دموکرات ها و جنبش خیابانی مردم


احمد پورمندی


• در این میان ، غیبت یک تولید کننده بزرگ، به شدت به چشم می خورد و سوال برانگیز است. سبزها کجا هستند و چه می کنند؟ متهم هستیم که حافظه تاریخی نداریم. اگر هم درست باشد، سبز اما، تاریخ ما نیست که وجودش به حافظه مربوط باشد. حتی دیروز مان نیست! اگر هم باشد، دیروزی است که تا امروز امتداد یافته است و قرار نیست که تا فردا ادامه نیابد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۰ دی ۱٣۹۶ -  ٣۱ دسامبر ۲۰۱۷


گرچه همه تحلیل گران جدی اوضاع ایران هشدار می دادند که چراغ های قرمز در اقتصاد ایران روشن شده اند و کارد فقر به استخوان مردم نزدیک شده است و در نتیجه، اگر تمهیداتی اتخاذ نشود، باید منتظر سر برآوردن شورش های گرسنگان بود، اما کمتر کسی می توانست پیش بینی کند که تحریکی در مشهد، آتشی را شعله ور کند و در فاصله سه روز، بخش هائی از مردم در سراسر کشوربه خیابان بیایند و به جای طرح این یا آن مطالبه صنفی یا معیشتی، مجموعه ای متنوع و متضاد از شعار های سیاسی را فریاد کنند. نگاهی به شعار ها و حرکت تا اینجای مردم نشان می دهد که:

۱- به غیر از آنهائی که تحریک اولیه را به قصد مقابله با دولت روحانی کلید زدند و احتمالا در سراسر کشور هم - به این یا آن شکل- و شاید همزمان در دو نقش متضاد، انجام وظیفه می کنند، جنبش در بخش اصلی خود کاملا خود انگیخته است و محرکین اولیه، دیگر هیچ نقش تعیین کننده ای در مدیریت خیابان ندارند.

۲- بررسی شعار ها، معرف نتیجه کار نخبگان سیاسی و اجتماعی است که در این سالها تولیدات خود را روانه سپهر عمومی، به مثابه بازار اصلی خرید و فروش گفتمان و سیاست کردند. از دکه دارانی که " شلوغ کن داداش" می فروشند، تا مجاهدین که فال مریم عرضه میکنند تا بنگاه بخت آزمائی آقا رضا و شرکا، هر کس که در این سالها چیزی کاشت، دارد حاصلش را به صورت بازخورد سیاست و گفتمان محبوبش درو می کند. وقتی مردم به هر دلیل، از تولید کنندگان و عرضه کنندگان بزرگ روی برگردانند، بازار بقال های سر کوچه سیاست، رونق می گیرد، که گرفت!

٣- در این میان ، غیبت یک تولید کننده بزرگ، به شدت به چشم می خورد و سوال برانگیز است. سبزها کجا هستند و چه می کنند؟ متهم هستیم که حافظه تاریخی نداریم. اگر هم درست باشد، سبز اما، تاریخ ما نیست که وجودش به حافظه مربوط باشد. حتی دیروز مان نیست! اگر هم باشد، دیروزی است که تا امروز امتداد یافته است و قرار نیست که تا فردا ادامه نیابد. سبز ها، نه حافظه تاریخی، که کنشگران جنبش سبزند که نمادهای آن هنوز زنده اند و با هر روز صبر و استقامت در حصر، ایمان به پیروزی راهمان را نوید می دهند و هر صبحدم چون موذنی با وفا بر گلدسته ها، بانک بر می آورند که "اندکی صبر، سحر نزدیک است!" سبزها کجا هستند و چرا نیستند؟ چند میلیون روشنفکر فقیر که بدنه جنبش سبز را ساختند، نه فقط حامل حافظه این جنبشند، بلکه حاصل بخش بزرگی از تجربه تاریخ معاصر این مرز و بوم را باخود حمل می کنند. می توان یک لحظه دچار جنون شد و شعار مرگ بر روحانی را تائید کرد، می توان بی آبروئی اصلاح طلبکاران را به رخشان کشید، می توان به محافظه کاری خاتمی خرده گرفت، و همه این ها را، راست یا دروغ، جدی یا شوخی، دلیل رویگردانی مردم از سوپرمارکت اصلاح طلبان دانست. اما وقتی مردمی به خیابان می آیند، نمی توان به معماری که شاهکار معماریش تاسیس پل بزرگ میان قانون و خیابان و میان ایستادگی و مدنیت است وبا هفت سال ایستادگی در شرایط سلول انفرادی، به معلم بزرگ مقاومت تبدیل شده، پشت کرد و داستان را با تئوری "سر و ته یک کرباس" جمع کرد! اگر سبز ها نیستند- یا هنوز نیستند- باید دنبال دلیل و چرائی آن گشت. شاید سرعت تحول گیج مان کرده و بعد از برطرف شدن آثار شوک اولیه، صحنه عوض شود و شاید هم در طول زمان ودر نتیج کم کاری دچار کرختی شده ایم.

۴- جنبشی که حالا در سطح خیابان ها پهن شده، مثل نوزاد غول پیکریست که قلبش خوب کار می کند، اما مغزش نه! انگار مغزش را در دست، پا، کمر و گردنش تعبیه کرده اند. قاعده و قانون نمی فهمد، منطق سرش نمی شود و هر چه دل تنگش می خواهد، آواز می دهد. از جلوی هر مغازه ای که رد می شود، چیزی می خرد. از سوپر مریم باروت، از جگرکی رضا، بلیط بخت آزمائی، از عطاری کورش عرق کشمش و از خرازی جنتی، زیارت نامه خاندان جلیل سلطنت و والاگهرها را!

۵- با این نوزاد محیرالعقول چه می توان کرد؟ سه گونه برخورد متصور است: اول- بگذاریم که بچه کارش را بکند. خیلی هم خوبست! آقایان در خانه شیشه ای نشسته اند و چه بهتر از این که یکی در خیابان با تیر و کمان، چش و چال سیدعلی را نشانه بگیرد. تازه ترامپ هم که گفته بزن جانم که داری خوب می زنی! هیچ آدم سیاسی دلسوز به حال ملک و ملت نمی تواند جانبدار این راه باشد. راهی که کودک ناقص الخلقه ما نخستین قربانی آن است. دودش به چشم ملت می رود و ثمرش را- اگر ثمری متصور باشد- دیگران می برند. دوم- تخطئه کنیم. ندید بگیریم و با پیف- پیف کردن، کنار بکشیم و صبر کنیم تا طفل نوپا خوراک گرگان شود. رد این برخورد نیاز به برهان ندارد. سوم- با عقل سبزمان وارد صحنه شویم، کودک را در آغوش بگیریم، ردای سبز بر تنش کنیم، و سعی کنیم راه سبز امید را نشانش بدهیم و جلوی رفتنش به سمت گردنه های صعب العبور و یخ بسته را بگیریم.
اگر سبز خود را به روز کند و عزمش را جزم، این کار شدنی است و سرانجام، با وصل شدن دوپاره روشنفکری و توده ای جنبش، می توانیم از بحران با کمترین هزینه و بیشترین دستآورد عبور کنیم.

۶- سبز برای آنکه به روز شود، می تواند بدون نگرانی، منشور خود را که "اجرای بی تنازل قانون اساسی" محور اصلی آن است، مجددا مبنای وحدت ملی قرار دهد، بر حضور و رهبری سه همراه محصور خود پای بفشارد و مطالبات خود را بر اساس تحلیل مشخص از اوضاع مشخص بازبینی کرده، نقشه راه روشنی را پیش پای مردم قرار دهد. به باور من رئوس اصلی این برنامه و نقشه راه می تواند چنین باشد:

الف- دشواری های معیشتی مردم، نتیجه بن بست در اقتصاد کشور و تنگناهای بزرگ در سیاست خارجی است. این هر دو به خاطر آن است که حداقل ٨۰ درصد اقتصاد کشور تحت کنترل سرداران دزد، فاسد و قاچاقچی سپاه، روحانیون و مکلاهای بی سواد و فاسد بیت اقای خامنه ای و دستگاه فاسد بورکراسی دولتی به زعامت مدیران دزد امضا طلائی، قرار دارد. به مردمی که نان می خواهند باید این آگاهی را داد که نانشان را این اژدهای سه سر بریده و خورده است و اگر نان می خواهند، باید به جای پریدن به این و آن و به در و دیوار زدن، کوتاه کردن دست این اژدها از اقتصاد را فریاد بزنند. برای آنکه بتوان با گام های سنجیده به سوی هدف رفت، در بدو امر باید سر مسلح این اژدها را هدف گرفت. چرا که قبضه بخش بزرگی از اقتصاد به وسیله سرداران، هم مخالف قانون اساسی است، هم مخالف وصیت نامه خمینی است که آقایان خود را وارثش می دانند، هم با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست که افسر یک نیروی نظامی، به جای پاسداری از مرزها و امنیت کشور، فکر و ذکرش نوسانات قیمت دلار و ایرو باشد و هم بالاخره، سرمایه داران صنعتگر و کار آفرین هم که موجودیتشان تحت فشار سپاه در خطر قرار دارد، در این مبارزه در کنار مردم قرار خواهند داشت.

ب- برای به ثمر رسیدن این انقلاب بزرگ که حتما باید با آرامش و بدون خونریزی متحقق شود، یک همبستگی ملی لازم است و بزرگترین شانس و امکان این همبستگی در این است که رئیس جمهور مملکت را در کنار خود دارد و بنا براین دومین راهبرد ما این خواهد بود که: از روحانی عبور نکنیم، با روحانی عبور کنیم! و هر جا که روحانی و اعتدالیون همراهش کم آوردند، بنزین به تانکشان بزنیم وهولشان بدهیم! باید باور کنیم که شکستن ائیلاف ملی "اعتدال- اصلاحات- تحول" به فاجعه منجر خواهد شد، اما در شرایطی که مردم در کف خیابان حاضرند، می توان محور این ائتلاف را به سمت عبور مطمئن از استبداد به مردم سالاری چرخاند و در این مسیر بسیار مهم است که لبه تیز حمله به هیچ جای دیگری منحرف نشود. اگر جنبش موفق به کوتاه کردن دست سپاه از اقتصاد شود، جراحی اصلی با موفقیت انجام شده است و باقی این غده سرطانی را می توان شیمی درمانی کرد!

ج- سپر دفاعی و اهرم مهم سرکوب بیت و سپاه، قوه قضاییه ایست که رسوائی آن عالمگیر و نفرت عمومی نسبت به آن از حد بیرون شده است. درگیری های داخلی میان گروه احمدی نژاد و سران قوه قضائیه، این دستگاه سرکوبگر را بیش از پیش ضربه پذیر کرده است و شانس پیروزی در لایروبی این قوه از باند لاریجانی و ذوب شدگان در ولایت و باز کردن فضا برای فعالیت قضات سالم و مستقل را افزایش داده است. پاکسازی قوه قضائیه می تواند پایه دیگر راه کار سبز باشد.

و بالاخره د- این جنبش به یک شاخه نیرومند در خارج نیاز دارد که بتواند با جلب حمایت بین المللی، حضور در تولید سیاست و گفتمان و بکارگیری ابر رسانه ها، به یاری داخل بشتابد. ما در این رابطه، تجربه درخشان حضور پر بار ایرانیان خارج از کشور در جنبش سبز را اندوخته داریم. برای آنکه جنبه های مثبت آن تجربه را به کارببندیم و از جنبه های منفی آن احتراز کنیم، ضرورت عاجل دارد که همه سیاسیون سبز اندیش خارج، در ستادی گرد هم آیند و با یک کاسه کردن نیرو های خود، به ایفای نقش بپردازند. آیا خواهیم توانست بر تنگ نظری های گروهی و فردی فایق شویم و اولویت های ملی را بر منافع زود گذر فرقه ای و شخصی ترجیح بدهیم؟