مارتین لوتر اَلّ کینگ!
در حاشیه مصاحبه اخیر ملک عبدالله و کشتار های فرقه ای در عراق و فلسطین


تهمورث کیانی


• این عنوان مقاله ای از تامس فریدمن روزنامه نگار برجسته و ممتاز آمریکایی در روزنامه نیویورک تایمزدربیست و چهارم ژانویه ۲۰۰۷ است. فرید من در این مقاله از اینکه دولت های کشورهای ِ مسلمانِ ِ عربی, سیاستمداران این کشورها و رسانه های خبریِ ِ عمومی در برابر کشتارهای فرقه ای سکوت پیشه کرده اند ابراز انزجار می کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ بهمن ۱٣٨۵ -  ۵ فوريه ۲۰۰۷


 
  tahmoures_kiani@yahoo.com 
  این عنوان مقاله ای از تامس فریدمن روزنامه نگار برجسته و ممتاز آمریکایی در روزنامه نیویورک تایمز دربیست و چهارم ژانویه ۲۰۰۷ است. فرید من که کارشناس برجسته و بسیار مطلع خاورمیانه است و آشنایی کاملی با اوضاع سیاسی و اجتماعی این منطقه دارد در این مقاله از اینکه دولت های کشورهای ِ  مسلمانِ ِ عربی , سیاستمداران این کشورها و رسانه های خبریِ ِ عمومی  در برابر کشتارهای فرقه ای سکوت پیشه کرده اند ابراز انزجار می کند. او می نویسد : " سخت است که بگوییم کدام بیشتر آدمی را برآشفته می کند؟ قتل های بربرگونه سنی ها و شیعه ها در عراق , یا خاموشی و خود را به کری زدن   در جهان اسلام ؟  چگونه می شود که چند تا کارتون درباره [حضرت] محمد در روزنامه ای در دانمارک به اعتراضات خشومت آمیز منجر می گردد , اما کشتارهای روزانه مسلمان به دست مسلمان در عراق  به اندازه گزارش خبری وضع هوا  موجب واکنش در جهان مسلمان ِ عرب می گردد؟ کجاست مارتین لوتر کینگ مسلمانان ؟ کجاست به اصطلاح راهپیمایی یک میلیونی مسلمانان در زیر پلاکاردی با عنوان : نه سنی , نه شیعه , ما همه فرزندان[حضرت] محمدِ پیامبر هستیم . من میتوانم کشتن آمریکایی ها را بدست مسلمانان درعراق درک کنم , به ما به مثابه اشغالگران نگاه می شود , اما نمی توانم کشتارجمعی هفتاد دانشجو را در دانشگاهی در بغداد به دست بمب گذاران انتحاری سنی درک کنم. یا نمی توانم درک کنم چرا منفجر کردن یک مسجد [ آرامگاه  امام ] شیعیان در رمضان ۲۰۰۵موجب واکنش بسیار ناچیزی در میان این دولت ها گشت".  
        اما , این نخستین بار نیست که کشورهای اسلامی و خاصه دولت های عربی در برابر این گونه فجایع سکوت مرگبار داشته اند. بهترین نماد آن - تا پیش از اوج گیری کشتارهای فرقه ای اخیر در عراق و فلسطین -  سکوت    در برابر جنایات هولناک گروه شبه نظامی" جان جاوید" در سودان و اقدامات دولت سودان در نسل کشی دارفور می باشد. رسانه هایی چون" الجزیره و العربیه " که در انعکاس وقایع عراق و فلسطین کوتاهی نکرده و با یکجانبه گری بر آتش اختلافات می افزایند تا کنون نسبت به نسل کشی در دارفور واکنش ناچیزی نشان داده اند.
         در این میان , اما , نقشِ ِ عربستان سعودی نقشی ویژه است. عربستان سعودی به مثابه یکی ار بانفوذترین کشورهای اسلامی که رهبرانش  خود را پرده داران کعبه , مقدس ترین مکان برای همه فرقه های اسلامی , می دانند نه تنها دراین باره سکوت پیشه کرده اند بلکه در روزهای اخیر این کشور به صحنه ای برای تندروهای وهابی تبدیل گشته است که بنا به گزارش نیویورک تایمز علنأ در اجتماعات خود می گویند:"شیعه ها از یهودیان و مسیحیان نیز بدتر بوده و مستوجب قتل اند". چگونه است در کشوری که هیچ صدایی در آن اجازه بازتاب ندارد این گروهها با آزادی در اجتماعات خود فتوای قتل صادر می کنند؟  داعیه داران رهبری معنوی جهان اسلام   می باید  پرچم داران بی طرفی , تساهل  و آشتی بین فرق اسلامی و دینی باشند.
  ملک عبدالله , پادشاه عربستان سعودی, که از او به مثابه رهبری میانه رو - با مقیاس های جامعه بسته عربستان-  نام برده میشود می توانست – و می تواند – عاملی بسیار موثر در آرام سازی فضای کنونی سیاسی در منطقه باشد. با این همه , اما , او در مصاحبه اخیر خودبا روزنامه کویتی السیاسه , از کشتارهای فرقه ای در عراق سخنی نگفته است. از نظر او , اما , مهمترین نگرانی رشد نفوذ شیعیان  و احتمال گرویدن برخی از سنی مذهب ها به مذهب شیعه  است. ملک عبدالله به خصوص به نحوی از تغییر مذهب سخن گفته است که گویی تغییر مذهب حق شخصی یک انسان نیست و دولت ها باید دراین باره اجازه دهند . ملک عبدالله البته حق دارد نسبت به گسترش اختلافات فرقه ای نگران باشد و با دخالت هر کشور خارجی در امور داخلی کشور خود و اختلاف افکنی بین اقلیت شیعه آن کشور واکثریت سنی مخالفت کند.  اما , برخی از رهبران کشورهای عربی پنهان نمی کنند که از قدرت گیری شیعیان در کشورهایی که دارای اکثریت هستند نگران و ناراضی هستند.  برخلاف تصور او آنچه موجب می گردد که شیعیان در سیاست عراقِ ِ جدید دست بالا را داشته باشند  نه تلاش ایران است بلکه صرفأ نسبتِ غالبِ جمعیتِ شیعیان و قاعده دموکراسی است. بهترین راه جلوگیری از اختلافات فرقه ای نیز گسترش دموکراسی و ایجاد جامعه باز و مراعات حقوق اقلیت های دینی و قومی است. تلاش برای برجسته کردن خطر ایران و انحراف خشم جوانان سعودی و سایر کشورهای عربی - که از فقدان برابری فرصت ها , نبود دموکراسی و عقب ماندگی کشورهای عربی و اسلامی نگران و خشمگین اند  – به سمت ایران نیزکوتاه زمانی موثر خواهد بود. دولت های عربی سالها با انحراف افکار عمومی خود بر ضد اسرائیل , آن کشور را مسبب همه فجایع خود معرفی می کرده اند. در سالهای اشغال افغانستان بدست ارتش سرخ , نیز با گسیل این جوانان به آن کشور توانستند کوتاه زمانی مفری برای سرریز کردن این خشم بیابند. اکنون , اما , دامن زدن به جنگ بین شیعه و سنی و برجسته کردن خطرایران به نظر بسیاری بهترین گزینه عملی می باشد. شکی نیست که بر نفوذ ایران و قدرت شیعیان در منطقه افزدوده گشته است. اما این همه بیشتر مدیون تغییراتی است که با مساعدت ایالات متحده ودگر گونی در برخی کشورها نظیر عراق و افغانستان پدید آمده است. مخالفت با سیاست های دولت کنونی تندرو ِ ایران و تلاش گروههای تندرو دراین دولت  برای تحریک و اختلاف در برخی کشورها نباید و نمی تواند سبب انکار حق شیعیان یا هر گروه سیاسی و قومی دیگر گردد. مادامیکه این گروهها  در صددند تا بر طبق قاعده دموکراسی به میزان سهم واقعی خود از آراء مردم در قدرت سهیم گردند نمی تواند سبب نگرانی قلمداد گردد. 
 از دیگر سو اما , در لبنان   نیز , جزب الله و رهبر آن سید حسن نصرالله - به مثابه یکی از محبوب ترین چهره های سیاسی سالهای اخیر دربین کشورهای عربی و مسلمان – به جای به کار گیری نفوذ فرا- فرقه ای  خود و تلاش برای افزایش مدارا و تساهل بین فرق اسلامی , سرمایه سیاسی بدست آمده را به تحریک سوریه و بسا برخی از گروههای تندرو در ایران صرف افزایش تنش های قومی و فرقه ای درلبنان می کند. حزب الله به جای مشارکت جدی در بازسازی لبنان از رهگذر شرکت در فرایند سیاسی این کشور , پس از آتش بس با اسرائیل خواستار سهم بیشتری از قدرت گشت.آیا حزب الله نمی داند که جنگ داخلی خونبار پانزده ساله لبنان هیچ برنده ای در میان گروههای داخلی لبنان نداشت. در آن زمان  همه گروههای داخلی لبنان بازنده بیرون آمدند و  تنها برنده میدان , اما , دولت سوریه و سرویس امنیتی آن کشور بود.
 همزمان در فلسطین نیز دو گروه حماس و فتح هرشامگاه - خسته از کشتار همدیگر و مردم بیگناه-  آتش بس اعلام کرده و بامدادان آن را نقض می کنند. حماس در انتخاباتی آزاد  رأی ِ مردم ِ فلسطین را گرفت تا با فساد مبارزه کند. در شعار های انتخاباتی حماس در آن هنگام سخنی از جنگ با فتح و رئیس جمهور منتخب , و پافشاری بی انتها بر نفی حق موجودیت اسرائیل به چشم نمی خورد. مبارزه با فساد مالی و اقتصادی , شفاف سازی برنامه های دولت و ایجاد کار و اشتغال در صدر برنامه انتخاباتی حماس بود. حماس , اما , پس از پیروز شدن از یاد برد که آنان تنها چهل درصد آراء را بدست آورده اند. این گروه همچنین  فراموش  کرد که محمود عباس , رئیس جمهور منتخب , نیز در انتخاباتی که تنها چند ماهی پیش از آن برگزار شده بود با رأی بیش از شصت و سه درصد مردم و با پلاتفرمی مبنی بر مذاکره با اسرائیل برای تشکیل کشور فلسطین در جوار کشور اسرائیل – نه انطور که حماس می گوید بر خرابه های اسرائیل – به ریاست جمهوری انتخاب گشته است.
اکنون , حماس - از یک سو-  با مخالفت با جامعه جهانی و عدم پایبندی به همه توافقات پیشین فلسطینیان با اسرائیل  , موجب قطع کمک های مالی به فلسطینیان و ایجاد بحران شدید اقتصادی شده است. از دیگر سو , حماس با رد پیشنهاد تشکیل دولت وحدت ملی و برگزاری رفراندم مانع از گشودن بن بست موجود گردیده است. حماس  با خودداری از پذیرفتن هر کدام از این دوراه حل سیاسی عملأ راه را برای جنگ داخلی هموار کرد.  در جامعه ای که خشونت و سلاح به مثابه قدیمی ترین و سهل ترین راه حل اختلاف همواره مطرح بوده است جنگ داخلی  ارزان ترین و آسان ترین راه است.
سرانجام , اما , درسی دیگر نیز در پسِ ِ جنگ های فرقه ای در عراق , فلسطین , لبنان , و افغانستان نهفته است. این درس به چالش کشده شدن یک افسانه و پندار رایج درمیان ماست.  همان افسانه و پندار مشهور و غلطی  که باور دارد که اختلاف فلسطین و اسرائیل موجب همه مشکلات خاور میانه – و از نظر عده ای حتی جهان – است. این پندار غلط می گوید تروریسم – به طور عمده – ناشی از اختلاف بین اعراب و اسرائیل است. البته مروجین این تزِ غلط , اما مشهور و جهانگیر, هیچگاه زحمت این را به خود نداده اند تا  روشن سازند این اختلاف چگونه و بر اساس کدام منطق موجب می گردد تا جوان سنی بمب به خود بسته و با کشتن خود عده ای شیعه را نیز بکشد. یا چگونه  بمب گذران طالبان  , که به کشتن دخترکان در مدارس  علوم مدرن و کارگران ساختمانی در کشورشان    مشغولند , از اختلاف اعراب و اسرائیل به خشم آمده اند , و چگونه آدم ربایان منسوب به مقتدی صدر که به تلافی بمب گذاری ها , سنی مذهبان را از خانه هاشان بیرون رانده و عده ای را ربوده و به قتل می رسانند از اسرائیل به خشم آمده اند. پاسخ گویی به این همه خود , اما , در خور مقاله ای دیگر است.
این سخن ِ تام فرید من – در همان مقاله -  بسیار درست است که: " اگر مسلمانان عرب [ و من اضافه می کنم ما ایرانی ها نیز] تنها می توانند خواست و اراده خود را برای ضدیت با حمله به اصطلاح خارجی ها بسیج کنند , اما هرگز دربرابر آسیب های ِ داخلی و خودی کاری نمی کنند , چگونه خواهند توانست جامعه مدرن و دموکراسی بیافرینند. دموکراسی و جامعه مدرن چیزی نیست مگر احترام   و محافظت  حقوق و آزادی اقلیت ها و صدا های غیر ارتدوکس در جامعه". سالهاست همه ما بدنبال " دستی خارجی " از واکاوی مسائل و مشکلات خود بازمانده ایم.
 
تهمورس کیانی , سیاتل ( ایالات متحده )  , سوم فوریه ۲۰۰۷