سوسیالیسمی که دمکراتیک نباشد، سوسیالیسم نیست!
اما کدام دمکراسی: دمکراسی لیبرالی – نیابتی یا دمکراسی شورایی – مشارکتی؟


آرش کمانگر


• سوسیالیسم که فقط اقتصاد مبتنی بر مالکیت اجتماعی و لغو استثمار و کار مزدوری نیست بلکه نوعی حکومت یا نوعی از دمکراسی نیز میباشد. بنابراین مشخص نیست که چرا باید دمکراسی را که نوعی از حاکمیت است باید از سوسیالیسم که آن نیز نوعی از حاکمیت است جدا نمود؟ تنها یک درک اکونومیستی از سوسیالیسم میتواند آنرا فقط به اقتصاد تنزل دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ آذر ۱٣۹۶ -  ۱۵ دسامبر ۲۰۱۷


هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) در قطعنامه ای به تاریخ ۶ دسامبر برابر با ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۶ با ذکر دلایلی از ضرورت اصلاح یکی از شعارهای کلیدی این سازمان و پاره ای دیگر از سازمانهای چپ سخن گفته است. بر مبنای قطعنامه مذکور از این پس باید در کنار شعار: زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم، کلمه "دمکراسی" نیز باید افزوده شود.
ما میدانیم که "آزادی" از جنس حقوق Right است و دمکراسی از جنس قدرت و حکومت Might میباشد. برای اعتقاد به آزادیهای فردی و سیاسی شما لازم نیست حتما از ایدئولوژی و مناسبات اقتصادی – اجتماعی معینی دفاع کنید و یا حتما به طبقه معینی تعلق داشته باشید. انکشاف آزادیهای فردی – اجتماعی و سیاسی در طول تاریخ اگر چه محصول مبارزات عظیم طبقاتی و جنبشهای اجتماعی آزادیخواهانه بوده است اما اکنون برای دفاع و یا اعتقاد به این آزادیها حتما لازم نیست سوسیالیست و کمونیست باشید. در حال حاضر هم در صفوف افراد و نیروهای مدافع نظام سرمایه داری و هم در صفوف نیروهای مخالف سرمایه داری هستند کسانیکه به آزادیهای بی قید و شرط اندیشه، بیان و تشکل باور دارند و هستند کسانیکه به آن باور ندارند و یا در عمل آنها را نقض میکنند. برخورداری هر انسان از آزادیهای فردی و اجتماعی از جمله فعالیت آزادانه سیاسی (از مونارشی تا آنارشی) جزو حقوق اولیه بشر معاصر محسوب می شود و نباید به نوع حکومت و نیز مناسبات اقتصادی حاکم بر جامعه گره خورد.

در طول دویست سال گذشته جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی نقش کلیدی در تحمیل این حقوق و ازادیهای اولیه به دولتها و نظامات سرمایه داری داشته اند و گام به گام توانسته اند علیرغم برخی زیگزاکهای تاریخی، پیشرویهایی در زمینه تعمیق آزادیهای فردی و اجتماعی داشته باشند. راهپیمایی عظیمی که هنوز ادامه دارد بویژه در کشورهای استبداد زده ای مثل ایران.
جنبش سوسیالیستی علیرغم نقش پررنگ اش در مبارزه برای آزادیهای فردی و اجتماعی متاسفانه هرگاه به قدرت رسیده به بهانه های مختلف اقدام به زیرپاگذاشتن این آزادیها بویژه آزادی بی قید و شرط اندیشه، بیان و تشکل نموده است. اگر از تجربه گرانقدر اولین حکومت کارگری جهان یعنی کمون هفتاد روزه پاریس بگذریم در تمامی انقلابات پیروزمند مدعی سوسیالیسم در قرن بیستم بدون استثناء بالافاصله و یا بعد از اندک زمانی، حاکمیتهای توتالیتر از آن بیرون آمدند که هیچ ارزشی برای آزادیهای فردی و اساسی بویژه آزادیهای سیاسی قائل نبودند. در مرزبندی با این تجربه سترون و معیوب بوده که پاره ای از جریانات چپ و کمونیست از جمله "راه کارگر" تصمیم گرفتند در کنار شعار: زنده باد سوسیالیسم، شعار: زنده باد آزادی را نیز بیفزایند تا مرزی بین خود و روایتهای استبدادی بویژه استالینیستی از سوسیالیسم بکشند.
اکنون هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی استدلال میکند که این ناکافی است و باید واژه دمکراسی - نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر- را نیز به این شعار کلیدی و جاافتاده اضافه نمود.

اما دمکراسی بر خلاف آزادی، مفهومی عام نیست، بلکه خاص است و دارای انواع و اشکال گوناگون میباشد. دمکراسی نوعی از حکومت یا حکومت داری میباشد و همچون مناسبات اقتصادی یک پیدیده واحد و غیرطبقاتی و تک بعدی نیست و بدیل های طبقاتی و سیاسی مختلف پاسخهای متفاوت و راه حلهای گوناگونی برای تحقق آن دارند. بنابراین سخن گفتن از دمکراسی بی هیچ پیشوند و پسوندی در عالم واقعی سیاست، معنایی ندارد. در مورد آزادی های فردی یا اجتماعی مثلا آزادی پوشش یا آزادی اندیشه شما لازم نیست به بدیل طبقاتی و مناسبات اقتصادی اجتماعی معینی باور داشته باشید اما در مورد دمکراسی به مثابه شکلی از حکومت یا حکومت داری، نمیتوان بی طرف بود و فاقد گزینه و آلترناتیو.
بعلاوه سوسیالیسم که فقط اقتصاد مبتنی بر مالکیت اجتماعی و لغو استثمار و کار مزدوری نیست بلکه نوعی حکومت یا نوعی از دمکراسی نیز میباشد. بنابراین مشخص نیست که چرا باید دمکراسی را که نوعی از حاکمیت است باید از سوسیالیسم که آن نیز نوعی از حاکمیت است جدا نمود؟ تنها یک درک اکونومیستی از سوسیالیسم میتواند آنرا فقط به اقتصاد تنزل دهد.

اگر فردی و یا نیرویی بیاید بگوید زنده باد سوسیالیسم و بعد در پرانتز آنرا معنی کند و بنویسد یعنی: آزادی، عدالت اجتماعی، برابری طبقاتی، دمکراسی فعال و مشارکتی و ... موضوع میتواند قابل فهم و هضم باشد، اما سردادن شعارِ زنده باد دمکراسی در کنار زنده باد سویالیسم در حالیکه سوسیالیسم خود نوعی از دمکراسی است کاملا بی معنا است، مگر اینکه منظور این نیروی سیاسی چپ از دمکراسی نه دمکراسی عمیق و فعال و شورایی و مشارکتی رایج در سوسیالیسم واقعی و دمکراتیک بلکه همین دمکراسی لیبرالی و نیابتی رایج در جوامع سرمایه داری مبتنی بر "انتخابات آزاد" و پارلمانهای نمایندگان باشد. در سایت سازمان راه کارگر دست به نقد دو رفیق مطالبی در رابطه با قطعنامه مذکور نوشته اند که تقریبا حدس ما را به ثبوت میرساند. هم رفیق اصغر ایزدی (با صراحت) و هم رفیق حمید موسوی پوراصل (تلویحا) گفته اند که منظور هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی همین دمکراسی سیاسی رایج در چند ده کشور سرمایه داری است. منتها رفیق اصغر در نقد این رویکرد و رفیق حمید در تائید آن و احتمالا درخواست از سایر جریانات چپ برای پیروی از چنین رویکردی. که البته چندان هم تازه نیست و جریاناتی مثل فدائیان اکثریت و اتحاد فدائیان خلق و ... و در دوره های پیشین احزاب کمونیستی که سوسیال دمکرات شدند طی کرده بودند.

تا زمان نگارش این مطلب، هنوز سازمان کارگران انقلابی این ادعا که منظور آنها از بکارگیری عام واژه دمکراسی، همین دمکراسی رایج در برخی جوامع سرمایه داری است را تکذیب نکرده اند. اگر منظور این رفقا از دمکراسی چیزی سوای دمکراسی لیبرالی بوده است چرا این واژه را بدون تعیین نوع و مدل آن بکار گرفته اند. مثلا برخی جریانات کمونیست به دنبال شعارِ سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، شعار زنده باد جمهوری یا دمکراسی شورایی را سر میدهند. چرا سازمان کارگران انقلابی که قبلا و تا کنون معتقد به دولت نوع کمون و فعالیت شوراها و دمکراسی مشارکتی بوده به یکباره تصمیم میگیرد از دمکراسی خالی صحبت کند و نه دمکراسی عالی؟ این اگر تائید همین دمکراسی لیبرالی پارلمانی رایج در بخشی از جوامع سرمایه داری نیست پس چیست؟

حقیقت این است که کمونیستهای واقعی از دوره مارکس و انگلس تا اکنون هیچگاه توهمی به پارلمانتاریسم بورژوایی نداشته اند. بالعکس آنها معتقد بودند که اگر معنای حقیقی "دمو- کراسی" حکومتِ مردم و یا حکومتِ مردم بر مردم است، چنین چیزی در جوامع سرمایه داری مبتنی بر تسلط اقتصادی و سیاسی و رسانه ای یک طبقه اقلیت سرمایه دار هیچگاه قابل تحقق نیست. در "آزاد ترین" این جوامع که آزادی فعالیت تشکلها و احزاب سیاسی پذیرفته شده است، هرازچند سال انتخاباتی برگزار میگردد که در آن از مردم خواسته می شود با ریختن رای خود به صندوقها برای چند سال همه مقدرات زندگی خویش و کشور و دولت را به نمایندگان منتخب واگذار کنند تا به نیابت از مردم در مورد همه چیز تصمیم بگیرند. در چنین انتخاباتی، مهندسی افکار عمومی از طریق میلیاردها دلاری که احزاب بورژوایی خرج میکنند و رسانه های کلانی که عموما دست آنهاست صورت میگیرد. تازه در اکثر موارد سیاستمداران منتخب حتی حاضر به اجرای وعده های انتخاباتی خود نیستند و وقتی خرشان از پل عبور کرد برای توده رای دهنده و خواستهای آنها پشیزی ارزش قائل نیستند. آیا اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان برای چنن نوعی از دمکراسی مبارزه میکنند؟ آیا سوسیالیستها میخواهند چنین مدلی از حکومت را در ایران و سایر نقاط جهان مستقر نمایند؟ بی شک پاسخ هر کمونیست و سوسیالیستی که لیبرال و سوسیال دمکرات نشده باشد منفی است.

کمون پاریس و نیز شکل گیری شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان در جریان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و نیز تجربه های جدید نظیر: خودگردانی زاپاتیستها در چیاپاس مکزیک و خودحکومتی دمکراتیک و شورایی در منطقه روژاوا در سوریه ... نشان دادند و میدهند که ما باید برای آن نوع از دمکراسی مبارزه کنیم که توده های مردم را در محیط کار و زیست خود در کمونها، شوراها، کمیته ها و اتحادیه ها سازمان میدهد. نهادهای مبتنی بر حق رای همگانی و خودگردان که هم قوانین را در حوزه عملکرد خویش وضع میکنند و هم آنرا راسا اجرا می نمایند. اینکه تجربه حکومت شوروی و ... شکست خورد ناشی از حاکمیت واقعی شوراها نبوده بلکه محصول اضمحلال و صوری شدن آنها به نفع فعال مایشایی یک حزب واحد و پولیت بورو و رهبر خودکامه آن بوده است.

در جریان انقلاب آتی ایران و نیز در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی ما باید تلاش کنیم که در کلیه کارخانجات، ادارات، مدارس، داشگاها و پادگانها شوراها شکل گیرند که اداره آن موسسه را به شیوه ای دمکراتیک به پیش میبرند. بر خلاف تصور تاکنونی، اصل انتخاب شدن و انتخاب کردن در همه شوراهای محیط کار و زیست برای همه شهروندان بالغ برسمیت شناخته می شود و همگان فارغ از عقیده و گرایش سیاسی و تعلق ملی و جنسیتی و جنسی و طبقاتی شان حق مشارکت سیاسی و اجتماعی دارند. طبعا ما در کنار این کمون ها و کمیته ها و شوراهایی که در محیط کار شکل میگیرند و نیز شوراهای منتخب در روستاها و سهرها و استانها به یک مجلس شورایی و یا کنگره عالی شوراهای سراسر کشور نیز نیاز داریم تا هم قوانین و سیاستهای کلان در کشور را تعیین کنند و هم دولت هایی را به شکل ادواری و هرزمان قابل عزل تعیین کنند. این نوع دمکراسی هم محیط بازی را برای عملکرد دمکراتیک شورها و ... در محیط کار و زیست فراهم میکند و هم موجبات مشارکت سیاسی همه شهروندان را در سراسر کشور مهیا می سازد : یعنی سوسیالیسم مشارکتی و شورایی.
در چنین مناسباتی از دولت ایدئولوژیک، دولت حزبی و یکه تازی و استبداد خبری نخواهد بود و جامعه و دولت بر مبنای خودحکومتی دمکراتیک اداره می شوند که هم به حق رای همگانی احترام میگذارد و هم به آزادیهای فردی و اجتماعی و حق بی چون و چرای همه مردم و گرایشات سیاسی برای رقابت و مشارکت در انتخابات نهادهای توده ای چه در مقیاس محلی و چه در مقیاس سراسری.

بنابراین بهتر است رفقای هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی به جای بکارگیری واژه عام دمکراسی خالی، با صراحت بگویند که از کدام دمکراسی سخن میگویند؟ دمکراسی لیبرالی – نیابتی یا دمکراسی شورایی – مشارکتی؟!