توضیحی و تصحیحی در نامه ام به برگزار کنندگان مراسم برلین


جعفر بهکیش


• آقای علیجانی به سئوال من پاسخ ندادند که آیا به نظر ایشان در کشتار تابستان ۶۷ مسئولیتی متوجه آیت الله منتظری هست یا نه؟ آیا سکوت ایشان، انجام بزرگترین جنایت تاریخ معاصر ایران یا به قول آقای علیجانی "هلوکاست ایرانی" را تسهیل نکرده است؟ ایشان چگونه این سکوت را توضیح می دهند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ شهريور ۱٣۹۶ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷


به آقای علیجانی، برگزار کنندگان، سخنرانان و شرکت کنندگان در مراسم ۱٨ سپتامبر۲۰۱۷ در برلین؛

آقای علیجانی قبول زحمت کرده اند و به یکی از سئوالات من پاسخ داده اند، ممنون هستم. اما برای اینکه وقت خوانندگان گرفته نشود، چند نکته را اشاره می کنم و امیدوار هستم که آقای علیجانی و دیگر سخنرانان به سئوالات من پاسخ گویند:
۱- زیاد به دلم ننشست که ایشان پاسخ خود را با خطاب قرار دادن من با عنوان "جناب جعفر خان بهکیش عزیز" شروع کرده اند، تا آنجا که من می دانم این شیوه متداول خطاب قرار دادن یکدیگر در یک بحث جدی نیست. من علیرغم نامناسب بودن این عنوان، با تصور اینکه این عنوان برای نشان دادن دوستی و محبت ایشان به من انتخاب شده است، به آن نمی پردازم.
۲- آقای علیجانی گفته اند که نمی دانند چه چیز مرا آزرده کرده است؟ من باز هم گمان می کنم که آقای علیجانی با این تصویرگری، قصد آن نداشته اند که از اهمیت آنچه من خطاب به برگزار کنندگان و سخنرانان و شرکت کنندگان جلسه ۱٨ سپتامبر برلین نوشته ام بکاهند. در سی و شش سال گذشته بخش مهمی از بار سنگین نوشتن مقالات تحلیلی و تحقیقی در مورد دادخواهی بر دوش بستگان کشته شدگان و ناپدید شدگان و زندانیان سیاسی بوده است. آنان هر چند آزرده بوده اند و این آزردگی در کارهای آنان به چشم می خورد، اما آثار آنان از مهمترین آثار در ادبیات حقوق بشر به زبان فارسی است.
آقای علیجانی حق دارند، در تمام نوشته های من رگه هائی از آزردگی و بیش از آن سرخوردگی وجود دارد، جز این هم نمی تواند باشد، اما در محتوی نامه من نکات مهمی وجود دارد که توجه شما را به آن جلب میکنم.
٣- من مطمئن هستم که آقای علیجانی همانگونه که در پاسخ خود اشاره کرده اند، بارها از مسئله خانواده ها و دردها و رنجهای آنان سخن گفته اند. اما اشاره من به برنامه پربیننده تلویزیونی صفحه دو آخر هفته مورخ اول سپتامبر ۲۰۱۶ بود که ایشان چنین گفته اند "۹۰ در صد آنهائی که اعدام شده اند دیندار بوده اند و با یاد خدا پای چوبه دار رفته اند، ۹۰ در صد اشان. بزرگترین افشاگر این پرونده خودش یک مرجع مذهبی سنتی هست."
راستش در زمان نوشتن نامه بر حافظه ام و دریافت خود از آن سخنان اعتماد کردم و در این مورد از ایشان عذر می خواهم.
منظور من این است که آقای علیجانی بر این یگانه بودن نقش آیت الله منتظری در افشاگری آن جنایت هولناک تاکید دارند. من در مقابل بر برجسته بودن نقش بستگان اعدام شدگان و زندانیان سیاسی تاکید می کنم و به ویژه این عبارت را در مقابل عبارت آقای علیجانی قرار می دهم:
بستگان زندانیان سیاسی و کشته شدگان به ویژه "مادران و خانواده های خاوران" با یاری جستن از همرزمان فرزندان شان، با ارسال خبر به خارج کشور، با حضور مداوم خود در گورستان خاوران، با برگزاری ۲٨ ساله تنها مراسم عمومی برای قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در گورستان خاوران، با برگزاری مراسم بزرگداشت کشته شدگان و ناپدید شدگان در خانه های خود و با انتشار خاطره و مقاله های تحقیقی و تحلیلی نقشی بسیار مهم در آشنائی ایرانیان با آن جنایت بزرگ ایفا کردند.
بستگان کشته شدگان و ناپدید شدگان در مرکز هر جنبش دادخواهی قرار داشته و خواهند داشت. به ویژه در ایران، به دلیل عدم توجه بخش مهمی از فعالین حقوق بشر (که بسیاری از آنان آیت الله منتظری را آموزگار خود در زمینه حقوق بشر می دانند) به کشتارهای دهه شصت و به ویژه کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، این نقش برجسته تر شده است.
۴- بحث اصلی من همانگونه که بارها درباره آن نوشته ام، تجزیه و تحلیل سیاست دادخواهی در ایران است. به گمان من شکل گیری و همگانی شدن نمادهای دادخواهی، در مرکز چنین سیاستی قرار دارد.
وقتی که از آقای علیجانی انتقاد می کنم چرا بر این یگانگی نقش آیت الله منتظری در افشاء آن جنایت هولناک تاکید می کنید، دقیقا بر شکل گیری این نمادها نظر دارم. من در نوشته ای که خواهش کرده ام که آنرا در مراسم ۱٨ سپتامبر برلین بخوانید، نوشته ام:
بدون شک اعتراض [خصوصی] آقای منتظری به کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و همچنین اعتراضات قبلی ایشان به شرایط زندان های سیاسی، نمونه ای قابل تقلید برای مسئولین جمهوری اسلامی است. این اعتراضات، ایشان را به شخصیتی قابل احترام در تاریخ سی و چند ساله جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.
اما ایشان نماد و یا آموزگار حقوق بشر و به ویژه نماد دادخواهی در ایران نیستند. آیت الله منتظری نماد شخصیتی حکومتی است که پای پیش گذاشته است و بخشی از اسرار پشت پرده را پس از سالها افشا کرده است. ایشان به همین دلیل فرصت های بسیاری را از دست داده و رنجهای فراوان تحمل کرده است. ایشان برای افشاء بخشی از حقیقت، از دیگر مسئولین جمهوری اسلامی متمایز شده است.
۵- وقتی از فعالین سیاسی و مدنی و در اینجا از آقای علیجانی می پرسم که آیا به گورستان خاوران رفته اید؟ قصدم مچ گیری از ایشان و یا هر کس دیگر نیست (من نمی دانم که ایشان به خاوران رفته اند یا نه؟). می دانم که بسیاری به خاوران نرفته و نمی روند. قصدم آن است که کسانی که مخاطب ایشان هستند را به فکر وادار نمایم. لازم است شهروندان از خود بپرسند که اهمیت گورستان خاوران در چیست؟ آیا آنان نباید کنار خانواده های کشته شدگان باشند؟ اهمیت این حضور چیست؟
وقتی می پرسم که آیا ایشان در مراسم شهریور ماه خاوران شرکت کرده اند؟ می دانم که بسیاری در مراسم سالانه شهریور ماه در گورستان خاوران شرکت نکرده اند و نمی کنند. ایشان را خطاب قرار می دهم تا مگر ایشان با اعتباری که دارند، بر اهمیت این مراسم تاکید و آنرا توضیح دهند.
در تمام دنیا رسم بر این است که فعالین حقوق بشر نمادهای دادخواهی را برجسته می کنند، در کشور ما این حمایت وجود نداشته است (هر چند در سالهای اخیر برخی فعالین جوان حقوق بشر به مسائل پیچیده دادخواهی پرداخته اند و آثاری مهم در این زمینه تولید کرده اند که امیدوار کننده است). پس این وظیفه نیز بر دوش خانواده های کشته شدگان دهه شصت و کشتار بزرگ تابستان ۶۷ قرار گرفته است.
۶- آقای علیجانی به سئوال من پاسخ ندادند که آیا به نظر ایشان در کشتار تابستان ۶۷ مسئولیتی متوجه آیت الله منتظری هست یا نه؟ آیا سکوت ایشان، انجام بزرگترین جنایت تاریخ معاصر ایران یا به قول آقای علیجانی "هلوکاست ایرانی" را تسهیل نکرده است؟ ایشان چگونه این سکوت را توضیح می دهند؟
در صحبت های اعضای هیئت مرگ این نگرانی کاملا به چشم می خورد که اگر خانواده ها بدانند "الم شنگه" به پا می کنند. حتی ملاقات دادن آنها برای این است که خانواده ها را ساکت کنند و اعتراضات آنان را کنترل نمایند.
آیا آیت الله منتظری همانند دیگر مسئولان جمهوری اسلامی ما را از حق دانستن و اعتراض متناسب با جنایتی که در جریان بود محروم نکرده اند؟ آیا آقای منتظری با سکوت خود به کنترل این اعتراضات کمک نکرده است؟
بررسی این جنبه مهم از واکنش آیت الله منتظری به کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، که در سایه انبوهی تمجید و اهانت نادیده گرفته شده است، سبب می شود که به مسئله سکوت در برابر جنایت و مسئولیت افراد در این زمینه فکر کنیم و بیاموزیم که هر شهروند وظیفه دارد که در مواجه با جنایت، آنرا علنی نماید و گرنه شریک جرم است.
بسیار آزرده و بیش از آن سرخورده هستم وقتی که بسیاری این گفته تلخ مادرم، که باور دارم که درد دل بسیاری از خانواده ها میتواند باشد، را نادیده می گیرند:
" اگر می دانستیم که دارند بچه های مان را می کشند..."