کلاهبردارانی که پرهیزگار شده اند
برکت بی تقوایی
لوموند دیپلوماتیک، ترجمه ی مرمر کبیر


• نظام سرمایه داری از زمان جامعه شناس آلمانی ماکس وبر و کتاب او به نام «اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری»، به مثابه نظامی منضبط، سختگیرانه، اقتدارگرا، اخلاقی و پدرسالارانه تصور می شود. اما باز خوانی «افسانه زنبوران» اثر برنارد ماندویل، پزشک و فیلسوف قرن هیجدهم به ما نشان می دهد که بیش از یک قرن است که در اشتباهیم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۶ آذر ۱٣۹۶ -  ۱۷ دسامبر ۲۰۱۷


«افسانه زنبوران» ابتدا با نام «وزوز کندو و یا کلاهبردارانی که پرهیزگار شده اند» در سال ١٧٠٥ چاپ شد، داستان کندوی عسل پر رونقی را به قلم می کشد که در آن نه تنها همه حرفه ها بلکه همه نوع کلاهبرداری و بی تقوایی رشد و نمو می کند. علت رفاه و برکت روز افزون کندو در آنست که همه اعضای آن کم و بیش دزدند. اما احساس گناهی که روحشان را آزار می دهد وادارشان می سازد که پارسایی و پرهیزگاری را پیشه کنند. از آن لحظه به بعد بسیاری از فعالیتهایی که می توانست موجب سیه بختی دیگری شود برچیده گشت و کندو شروع به اضمحلال تدریجی نمود. پیام داستان روشن است : چنانچه در پی خوشبختی شهروندانتان هستید بی تقوایی را پیشه کرده، قید آداب واصول اخلاقی را بزنید... طی بیست و چهار سال نویسندگی، برنارد ماندویل در دهها اثر و صدها صفحه تاثیرات آنچه خود «افسانه ای کژ آهنگ» می نامید را تشریح کرد. مجموعه این نوشته ها کتابی به نام «افسانه زنبوران و یا بی تقوایی خصوصی و فضیلت عمومی» نام گرفت که سریعا به دلیل مورد توجه قرار گرفتن توسط ولتر به زبان فرانسه نیز ترجمه شد (١). اصولی که ماندویل در افسانه ای نگاشته شده در سال ١٧٠٥، عمدا و با جزیئات به مثابه « بی تقوایی» تشریح کرد، در تغییر جهان با روحی کاملا نوین پس از انقلاب صنعتی، که همانا نظام سرمایه داری می باشد، نقش داشت.

جامعه شناسی ماکس وبر (١٩٢٠-١٨٦٤)، رشد و توسعه بشری درقرن هجدهم را ناشی از نفوذ اخلاق پروتستان، مشتق از آموزه های مارتین لوتر و جان کالوین می دانست. به نظر لوتر، فعالیت حرفه ای وظیفه ایست که توسط خدا به انسان محول شده است. احیا زندگی سکولار از طریق کار و حرفه (یدی، تجاری، فنی ...) انسان را به چنان شأن و منزلت روحانی ای می رساند که تا آن زمان تنها کشیشان و راهبان به آن نیل پیدا می کردند.

کالوین ، با الهام از اگوستین مقدس و نظرات رایج پروتستانها، به مفهوم سرنوشت مقدر بشری اشاره کرده و ارج و منزلت کار و حرفه را بازهم بالاتر می برد. مطابق نظر وی خدا برای ابد آنهایی را که مورد لعن و نفرینند و آنهایی را که مورد عطوفت و رحمت می باشند، انتخاب کرده و هیچ شفاعت بشری ای کوچکترین تغییری در آن نمی تواند وارد کند. اگر برخی نشانه ها در زندگی زمینی ما، ازجمله بشارت موفقیت اقتصادی نبود، این جبر و تقدیر می توانست موجب بروز اضطرابی کشنده باشد. لذا به زعم وی می بایست منش زندگی را چنین تعریف کرد : ثروت بیندوزید (موفقیت در این امر می تواند نشان از انتخاب مثبت الهی باشد) اما از آن لذت نبرید (که همانا نماد پرهیزگاری و پارسایی شماست). منطقی که بنا به نظر ماکس وبر به تدریج در بدنه جامعه رسوخ کرد.

«مرد شیطانی»

ماکس وبر اما در تحقیقات موشکافانه اش در مورد جریانات مختلف پروتستانها بین قرن هفدهم و هجدهم (کالوینیسم، پیئتیسم یا تقواگرایی، اسلوبگرایی و منزه گرایی) یکی از نظریه پردازان اصلی آن دوران را از قلم انداخته بود، این نویسنده تاثیر گذار، که خود را کالوینیست می دانست و در باره انباشت ثروت کار کرده بود همانا ماندویل است. چنین به نظر می رسد که وبر می خواست تا آخر به پرهیزگاری و تقدس پایه گذاران سرمایه داری باور داشته باشد، او تنها در سال ١٩٢٠ درست قبل از مرگ، اشاره کوچکی به وی کرد. و این امر مصادف با زمانی شد که وبر پی برد که سرمایه داری با قصاوت «قفس فولادین» خو درا بنا کرده و تنها با هدف سود اندوزی تمام جنبه های زندگی را در آن محبوس می سازد...

نوشته های ماندویل اولین بار در سال ١٧٦١ وسپس در دوران ماکس وبر مجددا به زبان آلمانی ترجمه شد، مطابق نظر وی ذات سرمایه داری بر بی تقوایی و نه بر پرهیزگاری مبتنی می باشد. بی تقوایی جوهر سرمایه داری است چرا که همزاد سود، آز، ثروت و قدرت می باشد که البته نا خواسته موجب بروز فضیلت نیزمی گردد. پیام اصلی داستان ماندویل همین مطلب است : «بی تقوایی خصوصی موجب بروز فضیلت عمومی است». پیامی که حصار های اخلاقی ای را که نسل به نسل از خلال داستانهای مهیب با چنگ و دندان حفظ گشته در هم می درد و اشتهای سیری ناپذیر را آزاد می گذارد تا با تلاش در ارضاء خواسته های بالایی ها آب باریکه ثروت را به سوی پایینی ها هم سوق دهد (ماندویل پزشک و مشخصا «دکتر روح» یا روانپزشک بود و در خصوص شناخت و گسستن قید و بند های باز دارنده ماهر). این نظام وعده گذار از فقر و قحطی به فراوانی و برکت را می دهد. ماندویل بی تردید می توانست اضافه کند که جنگ، سرقت، فحشا، تجملات، الکل، مواد مخدر، طمع بی حد و حصر برای بالا بردن سود و آلودگی هوا (این آخرین البته از دغدغه های امروزی است )، در عمل نهایتا منجر به زندگی خوش و مفرح می شود. مطابق نظر یه ای که ماندویل دائما تکرار می کرد، نتیجه تمامی این اعمال که از نظر اخلاقی مورد نکوهش اند در نهایت « به نفع جامعه مدنی تمام می شود».

به عنوان مثال او سرقت را عملی قابل نکوهش می دانست اما بلافاصله ادامه می داد : « محصول کار یک میلیون نفر پشیزی ارزش ندارد اگر چنانچه یک میلیون تن دیگر برای مصرف آن کار نکنند... اگر از پیر مرد خسیسی که صد هزار لیر استرلینگ ثروت دارد اما سالی پنجاه لیر هم خرج نمی کند مبلغ پانصد یا هزار گینه (هر گینه معادل حدود یک لیر و ده شیلینگ است ـ م) دزیده شود، مبلغ دزدی وارد چرخه تجاری می شود و نهایتا به نفع کل مردم است. در واقع منشا این پول دزدی اهمیت ندارد و ورود آن به بازار برای کل مردم همانقدر برکت دارد که اگر اسقف اعظم آنرا به عنوان صدقه به مستمندا ن داده بود.»

اگر این منطق پذیرفته شود به راحتی می توان جلوتر رفت. چنانچه سارق یا مجرمی نبود آیا وکیل، استاد حقوق، دانشکده حقوق، مهندس و معماری که دانشکده حقوق را بسازد، وجود داشت؟ تمام این فعالیت ها که به تعالی و رشد بشریت کمک می کند از صدقه سر... سارقین بوجود آمده اند. همین گفته ها باعث شد که در آن دوران ماندویلMandeville را Man Devil یا مرد شیطانی بنامند،ا در انگلستان ممنوع القلم شود، کلیسا او را تکفیر کند و در فرانسه نوشته هایش را بسوزانند.

ودرست همین منطق است که امروز توسط شرکت های بزرگ دوران نئولیبرالی دنبال می شود : سوء استفاده از موقعیت انحصاری، زیر پا گذاشتن مقررات مالیاتی و قوانین اجتماعی، اجبار به فروش، دسترسی به اطلاعات قبل از عملیات بورسی، احتکار، ادغام شرکت های رقیب و به خاک سیاه نشاندنشان، طرازنامه های دروغین، دستکاری در حسابداری، تقلب و فرار مالیاتی، دستبرد شخصی به اموال عمومی، بازار سازی جعلی، فساد و دریافت کمیسیون های پنهانی، ثروت اندوزی از راههایی غیر قابل ردگیری، جاسوسی تجاری ، شانتاژ، لو دادن، زیر پا گذاشتن قانون کار، دستکاری در نتایج آزمایشات پزشکی که به ضرر سلامت و بهداشت عمومی تمام می شود و غیره، تمام اعمالی که به نحوی قانون را دور می زند، به خوبی نظریات ماندویل را به نمایش می گذارد : به این دلیل که نهایتا نتیجه عمل نادرست باعث می شود که رفاه تدریجا به صورت جویباری تمام سطح جامعه را آبیاری کند، پس درنگ نکنیم، بدون عذاب وجدان به پیش !

طرح مسئله به این شکل توسط ماندویل ظاهرا به نظر متناقض میآید و درواقع کل متافیزیک غرب را متزلزل ساخت. بنای جامعه بشری بر اساس الگوی الهی که پایه نظریه اگوستینی را تشکیل می داد ـ البته تنها چند راهب منزه طلب ره گم کرده در جهان خاکی دنبالش بودند ـ توسط نظریه ماندویل رد شد و الگویی مناسب برای اکثریت بشریت که بیشتر با نفس اماره مطابقت داشت تا تقدس و رهبانیت پیشنهاد گردید. مطابق نظر او خدا خودش حساب همه چیز را کرده : به این دلیل که نا پاکی ها و بی تقوایی ها دست آخر نظمی والاتر به ارمغان می آورد، دیگر انسانها نباید از کارهای ناشایست خود خجل باشند و می توانند بدون سرزنش خویش آزادانه به پیش روند.

آدام اسمیت (١٧٢٣ ـ ١٧٩٠) که به عنوان پدر نظام جدید خوانده شناخته می شود، جوهر نظریه ماندویل را به صورتی شسته و رفته تر تکرار کرد و جنبه تحریک آمیز آنرا با موضعی بی طرفانه و ظاهری علمی جایگزین ساخت. او در اثرش به نام ثروت ملل کلمه بی تقوایی و یا نادرستی را به کار نبرد و به جای آن از مفهوم عشق به خویشتن Self love استفاده کرد. اسمیت کسانی که دلنگران عافیت خویشند را تسلی می بخشد و با طرح مفهوم مشهور «دست نامرئی بازار» یاد آور می شود که رحمت الهی در مجموع خودخواهی های شخصی را سرجای خود نشانده همه چیز را موزون و متعادل می سازد. به این ترتیب پدر لیرالیسم جهانی، آدام اسمیت بر خوردی سنجیده تر از سخنان تندو تیز ماندویل دارد که می گفت : « در جهت ارضاء خواستهای خود تا جایی که می توانید خود خواه، پر طمع و ولخرج باشید چرا که به این ترتیب هر چه بیشتر به رفاه عمومی و خوشبختی ملت خویش یاری می رسانید.»

این دیدگاه که گذار از نادرستی به فضیلت را به راحتی توجیه می کند نه تنها آیئنی جدید را پایه گذاشت ـ لیبرالیسم انگلیسی که مطابق آن نیل به اهداف الهی از مسیر ارضاء منافع شخصی می گذرد ـ بلکه میدان فلسفی نوینی را نیز گشود که همانا لیبرالیسم افراطی به زعم جرمی بنتال و جان استوارت میل می باشد. پرده ای دریده شد و ادعا گشت که چنانچه نهایتا نتیجه عملی مثبت باشد دیگر نمی بایست دغدغه درستکاری منشا آنرا داشت. به این ترتیب اصل اخلاقی دیگری نیز مطرح می شود که به موجب آن چنانچه تنها معیار سنجش درست کاری نتیجه آنست سودمندگرایی منجر به عدم اعتنا به شیوه نیل به اهداف میگردد این جریان که از سالهای ١٩٥٠ پاگرفت نتیجه گرایی نام دارد.

دیگر مهم نیست تحت چه لوایی کاری را انجام می دهیم مهم آنست که نتیجه آن باعث بهروزی چند نفر می شود ـ البته بهروزی مطابق تعریف سودمند گرایانه معادل بیشینه سازی لذت فردی و کمینه سازی رنج است. آری، اما منظور کدام فرد می باشد؟ چرا که در عمل این چرتگه اندازی ها منجر به ترویج فداکاری از جانب برخی افراد جامعه می گردد. خود ماندویل اذعان داشت که تهیدستان می بایست فداکاری کرده، با رنج و مشقت کار کنند و قربانی شوند تا ثروتمندان بتوانند همه خواسته های خود را برآورده سازند. بر اساس همین تعریف اخلاقی او کتابی نیز در باره خانه های فساد دارد به نام «ونوس مردمی و یا اندر فواید خانه های شادمانی» : زنان تهی دست می بایست قربانی ارضای شهوت مردان ثروتمندی شوند که امکان پرداخت هزینه این خدمات را دارند چرا که به این ترتیب زنان بورژوا از گزند تقاضاهای وحشیانه مردان در امان قرار می گیرند. این نوع استدلالها ما را به قلب مردم شناسی لیبرالی می برد.

زنگارفساد جوهر نهفته سرمایه داری

ماکس وبر از سالهای ١٩٢٠سعی در لاپوشانی نظرات ماندویل داشت و میراث او نظرات اندیشمندان بعدی را تحت تاثیر قرار داد. به این ترتیب در فرانسه اکثر نظریه پردازان انتقادی سال های شصت میلادی بر نظرات وبر تکیه می کنند (اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری در سال١٩٦٤ ترجمه شد) و عملا کسی از ماندویل سخنی به زبان نمی آورد ( شاید یکی دو جمله در آثارپیر بوردیو ، ژاک دریدا، ژیل دلوز، میشل فوکو یا ژاک لکان بتوان پیدا کرد) آنها نمی دیدند که زنگارفساد جوهر نهفته سرمایه داری از زیر رنگ و لعاب منزه طلبی ظاهری رفته رفته رخ می نماید.

آیا ملکه زنبوران دوران کنونی دونالد ترامپ نیست که با زلفهایی به زردی رنگ چهره حیوانات کوچک کندوی جهانی ما سعی در حکمرانی با دروغ، تقلب، انکار، اشتهای سیری ناپذیر سود اندوزی و به همریختن بی بازگشت محیط زیست دارد (٢)؟

امروز که جان کلام ماندویل کاملا صحنه را پر کرده و دیگر جایی برای اندیشه های منزه طلبانه وبر نیست ، متوجه می شویم که منشا «روح نوین سرمایه داری» رها ساز و بی قید و بند، از آنچه فکرش را می کردیم بسیار قدیمی تر و به مثابه برنامه بنیادین سرمایه داری از دوران اولین انقلاب صنعتی تعریف شده بود.


١ ـ در سال ١٧١٤ نخستین نسخه و در سال ١٧٢٣ دومین نسخه چاپ شد ترجمه فرانسه آن بار نخست سال ١٧٤٠ چاپ شد و در سال ٢٠١٧ نسخه تصحیح شده کامل آن توسط انتشارات پاکت در مجموعه آگورا به چاب رسید.

٢ـ دونالد ترامپ ملکه زنبوران , 2 septembre 2017, www.contrepoing.fr .

*نویسنده: Dany-Robert DUFOUR دنی روبردوفور، سرپرست برنامه ی کولژ بین المللی فلسفه در پاریس، نویسنده ی کتاب « On acheve bien les hommes » که انتشارات دونوئل در پاریس منتشر کرده است.