گفتمان مذهبی، برابر چالش ما- بهنام چنگائی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ مرداد ۱٣۹۶ -  ٣۱ ژوئيه ۲۰۱۷


فرمان دیکتاتوری با گوش های تیز و باز گفتمانی سروکارندارد. و دیالوگ آزاد و گسترده در حکومت خودرأی شیعی موجودنبوده و نیست. و حتی برای سران مخالف اش هم از دیر باز بارها وفا نداشته و اصولا نیز چنین ظرفی در این بساط یکه تاز وجود خارجی و قانونمدار برای احقاق حقوق مخالفان دور و نزدیک ندارد. برای نمونه از نمودار خفقانزده درونی حاکمیت آن که بیانگر نبود گفتمان آزاد مذهبی ست ما، یکی از سران فاسد پیشین رژیم یعنی بقائی را داریم و دیدیم، که با بریدن زنجیر اسارت بیاری پول زبان بسته "۲۰ میلیاری"بسرقت رفته ی مردم، و سپس رهاشدن از زندان، او آشکارا بی واهمه و حق بجانب، چه فحاشی هائی به کل نظام اجرائی ـ حقوقی ـ قضائی نکرد؛ و بسان فنر بریده یکباره دررفت و همه چیز خودکامگی ولایت و روحانیت و حکومت و دولت را زیر پوشش حمله به شخص روحانی به سخره و لجن کشید. و بخود حق داد که بنام یک سرکوب شده ی دستگاه ظلم، آبروئی برای استبداد مذهبی نگذارد و نگذاشت. آیا فریاد بقائی و پشتیبانی مشائی و احمدی نژاد از او، مسخرگی فضای بسته گفتمانی نیست! که فقدان خود را نه برای ما، بل در میان سرکردگان رهبری و مخالفانش نیز چنین بی پروا نشان داد که موجود نیست؟ و تراژدی بقائی آنرا بسان سناریوی روحوضی های سنتی نشان داد. پرسیدنی ست! اگر این استعداد اختناق و سانسور با لقائی چنان می کند که مصلحت نظام را فراموش می کند پس، با مخالفان بیرون از بیت چه ها که نکرده و اگر بتواند نمی کند و نخواهدکرد؟

بنا برین، ساختار کاست ملا ـ مکلائی، سیاست فردی ـ ولائی و قوانین مرتجع مذهبی ـ و به اصطلاح آسمانی بعنوان مبانی لایتغییر آن، ما را ناگزیر به گذر از کلیت رژیم خودکامه می کند. هماهنگ با آن ما به یک جابجائی زیرساختی و با همراهی و همیاری نیروی های مردمی ـ کارگری در آن نیاز مبرم داریم، ضرورتی که ما را به یک تشریک و تعهد اجتماعی و به تبع آن تحول لازم وادار ساخته و می سازد. فراروئی ایکه بتواند آهنگ پویش و شکوفائی علمی و صنعتی را در دنیای رقابت هموار و هدفمند سازد. و پایه دگرگونی های بزرگ سیاسی و همزمان اقتصادی که مسئله حیاتی دیروز و امروز ما بوده و برجامانده است را بدون حاکمیت مذهبی سپری کند. این مهم نیز بی گمان جز با وجود فضای باز دمکراتیک و گفتمان سرزنده و رنگین، و البته قانومند، متضاد و طبقاتی میسر نیست. اما تلاش برای پیدائی و ایجاد فضای" گفت و شنود آزاد" در کوران خفقان مذهبی حال، آنهم با ابعاد تسلط تجربی آخوند به رگ نرم و خام مردم، و نفوذ شیوه های سیستماتیک مجرب موجود نظام، که پیوسته خردورزی و تحولگرائی انسانی را تحقیر و سرکوب کرده و می کند، توان پراکنده ما هیچگاه نمی تواند در برابر اینهمه ابزارهای منحرف و مخرب ریاکاری آخوندی ـ رسانه ای ـ سنتی که رژیم ده ها هزار از آنها را یکجا در دست دارد، و قرن ها در اعماق سلول های ناخودآگاه نسل در نسل ما برای شان جای خوش برپاکرده است، چالش انسامدارانه ی ما بدون زدودن این نظام فریبکار هرگز کارگرنمی افتد. اگر جز این می بود، که نیست. آنگاه می شد اندک اندک در ژرفای و پهنای اندیشه هوشیار و هسته مرکزی آن بنام دمکراسی و دخالت مردمی راه یافت. و مردم را از فرهنگ فردی، مذهبی و بخواب برده شده ی بنیادگرائی های هولناک بیدار ساخته و کم کم بیاری خود آنها آسیب پذیرترها را دورکرد. و پس از آن بنای خودمدیریتی انسانی و مترقی و طبقاتی را همزمان و توامان کلنگ زد و ساختمان آنرا با برنامه سازمان داد و بدست خودشان پیشبردندگان سپرد.

اهداف کوچک و کلان ما با اراده ی اجتماعی و همبستگی آگاهانه و سراسری ست که می باید آموزش یابد و آموزانده شود. و همچون لاک پشت می بایید خستکی ناپذیر و بی وقفه در میان موانع فراوان ساختار ولائی و خاستگاه های دشمنی افکن مذهبی ـ ولائی پیش رود، تلاش کند و در جویش ناهنجاری ها و پویش راهیابی های تازه ایستا و استوار باشد. و بتواند در بین راه و با امیال توده ها، کوره راه های تاریک و سخت را درنروردد، و برای بسیج بیشتر نیروی خود که ۹۹%هایند با افشاگری ها و روشنگری های "تفسیربرندار و روشن" چنان شور و شگفت انگیز بخش جوان و نوپا ما را تشویق به شناخت تاریخ و همفکری ها سازد، که هرکدام از آنها خود با راهکارهای فردائی واقف شوند و همگامان را شناسائی کند و با راهبردهای خویش اراده جمعی روشنگران و روشنفکران را بتواند بهتر از پیش برای بخش آسیب پذیر پانینی ها، با دانش خود نورپردازی کرده و بیاری توان توده ای خود آنان، و همگان، گذر از اشکال استبدادها را از بیخ و بن در افکار مردم ریشه کن کند.

وجود چنین ایده راهگشا و گفتمان اجتماعی، و لازمه ی تدارک چنان فضای باز خردورزی" دمکراتیک" بی گمان با بقای ساختار مذهبی چه با و بی ولایت باشد، ممکن، متحول و کارآمد نیست. هرایده اصلاحاتِ اعتدالی، یا تعقیب مواضع جنبش سبز، اعتدالی و تدریجگرایانه رفرمیست های مذهبی، پیش از همه با راهبردهای لازم امروزی و حضور مستقل مردمی، گفتمان آزاد و دخالت واقعی ایده ها در ظرف سیاسی بزرگ فردا سازگاری ندارد و نمی تواند منافع کلان اجتماعی طبقاتی کشور رنگین فرهنگ ما را برتابد؛ و خیره سرانه بر علیه مصالح شیعی خود قیام کند. نه اینساده لوحی ست. زیرا قوانین مذهبی و دستگاه قضای او در تضاد و تناقض آشکار با آزادی عقیده و وجدان، سکولاریسم و هرگونه تبعیض ستیزی هاست. ممکن است در اینجا و آنجا گفته شود که رفرماسیونرهای مذهبی، یا این طیف های رانده شده از خلافت بسیار متفاوتند، و دعوی قانونمداری و وابسته به پشتوانه رسیدن به اهداف مردمی اند! پس باید از اینان صادق اش پرسید: مگر خمینی بیش از همه بیاری همین فریب مردم، و وعده های دروغین آلهی به آنها نبود که بسرعت ماه نشین شد؛ به دهان همه مشت کوفت؛ و گورش هم همینک میلیاردها دلار را در دزدکده ی آخوندی بسادگی بلعیده است!؟ نه دیگر ساده نگری بس است. زیرا، تناقض ما با این رژیم در بنیاد حاکمیت مذهبی ست و ما خواهان چنان چالش متفاوت و فرامذهبی ایدئولوژیک هستیم که او ما را در چشم انداز سرخوردگی کنونی یاری همگانی دهد و بتواند پاسخگوی رشد اراده ی آزاد، آگاه، طبقاتی، اجتماعی و رنگین مان باشد. و برای رسیدن به آن جز، خواست جدائی دین از دولت راهی معقول و مطمئن و سرراست برای اپوزیسیون فدراتیو و پلورال و متکی به مردم و نه غرب و امپریالیسم و صهیونیسم میسر نیست. همزمان بر خلاف سیاه لشگربازی های آخوندها، ما نیاز به حضور زنده مردم، دخالت گسترده و مستقیم کارگران در سیاست، و همبستگی آزادانه ملت ها، مذاهب و فرهنگ های مردمی باهم داریم، تا همگی و در کنار هم بتوانیم با اهرم های متنوع و مقتدر سیاست مردمگرای خود ایران را دگرگون کنیم. و با یافتن و ساختن یک ظرف مرتبط ایده ها و راهکارهای فرارویائی و زمینی، همگی سهمی در گذر از بیدادگری و فساد مذهبی و تنگدستی و برچیدن نابرابرهای برکول کشیم، و به بقای مردم سالاری یاری رسانیم. و بتوانیم با این توان و ابزارهای مستقل و توده ای خود به عمر استبدادها پایان دهیم. حکومت، دولت و ساختار امامت شیعی برای ما مردمان سرکوب شده ی شاه و شیخ جز جواز تنگدستی، گرسنگی و خودکامگی ما به آنها معنائی نداشته است. هردو ساختار شاهی و شیخی در این میدان خونین و چرکین و ننگین برای ما جز کمینگاه مرگ با اهرم همین اسلام و اعدام هایش نبوده، که توسط سرسپردگی خود ما به آنها این ببهکاری و خودبزرگ بینی ها مهیا و فراهم نگشته اند. خودفریبی که زندگی عمومی ما را با دستان خود جز بر سر پرتگاه فردی و الهی آنها نگذاشت. هر تئوری تحول مراحلی و نوبتی این طیف های اصلاحی و اعتدالی و سبزی مذهبیون و دلایل شان برای ما وعده های سرخرمن خمینی و امام زمانی ست که دیگر نخ نما شده اند. گذر از کلیت رژیم در دستور مبارزه ی توده ای ـ کارگری ماست.