چکامه ی آه
به خسروجانِ باقرپور


اسماعیل خویی


• روزها شد هفته، هفته ماه، آه!
ماه های غم، غمِ جانکاه، آه!

ماه های بی گناهی چون مرا
سال های سختِ پادافراه، آه! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ مرداد ۱٣۹۶ -  ۴ اوت ۲۰۱۷



به خسروجانِ باقرپور

روزها شد هفته، هفته ماه، آه!
ماه های غم، غمِ جانکاه، آه!

ماه های بی گناهی چون مرا
سال های سختِ پادافراه، آه!

سال های سخت، چون تنهایی ی
بیژن، آن هم در درونِ چاه، آه!

سال هایی که، گُنه ناکرده، من
بوده ام، نشنیده، پوزشخواه، آه!

خود برآید آه ام از دل: ورنه، من
دارم از این کار سخت اکراه،... آه!

سال ها، در دوری ات، بی بار نیست:
زایدم از اشگ اشگ، از آه آه!

گیسویت رو در درازی دارد و
مانَد از آن دستِ ما کوتاه، آه!

پیشِ چشم ام چهره ات پیداست و
بر نگاه ام اشگ بندد راه، آه!

نیستی اینجا، ولی می بینمت:
چون، به شب، در برکه، عکسِ ماه، آه!

پا به پا کردیم چندان در کمین،
تا کم از مایی ت بُرد از راه، آه!

کارهای این جهان وارون شده ست:
می رباید کهرُبا را کاه، آه!

می کِشد بیژن نفس، شادخترا!
بر می آید همچنان از چاه آه!

جُز پزشکِ ما، کسی دیگر نبود
کاو نشد از دردِ ما آگاه، آه!

جُز دروغ از ما نگوید کس، اگرچ،
چون خبر، ماندیم در افواه، آه!

وآن که بر ما گرید اینجا نیز نیست
گریه اش جُز گریه ی تمساح، آه

این که کاری برنیاید از مرا
می نماید گاه اشگ و گاه آه.

ای بسا یاران که از ره بُردشان
جذبه های نام و کام و جاه، آه!

تو لگامِ ما به شیخی دادی و
رفتی، آه از دستِ تو، ای شاه، آه!

چشمِ فهمِ مردمان بستی چنان
تا خمینی دیده شد در ماه، آه!

کرد بازی کردن ات با دمبِ شیر
طعمه ما را بهرِ این روباه، آه!

بی سواد افزودنت آوردمان
تا بدین فرجامِ نادلخواه، آه!

تو برافزودی به مسجدهای او:
انتقام از ما گرفت اللّه، آه!

آبروداری چرا؟ چون رازِ ما
اشگ افشا می کند، وآنگاه آه!

باز هم با کین عجین شد شعرِ من:
عشق هم، درآن، برفت از راه، آه!


اسماعیل خویی
بیست و سوم خرداد ۹۶
بیدرکجای لندن