یادداشت جعفر عظیم زاده پیرامون بازداشت محمود بهشتی لنگرودی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ شهريور ۱٣۹۶ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷


* هیچ قدرت سرکوبی، ما کارگران و معلمان و توده های زحمتکش مردم ایران را وادار به تمکین به شرایط مصیبت بار موجود نخواهد کرد

بدنبال ماهها اعمال فشار بر وثیقه گذار محمود بهشتی لنگرودی و مقاومت و ایستادگی این معلم برجسته در تمکین به آرا صادره غیر قانونی زندان، ظهر امروز وی توسط مامورین دادستانی تهران بازداشت و به زندان منتقل شد.
بازداشت محمود بهشتی لنگرودی برگ دیگری از سرکوب عدالتخواهی ما کارگران و معلمان ایران را در تداوم سرکوب فعالین صنفی که بدنبال گذر از انتخابات ریاست جمهوری و بند و بست جناحهای حکومتی در مقابله با موج اعتراضات صنفی و مدنی آغاز شده است، ورق زد.
چیزی که بر متن اینهمه یورش گسترده و بی وقفه به فعالین صنفی و مدنی قابل مشاهده است، این است که نه تنها در این مملکت قرار نیست حتی ذره ای از مطالبات بر حق ما کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان شاغل و بازنشسته بر آورده شود بلکه توام با موج تازه ای از یورش به سفره های خالی ما از طریق گرانی خزنده هزینه های زندگی و اجرائی کردن طرحهایی از قبیل طرح کارورزی و تلاش برای انجماد دستمزدها، سرکوب عریان و گسترده اعنراضات صنفی در دستور کار حکومتگران قرار گرفته است.
اینک و بیش از هر زمان دیگری و به نحو بی سابقه ای، دولت و کل ارکان قدرت در ایران، دیگر حتی قادر نیستند ژست اداره کنندگان جامعه را به خود گیرند و به شکل کاملا عریانی در مقابل مطالبات و فریاد حق خواهی ما کارگران و معلمان و دیگر توده های میلیونی زحمتکش مردم ایران قرار گرفته اند و تلاش دارند با حربه گسترش و تعمیق سرکوب و قلع و قمع فعالین صنفی و مدنی، میلیونها کارگر و معلم و انسان زحمتکش این جامعه را وادار به تمیکن به شرایط به غایت مصیبت بار کنونی کنند.
اما آیا میشود یک جامعه هشتاد میلیونی را آنهم در عصر آگاهی و توقع بالای انسانها از زندگی و زیستن، در گرسنگی و بی تامینی مطلق فرو برد و از آن طرف زبان از کام آنان کشید و وادار به تمکین شان کرد؟
بازداشت محمود بهشتی لنگرودی و به بند کشیدن اسماعیل عبدی، رضا شهابی، محسن عمرانی و احضار و پرونده سازی علیه یکایک فعالین صنفی و مدنی در سطح کشور، پرونده سازی دسته جمعی علیه کارگران کارخانه هایی همچون نیشکر هفت تپه، کشتار جنایت بار کولبران و تعرض وحشیانه ی روزانه به دستفروشان، توام با غارت صندوقهای بازنشستگی و اندوخته صدها هزار مردم زحمتکش ایران در موسسه های مالی وابسته به حوزه قدرت و گستراندن سایه شوم فقر و فلاکت بر زندگی میلیونها نفر از توده های زحمتکش مردم ایران، بعلاوه ورشکستگی و تعطیلی روزمره مراکز تولیدی و صنعتی   و بیکاری روزمره هزاران کارگر و بی افقی میلیونها جوان برای برخورداری از شغل و زندگی مناسب و هزار و یک معضل لاینحل اجتماعی دیگر، سیمائی از یک جامعه هشتاد میلیونی توسعه یافته و امروزی است که هیچ قدرت سرکوبی را یارای نگه داشتن آن، تحت شرایط دهشتناک موجود نخواهد بود.

جعفر عظیم زاده – ۲۱ شهریور ماه ۱٣۹۶