پیشنهاد به میزگرد پالتاکی روز یکشنبه ۱۸ فوریه ۲۰۰۷
تنها راه دموکراتیک! گفتگو با اپوزیسیون
(هم برای آمریکا، هم برای حاکمان ایران)


الف. ع. خ


• در صورت بروزجنگ، قطعا تاسیسات هسته ای ایران نابود خواهد شد، اگر حکام اسلامی در ادعای خود صادق هستند، و می خواهند تحت هر شرایطی ایرانیان را صاحب این حق بگردانند، تنها یک راه در پیش دارند، و آن اینکه: « با مخالفان خود وارد گفتگو شده و شرایط را برای انتقال قدرت به منتخبان مردم فراهم آورد» ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨۵ -  ۱۷ فوريه ۲۰۰۷


بحران مربوط به "مسئله هسته ای ایران" تا هم اکنون نیز خسارات جبران ناپذیری به انسجام و توانایی طبقه متوسط ایران وارد کرده است. در صورت عدم وجود چنین بحرانی! طبقه متوسط ایران می توانست بدون کمترین تلفات و با هماهنگی و همراهی دیگر طبقات اجتمایی، جامعه را از چرخه استبداد به در آورده و در مسیرآزادی و پیشرفت قرار دهد.
اکنون که این بحران سایه جنگ را بر سر جامعه ایرانی گسترش داده، تمامی طبقات اجتمایی ایران به جای پیگیری مطالبات مدنی خود، ترس، دلهره و نا امیدی را تجربه می کنند.
بی تردید جنگ شاخص های تحول مثبت در جامعه را نابود می کند، و به مستبدان این امکان را می دهد تا آنجا که می توانند جامعه را به عقب برگردانند. الویت اول "افراد" نیز در یک جامعه جنگ زده، «زنده ماندن به هر قیمتی» خواهد بود.
آنان که یک روز تحت عنوان "دفاع مقدس"، روز دیگر تحت عنوان "مبارزه با استکبار" و روز سوم تحت عنوان "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" جامعه ما را نا امن می کنند و سایه جنگ و تنش را بر سر ملت می گسترانند، هدفی جز به تاخیر انداختن مطالبات "آزادیخواهانه" و "عدالت طلبانه" مردم ایران ندارند.
آنها ازطریق گسترش ناامنی و ترس فقط و فقط سایه استبداد را جانی دوباره می بخشند. متاسفانه جهان غرب نیز علی رغم سر دادن شعار حقوق بشر و دموکراسی، همواره در تامین چنین شرایطی با مستبدان حاکم هم داستان بوده است.
هر چند "بحران هسته ای" افکارعمومی ایرانیان را از پیگیری مطالبات مدنی دور نموده و شرایط دلهره آوری را پیش روی آنان گذاشته است. اما در همین شرایط نیز می توان با انسجام و یکپارچگی طرحی را پیشنهاد نمود، تا هر دو مدعی (آمریکا و حکام ایران) را درمقابل افکارعمومی داخل و خارج قرار دهد.
حکام اسلامی ادعا می کنند، «انرژی صلح آمیزهسته ای حق مسلم ملت ایران است و از این حق تحت هیچ شرایطی نخواهند گذشت.»
آمریکا و غرب ادعا می کنند، «داشتن انرژی صلح آمیز هسته ای حق مسلم ایرانیان است، تنها وجود حاکمان خطرناک در ایران است که داشتن چنین حقی را با مشکل مواجه ساخته است.»
ظاهرا طرفین بر داشتن چنین حقی توسط ایرانیان توافق دارند، با این تفاوت که یکی آن را در صورت وجود حکومتی دموکراتیک به رسمیت می شناسد، و دیگری آن را تحت هر شرایطی(حتی جنگ) طلب می کند.
آنچه مسلم است آن است که نتیجه پافشاری طرفین بر سر مواضع خود چیزی جز «جنگ» نخواهد بود.
در صورت بروزجنگ، قطعا تاسیسات هسته ای ایران نابود خواهد شد، اگر حکام اسلامی در ادعای خود صادق هستند، و می خواهند تحت هر شرایطی ایرانیان را صاحب این حق بگردانند، تنها یک راه در پیش دارند، و آن اینکه: « با مخالفان خود وارد گفتگو شده و شرایط را برای انتقال قدرت به منتخبان مردم فراهم آورد»
اگر حاکمان اسلامی به جنگ تن دردهند نتیجه آن خواهد بود که آنان نه برای گرفتن حق هسته ای (که در جنگ به کلی نابود خواهد شد) بلکه فقط برای نابودی طبقه متوسط و دیگر تهدیدکننده های خود، به پیشواز آن می روند.
در صورت بروز جنگ، قطعا طبقه متوسط و دیگر تهدیدکننده های استبداد از میان خواهد رفت، اگر آمریکا و غرب در ادعای خود، مبنی بر دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران، صادق هستند، و می خواهند در این رابطه به مردم ایران کمک کنند، تنها یک راه در پیش دارند و آن اینکه به طور رسمی:
«با رهبران اپوزیسیون ایران وارد مذاکره و گفتگو شوند»
به راستی هر یک از طرفین مدعی (آمریکا و حکام ایران) اگر بخواهند صادقانه بر اساس ادعای خود عمل کنند، آیا «اپوزیسیون منسجمی» وجود دارد که در روند هر یک از شروط فوق اقدامی مقتضی صورت دهد؟ پس پیش به سوی «انسجام اپوزیسیونی»!
یادداشتم را با تکرار یک جمله زیبا از آقای فرهاد جعفری به پایان می برم:
(«یک دموکراسی خواه» اعتبار کسب می کند تا در هنگام نیاز جامعه اش؛ آن را قربانی «منفعتی همگانی و عقلایی» کند. در غیر اینصورت، فقط و فقط یک ماجراجوی سیاسی ست.)
البته کلمه «واقعی» را از آخر"یک دموکراسی خواه" حذف نمودم، چرا که "یک دموکراسی خواه غیر واقعی" یا فریبکار است یا ماجراجو!
همچنین به لیست فرضی او، تعدادی چهره چپ نیز می افزایم.