دلال قدرت بغداد
Jon Lee Anderson
- مترجم: سعید کرامت
•
عبارت بالا عنوان گزارشی است از عراق که توسط جان اندرسون در هفته نامه نیویورکر به چاپ رسیده است. این عنوان بر روی جلد هفته نامه درشت نویسی شده و در ادامه آن آمده است: "رئیس جمهور پرزرق و برق عراق، جلال طالبانی، کرد، عراقی، رفرمیست، فرصت طلب، موتلف یا موجود پیچیده ای دیگر؟ جان لی اندرسون گزارش میدهد."
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۶ اسفند ۱٣٨۵ -
۲۵ فوريه ۲۰۰۷
عبارت بالا عنوان گزارشی است از عراق که توسط جان اندرسون تهیه شده و در هفته نامه نیویورکر(The New Yorker) ۵ فوریه ۲۰۰۷ به چاپ رسیده است. این عنوان بر روی جلد هفته نامه درشت نویسی شده و در ادامه آن آمده است:
"رئیس جمهور پرزرق و برق عراق، جلال طالبانی، کرد، عراقی، رفرمیست، فرصت طلب، موتلف یا موجود پیچیده ای دیگر؟ جان لی اندرسون گزارش میدهد."
اندرسون، تیتر(Mr. Big) "آقای گنده: جلال طالبانی عراق را به کجا میبرد؟" Mr. Big)در اشاره به هیکل طالبانی)، را برای گزارشش انتخاب کرده است. گزارش نویس در چند سفر خارجی بعنوان خبرنگار همراه طالبانی بوده و دیدارهای معتددی با او و سایر سیاستمداران عراق داشته است. در این نوشته، اندرسون گوشه هایی از مشاهداتش در مورد رفتار، مناسبات و منش رئیس جمهور عراق به تصویر کشیده است که خواندن آنها خالی از لطف نیست. مطلب مورد بحث در ۱۱ صفحه نوشته شده است. اما در اینجا تنها قسمتهای از آن مطلب ترجمه شده است.
مترجم
***
طالبانی که ۷٣ ساله است چانه های چاق و سبیل برس مانند و شکم گنده ای مانند دیگ شیرنی پزها دارد. وی بخاطر مهارت سیاسی، علاقه وافر به غذا، خوش مشربی، خوشبینی بیش ازحد و ناتوانی در رازداری مشهور است. او به "مام جلال" مشهور است. "مام" در زبان کردی معنای "عمو" را میدهد. این عبارت هم میتواند برای احترام بکار برده شود هم برای رعایت یک فاصله احتیاط آمیز. طالبانی یک شخصیت جیوه مانند، با مودی (Mood) نوسان کننده دارد. زنده ماندن او در سیاست عراق به درجه زیادی مدیون فریب دادن مخالفین و، بعضی اوقات، متحدینش است. در طول سالها او با همه- از صدام حسین گرفته تا آیت الله خمینی و هر دو بوش- معامله کرده است. او تنها کسی است که میتواند ادعا کند که از صمیم قلب صورت کندالیزا رایس و احمدی نژاد را بوسیده و پشیمان هم نیست. طالبانی به عنوان دوست خوبش از جرج بوش یاد میکند و مائو تسه دونگ را به عنوان الگوی سیاسی خود معرفی میکند.
عدنان مفتی، دوست دیرین طالبانی به من گفت که "هیچ کس مثل او نیست. مام جلال میتواند دو سیاست را همزمان در پیش بگیرد؛ او میتواند در یک زمان هم جنگ کند و هم پیمان صلح ببندد.
موافق الربیعی، سیاستمدار شیعه و مشاور امینت ملی، به من گفت، "خیلی مشکل است که او را شناخت. اگر شما یک اسلامیست هستید او آیه قرآن برایت می آورد، اگر مارکسیست هستید، از مارکس و لنین ماتریالیسم دیالکتیک برایت حرف خواهد زد. او قدرت جالبی در صحبت کردن به چندین زبان بعضی وقتها"- با خنده- " با لغات محدود دارد. ضرب المثلها وجوکهای فراوانی میداند. او شخصی فوق العاده بخشنده است و وقتی که خرج میکند انگار فردائی وجود ندارد".
الربیعی یاد آور شد که طالبانی در دهه ۶۰ میلادی متحد صدام حسین بود. "زمانی او دوست خوبی برای صدام حسین بود، و بعد به دشمن سرسخت او تبدیل شد. در واقع طالبانی دو بار دیگر با صدام حسین لاس زده است." به نظر الربیعی این سیاستها باهم تناقضی ندارند.
نقش کنونی طالبانی هم تناقض حمل میکند. پس از چندین دهه جنگیدن برای خودمختاری کردستان، طالبانی اکنون خود را در موقعیت مدافع یکپارچگی عراق یافته است.
در جنگ کنونی هم، طالبانی باعث مشکلات برای دوستانش شده است. ایران زمانی یکی از مهمتری موئتلفین کردها بود. با این وجود وقتی که قرار بود از پاریس به تهران پرواز کند، ناگهان به درخواست اداره بوش سفرش را به تعویق انداخت. رسیدن او همزمان با اوج تبلیغات انتخاباتی در آمریکا، و انعکاس تصویر متحد عراقی آمریکا با مقامات ایرانی در آن هنگام خوشایند مقامات واشنگتن نبود.
هنگام سفرش به پاریس طالبانی برای همه شخصیت های که قرار بود با آنها ملاقات داشته باشد هدیه آورده بود. الربیعی به من گفت: "طالبانی اعتقاد عمیقی به هدیه دارد. فکر نمی کنم که با کسی دیدار داشته باشد اما به او هدیه نداده باشد." یک گلیم دست باف کردی و دو مجسمه درخت خرما که پایه هایشان نقره ای بود به Segolen Royal کاندید سوسیالیست ریاست جمهوری فرانسه داد. طالبانی خطاب به رویال گفت "قبل از صدام حدود ٣۰ میلیون از این درختها در عراق موجود بودند اما اکنون تنها ۱۰ میلیون از آنها مانده است." رویال گیج و متعجب بنظر رسید اما هدایا را با تشکر پذیرفت.
بعد از اینکه دیدارهای رسمی اش به پایان رسید، طالبانی به دیدار دوست قدیمش، دانیل میتران، بانوی اول سابق فرانسه و مدافع مسئله کرد رفت. میتران که در یک خانه قدیمی با سقف کوتاه زندگی میکند، طالبانی را به منزلش دعوت کرد و او وهمراهانش را به اطاق غذا خوری که در آنجا یک دیس کوچک غذای خوشمزه بر روی یک میز روستائی گذاشته شده بود رهنمایی کرد.
طالبانی پس از اینکه به سختی خودش را روی یک صندلی جا داد، شروع به تعریف از تحولات کردستان کرد. خطاب به میتران گفت اکنون تنها در سلیمانیه ۲۰ نفر بلیونر و ۲۰۰ میلیونر زندگی میکنند. تبسم بر صورت میتران، خانم سوسیالیست، به خاطر این انقلاب غیرمنتظره منجمد شد،ا ما سریعا به خود باز آمد.
در تاریخ ٨ نوامبر رئیس دفتر طالبانی صورت حساب هتل را امضا کرده که گزارش شده بیش از نیم میلیون دلار بوده است. (تنها کرایه سویت طالبانی شبی ۱٣ هزار دلار بود.)
در طی سفر به تهران در ۲۷ نوامبر وقتی که به آسمان تهران رسیدیم یکی از دستیاران رده پائین طالبانی به هر نفر یک فرم داد. فرم به عربی نوشته شده بود. من تصور کردم که فرمی در رابطه با فرود و مقرارت فرودگاه است آنرا امضاء کردم. بعد از اندکی همان دستیار یک پاکت نامه کلفت به دستم داد و رفت. پاکت مذکور محتوی دو هزار دلار بود. بعد از اینکه ما از هواپیما پیاده شدیم از دستیار پرسیدم چرا آن پول را به من داده است. وی جواب داد که "هدیه رئیس جمهور بود". پس از تشکر، پول را به او برگرداندم و گفتم من نمی توانم چنین پولی را بگیرم اما او از این گفته من هاج و واج شده بود.
یک دستیار ارشد طالبانی توضیحات من در رابطه با "پرنسیب های روزنامه نگاری" (journalistic ethics) را ترجمه کرد اما این توضیحات طرف را بیشتر گیج کرد. سپس این دستیار پاکت خودش را باز کرد و شروع کرد به شمردن، با کشیدن سوت، پنجاه صد دلاری را شمرد. سپس با تعجب گفت، "تصور میکنم که به اندازه یک وزیر به من داده است." و اضافه کرد که طالبانی این پول را از جیبش میدهد، میدانید؟" دستیار مذکور یادآور شد که طالبانی در هر سفری به همه همراهانش و حتی گاردهای محافظ، مهماندار و خدمه هواپیما هدیه میدهد. ما سپس حساب کردیم و متوجه شدیم که در طول آن سفر یک ساعته، طالبانی حدود صد هزار دلار بخشیده بود.
روز بعد طالبانی صبح زود بیدار شد، ابتدا به زیارت آرامگاه آیت الله خمینی رفت و سپس با آحمدی نژاد و آیت الله خامنه ای دیدار کرد.
در راه برگشت به عراق، یکی از گاردهای محافظ رئیس جمهور هدیه ای که به طالبانی داده شده بود را حمل میکرد. هدیه یک قالی قالب گرفته شده بود که عکس طالبانی در آن بافته شده بود.
در بغداد، طالبانی در یک عمارت که با آجر زرد ساخته شده و در ساحل شرقی رودخانه فرات، خارج از منطقه سبز زندگی میکند. تا آوریل ۲۰۰٣، زمانی که طالبانی آن را تصرف کرد، عمارت متعلق به بارزان التکریتی، برادرناتنی صدام و رئیس سابق پلیس مخفی بود. دفتر ریاست جمهوری درجوار همان عمارت، در کاخی که قبلا متعلق به ساجد همسر صدام بود قرار دارد. در سمت جنوب اقامتگاه طالبانی، منزل متحد سیاسی اش عبدالعزیز حکیم، رهبر شورای عالی انقلاب اسلامی قرار دارد. منزل کنونی حکیم زمانی به طارق عزیز، معاون نخست وزیر، متعلق بود.
همسر طالبانی، هیرو، در بغداد زندگی نمی کند. او در سلیمانیه زندگی میکند و در آنجا یک بنیاد، یک تلویزیون ودستگاه انتشاراتی و روزنامه ای را اداره میکند. او و طالبانی دو پسر دارند. یکی از آنها، پافل، شرکت انتفاعی حزب پدرش را اداره میکند و دیگری، قباد، نماینده منطقه کردستان در آمریکا است.
طالبانی به نظر میرسد که حامی مالکی، نخست وزیر باشد. در زمستان جاری خبرنگاران شایعه ای پخش کرده بودند که گویا آمریکائی ها از عملکرد مالکی راضی نیستند و تمایل دارند "مرد قوی ای" مثل ایاد علاوی را بجای او بگذارند. در این مورد نظر طالبانی را پرسیدم. وی در جواب گفت: "علاوی! او حتی نمی تواند خانواده خودش را هم کنترل بکند. مالکی میتواند مرد قوی ای باشد- اگر ما حمایتش بکنیم."
زمانی که در منزل طالبانی بسر میبردم، او با سفیر روسیه دیدار داشت. یاداشت این دیدار به دستم افتاد. بیشتر بحث بر سر خرید اسلحه و دیدار یک هیئت عراقی از روسیه بود. اما طالبانی به روس ها گفته بود که "شما بایستی شرکت هایتان را تشویق کنید که بیایند در اینجا سرمایه گذاری کنند. فرانسوی ها دارند می آیند. آنها در اربیل دفتر باز میکنند شما هم اینکار را بکنید." طالبانی گفته اش به پوتین را تکرار کرده بود "ما همه تخم مرغهایمان را در یک سبد نمیگذاریم؛ ما تخم مرغ هایمان را میان سبدهای آمریکا، روسیه و فرانسه توزیع میکنیم."
یک منبع قدرت طالبانی ثروتش است. تصور میرود که همراه با رقیب سابقش مسعود بارزانی، رئیس کنونی منطقه کردستان، میلیونها دلار از راه فروش نفت از طریق خاک کردستان از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹٣، دورانی که عراق تحت محاصره اقتصادی بود بدست آورده باشد. و طالبانی بر مبنای این فرضیه در عراق که ثروتمندترین خواستگار بهترین شانس برای برنده شده عروس را دارد، سخاوتمندانه هدیه میبخشد و سبیل اطرافیان را چرب میکند تا وفاداری آنها را بخرد.
درسال ۱۹۹۴ یک جنگ داخلی میان جلال طالبانی و مسعود بارزانی درگرفت. یکی از دلایل عمده این جنگ اختلاف بر سر درآمد نفت بود. در جریان این جنگ، طالبانی یک پایگاه در اختیار نیروهای C.I. A و احمد چلبی قرار داد وحمله ای را برعلیه نیروهای صدام سازمان داد اما شکست خورد. در آن عملیات صدها نفر کشته شدند. طالبانی در همان حال برعلیه بارزانی جنگید اما بارزانی در یک اقدام خیره کننده، نیروهای صدام حسین را به منطقه دعوت کرد.
پس از اینکه کلینتن رئیس جمهور وقت آمریکا لایحه آزادی عراق را امضا کرد و قول داد که به اپوزیسیون عراق در مقابل صدام کمک کند، بارزانی و طالبانی به آمریکا دعوت شدند و بر سر اختلافاتشان به توافق رسیدند. تا آن هنگام ده هزار یا بیشتر از طرفین کشته شد. الربیعی گفت: "آنها جنگیدند، جنگ سخت – با تلفات فراوان اما اکنون دوست هستند."
از خیلی جهات رفتار و شیوه زندگی طالبانی شبیه روش زندگی رهبر یک حزب مخفی و غیرقانونی است. او طوری در عمارتش زندگی میکند که انگار در یک کمپ موقت بسر میبرد. محل زندگیش نامرتب، کم نور، تزئین نشده و پر است از میزهای انباشته از انبوه سیمهای در هم و برهم تلفن های ستلایت است. چیزهای لوکس او مواد خوراکی فراوان و افراد بیش از حدی است که دور بر خود دارد. طالبانی مرتب در آشپزخانه می لولد و هرچیز که دم دست آشپزها است را مزه میکند و طرح درست کردن غذا را برای مهمانان ویژه میریزد. طالبانی و خلیلزاد، سفیر آمریکا درعراق، مرتب با هم کله پاچه میخورند. خلیلزاد به من گفت: "درست است. من کله پاچه را دوست دارم." هر ماهی دوبار طالبانی مقداری ماست کردی، پنیر، عسل، و شیرینی دست ساز را برای سفرای خارجی و رهبران احزاب میفرستد.
تعدادی از دستیاران نزدیک طالبانی بصورت خصوصی به من گفتند که تعدادی از دور برهای او سوء استفاده های زیادی از قراردادهای دولتی کرده اند. در این مورد محفل طالبانی تنها نیست. محمود عثمان، یک نماینده کرد پارلمان، به طالبانی نزدیک است اما از شدت ولخرجی، فساد و بی اخلاقی کل دولت میسوزد. نامبرده میگوید، "چطور دولت میتواند مورد احترام مردم باشد وقتی که درهایش برروی مردم بسته است. رهبران در کاخهای صدام در منطقه سبز زندگی میکنند و هیچ وقت بیرون نمی روند. نخست وزیر و رئیس جمهور اختیار دسترسی نامحدود به پول دارند و ماهانه هرکدام بیش از یک میلیون دلار خرج میکنند؟ به نظر من فساد همه گیر و سیستماتیک است و از بالا می آید. این فساد وقتی شروع شد که رهبران سیاسی، از جمله احزاب کردی، به بغداد آمدند و بهترین کاخها را برای خود تصرف کردند. همه اینها در تناقض است با واقعیتی که خانواده سربازان و پلیسهای کشته شده ماهانه صد دلار دریافت میکنند."
آموزش "آرتش نوین عراق" تبدیل به تکرار ملال آور گریز از خدمت و فساد شده است. (یک وزیر دفاع سابق متهم به دزدیدن یک بیلیون دلار شد؛ اما او آنرا نکار کرد.) قابل اعتماد بودن خیلی از سربازان مورد سئوال است. شورشیان به صفوف نیروهای نظامی نفوذ کرده اند و خیلی از سربازها از خدمت خارج از استان خود، سرپیچی میکنند. ارتش صد و دوازده گردان دارد اما بنا به اظهارات پائیز گذشته، ژنران جان ابوزید، هیچ کدام از آنها قادر نیستند بدون کمک نیروهای آمریکایی عمل کنند.
وزارت داخله (کشور) عمدتا توسط شیعیان اداره میشود. در بغداد و جنوب عراق سپاه بدر و سپاه مهدی و سازمانهای میلیشیایی دیگر ادارات پلیس را اداره میکننند. میلیشیا، پلیس، و جوخه های مرگ که کشتارهای انتقام جویانه را پیش میبرند غیرقابل تفکیک هستند. در مناطق سنی نشین پلیس وضعیت مشابهی دارد. پلیس هدف مورد علاقه تروریستها است. از سال ۲۰۰٣ تا کنون ۱۲۰ هزار پلیس کشته شده اند.
عادل عبدل مهدی، معاون رئیس جمهور و عضو حزب حکیم معتقد است که بعضی از مقامات دولتی که اسلحه و قدرت در خیابان دارند این وضعیت را دوست دارند زیرا تصور میکنند که این کشتارها آنها را در موقعیت بهتری قرار میدهد.
بعدا در دیدار از عمان، اظهار نظر مشابهی از ایاد علاوی نخست وزیر سابق شنیدم. او افرادی از وزارت کشور را متهم به کشتن طرفدارنش کرد؛ چند روز قبلتر فرمانده نیروهای محافظش ضمن شکنجه به قتل رسیده بود. علاوی گفت: "چشمانش را از حدقه بیرون آورده بودند و جنازه اش را در خیابان پرت کرده بودند. و این دولت است که این کار را میکند."
s.keramat@gmail.com
|