانی بی دریغ این نوع نقشه ها و فرصت طلبی ها را علیه کومه‌له با شکست مواجه ساخته اند، از این پس نیز با حمایت بی دریغ خود جنبش رادیکال و سوسیالیستی کومه‌له را در رسیدن به اهدافش یاری خواهند رساند."

٢- زنده کردن سازمان ارتجاعی و اسلامی خبات و عبور از خط قرمز کومه‌له.

٣- ایجاد تشتت و اختلاف نظر بین فعالین کمونیست در داخل کشور و تقویت جبهه ناسیونالیزم سنتی.

کلام آخر این که؛ همان طور که پیشتر اشاره شد، با وجود این که کومهله سنتا همکاری‌های موردی و مشخصی را، مطابق مصوبات کنگرهها را با احزاب ناسیونالیست کرد داشته است اما این مساله ضروری است که به طور علنی و شفاف رو به جامعه اعلام کند که وارد هیچ‌ گونه پروژه و اتحاد عملی که با سیاست و دخالت امپریالیست‌ها و دولت‌های مرتجع منطقه تداعی شود، نخواهد شد و باز همانند مصوبات کنگرههای قبلی زیانبار بودن این پروژهها را برای مردم کردستان افشا نماید و مداوما آن‌ها را توضیح دهد. از طرف دیگر این ضرورت دارد که صریح و شفاف اعلام شود که بنا به اختلافات طبقاتی و استراتژیکی کومه‌له با احزاب بورژوا ناسیونالیست، با آن‌ها وارد هیچ‌ گونه اتحاد عمل پایدار و استراتژیکی نخواهد شد. از نظر من این ها خطوط قرمز یک حزب کمونیستی در رابطه با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد است که نباید از آن عبور کرد.
این مباحث البته نیازمند مداخله جدی کلیه اعضای حزب کمونیست ایران و فعالین کمونیست و مبارز کارگری است. بدون شک در پرتو یک جدل سیاسی و انتقادات شفاف، سیاسی و دلسوزانه‌ است که می‌توان جنبش سوسیالیستی کومله را تقویت کرد.


زیر نویس‌ها:
_______________

١- امضا کنندگان بیانیه عبارتند از : کومه‌له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، سازمان خبات، سازمان زحمتکشان کردستان (شاخه عمر ایلخانی‌زاده) و سازمان زحمتکشان کردستان ایران(شاخه عبدالله مهتدی)

٢- نگاه کنید به مصاحبه‌ رفیق صلاح مازوجی با رادیو پیام کانادا
www.youtube.com
همچنین نگاه کنید به مصاحبه دیگر از رفیق صلاح با برنامه "حزب و فعالین"
https://www.youtube.com/watch?v=3uPbr8f3sMA&feature=youtu.be

٣- نگاه کنید به: "گزارش کمیته مرکزی به کنگره نهم حزب کمونیست ایران"

٤- موسسه میری
MIDDLE EAST RESEARCH INSTITUTE
مرکز تحقیقات خاورمیانه. دفتر این موسسه در شهر اربیل واقع شده است. وبسایت این موسسه را می‌توان با این آدرس پیدا کرد:
https://www.meri-k.org


٥- مصاحبه را دیو پیام کانادا با رفیق ابراهیم علیزاده
www.youtube.com

٦- "رووداو" یک کانال تلویزیونی حرفه‌ایی به زبان کردی است که متعلق به حزب دمکرات کردستان – بارزانی است. اخیرا پانلی از طرف این تلویزیون برای شش حزب و سازمان کردستان ایران برگزار و در دو قسمت پخش شد.
لینک قسمت اول:
https://m.youtube.com/watch?v=UOvnmjtFOpM
لینک قسمت دوم:
https://m.youtube.com/watch?v=7_TT66D5vm8

٧- نگاه کنید به مقاله رفیق هلمت احمدیان تحت عنوان "تاکتیک مشترک بایکوت انتخابات در کردستان و دغدغه چپ ها"
cpiran.org

٨- این حقیقت را اما رفیق حسن رحمانپناه به شیوه دیگری درک کرده است. با این توضیح که بحث رفیق حسن تحت عنوان "در گرامیداشت روز پیشمرگ کومه‌ڵه و جوابی به اتهامات چپ حاشیه‌ای" یک بحث سیاسی نیست، پرووک و پرخاش است. اگر بحث رفیق حسن را از صافی بحث سیاسی بگذرانیم به جز یک اعلام موضع علیه نیروهای چپ، چیز دیگری در آن یافت نمی‌شود. حاد شدن بی اندازه‌ی حمله به چپ واجد همین اشکال است که کسانی ضمن ارتزاق از سرمایه‌ی تاریخی جنبش سوسیالیستی کومه‌له، از درون و همچون موریانه به جان آن می افتند. از این منظر است که شخصا معتقدم قائل شدن به حدود و ثغور و کرانه‌هایی برای بازشناختن سره از ناسره از وظایف مهم کمونیست‌ها خواهد بود.