مگر محمود صالحی چه کار کرده است؟


مجید تمجیدی


• این پرسش فقط شامل یدالله نمی شود و امروز باید هر شهرند ایرانی این پرسش را از خودش و مقامات کشورش بکند که: مگر محمود صالحی چکار کرده است که باید هر از چند گاه برود زندان، در زندان مریض شود، در عرض چند سال از جوانی بشاش و سرحال به هیبت آدمهای کهنسال در بیاید و وقتی هم که بیرون از زندان است خانه دوم او و خانواده اش بشود بیمارستان؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ آبان ۱٣۹۶ -  ٨ نوامبر ۲۰۱۷


با دیدن عکس "محمود صالحی در زنجیر" با قلبی گرفته و با خشمی فرو خورده یاد یک خاطره از زنده یاد یدالله خسروشاهی، از رهبران سرشناس جنبش کارگری، افتادم.

چند سال پیش در یک زمستان خیلی سرد سوئد قرار بود یدالله بیاید خانه ما. با هواپیمای ارزان رایان ایر از لندن به سوئد پرواز کرده بود. از فرودگاه تا خانه ما هم حدود دو ساعت اتوبوس و قطار سوار شده بود. در ایستگاه قطار نزدیک خانه منتظرش بودم. وقتی آمد، بعد از ماچ و روبوسی، خواستم ساکش را از دستش بگیرم. مثل همیشه لج کرد و گفت که ساکش سبک است و آن را خودش میاورد. به قول اخوان ثالث هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. با اینکه مسیر کوتاه بود اما وسط راه دیدم که یدالله تقریبا دارد پاهایش را دنبال خودش می کشد. دو باره به او گفتم: "یدالله تو خسته ای، ساک را بده من بیاورم." ساک را نداد و با همان حالت لنگان لنگان به راهش ادامه داد. وقتی خانه رسیدیم رفت دستشویی. مدت زیادی صدای آب دوش حمام میامد. وقتی بیرون آمد ظاهر آدم تازه دوش گرفته را نداشت. پرسیدم مگر دوش نگرفتی؟ یدالله گفت: "نه، داشتم پاهایم را با آب گرم می شستم. بدجوری یخ زده اند." یدالله آمد و روی مبل نشست. همیجوری که حرف می زد پاهایش را هم می مالید. بخصوص کف آنها را. حواس من بیشتر متوجه پاهای یدالله بود تا حرفهایش. آثار شکنجه زندان زمان شاه هنوز بخوبی روی پاهایش دیده می شد. نگاه من چند لحظه بین کف پاهای یدالله و موهای سپیدش و صورت دوست داشتنی اش نوسان کرد. نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. اشکهای من پلی شد به فضایی از گفتگو که من کمتر یدالله را در آن فضا دیده بودم. فضایی که یدالله احساسات درونی اش را بیشتر نشان میداد. یدالله گفت: "هر وقت به پاهایم را نگاه می کنم از خودم می پرسم که: مگر من چکار کرده بودم که پاهایم را اینجوری لت و پار کردند. توی انگلیس مردم صد برابر کارهایی که ما آن موقع می کردیم را می کنند، راست راست هم راه می روند و کسی هم کارشان ندارد. آن موقع هیچ وقت به این مسئله فکر نکرده بودم. ولی الان که به آن فکر می کنم می بینم که خیلی نامردی است که من بخاطر آن کارها این همه بلا سرم آمد و حالا باید اینجا بشینم و جلو تو پاهایم را بمالم ...".

مگر یدالله چه کار کرده بود که سالها به زندانش انداختند وبا شلاق پاهایش را لت و پار کردند؟ یدلله چه کار کرده بود که سالهای زیادی او را از همراه بودن با خانواده اش و فرزندانش محروم کردند و در سالهای آخر عمر هم مجبور بود با عواقب زندان و شکنجه زندگی کند؟

این پرسش فقط شامل یدالله نمی شود و امروز باید هر شهرند ایرانی این پرسش را از خودش و مقامات کشورش بکند که: مگر محمود صالحی چکار کرده است که باید هر از چند گاه برود زندان، در زندان مریض شود، در عرض چند سال از جوانی بشاش و سرحال به هیبت آدمهای کهنسال در بیاید و وقتی هم که بیرون از زندان است خانه دوم او و خانواده اش بشود بیمارستان؟ مگر محمود چکار کرده است که برای درمان بیماری قلبی اش باید با غل و زنجیر روی تخت بیمارستان دراز بکشد؟ بیشترین وقت محمود در این سالها به این اختصاص یافته است که که کارگرانی که کارفرما در حق آنها احجاف قانونی کرده است و اکثرشان توانایی مالی گرفتن وکیل را ندارند، برای گرفتن راهنمایی میایند پیش محمود تا بتوانند در دادگاه اداره کار از حق شان دفاع کنند. این اصلی ترین فعالیت محمود در سالهای اخیر بوده است. محمود صالحی چند سال دبیر منتخب یک تشکل رسمی و قانونی به اسم انجمن صنفی خبازان سقز بوده است و هر فعالیتی که کرده از وظایف این سمت قانونی بوده است. محمود صالحی در مراسم اول ماه مه شرکت کرده است. محمود صالحی به همراه تعدادی دیگر تشکلی در حمایت از کارگران درست کرده است. محمود صالحی هر فعالیتی که کرده فقط و فقط در دفاع از حقوق اولیه کارگرانی بوده است که از کمترین چتر حمایتی برخوردارند. بخشی از فعالیت محمود صالحی نیز در حوزه بیان آزادانه عقاید و دیدگاههای او بوده است. محمود صالحی این را از کسی پنهان نکرده است که منتقد سرسخت مناسبات سرمایه داری است و سوسیالیزم را آلترناتیو مناسبی برای این مناسبات می داند. اعلام عقاید که جرم نیست. محمود صالحی کسی را نکشته است. قاچاق کالا و مواد مخدر نکرده است. رشوه نگرفته و دزدی نکرده است. با این همه محمود صالحی، زنجیر در پا، بر روی تخت بیمارستان، با ناراحتی قلبی و دهها بیماری دیگر، دارد لحظه لحظه به مرگ نزدیک تر می شود.

با ادای احترام به محمود صالحی به پاخیزیم و برای آزادی فوری او از هیچ تلاشی دریغ نورزیم.