شب هانا آرنت
فولادوند و دیهیمی درباره «هانا آرنت» سخنرانی کردند
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣ اسفند ۱٣٨۵ -
۲۲ فوريه ۲۰۰۷
خبرگزاری فارس: عزتالله فولادوند و خشایار دیهیمی در شب هانا آرنت، درباره این فیلسوف بزرگ زن قرن بیستم سخنرانی کردند.
شب هانا آرنت، فیلسوف آلمانی، چهارشنبهشب، دوم اسفند با سخنرانی عزتالله فولادوند و خشایار دیهیمی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
علی دهباشی در ابتدا گفت: امشب بیست و دومین شب از شبهای بخارا را با همکاری دوستانمان در نشر ماهی برگزار میکنیم. از آذر سال گذشته تاکنون ما موفق به برگزاری ۲۲ شب شدهایم. شبهایی که موضوعات متفاوتی داشتهاند، از ماندلشتام تا پتر هانتکه، از اومبرتو اکو تا اورهان پاموک، از مولانا تا ملکالشعرای بهار.
سردبیر مجله بخارا و مسوول برگزاری شبهای بخارا افزود: از جهت علمی تلاش کردیم در بالاترین سطح ممکن این شبها را برگزار کنیم. انعکاس و پاسخهایی که گرفتیم حکایت از موفقیت ما در برگزاری این شبها دارد. نامههای تحسینآمیز اومبرتو اکو، گونتر گراس، محمود درویش، فرانتسویل و دیگران ما را در این راه که پیش گرفتهایم دلگرم و مصمم کرده است.
دهباشی اضافه کرد: در حوزه فلسفه و اندیشه این نشست اولین شبی است که برگزار میکنیم و همین جا به دوستان مژده بدهم که شبهایی را در آینده نه چندان دور در حوزه فلسفه و اندیشه به توکویل، پوپر، بردیایف، آیزایا برلین، آرتور کستلر و ایزاک دویچر اختصاص خواهیم داد.
وی خاطرنشان ساخت: در این دو سالی که در اروپا و امریکا به مناسبت صدمین سال تولد متفکر آلمانی هانا آرنت کنفرانسها و سمینارهایی برگزار میشود شاهد هستیم که دهها کتاب، صدها مقاله درباره آرنت منتشر شده است و امشب نیز در ادامه آن حرکتی است که به پاس آثار ارزشمند هانا آرنت در حوزه فلسفه در این سو و آن سوی جهان ایجاد شده و بهانه هم یکصدمین سالروز تولد این بانوی خردمند و صاحب اندیشه است.
دهباشی گفت: اما در ادبیات فلسفی در ایران ما مدیون عزتالله فولادوند هستیم. معرفی هانا آرنت به زبان فارسی نخستین بار به قلم توانای ایشان انجام شد، آن هم در سالهایی که تفکر خاصی از فلسفه در ایران سیطره پیدا کرده بود و اصولاٌ متفکران و فیلسوفان آزاداندیش بزرگ این قرن در ایران در محاق قرار گرفته بودند.
وی افزود: کار بزرگ دکتر فولادوند و اینکه ایشان همواره در کارهایشان به نیازهای جدی تفکر، اندیشه و فلسفه پاسخ دادند از این جهت حائز اهمیت است که کتاب «خشونت» هانا آرنت در اوایل سال ۱٣۵۹ به قلم توانای ایشان به جامعه شدیداٌ سیاسی ایران ارائه شد و دو سال بعد یکی دیگر از مهمترین کتابهای هانا آرنت یعنی «انقلاب» را ترجمه کردند. انتشار این دو کتاب و بعد کار عظیم کارل پوپر یعنی «جامعه باز و دشمنانش» توسط دکتر فولادوند اثر بدون انکاری در حوزه سیاست و اجتماع و محیط دانشگاهی ما گذاشت و این حکایت از شناخت عمیق ایشان از وضعیت تفکر و فلسفه در جامعه بعد از انقلاب ایران دارد.
سردبیر مجله بخارا تصریح کرد: اما اشارهای هم به جایزه بینالمللی هانا آرنت بکنم. این جایزه به افرادی داده میشود که در جهت سنت فکری آرنت حرکت میکنند و مبلغ این جایزه ۷۵۰۰ یورو است و هر ساله در شهر برمن برگزار میشود. این جایزه در سال ۱۹۴۴ پایهگذاری شد و یک هیئت داوری بینالمللی مسئولیت انتخاب را بر عهده دارند. مبلغ این جایزه از طرف موسسه هانریش بل و شهر برمن در اختیار داوران قرار میگیرد.
مدیر شبهای بخارا در پایان گفت: در سال ۲۰۰۶ جایزه هانا آرنت را خانم جولیا کریستوا، فیلسوف، نویسنده و روانکاو فرانسوی به خود اختصاص داد.
سپس عزتالله فولادوند پس از شرحی بر زندگی هانا آرنت و برشمردن آثار این فیلسوف آلمانی، سخنان خود را تحت عنوان «مفهوم شر در فلسفه هانا آرنت» آغاز کرد: آرنت را تقریباٌ همه متفکری سیاسی میشناسند و البته شک نیست که کتابهایی که او را به شهرت جهانی رساندند ـ ریشههای توتالیتاریسم، خشونت، انقلاب، تأملاتی درباره فلسفه سیاسی کانت و دیگر آثار ـ اکثر دست کم به ظاهر با سیاست سر و کار دارند. با این همه، برخلاف فیلسوفان سیاسی شناخته شدهای مانند ماکیاولی یا لاک یا مونتسکیو یا مارکس یا جان رالز، او هرگز چیزی در بیان یک فلسفه سیاسی سیستماتیک ننوشت ـ یعنی، فلسفهای حول اندیشهای محوری که در آثار متعدد بسط و تفصیل پیدا کند، نوشتههای او بحثهایی درباره موضوعات متنوعی است مثل توتالیتاریسم، انقلاب، آزادی، قوه تفکر، نیروی داوری، تاریخ اندیشه سیاسی و جز اینها. استدلالهای او غالباٌ پر طول و تفصیل و شامل گریزهای فراوان به موضوعات جانبی و استناد به متفکران گوناگون مانند هایدگر و ارسطو و کانت و نیچه و یاسپرس و سارتر و فانون و حتی معاصران مطرح مثلاٌ در جنبشهای دانشجویی است.
وی افزود: خطاست که بپنداریم نوشتههای آرنت مشتی آثار پراکنده درباره موضوعات مختلف است. دو اندیشه بنیادی مانند رشتهای محکم سراسر نوشتههای او را به یکدیگر میپیوندند. یکی پرسش درباره ماهیت سیاست و حیات سیاسی بر مبنای روش پدیدارشناسی که بیشتر ملهم از هایدگر است و دیگری این فکر اساسی که از یونانیان، بویژه ارسطو، به او به ارث رسیده که سیاست در بن و بنیاد براستی شاخهای از اخلاق است، و سیاست جدا از اخلاق شایسته نام سیاست نیست.
این مترجم اضافه کرد: یکی از شالودههای فلسفه آرنت فرقی است که او بین دو گونه زندگی میگذارد؛ زندگی وقف عمل (vita active) و زندگی مصروف تفکر و ژرف اندیشی (vita contemplation). بالاترین مظهر زندگی وقف عمل ـ گذشته از کار و مشقت روزانه برای تأمین معاش زنده ماندن ـ که منش اجتماعی است، یعنی فعالیتی که انسانها از آن راه از جبر طبیعی حاکم بر زندگی روزانه تعالی بجویند، با دیگران وارد تعامل شوند، بنیادی نو بگذارند و اثری ممتاز از خود در جهان ایجاد کنند. فقط این گونه فعالیت یا منش بیانگر استعداد و توان آدمی برای آزاد زیستن و بالتر رفتن ازدغدغههای روزانه و به یادگار گذاشتن دستاوردی مشخصاٌ انسانی است و شامل اموری میشود همچون بحث و استدلال و اقناع و ابتکار و قیام در راه هدف و آرمان و اعتراض به شر.
وی خاطرنشان ساخت: به عقیده آرنت، جایگاه آرمانی این نوع فعالیت یا به اصطلاح او کنش عرصه سیاست است. پیش شرطهای ضروری کنش، یعنی تعامل آشکار مردم با یکدیگر و بحث درباره مصالح مشترک و رجوع به پیشینههای الهامبخش و امکان کسب نام بلند، همه در حیات سیاسی فراهم میآیند. اجتماع سیاسی، اجتماعی که همه در آن سخن بگویند و مسائل را به محک خرد جمعی بزنند، مردم را به میدان فرامی خواند تا دلیرانه دست به کارهای استثنایی بزنند و به زندگی بیسر و ته روزانه معنا ببخشند و حیات اجتماعی را به سطحی بالاتر ببرند. استعدادهای نهفته انسانی از این راه است که به شکوفایی میرسد و سخن مشهور ارسطو که انسان جانوری به طبع مدنی یا سیاسی است، به عقیده آرنت باید به این معنا گرفته شود.
فولادوند در پایان گفت: آرنت افسوس میخورد که این حلقه اتصال بین اخلاق و سیاست از بعد از یونانیان از هم گسیخت. فیلسوفان قرون وسطا اصولاٌ بحث از اخلاق را از دایره مباحث فلسفی حذف کردند و مدرنیته دایر مدار و دلمشغول مفرط به اقتصاد و نیازهای پایان ناپذیر معاش شد ؛ اخلاق را به سطوح رسوم و عادات فروکاست ، هستی انسان را تابع جبرهای طبیعی کرد و وظیفه دولت را که میبایست تعالی بخشیدن به روح آدمیان باشد به اداره امور تقلیل داد. از این رو مردم در عصر مدرن فرصت معنا بخشیدن به زندگی را از دست دادهاند یا به زندگی پوچ و بیمعنا ادامه میدهند یا به پیروی از آنچه ادعا میشود جبر حاکم بر تاریخ است، به جستوجوی معنایی کاذب میروند. به اعتقاد آرنت، اینها همه راه را برای ظهور نوع خاصی از شر و شرارت در روزگار ما هموار کرده است که چون هیچ داوری و اندیشههای در پس آن نیست ، باید آن را ابتذال شر نام داد ، چنانکه نمونه آن را در آدلف آیشمان مشاهده میکنیم.
در ادامه شب هانا آرنت، خشایار دیهیمی، مترجم، ضمن مبارک برشمردن نفس گردآمدن از دیدگاه آرنت گفت: پراکندگی، عامل اصلی بیگانگی از خود و انسانیت است.
دیهیمی افزود: نوع ویژهای از اخلاق در تمام نوشتههای هانا آرنت وجود دارد و کمترین اندیشمندی را در عالم سیاست میتوان پیدا کرد که این اندازه به اخلاق در نظریات خود توجه داشته باشد.
این مترجم اضافه کرد: هانا آرنت برای انسان جزء مسئولیت فردی و مسئولیت جمعی قائل بود نه در این معنا که مسئولیت جمعی میتواند ما را مبرا کند که ما یک مهرهای از یک دستگاه هستیم که من اگر نبودم کس دیگر کارم را انجام میداد.
دیهیمی، یکی از ویژگیهای هانا آرنت را در این دانست که بسیاری از اندیشههای وی ناشی از تجربیات شخصی اوست در دوران هولناکی که در آن زندگی میکرد. خود آن دوره را عصر ظلمت میداند. در واقع قرن بیستم یکی از اعصار ظلمانی است. به اعتقاد وی ما در قرن بیستم وارد جهان مدرن شدهایم. جهان مدرنی که قرن ۲۰ تولید کرده، جهانی است که در آن معنای سیاست تهی شده و باعث به وجود آمدن نوع تازهای از خودکامگی یعنی توتالیتاریسم شده است. در طول تاریخ خودکامگی بسیار داشتهایم اما توتالیتاریسم نوع دیگری است و اگر نتوانیم آن را بشناسیم و بفهمیم که نوع جدید است در معرض خطری قرار میگیریم که هرگز انسان در معرض آن نبوده است. تولیتاریسم هانا آرنت، تعطیل کردن سیاست است.
دیهیمی به نقل از آرنت، در این تعطیلی سیاست، دو دسته را بسیار مقصر دانست و گفت: کسانی را که نظریه زندگی را از زندگی عمل ورزانه بهتر میدانند، از جمله فیلسوفانی مثل افلاطون که فکر میکنند نمیشود جاودانگی را در انسان دانست و در ورای جهان دید و دیگر آنهایی که در خود فرو میروند و چیزی را ماوراء چهان مشترک در چیزی جز این جستوجو میکنند.
این مترجم خاطرنشان ساخت: هانا آرنت برای تمیز تولیتاریسم از سایر اشکال دیکتاتوری یا خودکامگی یا استبداد، چهار عنصر برمیشمرد. اول: وجود یک ایدئولوژیای که میتواند تمام تاریخ را توضیح دهد و تمام اقدامات و سیاستهایی که رژیم در پیش میگیرد، توجیه کند. دوم: حاکمیت وحشت مطلق به معنای از میان بردن هرگونه آزادی بیان و فعالیت فکری و انسانی. سوم: از بین بردن امکان ارتباط و گفتوگوی انسانی و حمله بردن به حوزه خصوصی و خلوت انسان ها. ویران کردن پیوندهای طبیعی میان انسانهاست. چهارم: حکومت بوروکراتیک. حکومت هیچ کس. حکومتی که شما نمیدانید با چه کسی طرف هستید. به مردم آرزوهای دروغ القا شده و خواستههایی که به شکل شعار حقنه شده است. هانا آرنت میگوید وقتی این عناصر را نشناسیم نمیتوانیم به آگاهی برسیم.
به اعتقاد دیهیمی، آرنت به دو وجه حمله میکند: اول سرمایهداری مصرفگرا و دوم توتالیتاریسم. وی در مهمترین کتاب خود "وضع بشری" فعالیت بشری را در سه بخش بررسی میکند. اول: زحمت که با حیوانات مشترک هستیم. دوم: کار که به نوعی دخل و تصرف ما در طبیعت است و سوم فعالیت و ارتباط که میان انسان و انسان رخ میدهد و شرف انسانی برگرفته از آن است.
دیهیمی گفت: آرنت، شاگرد هایدگر و معشوق او بود و تا آخر عمر مهر و عاطفهای به لحاظ شخصی به او داشت اما به لحاظ سیاسی در برابر او قرار میگرفت.
این مترجم در پایان گفت: فیلسوفان آرمانی آرنت، کانت و ارسطو و یاسپرس هستند چرا که به وظیفه انسانیشان در قبال انسانها پایبند بودند.
|