پایان پهلوان
مرگ رقیب و رفیق تختی؛ عباس زندی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ آبان ۱٣۹۶ -
٣۱ اکتبر ۲۰۱۷
وحید جعفری: شهر بیمرد شده است؛ بیپهلوان. پهلوانان یکی پس از دیگری بار سفر میبندند و میروند آنجایی که دیر یا زود باید رفت. لقب پهلوان برازنده عباس زندی بود؛ مردی که دیروز ما را در این وانفسای روزگار تنها گذاشت و رفت.
در فرهنگ عامه ایران زمین، عنوان پهلوان در عصر معاصر مترادف شده است با نام جهان پهلوان غلامرضا تختی و البته توده مردم در کنار او نامهای بسیاری از جمله رستم، پوریای ولی، علیرضا سلیمانی و... را نیز در ذهن خود دارند. رستم یلی بوده است در سیستان که فردوسی کردهاش رستم داستان!
پوریای ولی هم دیریست در دنیای فانی نیست و افسانهها به او منتسب است. داستان مادری که در گرگ و میش و پشت ستونهای مسجدی در هندوستان دعا میکرد تا فرزندش در رقابت کشتی مغلوب پهلوان قدرتمند و شناخته شده ایرانی که وارد شهر شده، نشود و این سخنان را پهلوان محمود خوارزمی یا همان پوریای ولی میشنود و در روز مبارزه تن به شکست میدهد، داستان آشنایی نزد ایرانیان است. پهلوان محمود خوارزمی نه در کشتی گرفتن که در صفات خوب و هنر نیز شهره شهر بود به نحوی که علاوه بر رباعیاتی که از او باقیمانده است، برخی معتقدند مثنوی کنزالحقایق نیز از آنِ اوست. این مثنوی در سال ۷۰۳ سروده شده است. یکی از برجستهترین سرودهای پهلوان پوریا دو بیت «پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است/ از همت داوود نبی بخت بلند است// افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» بوده که تقریبا میتوان گفت در سر در تمام زورخانههای ایران درج شده است.
علیرضا سلیمانی هم چند وقتی است از پیش ما رفته است؛ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳. پهلوان باشی شوخ طبع و دوست داشتنی ایران رکورددار پهلوانی در کشورمان است؛ ٦ بار. او با حماسه مسابقات جهانی ۱۹۸۹ مارتینی سوییس که در آنجا و در مبارزه پایانی توانست در مصافی نفسگیر بروس بومگارتنر امریکایی را شکست داده و بالاتر از کشتیگیران امریکا و شوروی قرار گرفته و شعار آن روزهای جمهوری اسلامی ایران مبنی بر «نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی» را تحقق ببخشید تا به اوج محبوبیت نزد سیاست مردان و مردم عادی برسد.
داستان دو پهلوان است؛ دو مرد
اما داستان اصلی داستان دو پهلوان است؛ دو مرد در میدان رقابت و زندگی که با هم رفیق و رقیب بودند و حالا بعد از اینکه سالهاست اولی نیست، دومی هم ما را ترک کرده، تا شهر بیمرد شود، شهر بیپهلوان، شهر دلگیری است، به خصوص پهلوان متواضعی چون پهلوان اول پایتخت، عباس زندی.
او بر بزرگان زیادی غلبه کرد؛ اما هرگز به مدال المپیک نرسید. زندی از معدود کشتیگیران ایرانی است که در سه دوره از بازیهای المپیک شرکت کرد؛ ١٩٤٨ لندن، ١٩٥٢ هلسینکی و ١٩٥٦ ملبورن. او در شرایطی به عضویت تیم ملی کشتی آزاد اعزامی به بازیهای المپیک ١٩٤٨ لندن درآمد که فقط ١٨سال داشت. یک سال بعد پهلوان ایران شد.
لنگکار قهاری بود و این فن ناب ایرانی را از استاد حسن سعدیان، مربی خود به خوبی فرا گرفته بود، فنی که با اجرای آن روی گرونبرگ، قهرمان مطرح سوئدی و دارنده دو مدال طلای المپیک، تبدیل به آرم فدراسیون کشتی شد.
زندی: مادر گیتی دگر چون تختی نخواهد زاد
او با تختی رفیق بود، رقیب شد، جهان پهلوان را در مسابقات کشتی پهلوانی در کاخ سعدآباد شکست داد و پهلوان ایران نام گرفت، پیروزیای که کمتر از آن حرف زد تا نشان دهد که کسب چهار بازوبند پهلوانی تنها به خاطر قدرت او نبوده و انسان بزرگی بوده است. زندی و تختی در برههای هم با یکدیگر زاویه پیدا کردند، چرا که پهلوان زندی تحصیلات نظامی داشت و سرهنگ هم شد و به واسطه همین تحصیلات، ورزشکاری حکومتی قلمداد میشد؛ اما بد نبود و به کسی بد نکرد؛ پهلوان بود و بامنش، با این وجود نگاهها به او، آن نگاهی که باید به یک پهلوان بزرگ داشت، نبود و این بزرگترین اشتباهی بود که در قبال او صورت گرفت.
بسیار دوست داشتنی و متواضع بود و پاکدامنی از هر لحاظ را رمز موفق جوانان میدانست. در آخرین مصاحبتی که با او داشتیم به این موضوع در مورد جهان پهلوان تختی اشاره کرد که مادر گیتی دگر چون تختی نخواهد زاد. او را رستم و جهانپهلوان توصیف کرده و مربیگریاش در تیم ملی را مدیون تختی دانست. در این باره میگفت: «آقا تختی به واسطه روزنامه اطلاعات من را معرفی کرد که باید از وجود زندی به عنوان مربی در تیم ملی استفاده شود.» خم شد و شانهمان را بوسید. گفتیم پهلوان اجازه دهید ما روی شما را ببوسیم، خندید و گفت: «پهلوان باید دست مردم را ببوسد» و رفت.
زندی سپس از حمایت تختی ردای مربیگری بر تن کرد و نخستین بار در رقابتهای جهانی ١٩٦٢ تولیدو امریکا تیم تحت هدایت او توسط امامعلی حبیبی و منصور مهدیزاده صاحب دو مدال طلا و توسط محمد خادم و غلامرضا تختی صاحب دو مدال نقره شد و در مجموع با ٢٥ امتیاز سوم شد. این مربیگری در زمان ریاست کوتاهمدت بلور بر فدراسیون کشتی بود. پهلوان در سالهای ١٩٦٤ و ١٩٦٨ و در دو رهآورد المپیک توکیو و مکزیکوسیتی نیز سرمربیگری ملیپوشان را بر عهده داشت که تیم ایران با دو مدال برنز علیاکبر حیدری و محمد علی صنعتکاران در توکیو پنجم شد و در رقابتهای ١٩٦٨ نیز تیم ایران توسط عبدالله موحد نابغه کشتی ایران صاحب یک مدال طلا و شمسالدین سیدعباسی و ابوطالب طالبی صاحب دو مدال برنز شد و در مجموع تیم ششم شد و این پایان راه زندی در مربیگری کشتی در تیم ملی بود.
تختی: محبت زندی نبود مدال نمیگرفتم
جهان پهلوان غلامرضا تختی در مورد عباس زندی گفته بود: «موقعی که به باشگاه پولاد رفتم برای تمرین کشتی، زندی قهرمان تیم ملی بود. در حین تمرینات آنقدر از عباس زندی زمین خوردم که پشتم بوی جرم تشک کشتی گرفت، در عوض ساخته شدم و به تیم ملی راه یافتم و من برای همیشه از داش عباس زندی ممنون و سپاسگزارم به این دلیل که من ٢ مدال نقره سالهای ١٩٥١ و ١٩٥٢ خود را در وزن ششم با رفتن عباس زندی به وزن هفتم به دست آوردم والا معلوم نبود شاید من هم اوایل ورودم به تیم ملی در وزن هفتم نمیتوانستم عنوانی کسب کنم و این بالاترین محبت زندی در سالهای اولیه کشتی به من بود.»
امروز پهلوان تشییع میشود
مراسم تشییع پیکر عباس زندی، سرمربی سابق تیم ملی کشتی آزاد، پهلوان کشور و قهرمان اسبق جهان، از سوی خانواده آن مرحوم و فدراسیون کشتی، ساعت ٩ صبح امروز سهشنبه ٩ آبان ماه از مقابل ورزشگاه امجدیه تهران به سمت قطعه نامآوران بهشتزهرابرگزار میشود.
در دهههای ٣٠ و ٤٠ پهلوانهایی میان مردم بودند، اهل پایین شهر با فرهنگ خاص آن زمان که تبدیل به ستاره شدند. یکی از آنها غلامرضا تختی بود که با اخلاقیات و خصوصیاتی که داشت شهره عام و خاص شد اما در کنار آقا تختی کسی به نام عباس زندی بود که کمی زودتر از آقا تختی کشتی را شروع کرد و کمی زودتر از او کنار رفت و در تیمی که آقا تختی کشتی گرفت او هم در کنارش بود. آنها هم وزن هم بودند و در کشتی آزاد و پهلوانی باهم کشتی گرفتند و حتی عباس زندی یک سال هم مربی آقا تختی بود. او مورد وثوق تختی بود و علاقهای نداشت جلوی دیدگان مردم ظاهر شود چون در آن زمان همه تحتالشعاع آقا تختی بودند. هر کاری که توسط آقا تختی به عباس زندی ارجاع میشد او سعی میکرد به بهترین شکل به انجام برساند. هرکاری که به او میگفتند اعم از سربازی یا پیدا کردن شغل بهدلیل اینکه در شهربانی خدمت میکرد، انجام میداد. من نزدیک به ٣٠ نفر از آنها را میشناسم که با یکبار تقاضا از عباس زندی، او چند ماه دنبال کار آنها را گرفت تا سربازی را برایشان تبدیل به حضور در ورزش کند. کشتیگیران معروفی چون عبدالله موحد و عبدالله خدابنده از کسانی هستند که در زمان مسوولیت زندی پیش او رفتند و پهلوان زندی آنها را به کشتی آورد. میتوان گفت در آن زمان که آقا تختی شهره عام و خاص بود یکی از مولفههایی که باعث شد نگاهها به کشتی و به مرام پهلوانی باشد عباس زندی بود که نمیخواست دیده شود. اخلاق بسیار خوب او معروف بود. چندی سال پیش وقتی به فدراسیون باستانی آمدم حضور عباس زندی در کشتی پهلوانی یک نعمت بود.
او یکی از بهترین قهرمانان کشتی پهلوانی است. او تنها کسی است که ٤ بار قبل از انقلاب پهلوان کشور شد و تنها کسی بود که هیچوقت از کسی چیزی نخواست. رسم بود که به پهلوان حق سفره پرداخت میشد اما او حق سفره هم نگرفت؛ اما یک روز وقتی در جایی گلریزان کرده بودم نزد من آمد و گفت پولهایی که جمع کردهاید را میتوانید به چند نفری که محتاج هستند و من آنها را میشناسم نیز بدهید. خوشحال شدم که یک انسان بعد از ٦٠ سال برای کسی کمک جمع کند. برای من سوال پیش آمد آن شخصی که برای او درخواست پول کرد چهکسی است؟ فهمیدم عباس زندی بعد از مرگ احمد وفادار که بیش از ١٥سال از آن میگذرد برای گرفتن حق ماهانه برای خانواده او تلاش میکند اما به مشکل برخورده است. خوشحال شدم کسی بهخاطر معیشت همسر و فرزند یک انسان دیگر آمده و چیزی از من میخواهد که سودی برای او ندارد. عباس زندی پر از عشق به مردم بود و چنین انسانهایی کمیاب هستند. او برای بسیاری از مردم نزد مسوولان رفت تا مشکل آنها را حل کند.
او تنها کسی بود که با وجود ٨٤ سالگی هر روز در خیابانهای شهر به ٣٠ مغازه و خانه سرکشی میکرد و جویای حال افراد مختلف میشد. ما چنین قلندرهایی در شهر داریم اما بسیار ساده از کنار آنها رد میشویم.
* رییس اسبق فدراسیون کشتی محمدرضا طالقانی*
|