شکست پی شکست هژمونی آمریکا، چه اتفاقی دارد می افتد؟


حمید آصفی


• سرمایه داری از بحران جهانی دهه ۱۹۳۰ با شیوه انتظام کینری بیرون رفت و در بحران دهه ۱۹۷۰ با شیوه انتظام نولیبرالی بیرون آمد بود اما از سال ۲۰۰۷ آمریکا وارد بحرانی شد که به سرعت جهانی گشت وبه نظر میرسد سرمشق نولیبرالی نیز پس از گذشت حدود ۳۰ سال از بحران دهه ۱۹۷۰ کارایی خود را از دست داده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ دی ۱٣۹۶ -  ۲۵ دسامبر ۲۰۱۷


مواضع ترامپ در حقیقت فشرده و عصاره مشکلات و بحران هایی است که دولت سرمایه داری_امپریالیستی آمریکا پژواک و نمایش میدهد. جناح نظامی_میلیتاریستی در اتحاد با جناح نفتی میخواهند سرکردگی و هژمونی آمریکا را که از زمان ریگان بدست آورده است حفظ کرده و ادامه و گسترش دهد، آیا این امکان دارد؟ با اندکی دقت اغماضی میتوانیم جواب منفی بدهیم. جناح نظامی_نفتی به جد دنبال سرکردگی آمریکاست و درصدد جبران شکست بوش پسر و لشکرکشی شکست خورده او در خاورمیانه است. بعد از لشکرکشی آمریکا در آن دوران در عمل مشاهده شدکه آمریکا هیچ گونه برنامه ایجابی در منطقه ندارد یا نمیتوانسته داشته باشد! اما پرسش دوباره این است که چرا؟ سربرآوردن ترامپ «بازگشت ارتجاع» به دامن سرمایه داری آمریکاست و گریزناپذیر هم بود! اما نه برای مقابله با خیزش سوسیالیستی و دموکراتیک بلکه برای نجات از بحران های اقتصادی و رقابت و عقب راندن قدرت های نوظهور جهانی است. جناح نظامی_میلیتاریستی در کابوس این واقعیت پیش رونده است که نمیخواهد باور کند قدرت اقتصادی و هژمونیک آمریکا درحال از دست رفتن است و تقریبأ برگشت به دوران ریگانیسم غیرممکن شده است و این افوال را جناح دموکرات ها از دوران کلینتون متوجه شدند که دوران یک جانبه گرایی و تک امپراطوری آمریکاسپری شده و باید چندجانبه گرایی در دستورکار قرار بگیرد و اوباما نیز همین دکترین را دنبال میکرد. اما دلایل زیربنایی و ساختاری افول هژمونیک چه‌ در نظام سرمایه داری جهان و چه در افول قدرت اقتصادی کشور آمریکا چه بوده است؟ چرا ترامپ میگوید کشورهای دیگر از آمریکا بهره کشی میکنند؟ چرا علیه سازمان ملل هوار میکشد؟ چرا از پیمان های متعدد بین المللی و منطقه ای خارج میشود؟ چرا در یازدهمین نشست وزیران سازمان تجارت جهانی بعنوان یک ستون مهم در کنار دیگر ستون ها چون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، یک روز قبل از نشست پایانی نمایندگان آمریکا از این نشست خارج شدند؟ این حرکت آمریکا در سازمان تجارت جهانی نشان داد آمریکا بعنوان مهم ترین پشتیبان آزادسازی بازرگانی دیگر به بقای این سازمان تعهد و پایبند نیست، اما چرا؟
بوش پسر با دست یازدیدن به لشکرکشی به خاورمیانه حداقل توانست نومحافظه کاری را بعنوان یک دکترین مطرح و یک نظریه را برای نظم نوین جهانی و یک گفتمان به نام نئولیبرالیزم هم درحوزه اقتصاد و هم جامعه داشته باشد. اما ترامپ ناتوان ازطرح یک گفتمان و نظریه مشروع حداقلی است. ترامپ بعنوان نماینده جناح نظامی -نفتی هم به لحاظ زیربنایی محکوم به شکست است و هم به لحاظ روبنایی فاقد هژمونی است بنابر این رفتارها و سیاست های ترامپ چندان مسله حل کن نیست فقط میتواند بحران های داخلی آمریکا و تنش های بین المللی را افزایش دهد اما سرانجام ساختار و سیستم آمریکا فرمان ایست را به ترامپ خواهد داد! اما کی و چگونه؟
امادر اینکه ترامپ یک دیوانه است شکی وجود ندارد حداقل تا این لحظه! امابی توجهی به سیاست او و تیم اش خطرناک است. هیتلر هم دیوانه و مجنون بود و با همین دیوانگی بلای جنگ دوم جهانی رابر سر بشریت آورد پس بی توجهی و توهم کمدیک به او خطرناک است بخصوص برای ایران و باید ایران سعی نماید در سطح جهان متحدان قدرتمندی پیدا کند و در داخل با گشایش فضا و ایجاد وفاق و آشتی ملی جامعه ایران با بلوغ سیاسی خود جواب ترامپ را بدهد و مانع هرگونه تهاجم و دست درازی به کشور ایران شود. ترامپ هژمونی دوباره آمریکا را می خواهد، هم از جنبه اقتصادی و هم از جنبه سیاسی و نظامی، اما به نظر میآید دوران اینگونه بلندپروازی ها تقریبا برای آمریکا رفته رفته رو به پایان است وشکست در لشکرکشی به خاورمیانه و نیز بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ برای آمریکا بوجود آمد نشانه های این ادعاست.

سرمایه دار نوکر سرمایه است نه اربابش
در دوران جهانی شدن سرمایه داری، سرمایه جهانی شد و این یک دینامیزم درونی سرمایه برای گسترش خود در جهان است و این گسترش ناچاری برای بقاست که سرمایه بدان دست پیدا کرده است. جهانی شدن امری سیاسی نیست و تا مدتها مخالفان سرمایه داری جهانی به جای جهانی شدن سعی کردند واژه جهانی سازی را رواج دهند درحالی که حرکت جهانی شدن سرمایه از سر ناچار، و امر بنیادی سرمایه است که مجبور به تولید و بازتولید گسترده است. فرار و گرایش سرمایه از آمریکابه دلایل داخلی و جاذبه ها و مغناطیس کشورهای پیرامونی و نیز نسبتأ توسعه یافته، سبب تضعیف آمریکا شده است و ترامپ نیز توانایی مانع شدن از تضعیف هژمونی اقتصادی آمریکا را نخواهدداشت. آمریکا دیگر کارگاه صنعتی جهان نیست و چین کارگاه صنعتی جهان شده است. چین با صادرات سه تریلیون دلاری در برابر صادرات یک و نیم تریلیون آمریکا به جنگ اقتصادی آمریکا آمده است برای همین ترامپ می گوید کشورهای دیگر از ما بهره کشی می کنند. آمریکا از کشور‌های پیشرفته صنعتی جنوب شرقی آسیا، هند، چین، برزیل و در رقابت روز افزون این قدرت‌های نوظهور دچار ترس شده است و دیگر به مانند قبل خواستار آزادسازی بازرگانی بین المللی و گشودن مرز‌ها نیست! دونالد ترامپ سازمان تجارت جهانی را «فاجعه» توصیف کرده است و تلاش میکند ورود کالا‌های صنعتی کشور‌های در حال توسعه رابه آمریکا محدود کند و این در زمانی است که ۷۰درصد واردات آمریکا کالاهای دانش بنیان و پیشرفته است و در صورت گذاشتن سد گمرکی و وضع تعرفه های سنگین در برابر صدور کالا به آمریکا اقتصاد این کشور با بحران و تورم شدیدی روبرو میشود و فعلا با وجود سازمان تجارت جهانی، ایجاد سد‌های حمایتی در برابر کالا‌های صادراتی قدرت‌های نوظهور به راحتی امکان پذیر نیست ولی ترامپ گفته که ممکن است از سازمان تجارت جهانی خارج بشود و تلاش میکند با شکست این نهاد کمر «ژاندارم» بازرگانی بین المللی را بشکند! ولی آیا دیر نشده!؟ زیرا در صورت تضعیف و یا فروپاشی سازمان تجارت خارجی کشورهای نوظهور صنعتی به سمت ایجاد و تأسیس اتحادیه های مبادله آزاد مابین خود روی خواهند آورد. در ده تا پانزده سال اول تشکیل سازمان تجارت جهانی مخالفان سرمایه داری علیه آن بسیج شدند. جنبش‌های گوناگون ضد «جهانی شدن»، این سازمان را مظهر «نئولیبرالیسم» و ابزاری در دست آمریکا برای تسلط بر جهان توصیف میکردند و از نگاه نیرو‌های چپ فقر در «جهان سوم» و افزایش نابرابری‌ها در کشور‌های پیشرفته بوده است. اما بحران کنونی سازمان تجارت جهانی و مخالفت آمریکا و حتی بی رغبتی اتحادیه اروپا در باقی ماندن در این سازمان نشان میدهد که مخالفان چپ آن، قدری در تحلیل خود اشتباه کردند! الان ترامپ در آمریکا از همه بیشتر با سازمان تجارت جهانی در افتاده است ولی آیا موفق میشود؟ در بستر نئولیبرالیزم بسیاری از کشور‌های در حال توسعه به پیشرفت رسیدند. چین در همین بستر و با جذب انبوه سرمایه گذاری خارجی و صدور هر روزه بیشتر کالا‌های صنعتی مخصوصا به آمریکا و اتحادیه اروپا ظرف یک دهه سیصد میلیون نفر را از فقر بیرون آورد و ۶۵۰ میلیون نفر نیز به اشتغال رسیدند اما همین فرصت وزمینه در آمریکا سبب شد هزاران شرکت و کارخانه از آمریکا به چین بروند و میلیون کارگر در آمریکا را بیکار کند. هندی ها، برزیلی ها، ترکیه ای‌ها و کشور‌هایی در آمریکای لاتین نیز در بستر جهانی سازی و نئولیبرالیزم به توسعه دست یافتند. لذا با این آرایش جهانی و ظهورقدرت های نوظهور ترامپ چگونه میخواهد و میتواند امپراطوری و هژمونی آمریکا را احیا نماید؟ گردش و جهانی شدن سرمایه گردش تمدنی و نیز جغرافیای قدرت و تمدن را رقم میزند. آیا دونالد ترامپ در تلاش است که چارچوب انتظام بخشی ادواری برای سرمایه داری آمریکا پیدا کند؟ به نظرمیرسد از بحران جهانی سال ۲۰۰٨ سرمایه داری شیوه ی انتظام بخش (mode of regulation) مورد اجماع متولد نشده است. به راستی در جهان سرمایه-داری جهانی شده چه خبر است؟ با وجود چنین وضعیتی، آمریکا را در حال فروپاشی دانستن قدری ساده انگاری است بلکه به نظر میرسد جهان در آستانه تحولی ژرف و گسترده است. بحران‌های فراگیر هنگامی بروز می‌کنند که سرمشق‌ها، توانایی خود را برای انتظام‌بخشی به تولید و بازتولید گسترده از دست داده باشند.
سرمایه داری از بحران جهانی دهه ۱۹٣۰ با شیوه انتظام کینری بیرون رفت و در بحران دهه ۱۹۷۰ با شیوه انتظام نولیبرالی بیرون آمد بود اما از سال ۲۰۰۷ آمریکا وارد بحرانی شد که به سرعت جهانی گشت وبه نظر میرسد سرمشق نولیبرالی نیز پس از گذشت حدود ٣۰ سال از بحران دهه ۱۹۷۰ کارایی خود را از دست داده است. در بستر جهانی شدن بسیاری از کشورهای پیرامونی تازه صنعتی شده در اواخر دهه ۱۹۹۰ در زمره صادرکنندگان برتر جهان در آمدند و بسیاری از کشورها مرکزی را از جایگاه خود پایین کشیدند. این خروج سرمایه صنعتی از آمریکا، به تدریج بخش مولد و صنعت را تضعیف کرد و برای گردش افتصادی داخلی، بخش‌های نامولدِ مالی و مستغلات به مدد مقررات‌زدایی شروع به رشد کردند که برآنها هزینه های نظامی را هم باید افزود
در دوره کلینتون احیاء صنعت در آمریکا در دستور کار قرار گرفت اما در دوره بوش با روی کار آمدن نومحافظه‌کاران، هزینه های سنگین دخالت نظامی برای حفظ رهبری آمریکا افزوده گشت. در دوران جهانی شدن با سرمشق نولیبرالی آن، جهان را در آستانه یا درگاه تحولی ژرف و گسترده قرار داده که سویه های مترقی یا ارتجاعی آن قابل پیش بینی نیست ودر آستانه همین تحولات است که ترامپ برای بقا و احیای آمریکا کار سختی را پیش رو دارد.
بعنوان مثال ۹۰ درصد تجارت کره شمالی با چین است و ترامپ تهدید کرده که هر کشوری باکره شمالی مراوده مالی_تجاری داشته باشد مجازات خواهد کرد اگر ترامپ تجارت ۶۵۰ میلیارد دلاری آمریکا را با چین متوقف کند، فورا از قدرت برکنار می شود!!