اتحاد آمریکا و اسرائیل با کشورهای سنی خاورمیانه
ایران در چنگال رهبران نالایق و دشمنانِ خارجی


امیرحسین لادن


• فلسفه سیاسی آمریکا در خاورمیانه در نهایت این است که متحدان سنّی عربِ خود را متقاعد به همکاری با اسرائیل کند. این اتحاد در حال حاضر، بر علیه یک دشمن مشترک یعنی جمهوری اسلامی امکان پذیر می باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ بهمن ۱٣٨۵ -  ۱۴ فوريه ۲۰۰۷


شش ماه بعد از جنگ اسرائیل و حزب اله لبنان ، ایران از دیدِ دولت جرج بوش به "دشمن شماره یک" تبدیل شد و استراتژی خاورمیانه‍ی آمریکا نیز، روی ایران متمرکز شد.
هدف این استراتژی مقابله با جمهوری اسلامی و تشیع و محدود نگهداشتن نفوذ هر دوی آنها در منطقه می باشد.
آمریکا، برای موفقیت این استراتژی، پشت پرده، یک اتحاد غیر رسمی سه جانبه مابین آمریکا، کشورهای سنی عربستان سعودی، مصر و اردن، و اسرائیل بوجود آورده است. (۱)   

گری سیک در نوشته ی اخیر خود استدلال میکند که استراتژی جدید واشنگتن ریشه در تغییر جهت تعادل قدرت بنفع ایران دارد. آمریکا "ناخواسته" با حذف دو رقیب (طالبان در افغانستان و صدام در عراق) مهم جمهوری اسلامی در منطقه، در دگرگون کردن تعادل قدرت بنفع ایران، نقش اساسی ایفا کرده است.

این تغییر و تحول در تعادل قدرت، برای متحدان سنّتی آمریکا یعنی کشورهای سنّی عربستان سعودی، مصر و اردن بسیار زیان آور بوده است. شعارهای دمکراسی و مردمسالاری آمریکا در منطقه نیز آنرا تشدید کرده و حالا با "گیرکردنِ" ارتش آمریکا (مدرن ترین و مجهزترین ارتش دنیا) در بن بست نظامی در عراق، آنان را بشدت آسیب پذیرتر کرده است.

انگیزه ی این استراتژی از سرخوردگی اسرائیل در جنگ با لبنان سرچشمه گرفته و شکل یافته است.
موفقیت حزب اله و شیعیان لبنان، از نظر آمریکا، اسرائیل و کشورهای سنّی عربستان سعودی، مصر و اردن، نتیجه‍ی رقابت و مبارزه‍ی جمهوری اسلامی برای نفوذ و کسب قدرت در خاورمیانه میباشد.

طی چند ماه گذشته کشورهای عضو این "جبهه‍ی سه جانبه" ضدایرانی که بر اساس یک سری توافق نظرهای مشترک برای مقابله با جمهوری اسلامی تشکیل شده بود، جهت پیشبرد مبارزه، عملیات را، تقسیم بندی کردند.

دولت جرج بوش بسهم خود، ایده و شعار "دمکراسی در خاورمیانه" را بایگانی کرد، با فرستادن ناوگان اتمی "یو اِس اِس آیزنهاور" به خلیج فارس، ناوهای جنگی در منطقه را تقویت نموده، کشورهای خلیج را به سیستم ضد "موشکی پِتری یت" مجهز کرده و آنان را به جبهه گیری خصمانه در مقابل ایران تشویق کرده است.
آمریکا پشتیبانی نظامی و حمایت مالی خود را از دولت سنّی فواد سینیوره در لبنان نیز افزایش داده است و "موقتاً" پروسه‍ی صلح خاورمیانه (اسرائیل و فلسطین) را پی گیری نموده که شاید پوششی برای همکاری عربستان سعودی ، مصر و اردن با اسرائیل و آمریکا باشد.

در ضمن آمریکا فشار دیپلماتیک بر ایران را نیز از طریق سازمان ملل در رابطه با فعالیتهای انرژی اتمی ایران تشدید کرده و همچنین ایران را به دخالت در امور عراق، از جمله مسلح کردن گروه های شبه نظامی شیعه ، آموزش بمب گزاری و دادن اطلاعات به آنان ، متهم کرده است.   
ارتش آمریکا ماُموریت دارد که اتباع ایرانی را دستگیر کرده، مورد ضرب و شتم قرار دهند. در حال حاضر جورج بوش رسماً دستور تیر داده است. (۲)

همزمان، آمریکا بخصوص به عربستان سعودی قول داده است که نیروهای آمریکا در عراق باقی میمانند که در درجه‍ی اول از وقوع یک جنگ داخلی جلوگیری کنند و در درجه‍ی دوم دولت نوری ملکی را وادار کند که یا گروهای شبه نظامی شیعه را مهار کند و با سنّی ها بسازد و یا او را برکنار خواهد کرد و کسی جایگزین او خواهد شد که با سنّی ها نزدیک باشد.

از طرف دیگر، واشنگتن سعی دارد که مخالفان رژیم جمهوری اسلامی را بخصوص در بین اقلیت ها، سازمان دهد و از آنان برای تضعیف رژیم بموقع بهره برداری کند. از جمله مدتهاست که در مناطق مرزی ایران، بوسیله ی گروه های ویژه‍ی ارتش آمریکا، ضد اطلاعات و چتربازانش نفوذ کرده، مشغول سربازگیری جهت خرابکاری و شناسائی کردن مراکز حساس برای هدف گیری در صورت حمله می باشند.

آمریکا در سال ۲۰۰٣ پس از تسخیر عراق، پایگاه اشرف متعلق به مجاهدین خلق را گرفت و آنان را خلع سلاح کرد.
در حدود ٣۵۰۰ نفر از آنان را که سوگند حمایت از دمکراسی و همکاری با آمریکا را خورده بودند، مسلح کرده و تعلیم نظامی داده است.
دانالد رامسفیلد (وزیر دفاع وقت) به دستور دیک چی نی (معاون رئیس جمهور آمریکا) از آنان برای عملیات ویژه در داخل ایران بارها استفاده کرده است تا زمینه را برای حمله‍ی احتمالی نظامی آماده کنند. اطلاعات کامل از عملیات و برنامه های ضداطلاعات ارتش آمریکا در رابطه با مجاهدین در دست نیست ولی کاملاً مشخص است که از آنان برای جنگ و گریز و بی ثبات کردن رژیم استفاده میشود. (٣)   

کشورهای سنّی که شامل شیخ نشینان خلیج فارس ، عربستان سعودی ، مصر و اردن میباشند بنوبه خود تعهد کردند که از دولت فواد سینیوره لبنان حمایت سیاسی و مالی کنند و سوریه را با تشویق و یا تهدید از همکاری با ایران دور سازند. درضمن نیازهای آمریکا را در منطقه از نظر تجهیزات و مخارج برای مبارزه با ایران تامین کرده و سعی کنند که بهای نفت را تا حد بی ثباتی و ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی کاهش دهند.

اسرائیل به سهم خود، اطلاعات (اینتلجنس) در باره‍ی حزب اله در اختیار آمریکا و کشورهای عربی که با حزب اله مخالف هستند، خواهد گذاشت.
همچنین مساله‍ی انرژی اتمی ایران، بخصوص خطرش (شعارهای رئیس جمهور رژیم) برای اسرائیل را در سطر اول نشریات بین المللی تازه نگه دارد.
اسرائیل با استفاده از رابطه‍ی خود در بین اقلیت های ایرانی بخصوص در بین کردها مشغول سازماندهی است و از آنان برای تضعیف جمهوری اسلامی بهره برداری خواهد کرد. اسرائیل حاضر است حداقل ظاهراً، امتیازاتی به فلسطینی ها و حتی به سوریه در مورد بلندی های گولان بدهد که این احساس را بوجود بیاورد که مساُله‍ی اعراب و اسرائیل در شرُف توافق و حل است.

باید این حقیقت را درک کرد که اسرائیل و گروهای وابسته به اسرائیل در آمریکا، سیاست خاورمیانه ی دولت جرج بوش را تعیین، هدایت و حمایت میکنند.
اسرائیل میخواهد، ایران را با ارتش آمریکا در گیر کند. دقیقاً همانطور که با دسیسه بازی بوسیله‍ی یاران خود در وزارت دفاع (پال ولفوویتز، داگلاس فیت)، شورای امنیت (استیو هدلی) و وزارت امور خارجه ی ایالات متحده، دادن اطلاعات ساختگی در مورد تسلیحات اتمی عراق و بوق و کرنای بی امانِ خود در وسائل ارتباط جمعی آمریکا که اکثریت آنان را در کنترل دآرد ، موفق شد ، اذهان مردم را آماده کند و با همکاری کنگره و رهبری دیک چی نی و جرج بوش، جنگ آمریکا و عراق را دامن بزند. اسرائیل بدینوسیله موفق شد که بدون شلیک یک گلوله، صرف یک دلار و کوچکترین صدمه ئی، ارتش عراق را نابود کند و با ایجاد تشنج مابین سنّی و شیعه، جنگ داخلی برپا کند. وگرنه همانطور که بالاخره بهمه ثابت شد و حتی دولت بوش نیز اجباراً تاُئید کرد، عراق نه تسلیحات اتمی، نه رابطه با القاعده و نه خطری برای امنیت آمریکا داشت. (۴)   

در حال حاضر تنها مانع و سد برای گسترش بیشتر و بدون دردسر اسرائیل در منطقه، ایران و نفوذ و
حمایتش از حزب اله در لبنان، جهاد اسلامی در سوریه و حماس در مناطق اشغالی فلسطین می باشد.   
اسرائیل برای حذف این مانع، می خواهد یک بار دیگر با استفاده از تبلیقات چیان خود در آمریکا زمینه سازی کرده و با بهره گیری از دشمنان خارجی، شرکا و رهبران نالایق، ایران را تضعیف، درگیر کشمکش و حتی جنگ کند. وگرنه ایران چنانچه بخواهد و بتواند بدون هیچ مانعی در جهت تهیه‍ی تسلیحات اتمی پیش برود، ده تا پانزده سال تا بدست آوردن اولین بمب هسته ئی، فاصله دارد. ایران هیچ خطری برای امنیت آمریکا نداشته و ندارد. (۵)

برای جرج بوش، این استراتژی خصمانه و مبارزه جویانه‍ی، بسیار مورد نیاز و حتی حیاتی است، زیرا مشت او در عراق باز شده و کنترل نفت که هدف اصلی جنگ بوده، بخاطر عدم امنیت، هنوز در دست او نیست، ارتش آمریکا در عراق گیر کرده است، تلفات ناشی از جنگ و مخارج یک میلیارد دلاری روزانه‍ی اش، بزرگترین مشکلی است که دولت بوش و حزب جمهوریخواه در داخل آمریکا، با آن دست بگریبان است.
دولت جرج بوش با وارد کردن جمهوری اسلامی بمعرکه، تمرکز را از روی فاجعه‍ی عراق بر میدارد و به کمک اسرائیل و گروه های وابسته به آن، به آسانی میتواند اذهان مردم آمریکا را بر علیه جمهوری اسلامی، همانطور که بر علیه صدام حسین تحریک کردند ، برانگیزند. در مورد ایران، با بهره گیری از مساله‍ی گروگانگیری ۴۴۴ روزه که باعث احساسات شدید ضدایرانی شده بود و هنوز که هنوز است بقدرت خود باقی است, اینکار را موثرتر می تواند انجام دهد.

از همه مهمتر "نیاز تاریخی و دائم آمریکا" به داشتن یک دشمن خطرناک و پلید است، سالها این دشمن، اتحاد جماهیر شوروی بود که آمریکا همه کمبودها و نارسائی ها و پلیدیها را ناشی از آن معرفی میکرد. حالا این نیاز را جمهوری اسلامی بهتر از هر کشوری تاُمین می کند، بخصوص با شعارهای ابلهانه ی احمدی نژاد که باعث انزوای هر چه بیشتر ایران شده و حربه به دست دشمن داده است. شعارهای احمدی نژاد میتواند آمریکا و اسرائیل را نیز، از بن بستهائی که در آن گیر کرده اند - آمریکا در عراق و اسرائیل در لبنان - نجات داده و دست آنان را برای اجرای مقاصدشان و پیاده کردنِ برنامه هایشان باز گذارد.

فلسفه سیاسی آمریکا در خاورمیانه در نهایت این است که متحدان سنّی عربِ خود را متقاعد به همکاری با اسرائیل کند. این اتحاد در حال حاضر، بر علیه یک دشمن مشترک یعنی جمهوری اسلامی امکان پذیر می باشد.
کشورهای عربی در گذشته هیچوقت کاملاً این ایده را که شوروی خطرناک و پلید بود، نپذیرفتند ولی در مورد ایران، به عنوان یک کشور بزرگِ پارسی (غیر عرب)، شیعه و آریائی که دارای تمام صفاتی است که اعراب همیشه با آن دشمنی داشته اند نه تنها می پذیرند بلکه با پشتیبانی آمریکا و حمایت اسرائیل، میتوانند به آرزوی دیرینه خود، یعنی تجزیه و نابودی ایران، دست یابند.

مبارزه با رژیم ارتجاعی و ضد بشری جمهوری اسلامی وظیفه‍ی هر ایرانی بیدار و آگاه است.
این مبارزه برای سرنگونی رژیم ملایان، نجات ایران و رهائی ملت است، نه برای نابودی صنایع و منابع کشور بدست دشمنان و بدخواهان ایران.
کسانیکه با دشمن همصدا شده اند، یا مغرض و دلال اند و یا ناآگاه، وگرنه ایرانی شریف و آزاده تن به نابودی کشورش نمیدهد.
         
خاکم بسر، زغصه بسر، خاک اگر کنم         خاک وطن که رفت، چه خاکی بسر کنم



(۱) گری سیک ، استاد دانشگاه کلمبیا و مشاور سابق جیمی کارتر
(۲) جیم لوب ، پژوهشگر و نویسنده اینتر پرس   
(٣) لاریسا آلکزاندرونا ، ژورنالیست پژوهشگر
(۴) اسکات ریتر ، افسر سابق ضد اطلاعات ارتش آمریکا و رئیس هیاُت بازرسی اتمی سازمان ملل در عراق (۱۹۹۱ تا ۱۹۹٨)
(۵) پاتریک مک اِلوی ، پژوهشگر روابط خارجی آمریکا