خشونت خانگی و سندروم استکهلم
سمیه رشیدی


• در روند بالینی؛ یکی از گروه‌هایی که بیشتر از همه شوک و شگفت زده هستند کسانی هستند که در رابطه عاطفی نزدیک و پیوند عاطفی عمیق با خشونت‌گرخود بودند و سال‌ها تهدید، آزار، اذیت و خشونت زیادی دیده‌اند، اما همچنان به آزارگر به لحاظ عاطفی وفادارند. رفتار آن‌ها، اطرافیان و نزدیکانشان را بیشتر حیرت زده می‌کند، مخصوصاً وقتی می‌بینند که آن‌ها بارها و بارها به خشونت‌گر خود بر می‌گردند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ شهريور ۱٣۹۶ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷



 
دنیای اطراف ما و آدم‌های اطراف ما به خصوص شرایط روحی و روانی آن‌ها و برخوردشان با مشکلات می‌توانند ما را شوک زده و حیرت زده کنند. درواقع ما هر روز شاهد تضادهایی هستیم که برایمان قابل درک نیست و گاهی سعی در پیدا کردن توجیه برای این رفتارها بی‌فایده به نظر می‌رسد. اگر به عنوان متخصص پای صحبت با این افراد بنشینید باور می‌کنید که گاهی رفتارشان برای خودشان هم شگفت‌آور است، مخصوصاً وقتی که به تحلیل رفتارشان بعد از گذشت زمان می‌پردازند.

کسانی که از افسردگی رنج می‌برند تعجب می‌کنند از این که زمانی به خودکشی فکر می‌کردند. کسانی که از اختلالات شدید رنج می‌برند در زمان نقاهت اپیزودهای خود را باور نمی‌کنند. در روند بالینی؛ یکی از گروه‌هایی که بیشتر از همه شوک و شگفت زده هستند کسانی هستند که در رابطه عاطفی نزدیک و پیوند عاطفی عمیق با خشونت‌گرخود بودند و سال‌ها تهدید، آزار، اذیت و خشونت زیادی دیده‌اند، اما همچنان به آزارگر به لحاظ عاطفی وفادارند. رفتار آن‌ها، اطرافیان و نزدیکانشان را بیشتر حیرت زده می‌کند، مخصوصاً وقتی می‌بینند که آن‌ها بارها و بارها به خشونت‌گر خود بر می‌گردند.

نمونه جملات زیر را ممکن است شنیده باشید:

«رابطه عاطفی ما تمام شده است و من می دانم این رابطه چه بلایی سر من آورده است، اما هنوز دوستش دارم».

«نمی‌دانم چرا اما هنوز می‌خواهم به او برگردم. می دانم به نظر دیوانگی می‌رسد اما دلم برایش تنگ می‌شود».

«به نظر غیر منطقی می‌آید، اون الان زن گرفته و زنش را هم اذیت می کند ولی من به رابطه شون حسودیم می شود».

در حالی که این وضعیت از نقطه نظر اجتماعی ومنطقی قابل توجیه نیست، اما روانشناسی نگاه متفاوتی به این مسئله دارد.

سندروم استکهلم چیست؟

در سال ۱۹۷۳، در جریان سرقت یک بانک در استکهلم سوئد چهار کارمند (سه زن و یک مرد) به اسارت گرفته شدند. در طول دوره گروگان‌گیری و در پایان دوره اسارت، گروگان‌ها به ‌صورتی فعالانه نمی‌خواستند که نجات پیدا کنند و حتی بعد از آزادی از شکایت امتناع می‌کردند. این داستان آن چنان ادامه یافت که درنهایت یکی از گروگان‌شدگان به نامزدی یکی از گروگان‌گیرها در آمد و یکی دیگر از گروگان‌های آزادشده حتی شروع به جمع‌آوری مالی برای کمک به گروگان‌گیرها کرد

پیوند عاطفی نزدیک با خشونت‌گر یک داستان آشنا در روانشناسی است و در بسیاری از داستان‌های گروگان‌گیری، آزارگری، زندانی کردن و خشونت مطالعه شده است. مانند: کودک‌آزاری، خشونت خانگی، زندانیان جنگ، اعضای فرقه، زنا با محارم، گروگان‌گیری جنایی و ….

این پیوندد و رابطه پیچیده عاطفی میان گروگان و گروگان گیر، قربانی و خشونت‌گر در روانشناسی «سندروم استکهلم» نامیده می‌شود.

سندروم استکهلم ممکن است در خانواده، در یک رابطه عاشقانه و حتی روابط بین فردی دیده شود. خشونت‌گر ممکن است پدر یا مادر، شوهر یا زن، دوست پسر یا دوست دختر، خواهر یا برادر، یا هر نقش دیگری که در آن خشونت گر در موقعیت کنترل و اقتدار است، باشد. بر اساس تحقیقات بچمن و سالتزمن زنان طلاق گرفته در مقابل زنان متأهل نه برابر بیشتر و کسانی که جدایی عاطفی دارند بیست و پنج برابر بیشتر در معرض خطر این سندروم قرار دارند. سندورم استکلهم می‌تواند هم در مردان و هم در زنان توسعه یابد و در رابطه‌های بین هم جنس‌گرایان و یا غیرهمجنس‌گرایان فارغ از جنسیت طرفین در رابطه ممکن است دیده می‌شود.

هر سندروم علائم و رفتارهای خاص خودش را دارد که سندروم استکهلم هم مستثنا نیست. درحالی‌که یک لیست مشخص و معلوم توسط محققان و کارشناسان معلوم نشده است اما این ویژگی‌ها در بیشتر آن‌ها مشترک است:

-احساسات مثبت قربانی نسبت به آزارگرش
-احساسات منفی قربانی نسبت به خانواده، دوستان، اطرافیان، مجریان و کسانی که به نوعی در تلاش هستند که آن‌ها را حمایت کنند یا نجات دهند.
-حمایت و توجیه رفتارهای آزارگر
-احساسات مثبت آزارگر نسبت به قربانی
-رفتارهای حمایت کننده قربانی و کمک کردن به آزارگر
-عدم توانایی قربانی در مشارکت در کارهایی که ممکن است به رهایش منجر شود

سندروم استکهلم در تمامی موقعیت‌های خشونت یا زندانی شدن به وجود نمی‌آید. در یک سرقت دیگر از بانک که شامل گروگان‌گیری بود پس از وحشت انداختن مشتریان و کارکنان برای ساعت‌های زیادی، یک تیرانداز ماهر پلیس توانست به ضربه گلوله گروگان‌گیر را بکشد. بعد از ضربه تیر او به زمین می‌خورد و دو زن گروگان گرفته شده او را از زمین برمی دارند، به سمت پنجره می‌برند تا پلیس بتواند ضربه‌های دیگری شلیک کند. در خشونت خانگی هم تمامی قربانیان مبتلا به این سندروم نمی‌شوند و اگر قربانیان حمایت کافی داشته باشند و از آن مطمئن باشند، قطعاً شرایط خشونت رو بدون هیچ نوع شکی رها می‌کنند. درواقع درست است که کنترل نقش زیادی در ظهور این سندروم دارد اما عوامل زیاد دیگری هم درگیر هستند.

براساس تحقیقات اخیر چهار شرط لزوم توسعه سندروم استکهلم است:

1-حضور تهدید فیزیکی و روانی و اعتقاد به این که آزارگر این تهدید را عملی می‌کند: تهدید می‌تواند مستقیم با غیر مستقیم باشد. می‌تواند به سمت قربانی یا اعضای خانواده‌اش باشد. معمولاً سابقه خشونت و جرمی که آزارگر دارد قربانی را معتقد می‌سازد که از دست او هرکاری عملی است.
2-حضور یک مهربانی کوچک از سمت آزارگر به قربانی: مثلاً ممکن است مهربانی این باشد که در ماه یک بار رفتار سالم و بدون آزار داشته باشد.
3-جداسازی قربانی از دیگران: این جداسازی ممکن است فیزیکی باشد، مثلاً اجازه ندادن این که خانواده‌اش را ببیند یا ممکن است ایدئولوژیکی باشد و قربانی فقط حق دارد نظرگاه و دیدگاه آزارگر را بشنود.
4-اعتقاد به این که راه فراری وجود ندارد: آزارگر حتی از خشونت برای جلوگیری از فرار قربانی استفاده می‌کند و قربانی در وضعیت ناتوانی در درک این که راه فراری وجود داد قرار می‌گیرد.

چرا قربانیان آزارگر خود را دوست دارند؟

در سندروم استکهلم، سوءاستفاده و کنترل دو جز جدایی نشدنی هستند. وقتی این نکته را درک کنیم تحلیل این که چرا قربانیان آزارگر خود را دوست دارند یا دفاع می‌کنند راحت‌تر است. از نظرگاه گراهام، پیوند عاطفی قربانی با آزارگر در واقع یک استراتژی برای بقا برای قربانیان خشونت و وحشت است. قربانی راه فراری ندارد جز این که توجیه کند که شرایط بدتر از آن که فکر می‌کرده نیست و آزارگر او را دوست دارد.

سندروم استکهلم این روزها آن قدر به خوبی از سمت پلیس شناخته شده است که دیگر آن را به عنوان یک پدیده غیرعادی نمی ببیند و تا حدی ظهور آن را انتظار دارند. حتی جالب هست که بدانید در موارد حاد جنایی اگر شانس زنده ماندن قربانیان بیشتر شود، قربانیان را تشویق به این پیوند عاطفی می‌کنند و در عین حال مطمئن هستند که همکاری ازسمت آن‌ها تا حدی غیر ممکن است. در مورد قربانیان خشونت، پلیس‌های محلی مدت‌ها است که تشخیص دادند که آن ها ممکن است شکایت نکنند یا خودشان ضامن همسر یا دوست پسرشان شوند یا حتی به سمت پلیسی که برای دستگیری همسر وارد منزل شده‌اند حمله کنند.

بی شک آموزش و بالابردن آگاهی عمومی در خصوص سندروم استکهلم در نهایت باعث خواهد شد که به قربانیان خشونت با دید ودانش بیشتری بدون قضاوت و جانبداری کمک شود.

منبع:تلگرام نویسنده