آی دزد، آی دزد، بگیریدش


مارال سعید


• خانم مرغه از دَمِ پارک وی سرازیر شده بود که دید دارن آقا خروسرو میبرن اوین. رفت جلو سلام و احوال پرسی، و خواست جویای کار بشه که آقا خروسه گفت: این دیگه چیه که زیر دُمِت چسبوندی؟ خانم مرغه گفت: اول بگو ببینم چرا داری میری دانشگاه؟ تو که ستاره دار بودی! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ دی ۱٣۹۶ -  ۲٨ دسامبر ۲۰۱۷


ویژه اخبارروز| خانم مرغه از دَمِ پارک وی سرازیر شده بود که دید دارن آقا خروسرو میبرن اوین. رفت جلو سلام و احوال پرسی، و خواست جویای کار بشه که آقا خروسه گفت: این دیگه چیه که زیر دُمِت چسبوندی؟
خانم مرغه گفت: اول بگو ببینم چرا داری میری دانشگاه؟ تو که ستاره دار بودی!
آقا خروسه گفت: برای اینکه گفتم؛ بابا لامذهبا گفتید اِچکنه بخورید. گفتیم؛ چشم، حالا تخم مرغ را اینقدر گران کرده اید که همین اچکنه را نیز از دهان ما گرفته اید.
خانم مرغه گفت: پس در جریانی. خب عزیز دلم خودت میدونی که؛ در نرده بان نیازهای انسانی "امنیّت" رتبه ی بالائی داره. دائی جان ولی که رهبر با بصیرتیست دستور داده زیر دم ما دوربین مدار بسته نصب کنند تا ما از امنیت بیشتری برخوردار باشیم. تازه خبرش آمده که امروز و فرداست که سهام محصولات ما در بورس اعلام بشه. البته از این موضوع دوربین، سردار وحید خیلی ناراحته چون به وظایفش افزوده شده. فکر کنم همین گافی که دیروز داد از سر کلافه بودن از همین موضوع باشه.
آقا خروسه: کدوم گاف
خانم مرغه: بازم یادش رفت قرصای دائی جان ولی را بده.
راننده: خانم ببخشید ما با وزیر علوم قرار ملاقات حضوری داریم باید بریم.
خانم مرغه: آه، ببخشید. خروس جان میام ملاقاتت. پایدار باشی
خانم مرغه با ناز و ادا به راهش ادامه داد. در راه به خودش گفت: دروغ که نگفتم بایست کار کاره خودش باشه والله همه میدونن که در نظام فخیمه تا بوده همین بوده، آنها که بیشتر امکانات و قدرت دارند کمترین مسئولیت را دارند فلذا به احدی هم نباید پاسخگو باشند. در رأس همه هم خود دائی جان ولیست.
دوروبر تئاتر شهر که رسید، دید خیلی شلوغه و عده زیادی جمع شدن. یکی رفته بود بالای بلندی و می گفت" سوآل ما اینه؛ چرا هر رئیس دولتی که دوره اش تموم می شه علاقمنده ادای رهبر را دربیاره؟! یکی پرسید: یعنی چی؟! طرف گفت: یعنی اپوزسیون می شه.
خانم مرغه طاقت نیاورد و با صدای بلند گفت: اگه اجازه بدید من براتون میگم.
همه یک نگاهی به هم کردن، راه باز کردن و کمک کردن تا برود بالای بلندی.
خانم مرغه گفت: با تشکر، اول از همه بایست نقل قولی از خانم رستگاری* کنم: «اپوزیسیون شدن هر مسولی بهترین راه و ساده‌ترین روش برای فرار او از مسولیت است.» اما برای تعمیق بیشتر در این گفته نیاز است که تاریخ اسلام را کمی ورق بزنیم و باز گردیم به کمی بعد از دوران خلفای راشدین که شیعه بنیاد نهاده شد. در این دوران بخش غیرانتخابی که همین شیعه ها باشند در موضع اپوزسیون خلفا قرار گرفتند. زیبائی این تورق تاریخ آنست که در می یابیم اپوزسیون شیعه از سهمیه تعیین شده ی خلفا ارتزاق می کردند و در ضمن اپوزسیون هم بودند. به دیگر سخن؛ در دنیای مدرن و به زبان سیاست «بهترین پوزیسیون برای بی مسئولیتها جایگاه اپوزیسیون است.» چون بدون آنکه مسئولیت داشته باشند نسیت به همه چیز و همه کس معترضند. پس نباید فراموش کرد وجه ی اپوزسیونی در میان شیعیان یک وجه ی تاریخیست. حتما ً می خواهید بپرسید: حال که قدرت را شیعیان در قبضه دارند چه؟
باید شما را ارجاع بدهم به یک روش معمول و متداول؛ آنگاه که دزدی در حال فرار است با دست اشاره می کند و داد میزند: آی دزد، آی دزد، بگیریدش. تا کنون این تاکتیک بسیار نتیجه داده زیرا با این روش میتوان مردمان بی خبر و درمانده در قوت لایموت را به سادگی فریفت. آنها نیز با اشاره به آن سمت، بانگ بر خواهند آورد: آی دزد بگیریدش
به راستی کدام یک از شما حال با هر سن و سال نمی دانید بیشترین امکانات و قدرت در ایران در دست کیست؟ و باز کدام یک از شما نمی دانید که او به هیچ ارگان و نهاد و بنی بشری پاسخگو نیست.
بدون شک نیک می دانید که سلسله جنبان این قافله ی بی عدالتی و چپاول، دائی جان ولیست. آیا شنیده یا دیده اید که او بابت کاری غلط یا درست مسئولیت پذیرفته باشد؟ او حتی مجلس خبرگان مجیز گوی خویش را نیز خلع سلاح کرده و دیگر مجاز نیست بر رهبر و ارگانهای تحت رهبری او نظارتی داشته باشد چه رسد به آنکه بخواهد مسئولیت خواهی کند. پس ساده نباید بود و گول این حنای رنگ و رو رفته را نباید خورد.
یکی گفت: مردم حواستان باشه، خانم مرغه با دوربینش یک تله ست.
خانم مرغه گفت: کاری کرده اند که ما به هم نیز اعتماد نداریم. مردم، من هم اسیر دست حکومتم. ما چاره ای نداریم به هم اعتماد کنیم و برای ساختن ایرانی بهتر دست یاری بدهیم.
خانم مرغه دید از دور عده ای چماق به دست در مَعیّت نیروی انتظامی عربده کشان پیش می آیند. به فوریت از بلندی پائین پرید و با کمک مردم در لابلای جمعیت، خود را گم کرد.


*ثمینا رستگاری سرمقاله نویس روزنامه اعتماد ۷ دی ۱٣۹۶
*عکس، برگرفته از روزنامه ی شهروند ۷ دی ۱٣۹۶ است