انقلاب اکتبر و «سوسیالیسم» خرده بورژوایی - ناصر زرافشان

نظرات دیگران
  
    از : Nima Azadi

عنوان : دانش اقتصاد
نویسنده ی محترم به نکته‌ای اشاره می‌‌کند که برای من پرسش برانگیز است و آن " دانش اقتصاد بورژوایی " است. تا آن جا که می‌‌دانم دانش اقتصاد بورژوایی، لیبرال، مارکسیستی و یا پرولتاریایی نداریم و این مفاهیم با این دانش و روش هایی علمی‌ آن رابطه‌ای ندارند. اگر مکتب‌های مختلف اقتصادی در دانش اقتصاد مطرح می‌‌شود این به معنای دانش اقتصاد بورژوایی یا پرولتری نیست بلکه اندیشه‌های اقتصادی اندیشمندان این دانش را بازتاب می‌‌دهد که هر کدام از زاویهٔ‌ای به مسائل و موضوعات مربوط پرداخته و تئوری‌های متفاوتی را مطرح کرده اند همان گونه که در دانش‌های دیگر هم شاهد آن‌ها هستیم. دانش اقتصاد، بدون هیچ پسوند ایدئولوژیک، با استفاه از روش‌های علمی‌ به شناخت اقتصاد و روابط آن در جوامع گوناگون می‌‌پردازد و در این جهت است که قانونمندی‌های آن را در سطح خرد و کلان کشف و ارائه دهد. ایجاد اقتصاد‌های ایدئولوژیک، به دانش علمی‌ و یکپارچه ی این رشته صدمه ی جدی وارد می‌‌سازد و زمینه را برای رشد هر چه بیشتر "شبه علم‌های اقتصادی" فراهم می‌‌سازد.
٨۲٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ۸۸ و کینه ورزا به آن
اگر از آن ارسالی پاسخگونه -به آقای رودبارکی و آقا یا خانم پیروز- که انتشار نیافت بگذریم
در رابطه با واقعه سال ۸۸باید گفت آن یک حرکت اجتماعی تحولخواهانه ای بود که ربطی به اصلاح طلب فلان وفلان ندارد.
٨۲٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۶       

    از : محسن

عنوان : ربط انقلاب اکتبر به حوادث سال ۸۸
جالب است! کسانی که در داخل جانبدار اصلاح طلبان حکومتی هستند، از کنار سخنان محمد رضا عارف، رئیس ژن خوبِ فراکسیون اصلاح طلبانِ مجلس) که وقایع ۸۸ را فتنه و مرتبط به دشمنان خارجی معرفی کرد با سکوت عبور می کنند و در بحثی نا مربوط به مسائل سال ۸۸ نویسنده را برای سخنی مواخذه می کنند که من از صحت و سقم آن بی خبرم.
گویا مقاله دکتر زرافشان به برخی آنچنان گران آمده که با بحث های انحرافی قصد تخریب ایشان را دارند.
بیکاری یک فارغ التحصیل دانشگاهی چه ربطی به دکتر زرافشان دارد؟
شکست اعتراضات ۸۸ چه ارتباطاتی با سخن ادعایی ایشان می تواند داشته باشد؟ مگر دکتر زرافشان شال سبز به گردن موسوی انداخت و مردم را به رای دادن دعوت کرد، که با حرفش (در صورت صحت آن) آب سرد روی آتش معترضان ریخته باشد؟
آن سید خندانتان که یواشکی رفت دماوند رای داد و در خفا برای حصر موسوی به بیت چشمک رضا زد چه می شود؟ رضا خاتمی که بعد از حصر برای پالوده خوری به دست و پای بیت افتاده بود را چه می گویید؟
جیمز باند اصلاحات، سعید حجاریان که منکر تقلب شده چه؟ مصطفی تاجزاده، شکوری راد و ... همه اینها را رها کرده و ننه من غریبم بازی راه می اندازید که چه؟
رک و پوست کنده دردتان را بگویید!
٨۲٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۶       

    از : م.م. عین

عنوان : به آقای زرافشان و دوستانش
سال۱۳۸۸ من دانشجو بودم و همراه دوستانم درتظاهرات ضدحکومتی شرکت میکردم. همان زمان آقای زرافشان درمصاحبه باستاره درخشش ماراعده ای آدم بی درد و بچه سوسول نامید. من امروز باداشتن مدرک دانشگاهی بیکارم وسئوالم ازآقای زرافشان این است: آیا من و هزاران مثل من که برای یک زندگی بهتربه خیابانها آمدیم واقعآ بچه سوسول بودیم؟آیا آقای زرافشان همه ی آن میلیونها آدم را میشناخت که چنان عنوانی به آنان داد؟ درضمن به عنوان یک ایرانی علاقمند به مسائل سیاسی از کسانی که شوروی واروپای شرقی راسوسیالیستی میدانند میخواهم به مقالاتی که روزبه ایرانی معرفی کرده وبرای ما هم سئوال است مراجعه نموده وبه آنها پاسخ دهند. سئوالها مهم ومشخص است و پاسخهای مشخص و قانع کننده می طلبد.
٨۲٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است". حافظ.
ادامه,
نمیدانستم که اینتر نت هم بدون اطلاع مراجعین "ساعات کار" دارد. در زمان ارسال کامنت قبلی, لینک مقاله کار میکرد. پس از مدتی, ظاهرا یا سایت تعطیل است و یا "اشکال فنی" دارد. به هر حال در صورت بروز اشکال, علاقمندان میتوانند با کلیک بر "گفت و گوی شهروند با فریدون هویدا", انشالله به مقاله دسترسی پیدا کنند.
٨۲٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "ناپلئون نامی"
استدلال جناب امیر ایرانی مانند ناپلئون نامیدن ایشان است: "ناپلئون نامی", مجهول الهویه و بی نام و نشان.
اگر انقلاب اکتبر نبود, اتحاد جماهیر شوروی نیز وجود نداشت که ۷۰ - ۶۰ سال چنان مقابل کاپیتالیسم بایستد که همسر رییس جمهور سابق آمریکا سبب خیر شده و یکی از پیشرفته ترین اعلامیه های حقوق بشری را به امضای ۴۸ کشور دنیا بدون حتی یک رای مخالف برساند, جالب اینکه شوروی، جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکراین، جمهوری سوسیالیستی بلاروس شوروی، جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی، جمهوری خلق لهستان، چکسلواکی، عربستان سعودی و اتحادیه آفریقای جنوبی هشت نماینده‌ای بودند که به اعلامیه رای ممتنع دادند.

مرام کمونیستی و اتحاد جماهیر شوروی, خوب و یا بد, این چیزی بود که "دنیای آزاد" از ترس و برای مقابله و "کنف کردن" شوروی انجام داد و امروز که کاپیتالیسم عنان گسیخته است فقدان آن و فقدان حقوق بشر در دنیا به خوبی احساس میشود.

نماینده ایران زنده یاد فریدون هویدا جوان تازه فارغ التحصیلی بود که به او امر شد در جلسه شرکت کند. ایشان به مافوق خود شکوه کرد که باید چگونه به چیزی رای دهد که تمام مفاد آن بر عکس چیزی بود که در ایران جریان داشت. دستور رسید همانطور رای بده که خانم روزولت رای میدهند.

http://asre-nou.net/۱۳۸۲/mehr/۱۸/m-howeida.html
٨۲٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۶       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : نقطه ی عطف
آقای امیر ایرانی ممکن است بفرمائید چرا بعداز شکست اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی و ۷۰ سال رقابت با سرمایه داری و امپریالیسم در کشور های دموکراتیک سزمایه داری سوسیال دموکراسی و دولت رفاه از سکه افتاد؟ چرا سوسیال دموکراسی به تکامل خود ادامه نداد؟ دیگر جنگ سردی که وجود نداشت ؟ مشکل در چه بود و چیست ؟
٨۲٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : «انقلاب اکتبر» و نتایجی که برای آن می سازند
اگر پاسخ گوئی به نوشتار آقای زرافشان که قبلاً انجام گرفته است را تمام شده بدانیم
و در مورد مطالب نظر دهندگان گرامی که استدلال می کنند:
اگر آن انقلاب اکتبر نبود، نه سوسیال دمکراسی داشتیم ونه اعلامیه حقوق بشر ؛
بخواهیم مواردی را ارائه دهیم می توان گفت:
مسئله را اگر از نگرش دیگری واکاوی کنیم، نتیجه گیری خواهیم کرد:
حاصل، چیز دیگری می شد.
می دانیم در مرحله ای از روند تحولخواهی اروپا حرکات رهایی بخشی در فرانسه به اوج خودش می رسد و منجر به انقلاب فرانسه می شود و تلاش فرانسویان به ظهور ناپلئون نامی منتهی می شود و وقایع دیگری را شاهد می شویم که انحرافی در آن روند تحولخواهی فرانسویان معنی می یابد و...
اما می توان ادعا کرد حرکات رهایی بخشی برای رهایی از استبدادهای فردی -که نام سلطان یا قیصر یا پادشاه یا تزار داشتند- بوده؛
که در این رهایی خواهی، آزادی و دمکراسی خواهی نمود داشته و پر رنگ بوده؛
که بعد از حذف ناپلئون، با پذیرشِ حذف روش های فردی در حکومتگری در بخشی از اروپا،ما شاهد، رویش هایی از دمکراسی و آزادی در بعضی از کشور های اروپایی می شویم؛ که بدنبال آزادی و دمکراسی، شاهد عدالت های اجتماعی تحت نام دولت ها رفاه که گونه ای از سوسیالیسم را به نمایش می گذاشتند و می گذارند بودیم و ...
در آلمان، رهایی از شرایط قبلی، قبل از اینکه آزادی و دمکراسی غلبه کند نوعی سوسیالیسم با نژاد پرستی خاص حاکم می شود؛ که این شرایط آلمان، انحرافی بود در آن میسر تحولخواهی اروپا؛ که نتیجه اش ویرانگری هایی برای بشریت داشته.
در روسیه رهایی از تزار، نمودش حرکت ضد استبدادی می بایست می بود( که چنین هم بود) که این ضد استبدادی: یعنی دمکراسی و آزادی.
که به دنبال آنان، یک عدالت اجتماعی که نوعی از سوسیالیسم را به نمایش می گذاشت شاهد می شدیم؛
سرریز آن روند تحولخواهی ضد استبدادی روسیه، به طرف بقیه اروپا یعنی اروپای شرقی می رفت و ...
و حتی آن سر ریز آزادی و دمکراسی به طرف سرزمین آسیایی بخصوص کشور ایران که اقدامات ضد استبدادی را شروع کرده بود می آمد و شرایط منطقه خاورمیانه نیز بگونه ای دگر می شود. اما نشد
٨۲٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۶       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : سخنی با آقای جواد امیری
ببینید ، دکتر زرافشان از دید آرمان گرای خود در تجلیل از انقلاب روسیه نوشته است. بدیهی است که در باره ی آن رویداد بزرگ از دید شما و نگارنده و دیگران ، نمی تواند بی عیب و نقص باشد. خیلی های دیگر هم اعم از آرمانگرا و حتی بسیاری مخالفان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و سوسیالیسم هم در این باره نوشته اند که آنها نیز با افراط و تفریط توام است. این نقد ها به اسکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد تا در چارچوب تحقیقات علوم اجتماعی ـ تاریخی کمتر از تعصب و همذات پنداری یا دشمنی رنگ داشته باشد.

اما نکته ای که هم اکنون میشود به آن تاکید کرد .در نظر داشتن دو سیستم کاملا متفاوت می باشد .
۱ـ چهان سرمایه داری که که علت اساسی وقوع دوجنگ جهانی بین کشور های رقیب بوده است که هنوز در بحرانهای ادواری خود در گیر است. سوسیال دموکراسی در درون این سیستم حضور داشته و دوران اعتلای خود را بعداز جنگ جهانی دو م در رقابت با جهان سوسیالیسم ( با هر تعریفی که از آن داریم ) پشت سر گذاشته و بعداز فروپاشی «سوسیالیزم واقعا موجود» مورد یورش سرمایه دارای محافظه کار و نئوکان ها قرار گرفت دستاورد های سوسیال دموکراسی مورد انتفاع شهروندان کشورهای سرمایه داری قرار میگیرد و به آسانی نمی توان آنها را از شهروندان جهان سرمایه داری پس گرفت.

۲ـ جهان سوسیالیسم در بخشی از جهان سرمایه داری با انقلاب اکتبر پا گرفت .
۲/۱ دستاورد و میراث مادی جهان « سوسیالیسم واقعا موجود» اعم از اینکه ما آنرا سرمایه داری دولتی ، سوسیالیسم دولتی یا هر چیز دیگر بخوانیم بعداز فروپاشی در هر از کشور های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا اروپای شرقی به کشورهای جدید سرمایه داری تبدیل شدند و تمام ثروتها به دولت های جدی سرمایه داری منتقل شد ، موسسات و نهاد های سوسیالیستی منحل و با خصوصی سازی های عجیب و غریب نابود و بشیو ی سرمایه داری بازسازی شد .
۲/۲ ـ آرمان سوسیالیسم و میراث مادی و معنوی مارکس ، انگلس، لنین و تمام راهیان سوسیالیسم که میرا نیست و مانند تمام اندیشه های دیگر فلسفی و سیاسی به حیات خود ادامه میدهد و دشمنی با آن راه بجائی نخواهد برد .

در مورد سئوال شما از آقای زرافشان خواستم توجه شما را به این نکته جلب کنم که نمی توان کشورهای سابق سوسیالیستی را با بهترین کشور های سوسیال دموکراتیک اروپا مقایسه کرد ولی می توان آنها با کشورهای سرمایه داری اروپا با سطوح مختلف پیشرفت اجتماعی مقایسه کرد.با رشد اقشار متوسط در کشورهای سرمایه داری سوسیال دموکرات ها نیز هژمونی خود را از دست داده اند و احزاب راست و میانی منافع اکیریت اقشار میانی و بالائی را نمایندگی می کنند. این گذار در مورد جنبش کارگری و کمونیستی نیز نباز با بازبینی و بروز در آوردن برامه ی احزاب دارد.
٨۲٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : «یک صدسالگی اکتبر»
تقریبا خود مقاله و کامنت های پای آن از موضوع منحرف شده اند. دلیل انتشار این مقاله یاد بود «یک صدسالگی اکتبر» بود نه سرنوشت شوروی و غیره. برای پرهیز از پرگویی کافیست از خود پرسید که آیا دنیای پس از "انقلاب اکتبر" با دنیای پیش از آن یکیست؟ آیا در دنیای پیش از انقلاب اکتبر چیزی بنام رژیم های سوسیال دمکراسی و سوسیالیستی و کمونیستی - که امروز وجود دارد - وجود داشت؟ آیا چیزی مانند تصویب "اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر" ممکن بود؟ از ۳۰ ماده این اعلامیه و یا منشور تنها به ماده ۲۵ آن توجه کنید که با کوشش خستگی ناپذیر همسر رییس جمهور پیشین امریکا به وجود آمد:

"مادهٔ ۲۵
هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان‌های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره‌مند گردد.".
توجه میفرمائید؟ حال اگر ما فرزندان نا خلف یم چه ربطی به "انقلاب اکتبر" دارد؟
٨۲٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : جواد امیری

عنوان : انقلاب اکتبر
گیرم که تمام استدلالهای آقای زرافشان درست باشد.سوال من ازایشان بدینقرار است.احزاب سوسیال دمکرات برای جنبش کارگری زمین سوخته باقی نگذاشتند دلیل اش جنبش کارگری و حقوق بگیران در این کشورهاست در صورتی که در کشور شوراها چنین چیزی مشهود نیست.
٨۲٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : روزبه ایرانی

عنوان : سئوال از آقای زرافشان
۱- دکتر زرافشان جنبش میلیونی سال۸۸ راکار مشتی بچه سوسول دانستند. آیا ایشان هنوز بر همین عقیده اند؟۲- نویسنده ای بانام خدامراد فولادی سالهاست لنین ولنینیسم را نقد میکند و به مناسبت صد سالگی« انقلاب اکتبر» ۳ مقاله نوشته با عناوین کودتا با برچسب انقلاب، پرسش هائی که مدافعان کودتای بلشویکی باید به آنها پاسخ دهند، و کودتای بلشویکی ودستاوردهای آن. جناب دکتر زرافشان! چرا به آن مقالات که مخاطبش شما هم هستید پاسخ نمی دهید؟خوشحال خواهیم شد که پاسخ شما به این مقالات مستند به نظرات لنین را بخوانیم.( این مقالات در آرشیو سایت روشنگری وگزارشگر و آزادی بیان موجودند. یا آنکه با جست وجو درگوگل به راحتی در دسترس قرار میگیرند.)
٨۲٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : تلاش برای قبولاندن
آقای زرافشان در تلاشی توجیه گرایانه در پی قبولاندن برشی ازتاریخ تحولخواهی کشوری به نام روسیه تزاری برآمد؛
آنهم تحولخواهی که کشور روسیه را تبدیل کرد به شوروی؛
آنهم کشوری با یک ایده لوژی خاص و روش حکومتگری خاص.
این کشور شوروی نامیده شده، توانست در یک تضاد دیالکتیکی ساختگی، به کمک رقیب تضاد دیالکتیکی اش که نام امپریالست را یافته بود توامان نزدیک به ۷۰ سال مدیریتی خاص را بر جهان تحمیل کنند و یک مدیریت جهان دوقطبی را بیآفرینند.
اما حاصل این مدیریت دو قطبی دیالکتیکی ساز، بعد از ۷۰ سال به یکباره فرو می ریزد و فرو می پاشد؛
که این فرو ریختن و فروپاشی مدیریت جهان دو قطبی با فرو ریزی و فروپاشی آن کشور شوروی نامیده شده شکل گرفت؛ که افرادی ، با توجه به دانششان و یا هوداریشان دلیلی یا توجیه ای برای آن فرو ریزی و فروپاشی ارائه داده و می دهند.
که باید گفت پرداختن به فرو ریزی و فروپاشی هم کسل کنند ه است و هم دیگر فقط تلف کرد ن است و شاید غیر ضرور.
در پرداختن به مطالب آقای زرافشان می توان آورد:
نکته ایکه باید به توجه داشت اینست
هر موضوعی و مسئله ای می تواند ذیل یک موضوع و مسئله دیگری باشد ؛
که می توان بدون توجه به موضوع و مسئله فراتر به توجیه موضوع ذیل آن پرداخت و حتی با این روش، گروهی را نیز مجاب کرد.
اگر به این موضوع توجه شود که ممکن است آن بازی های دو قطبی برای کنترل جهان بعد از دو جنگ ویرانگر جهانی بوده آنگاه توجیه گری موضوع ذیل آن یعنی تاسیس کشوری با ایده لوژی خاصش بی معنی و پرسش برانگیز می شود. بقیه اش بماند.
٨۲٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : میرزایی

عنوان : مستقل از دیدگاه آقای مالجو
دیدگاه آقای محمد مالجو در مصاحبه با اخبار روز به خصوص جایی که حرکت بلشویک‌ها در تصرف قدرت سیاسی در ۲۵ اکتبر ۱۹۱۷ کودتا خوانده مورد انتقادهای متعددی در شبکه‌های اجتماعی و بعضاً سایت‌ها واقع شده بود. مقاله آقای زرافشان هم در مجموع این بار زبان متینی دارد. اما سوالی که مطرح است این است که استاد عزیز در این نوشته چند بار به کتاب تاریخ مختصر حزب کمونیست استناد کرده است. این کتاب یک متن تبلیغی استالینی است که اصلاً هیچ محققی آن را جدی نمی‌گیرد. در این کتاب همه اعدام شدگان زمان استالین خرده بورژواهای خائن یا عوامل امپریالیسم بوده‌اند. آن دوازده عضو کمیته‌ی مرکزی حزب هم که سربه‌نیست شدند از ابتدا خیانت در پیشانی‌شان نوشته شده بود. سوال من این است که آیا تجربه قرن بیستم برای بخشی از چپ ایرانی بازگشت به تاریخ مختصر استالینی است؟ آیا آقای زرافشان فکر می‌کند استالینیسم می‌تواند برای نسل جدید چپ ایران محلی از اعراب داشته باشد؟ آیا به این ترتیب تصویری خوفناک از چپ ارائه نمی‌کنیم؟
٨۲٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۶       

    از : حمید اصفهانی

عنوان : شکست انقلاب اکتبر
شکست انقلاب اکتبر
متاسفانه دکتر ناصر زرافشان هیچ اشاره ای به علل و تاریخ شکست انقلاب اکتبر و یا نقطه ی عطف آن شکست ارائه نداده است. تاریخ در نوشته اش در سال ۱۹۱۷ به پایان می رسد. دکتر زرافشان وارد گود مبارزه ی طبقاتی در شوروی نمیشود.
مطلب اصلی اینست که، در شوروی تولید کنندگان مستقیم استثمار شوندگان و مجریان ساده ی پروسه ی تولید و نه اداره کننده گان و برنامه ریزان اشکال تولید کلخوزی و یا سووخوزی هستند. پس آن شکل دهن پر کن و عوامفریبانه ی تولید اجتماعی (کلخوزی و یا سووخوزی) به معنای مالکیت اجتمایی میلیونها تولید کننده ی (دهقانان دیروزی، پیشه ور و کاسب شهری) مستقیم نبود.
جنبش چپ ایران در دهه ی ۶۰ (حتی جریانات مختلف خط ۳ ) تنها شکل اجتماعی شده ی تولید را در شوروی می دیدند ولی محروم از شناخت مناسبت مالکیت سرمایه داری حزبی و استثمار وحشیانه حاکم در شوروی بود
٨۲٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۶       

    از : حامد شهامت

عنوان : تحلیلی بسیار عمیق
دکتر زرافشان با این نوشته خود نه تنها پاسخ دکتر مالجو را با استدلالاتی علمی و قوی داده است بلکه عالیجنابانی نظیر بابک امیر خسروی و محسن حیدریان نیز که علیه انقلاب اکتبر و شخص لنین شمشیر را از رو بسته اند و خود را در خدمت اصحاب سرمایه قرار داده اند با چنین مقالاتی روز به روز عرض خود را بیشتر برده و زحمت اردوی کار و زحمت را فراوانتر.
٨۲۲۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۶       

    از : ابراهیم شیری

عنوان : انقلاب اکتبر
جناب دکتر زرافشان، حق مطلب را به حد کافی و بسیار خوب بیان نموده اید.
قلم تان پربارتر، نور افکارتان عالمگیر باد!
٨۲۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۶       

    از : مرتضی ب

عنوان : انقلاب اکتبر و خاوران هایش
۱) شاید اگر موضع دکتر زرافشان در ۸۸ را زیر نوک خودکار "کارشناس پرونده" آن مرکز تاریخی شمال شهر تهران بیاد آورده باشی باورش سخت نباشد.
۲) اگر در متن دکتر جای کلمه روسیه و شوروی، ایران بگذری مو به مو همان روایت رژیم است از فردای انقلاب ۵۷ است. باورش سخت نیست.
۳) فرمان الهی است!؟ یا از پس سیاست خدایان است؟ غیابش را بیاد آر! خاوران هایش را ... زرافشان روزگاری می آمد. روزگاری به زرافشان گفتیم دکتر جان، نه تهران، که همه ایران، شهرداری مخلص مردم می گوید از استخوان های پدرانتان بگذرید! اینک سیاست توسعه شهری! خاوران سر و ته بیابان است! شور زندگی! پارک! فرهنگسرا ...
۴) فئودالی را خوب می گوید. تغییر جامعه را هم خوب میگوید، از استخوان میگذرد. گور پدرمان ... ته اش را نمیگوید: تمام نفرات اول حزب شدند رهبران ممالک مستقل، مافیا از دل سازمان های امنیتی و ایدئولوژیک نظام غارت است و ... گورباچوف؟ باد بود...
۵) در روایت آنها هیچ چیز به هیچ چیز ربطی ندارد. از دل دهه ۶۰، ۷۰، اصلاحات، احمدی نژاد ... لز دل بی معنی ست، ربط بی معنی ست، دشمن آنک و حالا نفوذ ... و باقی را من بجای زرافشان می گویم. سازمان سیا و ... ۷۰ سال را در یک شب فرو ریخت. شاید در دو شب. شب دوم رفقا مشغول تقسیم غنائم بودند
٨۲۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۶