اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۹ بهمن ۱٣٨۵ -
۱٨ فوريه ۲۰۰۷
آقای علی میرفطروس در مقاله ای که در سه بخش در سایت گویا منتشر شد به تحلیل دلایل وقوع انقلاب ایران پرداخت و آنرا نالازم ترین انقلاب تاریخ خواند. حالا آقای داریوش همایون در مقاله ء اگر فورد شکست نخورده بود، همین تعبیر را دوباره بکار برده و با تاکید بر اینکه "اگر ها " در تاریخ فراتر از یک ورزش فکری هستند٬ مدعی شده اند که اگر بجای جیمی کارتر٬ جرالد فورد رئیس جمهوری آمریکا می شد و هنری کیسینجر در پست وزارت امور خارجه ابقا میشد انقلاب ایران رخ نمی داد.
تاریخ داستانی جالب و خواندنی است. خصوصا تاریخ حوادثی که خود در آنها زندگی کرده باشی و هنوز وقایع و پیچ و خم های آن سالها و روزها در خاطرت زنده باشد. در کنار این داستان تلخ و شیرین خواندنی٬ مقوله ء پیچیده ای به نام تحلیل تاریخی وجود دارد که سعی در کنکاش در قانونمندی ها و علت بروز حوادث دارد. حاصل این بررسی بی شک برای شناخت جوامع٬ کسب تجربه از عملکرد های گذشته و تبیین شیوه ها و راهکارهای مناسب برای آینده بسیار مفید خواهد بود.
هر چه دیدگاه های بیشتری در باب تحلیل وقایع بهمن ۵۷ با زوایای دید گوناگون مطرح شود به جوانان و پویندگان راه آزادی کمک بیشتری خواهد شد.
من هم در این مقاله کوتاه سعی خواهم کرد در پاسخ به آقایان میرفطرس و همایون در عین رد نظریه نالازم بودن انقلاب ایران٬ به تحلیل ضرورت هایی که باعث این انقلاب شد و اشاره به آرمانها و آماج هایی که انقلاب در تحقق آنها ناموفق ماند بپردازم.
مقاله ام را در چهار بخش شرایط انقلابی - ضرورت انقلاب - نقش شخصیت - تحقق اهداف انقلاب تقدیم میکنم.
۱- شرایط انقلابی
فراهم آمدن شرایط انقلابی در نتیجه ناهمخوانی نیروهای مولده با مناسبات تولیدی است. رشد نیروهای مولده از نظر کیفی و کمی از بدیهات جوامع کنونی و بخضوص در کشورهای درحال رشد است. در ایران دهه پنجاه و پس از سالهای صعود قیمت نفت نیروهای مولده چه در عرصه تولید مادی و چه در زمینه تولید معنوی به پیشرفت هایی نائل آمدند. لازم به ذکر میدانم که تولید مادی در مقوله زیربنا جای گرفته و نقش عمده را دارد و تولید معنوی نقش روبنا را ایفا نموده و نقش غیر عمده ای را برایش قائل هستم.
هرگاه مناسبات تولید که به واقع توسط حاکمان جامعه تدوین میشود و بوسیله دولتها اعمال میشود نتواند ساختار خود را با درجه ء رشد نیروهای مولده هماهنگ سازد٬ بی شک آن جامعه با درجات مختلف در شرایط انقلابی فرار خواهد گرفت. به زبان ساده بچه بزرگ شده و لباسش تنگش است.
در تحلیل رشد نیروهای مولده پیش از انقلاب ایران در زمینه تولید مادی کار بسیار کمی شده و تحلیل گران بیشتر به شناخت تولیدات معنوی و گسترش آزادی خواهی و فضای باز سیاسی که مطالبات سیاسی مردمان امکان بروز یافته اشاره میکنند. لشکر بزرگ کارگران٬ بخش اعظم طبقه متوسط شهری٬ بخش بزرگی از ارائه کنندگان خدمات و تاجران و بازاریان در مقابله با مناسبات دست و پاگیر و انحصار گرانه حکومت آینده ای برای رشد و اعتلا برای خود نمی دیدند. شاهد من در تاکید بر رشد نیروها در زمینه تولید مادی٬ گسترش تولید صنعتی در سالهای بعد از انقلاب در نتیجه در هم ریختن مناسبات کهنه در رژیم شاه است. در آن سالها بسیاری از دانش آموختگان با تکیه به انرژی و خلاقیت خویش مبادرت به تاسیس بنگاه های اقتصادی و کارخانه های تولید صنعتی نمودند که امکان آن را در گذشته نداشتند. البته رشد تولید معنوی در زمینه سیاست و هنر و ادبیات و اندیشه دینی در مقابله با ردای تنگ دیکتاتوری و سانسور رژیم هم مهم اما در درجه دوم برای رسیدن به شرایط انقلابی بود .
۲-ضرورت انقلاب
جامعه در شرایط انقلابی روز های سختی را سپری میکند. مردمان با شیوه های گوناگون سعی در امحای قیود حکومتی و قانونی برآمده با برگزاری اعتصاب ها٬ نوشتن مقالات و رساله ها و تشکیل احزاب و انجمن ها خواست های خود را عنوان کرده و برای تحقق آنها به مبارزه بر می خیزند.
در این شرایط یا حکومت ها با خواست های مردمان همراه شده با اقدامات عملی بر آن شرایط بحرانی غلبه کرده و اتش انقلاب را فرو می نشانند و مشکلات در قالب اصلاحات حل شده و مردم راضی از خیابانها به خانه بر میگردنند یا اینکه حکومت ها از انجام آن خواست ها سر باز زده ولی در مهار خواست ها هم موفق نیستند و مردمان هم دیگر تحمل وضعیت موجود در توان و اراده شان نیست. این جاست که بقول آقای همایون فرمول لنین برای انقلاب جواب میدهد:
جامعه دیگر نمی خواهد و حکومت دیگر نمی تواند
البته ما این را به چشم خود دیدییم که مردمان دیگر نخواستند که آنگونه زندگی کنند و حکومت هم دیگر نتوانست که به شیوه های گذشته حکومت کند. و الحق که چه ضرورتی بالاتر از این؟ مگر دلیل وجودی حکومت ها به غیر از تمکین به خواست ملت و تلاش برای تحقق نیاز های ملت است؟ پس لازم بود که آن حکومت برود (از دیدگاه مردم آن روز ها که نگارنده این سطور هم خود یکی از آنها بودم) و شکل این رفتن مگر به صورت انقلاب بهمن تحقق نیافت.
۳- نقش شخصیت
شخصیت البته که در تاریخ نقش مهمی دارد. نقشی درجه دو و نه تعیین کننده. تاریخ را ضرورت ها و مناسبات اجتماعی هستند که رقم میزنند. شخصیت ها اینجا و آنجا میتوانند تاثیراتی داشته باشند و این یا آن واقعه را به جلو و یا عقب بیاندازند و یا به شکل دیگری محقق سازند اما در نهایت مسیر رود خروشان تاریخ در اراده ء صرف شخصیت ها نیست که راه می گشاید و به جلو میرود.
شاه یا بختیار یا خمینی. کارتر یا فورد. کیسنجر یا سایروس ونس یا برژینسکی با عقاید و موضع گیری هایشان نقش کوچکی در تغییر مسیر نهایی تاریخ بازی میکنند.
انقلاب ایران خواست بخش عظیمی از مردم جامعه بود با علایق و خواست های گوناگون که بخشی از جامعه تحت رهبری خمینی توانست رهبری آنرا به دست گیرد و با کسب اعتماد بقیه گروه ها آنرا به پیروزی برساند.
۴- تحقق اهداف انقلاب
از صبح روز ۲۲ بهمن که آنرا میتوان روز سرنگونی رژیم شاه و به قدرت رسیدن خمینی و شورای انقلابش دانست گروه هایی اجتماعی که در پیروزی انقلاب تلاش کرده و در حقیقت علت وجودی انقلاب بودند پا به عرصه کارزار برای تثبیت انقلاب و تحقق خواست های خود گذاشتند. دولتی کردن بیش از هفتاد و پنج درصد کارخانجات٬ تقسیم زمینهای بند الف و ب و بخشی از بند ج از مصوبه شورای انقلاب. دولتی کردن بانکها و موسسات بیمه٬ برداشته شدن سد طرح های جامع شهری و گسترش عملیات ساختمان سازی٬ تشکیل جهاد سازندگی و دادن موافقت اصولی و وام برای تاسیس واحد های تولیدی٬ دولتی کردن تجارت خارجی همه و همه از وقایعی بود که خیل عظیم نیرو ها مولده جامعه را به خود مشغول کرده و جامعه را از حالت های بحرانی و شرایط انقلابی و دیگر نخواستن عمومی خارج کرد.
رشته وقایع آن روزگار و گوناگونی خواست های مردمانی که با هزار امید و آرزوی مادی و معنوی در انقلاب شرکت کرده بودند تا امروز ادامه دارد. کوتاه سخن انقلاب ایران به گونه ای رخ داد و رهبری اش به دست کسانی افتاد که عملکردشان برای پاسخگویی به نیاز مردم کافی نبود و نیست. لشکر عظیم نیروهای مولده امروز با شرایطی مشابه با سال ۵۷ و چه بسا با نیروی چندین برابر خواستار تحول در مناسبات تولید هستند. زیر بنای تولیدی امروز جامعه و روبنای غیردموکراتیک و مذهبی آن با قد و قواره ء نیرو های تولیدی جامعه ایران همخوانی ندارد٬ همین سالها مردمان شیوه اصلاح را بدون حصول به نتیجه به آزمون گرفتند. اینک زمان دگرگون سازی و انقلاب است
bazgoftan@gmail.com
|