از سرشت و خاستگاه جنبش دیماه ۱۳۹۶ چه میدانیم؟ - بهرام خراسانی

نظرات دیگران
  
    از : دوست

عنوان : موافق!
سلام آقای خراسانی
به سهم خود از شما ممنونم. نه فقط برای ارائه مطالب قابل استفاده بلکه بیشتر به دلیل این که در میان این همه حمله و به سخره گرفتن از میدان کنار نمی روید و حرف خود را می زنید. این سنتی است که عاشق ترین مبارزان این سرزمین پایه گداشتند و من خوشحالم که افرادی چون شما با شنیدن برچسب و ناسزا کنار نمی کشید.
در ضمن با آقای شیرازی موافقم که بهتر است نوشته شما با ارجاعات مشخص همراه باشد تا افراد مشتاق بتوانند استفاده کنند و هم بر اعتبار تحلیل شما بیفزاید.
من قصد نوشتن نداشتم اما یکی از دوستان در کامنتش اشاره کرده بود که شما هیچ موافقی ندارید . فقط خواستم تذکر دهم که بسیاری از افرادی که این مقاله و مجادلات بعدی را می خوانند ضرورتا کامنتی نمی نویسند و این کامنتها نمونه یک نظرسنجی نیست.
ممنون
٨٣۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : ناسزاگویان دِگرسان می شوند, آنگه که دریابند...
آقای خراسانی, پاسخِ شما نشانی از حسِ مسئولیتی ست که بهروزی مردمانمان را در نگر دارد. سپاسمند و ارجگزارم!
آنچه برای هر پژوهشگر ناپذیرفتنی ست, نوشتارِ بالابلندِ اجتماعی-اقتصادی از سوی شماست که هیچ مرجع (رفرانس) برای مستدل کردنش ارائه نمی کنید. نوشتاری که سرشارست از جملاتِ سنگین که طرحشان, تنها هنگامی مجاز است که متکی بر آمار و داده های پژوهشی باشد. اگر شما جامعه شناس و یا اقتصاد دانی هستید که حوزه ی کارتان کشور ایران است, پوزش مرا بپذیرید اما ازین پس نوشته هایتان را با ارائه ی مرجع پربارتر کنید. وگرنه, به چند نمونه از جملاتتان که با اندکی آرایش (با حفظ مفهوم) در زیر آمده نگاهی بیندازید و داوری کنید:

"بی طبقگی, از یکسو پدیده ای اقتصادی و جمعیتی و از سوی دیگر پدیده ای رفتاری و فرهنگی است... ویژگی اصلی افراد بی طبقه اینست که بهتر یا بدتر شدن وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه، تغییری جدی یا محسوس در وضعیت اجتماعی آنها نمیگذارد... آنها چندان انگیزه ای برای بهبود و دگرگونی در شرایط پیرامونی خود ندارند." تعریف "بی طبقگی" از کجا آمده است؟ براستی, یک-عمر دوندگیِ انسانها اگر برای بهسازی شرایط پیرامونیشان نیست پس برای چیست؟ مگر "نداشتن" انگیزه ی تلاش برای "بدست آوردن" نیست؟

"افراد بی طبقه (را) میتوان به دو گروه بزرگ "تهیدستان و حاشیه نشینان"، و نیز "لومپنها و بزهکاران" طبقه بندی کرد... گروه یکم, یعنی "تهیدست" و "حاشیه نشین" تفاوتی جدی باهم ندارند و در مفهوم عام، انسانهایی هستند که درآمدشان نیازهای زندگی عادی خود و خانواده شان را به راحتی برآورده نمی سازد." با این تعریف، میتوان نیمی از ایرانیان (آموزگاران, کارگران, پرستاران, بازنشستگان, کارمندان دولت و بخش خصوصی و دیگر مزد بگیران و خانواده هایشان) را, که زیر خط فقر هستند, تهیدست به شمار آورد. اگر جنبشِ سراسری و تقریبا صد-شهری دیماه ۹۶ عمدتا برآمدِ این نیمه ی میهن نبود آیا نیمه ی دیگر را که فراز خط فقر است نمایندگی می کرد؟

گروه دوم, یعنی "لومپنها و بزهکاران" کیانند؟ "افراد حاشیه ای و تهیدستانِ شهری که از روی نیاز درموارد خاص ممکن است به ابزاری بی اراده برای هر کاری و به خواست هر کسی؛ تبدیل شده و به گرداب بزهکاری و لومپنیسم، اعتیاد و دزدی، و گاه بردگی جنسی سقوط کنند." به نگر می آید که این گروه دو زیر-گروه را در بر میگیرد که از نگاه شما پنهان مانده اند: یکم) محرومان پر شماری که از مردمانند و هر روزشان دست و پا زدنِ پُر رنجیست برای بیرون کشیدنِ خود از لای چرخ تاراج و تجاوز حکومت تبهکار اسلامی. اگر از شما وام بگیرم, شاید بتوان گفت که "این گروه تمایلی ذاتی به خلافکاری ندارد" و از شوربختی از راهی می رود که نظمِ کورِ اجتماعی ناگزیرش کرده ست. دوم) خودفروختگانِ حکومتی (جیره بگیران, خبر چینان, باجیان, بسیجیان, چاقوکشان, اعزامیان, و ...) که بنا بر پرورشِ کژ بنیادِ خود به راحتی و آگاهانه آن کار می کنند که برایش اجیر شده اند. از چه روی شما ایندو زیر-گروه را با یک چوب می رانید؟
بگمانم که شما یادداشتها و پرسشها را با دقت لازم نخوانده اید. برای همین گفته اید "کدام پرسش؟" آنگونه که من می بینم, از سوی هم میهنمان هرمز رودبارکی و نگارنده پرسشهایی برای پاسخ شما طرح شده بود. بعد از یادداشت شما نیز چند پرسش از سوی هم میهن دیگر, هوشنگ فرخجسته آمده است. اینک گوی و میدان از آنِ شماست. مطمئن باشید که روشنگریِ شکیبانه ی شما "ناسزاگویان" را دِگر خواهد کرد...
٨٣۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : پرسشهای ابوجهلی
جناب آقای فرخجسته. پیش از هرچیز، من نیز به رسم ادب به شما سلام میکنم، و از یادداشت شما سپاسگزارم.
۱) اینکه "هنوز کسی یک مورد درباره مقاله‌ی شما [من] یاد داشت جانبدارانه" ننوشته است، شگفت انگیز نیست. همانگونه که شما در هیچیک از آن یادداشتها، سر سوزنی دلیل و منطق و آرامش نمیبینید. من این را در پاسخ به آقای شیرازی هم گفته ام. همچنین، من نه از این "عرف اخبار روز"ی که شما گفته اید آگاهی دارم، و نه تا کنون میدانستم که آقای آرمان شیرازی مالک اخبار روز است. دیروز در نامه ایشان خواندم. با اینهمه، تا هنگامی که آقای تابان نوشته های مرا چاپ کند من برای اخبار روز مقاله میفرستم و به نظر شما یا آقای آرمان شیرازی هم کاری ندارم. فزون بر آن، در آستانه انقلاب اگر کسی به مردم میگفت دیدن عکس خمینی در ماه خرافه است، او را میکشتند. هم اکنون نیز تنها شمار اندکی از ۸۰ میلیون ایرانی، نشریه اخبار روز یا اوپوزیسون خارج از کشور را میشناسند. اما این، به معنای نادرستی خواست و راه این اوپوزیسیون نیست. هنوز هم در بیشتر مردم، احساس بر اندیشه چیرگی دارد به ویژه آنهایی که یا عصبی هستند، و یا از اینکه خواسته یا ناخواسته از جستارمایه‌ی اصلی یعنی سرزمین مادری دور مانده اند. به سخن دیگر و با پوزشخواهی ازشما، هنوز هم برای بسیاری از کسان حتی اگر روزی تنشان به تن سیاست خورده باشد، عکس مار از واژه مار پذیرفتارتر است.
۲) شما خو در یادداشت کوتاهتان، درباره همه چیز نظر داده اید، آنگاه پرسشهایی را از من پرسیده اید. کدام خردمندی است که نداند شما تنها با پاسخهایی خرسند خواهید شد که در راستای نظر ابراز شده خودتان باشد. شما نوشته اید: "متاسفانه احمدی نژاد در همان ۴ سال اول چنان نمایشی از پوپولیسم مذهبی و خرافی بنمایش گذاشت که نه تنها بخشی از مردم ایران بلکه جهانی را مات و مبهوت کرد". اما ننوشته اید که برخی از نیروهای شناخته شده و تندرو چپ نیز در همان سالها احمدی نژاد و جلد دوم او یعنی هوگوچاوز را بر دیگر رهبران ایران و جهان برتری میبخشیدند، و کسانی چون این نگارنده را که از دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری پشتیبانی میکرد، ریشخند میکردند. یادآوری مکنم که هنوز من آن راه را درست میدانم، و آگاهی کنونی و گذار نسبی از اصلاح طلبان حکومتی (نه جنبش اصلاحات) را دست آورد این روش میدانم. جناب فرخجسته، اینکه کسی بگوید اینها همه سر و ته یک کرباسند، شاید اصل سخنش درست باشد، اما هیچ مشکلی را حل نمیکند. شاید تنها از ناراحتی شخصی خود او کم کند، و یا حسی از غرور و قهرمانی پوچ به اوبدهد. در شرایط ناگزیر، البته که بد از بدتر بهتر است، اما تنها ابلهان از تلاش برای رسیدن به خوب دست برمیدارند. باور بفرمایید که پس از یکی دو دهه فرمانروایی جمهوری اسلامی و تجربه تلخ آن، همه‌ی کسانی که در انتخابات شرکت کردند ابله نبودند و اگر کسی چنین بیندشد، میتوان درباره خود او داوری دیگری کرد. به نوشته خود شما، "شرکت کنندگان و شرکت نکنندگان بهر دلیل واقعی از کره ی ماه نیامدند آنها در مخمصه ای گیر کرده اند که برخی چنین غیر منتظره منفجر شده اند که با بر چسب های ناچسب روبرو شده اند". اگر نظر مرا بخواهید، هر دو گروه حرفی برای زدان داشته و هر دو نیز نقشی سازنده داشته اند. درباره به اصطلاح و گفته شما "بچه سوسولها" و پرسشهای مانند آن نیز، البته بهتر است شما دلیلی منطقی بیاورید. من این سخنان را از زبان هرکسی از جمله تندگویانی که شاید شما هم به آنها گرایش داشته باشید، سخنانی پوچ و لومپنی میدانم. من نه آنها را بچه سوسول میدانم، و نه نادان. بقیه فرمایشات شما نیز، حرفهای تکراری است.
۳) درباره اینکه آیا بخشی از شرکت کنندگان در جنبش کنونی در سراسر ایران متعلق به کسانی است که از ۱۳۷۶ در انتخابات حکومت کشتار شرکت میکردند؟ من چیزی نمیدانم. این را بهتر است از کسانی بپرسید که به راست یا دروغ ادعا کرده اند که با شرکت کنندگان در تظاهرات مصاحبه کرده اند. به ویژه که برای یادداشت نویسان زیر نوشته من، این کسان افرادی انقلابی و الگوی آنها هستند. من آماری ندارم، اما این روزها اندک اندک در رسانه های همگانی به اطلاعات بیشتری میتوان دست یافت. من آنچه میدانسته ام، در سه نوشتار خودم که تا کنون در این زمینه نوشته ام گفته ام چه کسی آنها را بسندد و چه نپسندد. درباره دگر پرسشهای شعاری شما هم، من چیزی نمیدانم و گویا شما خودتان نظر دشته و داده اید، و پرسش دوباره آنها، کار درستی نیست. اما این را میدانم که تا کسی از خر ابوجهل پیاده نشود، "تربیت نااهل را چو گردکان بر گنبد است".
بهرام خراسانی
٨٣۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۶       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : آقای خراسانی استدلال کنید.
آقای بهرام خراسانی ، «سرشت » و «خاستگاه» جنبش کنونی بدون ارتباط با فراز و نشیب های «انتخابات» در ایران از آغاز حکومت دینی ـ بخصوص از سال ۷۶ ـ تا امروز نمی باشد.
شرکت کنندگان در انتخابات تا کنونی و شرکت نکنندگان بهر دلیل واقعی نه ادعاهای رایج «بعضی از دوستان » از کره ی ماه نیامدند آنها در مخمصه ای گیر کرده اند که برخی چنین غیر منتظره منفجر شده اند که با بر چسب های ناچسب روبرو شده اند. مگر در باره ی برچسب ها دلایل منطقی بیاورید. هنوز یک مورد درباره مقاله ی شما یاد داشت جانبدارانه درج نشده است. این مطابق عرف اخبار روز نیست . چند صدائی را سالها در اینجا تجربه کردیم زبانها خیلی دوستانه شده و همدیگر را نادیده می شناسیم بدون صبوری اخبار روز امکان نداشت .
بعداز دوم خرداد ۷۶ بروایت حکومت ، نزدیک ۸۰ در صد واجدین شرائط در «انتخابات» ریاست جمهوری شرکت کردند .«بعضی از دوستان» و ظاهرا مخالف حکومت چنان دچار هیجان شدند و از مزایای شرکت در «انتخابات» حکومت «حماسه سرائی » و تبلیغات مجّانی کردند که ما چون شرکت نکرده بودیم هاج و واج شدیم . .. می پرسیدیم مگر در ایران چه خبر شده بود ؟
البته در باره «سرشت» و «خاستگاه» آن ۸۰ در صد رکورد ـ طبق ارقام حکومت حدود ۳۰ در صد بیشتر از دو دوره قبل که رفسنجانی انتخاب شده بود ـ کسی حرف نزد. جز تعریف و تمجید از شرکت کنندگان در «حماسه» ، حتی اگر «بعضیی از دوستان» خودشان هم شرکت نکرده بودند.... حکومت هم از میزان بالای مشارکت «کِیف »کرد.
طرفه آنکه « بعضی از دوستان » برای بخشی از حکومتیان «انقلابی» خط امام نیز قبای «اصلاح طلبی » دوختند.
دو دوره‍ی بعد، امّا بتدریج و بترتیب ، میزان مشارکت کاهش یافت تا احمدی نژاد مطابق ارقام حکومت ، دکتر معین ـ«اصلاح طلب» ، کروبی ـ رئیس مجلس ِ «اصلاحات» و هاشمی رفسنجانی ـ «سردار سازندگی» را پشت سر گذاشت. این بار امّا «بعضی از دوستان » در باره « سرشت » و «خاستگاه» شرکت نکنندگان خیلی نوشتند و درباره ی «تحریمی» ، « برانداز» ، «سرنگونی طلب» و.و. و در مزایای «انتخابات» بین «بد و بدتر» آسمان و ریسمون کردند .... بدون توجه به اینکه از «سرشت » و «خاستگاه » آن خلایقی که سال ۷۶ رکورد ارقام را شکستند حرف بزنند. آنها از عملکرد دو دوره‍ی ریاست جمهوری آقای محّمد خاتمی سر خورده شدند. اغلب آنها جوان و بزرگ شده ی دوران بعداز انقلاب بودند . ولی «بعضی از دوستان» اصرار داشتند که «عروج» احمدی نژاد را به حساب «تحریم » کنندگان و «براندازان» بنویسند. بعضی نیز از سمت «چپ» از او حمایت کردند.
خوشبختانه یا متاسفانه احمدی نژاد در همان ۴ سال اول چنان نمایشی از پوپولیسم مذهبی و خرافی بنمایش گذاشت که نه تنها بخشی از مردم ایران بلکه جهانی را مات و مبهوت کرد.
با این پیش زمینه در سال ۱۳۸۸ بار دیگر «انتخابات » در ایران در ابعادی وسیعتر در مرکز توجّه جهانیان قرار گرفت. میزان مشارکت با ارقام حکومت به ۸۵ در صد رسید. در سفارت خانه های خارج از کشور که به مراکز جاسوسی و تروریستی معروف بود نیز ایرانیان صف های وسیع تشکیل دادند تا با شرکت در «انتخابات» مانع «انتخاب » مجدد احمدی نژاد شوند.
تقلب بیشرمانه و هتاکی رهبر بیخرد برای انتصاب مجدد احمدی نژاد اثبات نمود که حکومت کشتار برای اهداف شوم خود دست به هر جنایتی میزند.
در اینجا نیز«بعضی از دوستان» از «سرشت » و «خاستگاه» شرکت کنندگان حرف نزدند و در رثای «جنبش » سبز گفتند و نوشتند و معلوم نشد «اصلاح طلبان» حکومتی در کجای ماجرا قرار داشتند تا برق سرنیزه ی حکومت کشتار بعضی از برادران خود آنها را نیز نشانه گرفت که دیگر خلاف منافع حکومت کشتار حرف نزنند. هنوز بعضی از آنها در اسارت یا گروگان حکومت کشتار هستند.
طنز تاریخ : بعضی از سمت «چپ» با اصرار عجیبی برای دفاع از موضع خود در سال ۸۴ در انتصاب احمدی نژاد «سرشت» و«خاستگاه » جنبش سبز را به «بچه سوسول » های بالای شهر نسبت دادند.
تجربه خونین ۸۸ شباهت قریبی به«حماسه» ی دوم خرداد داشت . بخشی از مردمی که هیچوقت در «انتخابات» قبل از ۷۶ در حکومت کشتار شرکت نمی کردند ولی بدلایل ملموس و روشنی، مانند افشای پروژه اتمی ایران ، تحریمات بین الملی ، خطر حمله ی نظامی به ایران و.و.و به بار دیگر به پای صندوق ها رفتند. چه منطق والائی .
ولی وقتی رهبر بی خرد سوداهای دیگری در سر داشت و چنان کرد که دیدیم . دلیل نبود که آنها دوباره در «انتخابات» سال ۹۲ و ۹۶ شرکت کنند. میزان مشارکت به حدود ۷۳ درصد کاهش یافت با تمام تبلیغات و جار و جنجال و «انتخابات» چنان مهندسی شد که کاندیداهای «اصلاح طلبان» حکومتی و حتی «سردار سازندگی » نتوانند رئیس جمهور شوند. «بعضی از دوستان » از «سرشت» و «خاستگاه » شرکت کنندگان در «انتخابات » حرفی نزدند ولی تا توانستند از مزایای «انتخاب» بین «بد و بد تر» در حکومت کشتار گفتند و نوشتند. و تا توانستند « تحریم » کنندگان و «سرنگونی » طلبان و « براندازان» را مورد پذیرائی قرار دادند.
هنوز چند صباحی از «انتخابات» نگذشته ، گویا حکومت و «بعضی از دوستان » انتظار داشتند مردم بروند دنبال بیکاری و بدبختی خود تا سال ۱۴۰۰ و آنوقت شب ِ انتخابات برگردند دنبال چاره که بین کاندیداهای فیلتر شده ی شورای نگهبان غلی خامنه ای و سپاه کدامیک را انتخاب کنند؟ وقایع اخیر تمام این بی خیالی ها را بهم زد.

با این حساب آقای بهرام خراسانی عنایت بفرمایند و بگویند:
ـ آیا بخشی از شرکت کنندگان در جنبش کنونی در سراسر ایران متعلق به کسانی است که از ۱۳۷۶ در انتخابات حکومت کشتار شرکت میکردند؟ ( آیا بخشی از حماسه سازان در ظرف ۲۰ سال استحاله یا رادیکال شدند ؟ چرا ؟ )
ـ یا شرکت کنندگان ِ جنبش کنونی متعلق به کسانی است که حتی در انتخابات سال ۷۶ و ۸۸ شرکت نکردند؟ با توجه به میزان مشارکت به ترتیب ۸۰ و ۸۵ در صد ، بزعم «بعضی از دوستان » بقیه «تحریمی» ، «برانداز» ، «سرنگونی طلب» و.و. بودند. آیا بخشی از اینها که در جنبش کنونی شرکت می کنند «برانداز» می باشند؟ چگونه چنین سازمان یافته بعداز ۴۰ سال امگان مانور یافته اند؟
ـ یا جنبش کنونی ترکیبی از شرکت کنندگان و شرکت نکنندگان در انتخابات می باشد؟
آنچه مسلم است این ناراضیان از کره ماه نیامدند.
«سرشت » و «خاستگاه» جنبش کنونی بدون ارتباط با فراز و نشیب «انتخابات» از سال ۷۶ تا امروز نمی باشد.
مگر اشکالی دارد که مردم تغییر عقیده دهند؟
بهتر نیست این پدیده ی جدید و مهم را محققان و کارشناسان اجتماعی دقیقا و جامعه شناسانه تحقیق ، تدقیق و آسیب شناسی کنند؟
٨۲۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : کدام پرسش؟
جناب آقای شیرازی
فرمایش شما درست است. اگر کسی به نوشته کس دیگری انتقادی منطقی کرد، آن نویسنده باید به او پاسخ گوید. همانگونه که گویا پیشتر هم من با شما چنین کرده ام. اما هنگامی که کسانی به هر دلیل به نویسنده یک نوشتار بخواهند ناسزا بگویند و با نگاه کردن به دست دیگران او را هو کنند، آنگاه نویسنده نخستین باید چه کار کند. چنین مینماید که شما آدمی منطقی هستید و هوچیگری نمیکنید. نگاهی به این کامنتها بکنید، آیا در آنها پرسشی میبینید؟ آیا من تنها به این دلیل که دیدگاه خودم را مینویسم و از الگوبرداریهای کورکورانه خوشم نمیآید، باید خودشیفته و نارسیسیت خوانده شوم. آیا در پیوند با یک دیدگاه ویژه که آن را نادرست میدانم باید با دیوار سخن بگویم یا با نویسنده آن نوشته. آیا این توپیدن است. اگر من میخواهم به دیدگاه باورمندان به دخالت دین در سیاست یا ملی مذهبی ها انتقاد کنم، آیا باید به یکی از رهبران جمهوری اسلامی فحش خواهر و مادر بدهم. در همین نوشتار من نوشته ام: "با برداشتی که این نگارنده از مفهوم تهیدستان شهری دارم، به کار بردن این مفهوم را برای پدید آورندگان جنبش دیماه بسنده نمیدانم و آنها را بیشتر از لایه های پایینی طبقه‌ی میانه (متوسط) نوین، و دنباله‌ی جنبش سبز میپندارم. با اینهمه، بهتر میدانم چشم به راه آگاهیهای بیشتر و خواندن نوشته های بیشتر کنشگران مسئول باشم". آیا این لومپن خواندن شرکت کنندگان در آن اعتراضها است. آن کسی که از شرم سخن میگوید، آیا خودش از ناسزاگویی به دیگران شرم میکند؟ از دگرگون نشان دادن نوشته دیگران شرم میکند؟ جناب شیرازی، من به هرچه در نوشته های تاکنونی خود نوشتته ام باور دارم، و برای آن تلاش میکنم. من یک مارکسیست غیر آیینی اصلاح طلبم و تا هنگامی که انقلاب خودش را به جامعه تحمیل نکند، انقلابی نیستم. آیا این در منطق آن آقای کردوانی که نمیدانم همان عضو کانون نویسندگان هست یا نیست، جرم است. اگر این شخص به راستی همو باشد، به راستی که نه تنها برای او، که برای خودم نیز متأسفم که چرا روزگاری او را آدمی فرهیخته میپنداشتم. جناب شیرازی، هنوز که جز چند تظاهرات چیزی رخ نداده است و نه پی آمد آن هنوز روشن است و نه معلوم که کسی آن یادداشت نویسان را به چیزی بگیرد یا نگیرد، آنها با نظر دیگران چنین برخورد میکنید. آیا اگر روزی به راستی انقلابی بشود و این یادداشت نویسان قدرتی داشته باشند، نباید انتظار داشته باشیم که جوی خون به راه اندازند؟. شاید بدتر از جمهوری اسلامی. دوست گرامی، این من نیستم که خودم را بزرگ میبینم، این آن یادداشت گزاران هستند که از کوچک بودن خود رنج میبرند و پنجه به رخسار دیگران میکشند. من یک پاسخ کوتاه نوشتم و برای اخبار روز فرستادم که آقای تابان آن را چاپ نکرد. گویی ایشان هم بهتر میداند که سنگها را ببندد و ...... در آن یادداشت نوشتم: "خموشی در برابر واکنشهای بیمارگونه و بی منطق، بهترین کار است". در همانجا، برای همه‌ی آن یادداشت گذارانی که ریسه وار و از روی دست هم یادداشت نوشته بودند بی آنکه به درونمایه نوشته من وجه کنند، از خداوند درخواست شفای عاجل کرده بودم. اکنون نیز همین کار را میکنم. البته من باورمند به چنین دعاهایی نیستم، اما جایگاه آن یادداشت گذاران را تنها در همین حد میبینم.
با سپاس
بهرام خراسانی
۲۴ دیماه ۱۳۹۶
٨۲۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : سرِ سودا-زده انبانه ی دردست, شانه پُر شکیب و رایگانَم آرزوست!
آقای بهرام خراسانی! تارنماهایی چون اخبارِ روز, جایگاهِ پویش و چالش اندیشه ها هستند نه سپرده-سارِ رایگانِ نظراتِ ادعایی این و آن.... اگر پایبندِ اخلاق حاکم بر داد و ستدِ اندیشه ها هستید, بر شماست که مسئولیتِ گفته های خود را پذیرفته و پاسخ گوی انتقاداتِ و پرسش های یادداشت گذاران باشید! بی توجهی به این مهم, خوانندگان را به این داوری نزدیک خواهد کرد که شما و گفته هایتان را جدی نگیرند.
٨۲۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۶       

    از : سیروس ذکا

عنوان : این همه خودستائی کاذب برای چه
خواندن چنین نوشته شلوغ و بی منطق و طولانی و بحرالطویل گونه ای که متاسفانه به جز خودستایی و تبرئه جنایتکاران حاکم کمونیست ها را هم از دم تیغ می گذراند و شهدای دهه شصت را به هیچ می گیرد و جنبش مردم گرسنه را به لات ها نسبت می دهد و...در سایت اخبار روز جای تعجب دارد.این به مفهوم آن نیست که من مخالف آزادی بیان هستم ، نه مطلقا چنین نیست اما این بسیار طبیعی که بر اساس مانیفست سایت اخبار روز انسان و حتی یک خواننده ساده انتظار دارد که در این سایت آن هم در ستون اصلی مقاله ای بخواند که هم چپ با گرایش سوسیالیستی باشد و هم مخالف حکومت. متاسفانه گاه و بیگاه اخبار روز موازین مورد قبول خود را نیز زیر پا می گذارد. این مقاله از آن دسته نوشته های توهین آمیزی است که به درد « اکبر آمد خوش آمد» می خورد. تازه این جناب در نوشته های موهن خود علاوه بر وهن بزرگان سوسیالیسم و علاوه بر یاوه خواندن انقلاب به ستایش از نوشته های پر از تناقض قبلی خود نیز می پردازد. واقعا تاسف آور است. من نمی دانم چند دهه از عمر شریف ایشان گذشته است اما این تناقض گویی ها و سیاه مشق نویسی ها بی منطق و درهم برهم بیشتر زاده ذهن جوانان جویای نام است. درباره جنبش اخیر حداقل چند نوشته بسیار خوب و مفید ( حسن مرتضوی ، محمد قراگوزلو ، فرج سرکوهی ، تقی روزبه ) در سایت منتشر شده که هر کدام به نوعی برای تحلیل و پیشبرد مباحث سیاسی جنبش مفید است اما نوشته جناب بهرام خراسانی خستگی بر تن من نشاند....
٨۲۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۶       

    از : خسرو شکیبا

عنوان : پوزش بخاطر اشتباهات تایپی
در پاراگراف آخر خیلی بد تایپ کردم . باید چنین می نوشتم:
بدون توجه به آنهائیکه که یاد داشتی زیر آن گذاشته نشده یا با اعتراضات فراوان روبرو شده بودند . متاسفانه اغلب بعنوان مدعی العموم یا دعوای خصوصی به این یا آن نویسنده و کنشگر سیاسی «توپیده » و در «مدح » رهبران آدمکشان اسلامی « بن صله» مونیتور کامپیوتر را «سیاه» کرده است.
٨۲۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۶       

    از : خسسرو شکیبا

عنوان : بادداشت های پرت و پلا
جناب کاطم کردوانی سلام
راست می گوئید ، بنده نیز نفهمیدم و معلوم نیست پیام نویسنده چیست . بنظر من از نارسیسیسم رنج میبرد و اصرار عجیبی دارد که به نوشته های قبلی خود سوگند بخورد. نوشته هائی که کم و بیش مانند همین سیاه نویسی است . در سراسر این نوشته بلند بالا به استناد این یا آن مقاله های پیشین و خود نوشته که در اخبار روز منتشر شده ، بخودش هم مشتبه شده که آدمی بسیار «منطق دان» و راستین است . در حالیکه هیچکس را قبول ندارد حداقل در نوشته های بلند بالائی که تا بحال از ایشان خوانده ام ندیده ام جز در مدح آدمکشان حکومت اسلامی با عرض تاسف فراوان . اگر هر یک از دوستان در نوشته های تا کنونی بهرام خراسانی اثری از تمایل و گرایش ایشان نحله های فکری عرفی کشورمان می بیند خواهشمندست چشمان بنده باز کند تا در مورد ایشان چنین «منفی بافی» و بی انصافی نکنم.

آرشیو اخبار روز موجود است ، مراجعه فرمائید و ببینید که مستندات ایشان در این نوشته چگونه قبلا رقم خورده بود . بدون توجه به آنهائیکه که کشی یا داشتی زیر آن نگذاشته یا با اعتراضات فراوان روبرو شده بود . متاسفانه اغلب بعنوان مدعی العموم یا دعوای خصوصی به این یا آن نویسنده و کنشگر سیاسی «توپیده » و در «مدح » رهبران آدمکشان اسلامی « بن صله» مونیتور کامپیوتر را «سیاه» کرده است.
ـ آتش افروزی بشر دوستانه، یا عناد کورکورانه ( در دفاع از طرفداران حمله ی نظامی )
ـ من؛ یک اپورتونیستم
ـ اکبر آمد، و خوش آمد
ـ این بار: روحانی آمد، و خوش آمد
ـ اکبر مٌرد، اما خوشنام مٌرد
ـ ریشه شکست اپوزیسیون چپ ایران، در جای دیگری است نه در انتخابات ریاست جمهوری
( آرشیو اخبار روز ـ بهرام خراسانی)
٨۲۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : باد در پهنه ی این بوم وزان گردیده ست... رویت به کجا عیان و در کجا نهان گردیده ست؟
به نگر می آید, بسته به آنکه آقای بهرام خراسانی بر کدام صندلی گزینشی خود نشسته باشد, هر روز رنگ گفتارش تغییر میکند.

چند ماه پیش, پیرامون "انتخابات" حکومت اسلامی میگوید: "آنچه همین روزها به نام انتخابات در ایران انجام میشود... (یعنی گزینش از میانِ دست چین شدگانِ راهزنانِ خرافه پرداز)... چه در انتخاب ریاست جمهوری و چه در شوراهای شهر، تا اندازه ی زیادی دموکراتیک است"! چنین بخشندگی به تبهکاران, حتی در حرف, بس شرم آورست, بویژه اگر همانند او این باور را داشته باشیم که اصولا نه دمکراتیسم یا سرشت انسانی بلکه "سرکوب و خشونت و فساد و رانتخواری همزاد با نظام جمهوری اسلامی (است)."

امروز, او از "بالا", به بهانه ی بررسی سرشت و خاستگاه جنبش دیماه امسال کشورمان, تیربارِ ناسزاهای خود را بروی "اوپوزیسیون سیاسی ملی و دموکرات ... به ویژه نیروهای چپ" گشوده است. بدین ترتیب که (این نیروی چپ و دمکرات):
...."بسی کمتر از دیگران به آگاه سازی جامعه پرداخته است." - این "دیگران" که بیشتر (از اوپوزیسیون) آگاه ساز جامعه بوده اند, کدامند؟
.... "آنچه شاید روزی در کتابهای پیشگامان سوسیالیم خوانده، ... شاید به درستی ... نفهمیده." - گویا "امدادهای غیبی" این خبر را آورده اند.
.... "به نقش و جایگاه طبقه های اجتماعی در دگرگونیهای هر جامعه نگاه قبیله گرایانه" دارد. -"هر جامعه"؟!

در جای دیگر, آقای خراسانی با برشماری "اینکه شاه در زمان خود شمار چشمگیری از کمونیستها را کشت .... و جمهوری اسلامی هزاران انسان بیگناه را در زندانها کشت" جسارت نکرده که بگوید "ببخشید و فراموش کنید", اما "نگاه دشمنانه و انتقام گیرانه (اوپوزیسیون) به دیگر نیروهای اجتماعی و سیاسی(؟!)" را زیر ضرب می گیرد.

آقای خراسانی می گوید که "اصلاحات تجربه ای بود که باید آزموده میشد." در گذار ازین تجربه ی پر هزینه و درد, بارها دیدیم که در چهارچوب حکومت اسلامی, سراب آری اما, اصلاحات نبود! وانگهی, اصلاحِ مجموعه ای که سراپا نقص است، در تضاد با علم بوده و تمسخرِ بیکرانِ خِرَد است!

در پایان نمیدانم که آقای خراسانی با کدام منطق و ژرفا ادعا می کند که "اکنون میتوان گفت که همه "انقلابها"ی اجتماعی، دیگر "ارتجاعی" شده اند." گرچه واژه "همه" معنای مطلق-انگارانه ای به این جمله بخشیده ست, بگمانم او, در بهترین صورت, تعریف ویژه ای از انقلاب اجتماعی دارد که پردازنده ی آن خودِ اوست... جدا ازین "پردازش نوآورانه" جالبست که می افزاید: "من در اینجا به هیچ روی درپی به دست دادن مفهومی فرجامین از انقلاب و اصلاحات نیستم"!
٨۲۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۶       

    از : کاظم کردوانی

عنوان : هدف مقاله
اینهمه طولانی نویسی فقط برای دفاع از اصلاحات و نفی انقلاب براستی انسان را به شگفتی می آورد. آقا جان شما لیبرال هستی خب باش طرفدار اصلاحات هستی خب باش با جنبش کارگران کمونیست به عنوان تنها جنبش رهایی بخش مخالفی خب باش مغز متفکر می نمایی خب بنمان ترسان از انقلاب هستی خب بترس با جنبش گرسنگان مخالفی خب باش ....این دیگر چه رویه ای است که جنابت قیام مردم فرودست را به لومپن ها نسبت می دهد. به قول مارکس شرم یک احساس انقلابی است البته برای انقلابیون نه اصلاحات چی ها...متاسفم برای خودم که وقت گذاشتم برای خواندن این مطلب
٨۲٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۶       

    از : احمد صلاحی

عنوان : جای احمد شاملو واقعا خالیست
بنام احمد شاملو که یکی از شاهدان زنده و زبان گویای مردم ایران تا آخرین دم از زندگی بود و آثار او در تاریخ خواهدماند.
نویسنده ی این نوشته‍ی سراپا توهین و خودستائی را به مطالعه جدّی تاریخ معاصر ایران بخصوص بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ جلب می کند که بر ایران ما چه گذشت .....
چهل سال پیش در چنین روزهائی پس از سفر جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا به ایران، انقلاب اسلامی ایران کلید خورد. حاصل مبارزات خون بار مردم را بحاشیه راند.
هفدهم دیماه ۱۳۵۶ مقاله ی «ارتجاع سرخ و سیاه » با نام مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه ی اطلاعات منتشرشد و مانند «امداد غیبی» بهانه ای شد که نیروهای مذهبی به میدان بیایند تا جنبش انقلابی ، دانشجوئی ، روشنفکری متعلق به نیروهای عرفی چپ و ملی ، دموکرات و لیبرال را کنار بزنند. شاید مانند اینکه سدّی توسط عماّل حکومت عمدی شکسته شد تا همه چیز را باخود ببرد..... وقایعی مانند شورش ۱۵ خرداد تکرار شد.آخوند ها و طلبه ها در مسجد ها، هیئت ها، دسته ها و امامزاده هاو در همه جا فعال تر شدند و در قم و تبریز عده ای کشته شدند. برای شب سوم و هفتم و چهلم همه جا عزاداری شد . در تبریز ابعاد وسیع تری داشت که به «قیام تبریز» معروف شد. تا بالاخره نماز عید فطردر بهار سال ۵۷ در تپه های قیطریه‍ی تهران نمایش قدرت نیروها ی مذهبی و سنتّی بود که به اعتراض سیاسی ـ مذهبی میلیونی تبدیل شد. اسلام سیاسی همه جا را تسخیر کرد
طنز تاریخ است که بازماندگان حکومت پیشین هنوز بروی مبارک نمیاورند که چه افتضاحی بپا کردند.با پشیمان های سیاسی به مثل مزدک بامدادان و همفکرانش هم داسنان شده و شیپور را از طرف گشادش می دمند که بعله، مبارزان و انقلابیون باعث روی کار آمدن نیروهای مذهبی شدند. شرم آور است !
بعضی دیگر در مورد حکومت دینی فعلی نیز سنگ تمام گذاشته اند و میگویند : هیس ! کاری نکنید که مثل زمان شاه سال ۵۷ بجای« بد» بدتر بیاید. بدون اینکه قدرت کمترین تاثیر گذاری در روند قهقرائی جامعه داشته باشند. به هرکس که دلش برای ایرانی آزاد و آباد و جدائی دین از حکومت می طپذ و اعتراض می کند تنه میزنند و با طعنه به آن ها «بر انداز» می گویند. واقعا چشم احمد شاملو را دور دیده اند که چند تا از آن واژه های ناب نثارشان کند....
و دریغا بروی مبارک هم نمی آوردند و نمی پرسند که جرا تمام غربیها امروز در باره ی دخالت و انتقال قدرت از شاه به خمینی در سال ۵۷ از خود «انتقاد» می کنند. ولی بازهم بهرام خراسانی مانند آنهائیکه حتی بعداز انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد توسط سازمان سی ای ا « سیا » حرف و حدیث خود را تکرار می کنند.: «تمام بدبختیهای ما از روشنفکران و انقلابیون بوده و هست »
٨۲٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۶       

    از : فواد میرانی

عنوان : خط مستهلک پولانی
دو دیگر بازنگری در نگاه قبیله گرایانه و پیشامدرن این گروه به نقش و جایگاه طبقه های اجتماعی در دگرگونیهای هر جامعه یا کشور است. آنها پیش از هرچیز باید خود را از طلسم عشق "مجنون"وار و ازلی و ابدی به "لیلی" طبقه کار گر "همچون یک طبقه‌ی تا به آخر انقلابی" برهانند، و به هر کسی که انتقادی یه آنها دارد انگهای کلیشه ای نئولیبرال، نئوکان، ضد کمونیست، اپورتونیست یا چیزهای همانندی را که از کتابها یادگرفته اند، نچسباند. اکنون دیگر نه طبقه کارگر تنها طبقه تعیین کننده سرنوشت و "دیکتاتور" جامعه است، و نه انقلاب تنها راه رهایی توده‌های میلیونی جامعه از ارتجاع و واپسمانگی
نوشته بالا بخشی و در واقع تمام مایه « مقاله » جناب بهرام خراسانی است که هدفی جز تخطئه انقلاب کارگری و سوسیالیستی برای خود قائل نیست. از منظر ضدیت با تنها سوژه انقلابی تاریخ ما یعنی طبقه کارگر جناب خراسانی یک گام عقب تر از لیبرال ها و اصلاح طلبان است. در روزگاری که صغیر و کبیر به آموزه های مارکس در مانیفست بازگشته اند از امثال خراسانی نباید انتظار داشت که در حمایت از قیام انقلابی مردم زحمتکش کنار جنبش کارگری بایستد....البته خراسانی و خطی که ایشان به شیوه ای خام و پریشان دنبال می کند به صورت فرموله از سوی سهراب بهداد تدوین شده و از طرف امثال مالجو و صداقت پی گرفته می شود. این خط پولانیسم را رنگ زده و می خواهد به جای سوسیالیسم قالب کند. نماینده جهانی این خط برنی ساندرز است. در ایران امثال سحابی و پیمان....با به میدان آمدن کارگران انقلابی کل این خط و « طبقه متوسط » قبله گاه آن با تمام نمایندگان ریز و درشتش جارو خواهد شد.
٨۲٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : هرمز رودبارکی

عنوان : مجرد و مشخص ؟
آقای خراسانی نمی توانیم وقایع اخیر ایران را جدا از مجموعه ی وقایع تا کنونی کشور تبیین کنیم. شما سعی کردید از تجرید برای اثبات نظارت خود مدد بگیرید و خیلی در مورد انقلا ب و اصلاحات اشاره کردید. نگارنده میخواهد به موضوعات مشخص بپردازد. بر سر مردم عرفی ایران که بعداز سالها بی اعتنائی به انتخابات در حکومت کشتار برای اولین بار به صندوق های رای روی آوردند چه آمد؟ آنها میزان مشارکت را بالا بردند تا به ۸۰ در صد در سال ۱۳۷۶ رسیاندند و تمام رکورد های قبلی حکومت کشتار را شکستند.و در سال ۱۳۸۸ نیز دوباره شرکت کردند و بازهم میزان مشارکت را بالا تر بردند و به ۸۵ در صد رساندند.آنها با همایشی متمدنانه در ایران و جهان مُهر شریف آزادیخواهانه و عدالت جویانه خود را بکوبند . بر سر آنها چه آمده است ؟ اصول گرایان و اصلاح طلبان حکومتی که همیشه بودند.
مگر میشود آنها را که آگاهانه وارد کار زار انتخابات کنترل شده حکومت شدند را به این سادگی نادیده بگیریم ؟
بر سر اصلاح طلبان حکومتی بعداز ۱۳۸۰ چه رفته است ؟ چرا در سال ۸۴ و ۸۸ خبری از آنها نبود؟ در سال ۸۴ دکتر معین به دور دوم نرسید.
چرا بخشی از مردم عرفی فقط در بعضی از دوره ها و موقعیت های حساس مثل ۷۶و ۸۸ میزان مشارکت را به ۸۰ و ۸۵ درصد رساندند چه خاتمی کاندید بود چه میر حسن موسوی یا کروبی . ولی همین مردم در سال ۸۰ ، ۸۴ ، ۸۲ و ۹۶ نه به خاتمی چندان توجهی کردند نه به دکتر معین و کروبی و نه به عارف ، رفسنجانی و روحانی ... چرا میزان مشارکت در حکومت کشتار منتاوب و متغیر است ؟ چرا انگیزه ها تغییر می کند و گرایش به شرکت در انتخابات کاهش یا افزایش پیدا می کند؟
بهتر نیست در باره این نیروی سوم مطالعه کنیم ؟ رابطه ای بین روی گرداندن جوانان که اکثریت شرکت کنندگان در سال ۷۶ و ۸۸ بودند با جنبش کنونی نمی بینید ؟ مطمئن هستید که در عرض ۸ سال «لومپن» ها و اقشار آنچنانی که شما ترسیم کردید صحنه گردان سیاست اعتراضی ایران شده اند ؟
در مورد ایرانیان خارج از کشور چه میگویئد؟
مگر مردم باید همیشه مطابق میل جنایتکاران حکومت کشار عمل کنند؟
٨۲٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶