طاهر برهون
طلب ما از "تاریخ"


• اگر اتفاقی غیرعادی روی ندهد، تا کمتر از یک هفته دیگر در خاورمیانه "زلزله" ای اتفاق خواهد افتاد. زلزله ای که هم "بنیان کن" و هم "بنیاد گر". بنیان کن است، چرا که شروع پایان یک نظم استعماری کهن است و بنیادگر است زیرا که ارمغان تولد دولتی نوبنیاد را بر اساس اراده ملی کردها، با خود دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ شهريور ۱٣۹۶ -  ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۷


هلا که بر آمد خورشید از ستیغ بلندای وطن   
بنگر که شفق رنگ دارد ز خون جوانان وطن
(از سرود نوروز به زبان کردی)

اگر اتفاقی غیرعادی روی ندهد، تا کمتر از یک هفته دیگر در خاورمیانه "زلزله" ای اتفاق خواهد افتاد. زلزله ای که هم "بنیان کن" و هم "بنیاد گر".
بنیان کن است ، چرا که شروع پایان یک نظم استعماری کهن است و بنیاد گر است زیرا که ارمغان تولد دولتی نو بنیاد را بر اساس اراده ملی کردها ، با خود دارد .
در این میان " رفراندوم " و میزان مشارکت ، اعلام " استقلال " و پیروزی یا شکست آن ، توقف موقت و مانور هوشمندانه در برابر طرحهای پیشنهادی قدرتهای جهانی و سازمان ملل ، همگی نه آن اندازه مهم است که اصل قضیه اهمیت دارد و آن عبارت است از بیرون آمدن " غول " از شیشه! غول اراده ساکنین منطقه در بدست گرفتن سرنوشت خود . بازگشت این غول به   درون شیشه غیر ممکن است . دیر و زود دارد ، سوخت و سوز اما ، نه . مالک خانه به اعتبار رای ملت قرار داد استیجاری را لغو و " حکم تخلیه " گرفته است . مستئاجر غیر قانونی باید برود .
آنچه اینک در اقلیم کردستان روی میدهد ، پدیده ایست منطبق بر روند عمومی " واگرایی_ همگرایی " ملی در سطح جهان . طلیعه و آغاز قرن بیست و یکم با روند پالایش و بیختن مللی که به زور " جدا " و یا به زور به یکدیگر " سنجاق " شده اند ، مژده بخش تصحیح و اصلاح مرزبندیهای غیر منطبق با واقعیات عینی و بیگانه با اراده واقعی باشندگان این و یا آن سرزمین است . جنبش بازگشت به خود و اراده ملی نه پدیده ای جهان سومی و مختص کشورهای عقب مانده آنچناکه برخی روشنفکران ادعا دارند است و نه ساخته و وابسته به این و آن و قدرت منطقه ای و جهانی . هم اینک در سطح جهان و در بیش از سی منطقه ملتهب مسئله ملی مطرح است ، از " تبت " در چین تا " کبک " در کانادا ، " باسک و کاتالونیا " در اسپانیا،" فلاندرها و هلندی زبانان " در بلژیک مشکل ملی مطرح است و حتی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ، رشد شعارهای " ناسیونالیستی " در کشورهای اروپایی مانند آلمان و فرانسه ، پیروزی ترامپ با تکیه بر شعار پوپولیستی " آمریکا اول " را نیز میتوان به نوعی در همین کاتاگوری قابل توضیح دانست .
اگر بپذیریم که هسته مرکزی و کنه مسئله ملی ، چیزی نیست الا منافع و بهره وری از نعمات زندگی اینجهانی ، که متاسفانه بطور غیر عادلانه ای تقسیم میشود و در این میان گروهی به دلایل نژادی ، قومی ، زبانی ، دینی و حتی جنسیتی ، مغبون میشوند ، در آنصورت میتوان با گامهای عملی و جدی تری به یافتن پاسخ بایسته نزدیک شد .
بر اساس اعلام سازمانهای معتبر بین المللی و حتی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که خود ابزار اجرای سیاستهای نو استعماری هستند ، شکاف طبقاتی در سطح جهان و نیز در هر کشوری روز به روز فراختر و عمیقتر میشود . خطر شورش گرسنگان در پهنه جهانی و هر کشوری خواب از چشمان نگران صاحبان قدرت ربوده است . از طرف دیگر غارت و چپاول ویرانگرانه و یک سویه ی منابع و مخازن زیر زمینی که دست بر قضا و بطور کلی در کشورهای با اصطلاح " جنوب " قرار دارند و خود کمترین بهره را از آن میبرند ، جهان را با خطر کمبود و مضیقه و در نتیجه جنگ و کشور گشایی به نیت دستیابی و چپاول ته مانده این مخازن کشانده است . در کنار این هر دو پدیده ، شکست تجربه " دولت _ ملت " ها که با تفسیری به غایت معکوس و مجعول به خورد جهان داده شد و فروریزی هیبت و هیمنه    چنین کشورهایی ، جهان کنونی را در آستانه یک دگردیسی بنیادین که بیگمان دردناک و پر مخاطره خواهد بود قرار داده است . اگر تفسیر ترکیب " دولت - ملت " به معنای هر " ملت " یک " دولت " میبود، که بار سنگین و پرهزینه ای را از گرده جهان بر میداشت و چیزی به نام مسئله ملی باقی نمیماند . در حالی که تفسیر همین ترکیب با رویکرد هر " دولت " یک " ملت " در عمل به معنای پاکسازی نژادی و قومی و زبانی به امید برساختن اراده گرایانه " یک ملت " در تاریخ معاصر فاجعه ها آفرید .
میخواهم بگویم که حرکت استقلال طلبانه مردم اقلیم کردستان دقیقا منطبق است بر این روند و رویکرد جهانی در راستای " استیفای حقوق و منافع ملی " غارت شده توسط قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای. آنانی که مسئله ملی را آگاهانه یا نا آگاهانه در دایره تنگ و ترش تنها مسائل فرهنگی و رقص و لباس و حتی زبان محدود میکنند ، تنها رویه و سطح قضیه فهمیده اند .            
تا لحظه نوشتن این متن ، تمامی   " توصیه و تهدید " ها ، ترافیک سنگین سیاسی از همه سو رو به   "اربیل " پایتخت اقلیم کردستان و به نیت تنها "تعویق " تاریخ رفراندوم ( و نه رد آن ) ، تقریبا به نتیجه نرسیده است . در این میان بویژه رد توصیه قدرت هایی چون آمریکا،انگلیس و فرانسه، شائبه وابستگی به این قدرتها را که همواره به مثابه اهرم فشار و شانتاژ بکار گرفته شده است را بیمقدار و رد کرده است .   رهبری سیاسی کردستان به مدیریت " کاک مسعود بارزانی " مصمم است که شاید برای اولین بار در تاریخ " قائم به ذات " و بر اساس تشخیص " منافع ملی خود " ، آینده این سرزمین را به دستان و اراده   مردم خویش بسپارد . در عین حالی که   درهای گفتگو در مورد هر امکان آلترناتیڤی را گشوده نگاه داشته اند.
زمان برای یک دیالوگ اقناعی بسیار تنگ است ، ما فرصتی " صد ساله " را از دست داده ایم . اما نیم نگاهی به تاریخ شاید کمکی باشد تا ورای علت العلل و دلیل بنیادی برآمدهای ملی که همان عدم برخود داری از منابع و مناصب برابر حقوق است بویژه برای درک ریشه های تاریخی-سیاسی این مسئله .
فیلم سینمایی " لورنس عربستان " که موجب شهرت جهانی " عمر شریف ' و " پیتر اوتول " شد ، در واقع روایت هالیوودی سلسله وقایعی بود که پیش از فرو ریزی امپراتوری عثمانی روی داد .
قدرتهای استعماری آنزمان یعنی انگلیس و فرانسه با گسیل مامورین و جاسوسان کارکشته خود به درون قبایل و عشایر عرب ، آنها را با وعده ایجاد " دولت متحده عربی " پس از پایان عثمانی ، به شورش و قیام و همراهی با خود تشویق و ترغیب میکردند .
اما همزمان دستگاه دیپلوماسی آنها به شدت سرگرم چانه زنی بر سر تقسیم غنایم و مناطق بازمانده از دستگاه فرتوت عثمانی بودند، که در سال ١٩١٦ نهایی و زیر عنوان " موافقتنامه سایکس-پیکو " در تاریخ و دنیای سیاست معروف شد . محتوای فوق استعماری این موافقتنامه ابتدا توسط روزنامه های " پراودا " ارگان حزب کمونیست و " ایزویستیا " ارگان دولت نو بنیاد شوراها ، افشا و به آگاهی مردم منطقه و جهان رسید و تنها سه روز پس ازین افشاگری بود که روزنامه انگلیسی " گاردین " هم اجبارا محتوای آن را باز نشر داد .
محتوای این " موافقتنامه اساسی " بعدا با جرح و تعدیل هایی پایه ی   " قرارداد " های " سیڤر در ١٩٢٠ " و " لوزان در ١٩٢٣ "شد . قراردادهایی که جغرافیای سیاسی خاور میانه کنونی را رقم زدند .
سهم کردها دراین بازار مکاره تقسیمات پس از عثمانی ، مواد ٦٢ و ٦٤ قرارداد سێڤر sevr بود که وعده تشکیل دولت کردستان را پس از یک سال قیمومت جامعه بین الملل بر این مناطق و سپس رفراندوم استقلال ، داده بود . آنچه اینک اقلیم کردستان در پی آن است در واقع " طلبی " صد ساله است ! که اگر چنین شده بود ، اکنون دیگر بدن کسی از شنیدن خبر رفراندوم استقلال کردستان " کهیر " نمی زد !
در تقسیم این مناطق ، کاملا آگاهانه و بر اساس منطق استعماری " اختلاف انداز و حکومت کن " کشورهایی شکل گرفتند که کاملا نا همگن و نا همگون بودند . کشورهایی چون عراق ، سوریه و لبنان نمونه تیپیک این گونه تقسیمات استعماری هستند و مقایسه آنها با اردن که جمعیت و حکومت آن از یکدستی نسبی برخوردار است ، میتواند تا حدودی علت و ریشه قیامها و سرکوبهای خونین ، کودتاهای پیاپی و نا بسامانی این هر سه کشور نامبرده را توضیح دهد . کشورهایی با ترکیب اتنیکی و مذهبی بکلی متباین و گاها متنافر و نیز برگماردن آگاهانه رژیمهائی که نه نماینده اکثریت جامعه ، بلکه از اقلیت ، تا همواره در چنگ قدرتهای استعماری باشند و از ترس شورش اکثریت جامعه ، گوش بفرمان اربابان بمانند .
اقلیم کردستان عراق ، میرود تا این پسوند نا چسپ و اجباری " عراق " را از نام خود بزداید. بیگمان راهی سخت و دشوار در پیش دارند که   رفراندوم تنها آغاز آن است .
اگر برای رشد و انکشاف هر پدیده ای عوامل مشدده و مخففه ای باشد ، که هست ، نمیتوان از نقش مشدده جمهوری اسلامی ایران در تسریع به اقدام کردها در عراق امروز و نیز فردای سوریه ، غافل بود!
شاید تعجب کنید اما " وسمه " ای که جمهوری اسلامی ایران بر چشمان دو رژیم شیعی عراق و سوریه کشید، در واقع آنها را "کور" کرد. دفاع تمام قد و یک سویه   ازین هر دو رژیم و به نیت تاسیس خلافت و هلال شیعی ، موجب زائل شدن آخرین ته مانده های عرق و تعلق ملی در میان غیر شیعیان شد و به این معنا ایران این هر دو کشور را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده است و بازگشت به دولتهای مرکزی مقتدر که خود را پاسدار تمامیت ارضی بدانند، بطور یقین از بین رفته است.


طاهر برهون ٢٠ .٠٩ ٢٠١٧ آلمان
وا ڕۆژ ههڵات له بهندهنی بهرزی وڵاتهوه    ههر خوێنی لاوی کورده شهبهق شهوق ئهداتهوه
از سرود " نوروز " کردستان با اجرای صالح دیلان