از : احمد مجد
عنوان : نوآموز بی مایه تاریخ و استاد بافندگی!
تا آن جا که به استدلال و گواهیهای تاریخی درباره مصدق برمی گردد، نوشته حسین وصال ناگفته یی نگذاشته تا چیزی بیفزایم.
پرداختن به شخص میرفطروس، هنگامی که تحقیق «تاریخی» او مطرح است، چندان دلپذیر نیست، ما از این تجربه برای نسل کنونی به سختی می توان گذشت.
میرفطروس و توهماتش به عنوان پژوهشگر و تاریخدان را از زندان شاه و بعد هم از میان سوالهای عجیب و غریب دانشجویان حقوق دانشگاه ملی در دهه ۵۰ میشناسم که قمپزها و استنتاجهایی به عنوان تاریخ و تحلیل تاریخ برایشان سرهم می کرد که وقتی می پرسیدند، باید موهای سرشان را لمس می کردیم که اسفناج نباشند. عنوان زندانی آزادشده را یدک میکشید و از نجابت همشاگردیهایش سوءاستفاده می کرد.
میرفطروس در امر تاریخ به قول احمد کسروی، «در بافندگی استاد میبوده» است.
از زندان شاه که بیرون آمده بود، چون حال و هوای مبارزه و کار سیاسی جدی نداشت، یکسره محقق تاریخ شده بود. با دریافتهای سطحی و کودکانه از ماتریالیسم تاریخی که نوآموزان آن روزگار یک شبه ملا می شدند؛ هر چه شاعر و نویسنده و عارف و روشنفکر آزاده را در قرون وسطای ایران می یافت با استدلالها و گاه جعلیات غریبی غسل تعمید ماتریالیستی می داد. لطیفه یی رایج شده بود که در تهران یک آیت الله یحیی نوری ساکن حوالی میدان ژاله، زنده ها را مسلمان میکند و یک علی میرفطروس در دره اولین در سربالایی پیاده روها و زیر درختهای دانشگاه ملی، مرده ها را مارکسیست! با هم رقابت داشتند! دو تا آیت الله بودند یکی مارکسیست و یکی مسلمان و در رقابت!
آن رقابت حالا به رقابت با شرلوک هلمز و جانی دالر کشیده و آن هم با آمار سیزده هزار خواننده در اینترنت بی در و پیکر. داستانها و فیلمهای پلیسی همیشه در صدر تیراژ فروش برای عوام الناس بوده و هستند.
ماهیت سیاسی آن رویکرد میرفطروس و پناه بردن به سوراخ سمبه های تاریخ برای کشفت ماتریالیست های برباد رفته، جز فرار از میدان مبارزه با رژیم شاه نبود و جز تحریک بچه مذهبی ها به ضدیت هایی که توهین به اعتقاداتشان بر می انگیخت نتیجه یی نداشت. با آن که در تاریخ و فهم تاریخ دنده عقب می رفت، خودنمایی داشت که در ضدیت با مذهب آوانگارد است!!
امروز هم از ماهیت سیاسی و رد پای منطق و فرهنگ خمینی در این به اصطلاح استنتاج مسخره پلیسی که مصدق خودش علیه خودش کودتا کرد یا به آن راهنمایی کرد، چگونه می توان گذشت؟
- این روزها به مناسبت ۲۸مرداد در شهر تهران بنرهای بزرگی آویخته بودند که از قول ولی فقیه می گفت: مصدق به آمریکا اعتماد کرد و سیلی خورد.
یعنی ارتجاع و فرصت طلبان داخلی در کودتای امپریالیستی هیچ نقشی نداشتند!؟
- خمینی هر جا گیر می کرد، طرف مقابل مظلوم را مقصر جلوه می داد. می گفت خودشان خودشان را شکنجه میدهند می گویند ما دادیم. در کردستان و ترکمن صحرا کشتار می کرد و می گفت، خودشان جنگ راه انداختند.
- حمله و جنگ با عراق را زمینه سازی کرد و یکسره گفت «جنگ تحمیلی»! جز یک جا که گفت: «موهبتی الهی بود»!
- برای این «استاد بافندگی» که هنوز تحقیقی در مورد ماتریالیست بودن معاویه منتشر نکرده، یادآوری جمله معروف معاویه (شاید ضروری است) که عوامل اطلاعاتی اش سوژه های مزاحم حاکمیتش را مسموم می کردند و می گفت، خداوند لشگریانی از عسل دارد!
کشف میرفطروس که مصدق خودش در شمار لشگریان شاه و استعمار بریتانیا و امپریالیسم تازه نفس آمریکا بوده و خودش به کودتا علیه خودش فراخوانده! از آن تی شرتهای «بافتنی» مد روز مطلوب ارتجاع و امپریالیسم است که بازارش گرفته و در تیراژهای کلان خریدار یافته است!
٨۰۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۶
|