دمکراسی از من به بالا، دیکتاتوری از من به پائین* - مارال سعید

نظرات دیگران
  
    از : سیامک رهگذر

عنوان : به جناب peerooz
سرور گرامی عذرخواهی لازم نبود. از بزرگی شماست! در کامنت قبلی خواستم از درب شما استفاده بکنم تا دیوار ( جناب افسار دار ) بشنود!
اگر اشتباه نکنم گویا شما مقیم آمریکا هستید و بهتر میدانید که آمریکا هرچه دارد از اروپا و اروپائیها دارد و مطمئنا ترومن رئیس سابق جمهور آمریکا هم از فرهنگ اروپا بهره فراوان برده. آمریکا زمانی شکل گرفت که مهاجرین اروپائی در آن جای گرفتند و با خود زبان و فرهنگ خود را هم به آن سرزمین و مردمش انتقال دادند! بگذریم که بحثی دیگر است!
برگردم به خُلف وعده ای که شاید سردبیر این سایت مرتکب شده و بنوعی پارادوکس رفتار میکند چونکه از یک طرف معتقد به " شرایط دموکراتیک " است ولی از طرف دیگر اجازه میدهد که سایت خودش شیوه غیر دموکراتیک پیشینه کند و دیوار بکشد. چونکه مسدود کردن قسمت نظرات کاربران در کنار مقاله ای از کی تا حالا با شیوه دموکراتیک همخوانی دارد؟ مگر شرط اول دموکرات بودن داشتن فرهنگ گفتگو با دیگران یا تبادل نظر با یکدیگر نیست؟ آیا سردبیر محترم این سایت قبول دارد که با تن دادن به این خواست برخی نویسندگان "از خود راضی" تلاش میکند که "فرهنگ اعتراض" را خفه بکند که میشود همان سیستم خفقان در دیکتاتوریها یا غیر از این اینست؟ مثلا همین جناب سرکوهی خودش فردی معترض است و ناراضی از یکسری شرایطها! حالا آمدیم من و شمای خواننده در نوشتار ایشان مطالبی دیدیم که ما را ناراضی میکند و میخواهیم به ایشان اعتراضی یا انتقادی ولو دوستانه و مودبانه داشته باشیم به کی باید مراجعه بکنیم وقتیکه سردبیر محترم دهان ما را با مسدود کردن قسمت نظرات بست؟ فیس بوک ( بوق ) هم که ابزار جاسوسی آمریکا و دولتهای دیگر شده و هست و غیر قابل اعتماد!
به گمانم هشدارهای از سر خیرخواهی سرکار خانم مارال سعید هم زنگ خطری است که بصدا درآورده چونکه با مسدود کردن بخش نظرات کاربران سعی میشود که فرهنگ اعتراض یا انتقاد کنار زده و دیوار کشی شود و جای دیالوگ را مونولوگ نویسنده ای بگیرد که خودش را عقل کل میداند یا بسیار به خودش مغرور است و نظر دیگران برایش به پشیزی نمی ارزد . ولی از قدیم گفتند که همه چیز را همگان دانند! فیلسوفی فرانسوی در برنامه ای تلویزیونی میگفت آنچه ما در جامعه کم داریم نبود فرهنگ اعتراض سازنده است و برای همین باید دانشگاهی بسازیم که در آن یکسری یاد بگیرند و بنشینند فقط به سیستم حاکمه اعتراض و انتقاد کنند تا ما از کم و کاستی های جامعه خودمان باخبر باشیم. حالا برخی نویسنده های نوبرانه ایرانی خوششان نمیآید تا دو نفر به نوشته شان انتقاد یا به خودشان اعتراض بکنند. ببینید سطح و تفاوت فرهنگ ما ایرانیها با اروپائی ها را! خب اگر فرهنگ اعتراض و انتقاد ( البته مودبانه! ) نباشد نویسنده از کجا میخواهد پی به عیب و ایراد کارش یا نظرش ببرد؟ پس یک نویسنده عاقل بایستی طرفدار فیدبک خوانندگانش باشد تا او را یا نظراتش را تصحیح یا کامل کنند یا تصدیق یا رد. نویسنده و خواننده Symbiose هستند!
سخن کوتاه کنم جناب پیروز تا به حالت „Flow“ دچار نشدم وگرنه طولانی مینویسم. با ارادتمندی خالصانه!
٨٣۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۶       

    از : بهمن پارسا

عنوان : ببخشید
خانم ایلخانی، و نه ایلخانی زاده که غلط من است، این غلط را بر من ببخشید. بازهم طولانی ، پرخاشگرانه، وعصبی نوشته اید. بهترین سخن انست که کوتاه و متین و مستدل باشد. ارامش و کامیابی شما را خواهانم.
٨٣۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۶       

    از : کریمی

عنوان : شرح یک عکس
بعضی نه می شنوند و نه می خواهند بشنوند! البته انتظار بیهوده ایست که همه موضوع را درک کنند. همینکه تعداد بیشتری به خوب و محترمانه گفتن و شنیدن راغب باشند و سعی کنند شرایط را برای دستیابی به آن "فرهنگ گفتگو"ی مناسب فراهم می آورد. من فکر می کنم در حد اخبارروز و خوانندگان موضوع عملیست. خوانندگان حتی با اسم مستعار کافیست پرنسیپهای خوب و محترمانه سخن گفتن را رعایت کنند و اخبارروز نیز مدیریت کند. بدون شک بازهم خودخواهانی خواهند خواست تا بخش نظرات بسته باشد و عده ای بی فرهنگ دگرآزار نیز کامنتهای آنچنانی خواهند فرستاد که با مدیریت مناسب موضوع شکل مطلوبتری خواهد گرفت.
٨٣۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : ( Wer keine Hitze verträgt, hat in der Küche nichts verloren ) .
جناب سیامک رهگذر از آلمان,
تا آنجا که کامنت شما به من مربوط است من معمولا پیش از ذکر بعضی ضرب المثل ها جهت در مثل مناقشه نیست تقاضای عفو میمایم ولی افسار خود را به دست کسی دادن چنان مرسوم است که به هیچوجه منظور توهین از آن مستفاد نمیگردد ولی چون شما "...تحصیل کرده ئی در اروپا هستید و قابل احترام و از سر دل نگرانی به حال خراب کشور سری به سایتهای سیاسی ایرانی میزنید تا ببینید چه خبر است....", از شما جهت این "توهین" عذر میخواهم و ضمنا "کردیت" و مباهات و مایه‌ی سربلندی این گفته منسوب به ترومن را با افتخار به آلمانی ها تقدیم مینمایم.
٨٣۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۶       

    از : مرادی

عنوان : از ماست که بر ماست
کامنت گذاری عملی واکنشیست و نگارش آن عموما ً بستگی به آن دارد، نویسنده در زمان نگارش در چه حال و روزی باشد. سپس چگونه گفتن در مرحله ی اول به آموزش برمیگردد و در مرحله ی دوم به شخصیت افراد. مثلیست معروف: بفرما – بشین – بتمرگ هر سه یک معنی می دهد اما باید دید استفاده کننده چه شخصیتی دارد و چگونه آموزش دیده است.
خب مشکلات زبانی را نیز همگی کم و بیش می دانیم و متأسفانه این امامزاده متولی درست و حسابی هم ندارد. مزید بر علت از آن روزی که جمهوری اسلامی بنا نهاده شد پای بندی به خوب و محترمانه صحبت کردن به کناری نهاده شد، از رهبر گرفته تا امام جمعه و ... کمیته چی و خلاصه بالا تا پائین نظام. در چنین آشفته بازاری هرکس به خودش حق می دهد منظورش را هرگونه که خاست ادا کند. این می شود که بعضی قید گفتن را زده اند و بعضی قید شنفتن را!
راستش من راه حل و چشم اندازی نمی بینم. شایدم آنها درست می گویند: نشریات عمومی را ببندیم و برویم در فیس بوک نشریه خصوصی دایر کنیم.
٨٣۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به بهمن پارسا،دریغا که بی خبر بُرده ایِ قَدرِ خِویش.
آقا بَهمَن!
من ایران ایلخانی هستم،نه ایران ایلخانی زاده؛حواستان کجاست؟!
به اشتباه "قاعده" را نوشتم "قائده"،بنابراین تذکر شما مبنی بر اینکه منظورم "روش معمول" بوده است،کاملا صحیح و منطقی است،ولی توضیحی که دادید نادرست و بی ربط است؟چرا می گویم نادرست است،چون که شما کلمه قائده را به دلخواه خویش تغییر داده اید و مکتوب نمودید که"قائد"ه،چرا می گویم بی ربط است،چون درستش این بود که تذکر میدادید که "قائده" غلط است،چرا که "قائده" یعنی پشته ٔدراز گسترده بر زمین.
در مورد " تعیین و تکلیف" هم لازم است به اطلاع برسانم که اگر کل پارگراف را با تامّل و تعمق می خواندید،بی شک متوجه می شدید که" تعیین و تکلیف" صحیح است و هیچ منافاتی با "تعیین ِ تکلیف" مورد نظر شما ندارد.
از حاشیه پُر از ایرادتان که با اغماض بگذریم،از متن غیر مستدل و ادعای ذهنیتان،
نمیشود گذشت،چرا که نه برای من و نه برای خواننده احتمالی مشخص نکردید که چرا متن و لحن نوشته ی ایران ایلخانی،عصبی و اشفته،پرخاشگر و مشخصا کینه توزانه است،بنابراین درصورت امکان قبول زحمت کنید و با ذکر دلیل و ارجاع به متن،ادعاتان را مستند نمائید و بطور اخص توضیح دهید که مورد خاصی که من علیه خانم سعید نوشته ام،کدام است؟
درضمن اولا توضیح دهید که منظورتان از «شتاب ورزنده» و«وارسیدن»چیست،دوما منبعد توجه بیشتری کنید تا آشفته را اشفته ننویسید که هم غلط و هم بی معنی است؟!
پ.ن.
آقا بَهمَن من با متن و دست نوشته سر و کار دارم و کاری به نام و نشان و جنسیت و اعتقاد نویسنده ندارم،من متن را می خوانم،نقد و نظر و پیشنهاد و سوالم را طرح می کنم،بازخوردش ملاک و معیار و معرف درک و معرفت خطیب و مخاطب است،بنابراین من کینه و عنادی با کسی ندارم که بخواهم بر علیه او چیزی بنویسم،من پیام متن را می گیرم و درک و دریافت خودم را در نوشته و متنم بازتاب میدهم،لحن بیان و بکار گیری کلماتم بستگی به پیام متن و شرایط زمانی و موقعیت بندی فضا و شرایط حاکم دارد و بخاطر خوشنودی یا خشم خطیب و جدل یا تجاهل مخاطب،لحن بیان و نظرم را تقلیل نمیدهم،من آنچه را به تجربه دریافته ام بیان میکنم و بر خلاف خانم مارال سعید،بقدر درک و توانم پاسخگو نظراتم بوده و هستم و خواهم بود،بنابراین ناگفته نماند که بخش اعظم اعتراضی که خانم مارال سعید،به آقای فرج سرکوهی و فواد تابان دارد،وارد نیست،چراکه نامبرده مصداق عینی متن «دمکراسی از من به بالا، دیکتاتوری از من به پائین» است،چرا که برخلاف ادعایش،کلامی با مهربانی نگفته و گامی با سعه ی صدر جهت وجه فرهنگ سازی برنداشته است و آموختن "فرهنگ گفتگو" به مخاطبش که هیچ قابل بحث و گفتگو نیست،چراکه با سکوت و عدم پاسخگوییش،باعث گسترش این باور شده است که خطیب ما دچار نخوت و خود شیفتگی است و مخاطب را در قد و قواره ای نمی بیند که ارزش پاسخگویی داشته باشد،بنابراین مخاطب یا باید سکوت کند و تن به وضعیت موجود بدهد،یا اعتراض کند و دادگاه نرفته محاکمه شود و انگ بلیّه ی ناسزا - بی ربط گوئی و ترور نویسنده را به جان بخرد و دَم نزند که دادرسی نبوده و نیست و نخواهد بود.
در آخر... اگر قرار بود علیه خانم مارال سعید چیزی بنویسم،باید مثل شما رفتار می کردم و کلیت متن و پیامش را نادیده می گرفتم و بجای ارائه نقد و نظر و همدلی
،مختصر و مفید دو غلط نوشتاریش را پیرهن عثمان میکردم و با لحنی بسیار متین و مشتری پسند جویا می شدم که خانم محترم «پرجمدارش هستی؟» نداریم و «پرچمدارش هستی؟»داریم و «قد و فواره ای» نداریم و « قد و قواره ای» داریم و خوبتر این است که شما پیش از آنکه به حروف کیبورد حمله ور شوید،قدری تامّل کنید و آنگاه بنویسید و خط بزنید و پاک کنید و دست آخر وارسیدن کنید و اعتراض.
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:من خطیب نیستم،مخاطبی هستم که تحمل شنیدن بشین و بفرما و بتمرگِ عوام و خواص و بَددَهنی ترولها و سربازان سپاه سایبری را دارم؛اما تحمل تجاهل و نعل وارونه و به چپ راهنما زدن و به راست پیچیدن خطیبان بی عمل را ندارم،شما خوددانید صلاح کار خویش.
در پایان برایت رعایت انصاف و حوصله و دقت نظر آرزو میکنم.
٨٣۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : خطاب به جناب پیروز
هموطن عزیز نوشتید:" من شخصا ترجیح میدهم افسارم را به دست ادیتور سایت بدهم تا...". مگر یک کامنت نویس حیوان وحشی است که افسار داشته باشد و افسارش را ادیتور سایت گاهی سفت و گاهی شُل باید بکند؟ چه بسا یکسری از ما تحصیل کرده هائی در اروپا هستیم و قابل احترام و از سر دل نگرانی به حال خراب کشورمان سری به سایتهای سیاسی ایرانی میزنیم تا ببینیم چه خبر است و اهل فن چه میگویند و چه میخواهند بکنند؟ طبیعتاً من نوعی که به یک سایت چپی مثل اخبار روز سر میزنم و یا گاهی نظری میفرستم نشان از یکسری علاقه ها و پیش زمینه های فعالیتی چپی خودم در گذشته و حال دارد هرچند که تحصیلات سیاسی نداشته یا فعال سیاسی کهنه کار نباشم. سوالم اینست که جناب سرکوهی که از سوختگان همین سیستم خفقان و سرکوب عقاید و نظرات در رژیمهای دیکتاتوری ستم شاهی و استبداد مذهبی ملایان به مصیبت هائی گرفتار شده چطور "آزادی بیان" را برای خودش میخواهد ولی برای خوانندگانش نه و درخواست میکند که چاک دهان دیگران را ببندید؟ بحث بر سر داشتن یا نداشتن پرنسیپ است، بحث بر سر ظرفیت داشتن یا نداشتن نویسندگانی است که مدعی اند به آزادی بیان وفا دارند ولی به خودشان که میرسد میزنند زیرش! آیا شما فکر میکنید اگر آن شاه نادان فقط خودیها را دور خودش جمع نمیکرد با تاج و تختش سرنگون میشد؟ سرنگون شد چونکه حاضر نبود گوش به حرف چهارتا غیر خودی بدهد! فیلسوفی بود میگفت که هیچوقت از خودیها چیزی تازه ای یاد نگرفتم و نوع آوری و نبوغ خود را مدیون منتقدین خود میدانم. البته امیدوارم جناب سردبیر در آینده به چنین شیوه مصیبت بار "ضد آزادی بیان" تن ندهد!
در جای دیگر نوشتید:" (کسی که) قادر به تحمل گرمای مطبخ نباشد..." ما چنین
اصطلاحی را در زبان آلمانی هم داریم (
Wer keine Hitze verträgt, hat in der Küche nichts verloren ) . کسانیکه خواهان بسته شدن قسمت نظرات خوانندگان هستند اگر شما هم تاب و تحمل گرمای آشپزخانه را ندارید چرا میخواهید شغل آشپزباشی را برعهده بگیرید؟
مسدود کردن بخش نظرات یعنی اینکه نویسنده راحت طلب میخواهد که قدرت کلام فقط در انحصار ( مونوپول! ) خودش باشد و ریش و قیچی هم دست خودش باشد تا در معلق (ملق ) بازی خودش راحت باشد و قاضی نداشته باشد! بستن دهان انتقادی دیگران پیش زمینه بینش طرفداران سیستم های دیکتاتوری و خفقان است و به حال چنین نویسندگانی باید تاسف خورد که از نظرات دیگران هراس دارند و لابد پایه استدلاشان سست و آبکی است که از نظردادن دیگران وحشت دارند و ممکن است خوابشان را ناآرام کند! باید با این طرز تفکر انحصار طلبی مبارزه کرد وگرنه سر از انحصار طلبی و استبداد دیگر و تازه ای در میآوریم اینبار زیر بیرق چپ و چپها!
٨٣۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۶       

    از : آ. ائلیار

عنوان : راه حل؟
تجربه اخبار روز در مورد کامنت نویسی، مثل تجربه ما در سایت ایران گلوبال است. در کل همان مسیر طی شده: از کامنت نویسی بدون بررسی، تا کامنت بررسی شده، و بستن زیر مقاله:
۱- زیر مقالات به درخواست نویسنده بسته میشود.
۲- کسی می تواند زیر مقاله کامنت بنویسد که از سایت اکانت گرفته باشد.
۳- دیگران کامنت خود را به «صفحه شما» میفرستند و بعداز بررسی منتشر میشود.

ما با « بررسی» همیشه مشکل داشته ایم. چون:
- ترولر ها trôler (مزاهمین) کامنت باران میکنند.
-«خط حکومتی ها» با دهها اسم و متد ، و هدف چیز مینویسند: در خط شاه پرست، چپ، ملی گرا، ضد چپ، ضد فارس، ضدترک و کرد، یا در طرفداری از آنها، و... و مانند این بازیها. با فحش و توهین و تحقیر و اتهام و...

وقتی در کارشان دقیق میشوی می بینی چند نفراند و با دهها موضع متضاد فعال اند. گفته میشود هر سایتی که بخش کامنت دارد، اینها هم هستند.

- این مشکل چه راه حلی دارد؟ صحبت منطقی؟ با چه کسی؟ با ترولر یا سربازان امام زمان؟ یا با کسانی که کار آنها را تقلید میکنند برای اهداف خاص شان؟

ای کاش اینها اهل صحبت بودند. ما با تأکید سالها با «صحبت و بدون صحبت» به آنها وقت گذاشتیم . بی نتیجه.
خانم مارال سعید گرامی، مثل اینکه تئوریک نگاه میکنند، و فاقد تجربه عملی هستند.
٨٣۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۶       

    از : مارال سعید

عنوان : دمکراسی و برابر حقوقی
از همه ی علاقمندان که بگونه ای در این بحث شرکت نموده اند متشکرم و از جناب تابان که چند خطی زیر نوشته من مرقوم داشته اند نیز.
شک نکنید که برای گردانندگان "اخبارروز" احترام ویژه قائلم و قدردان زحماتشان هستم. بحث فاکت کشی و راستی آزمائی نیست! اما در پیشگاه خواننده بایست حقمدار بود.
آقای تابان بگونه ای نوشته اند که تو گوئی مارال همه ی اینها را از خودش درآورده. یا به ایشان نگفته است "این شکوائیه را سرگشاده تلقی کنید" لذا در همینجا من متن گفتگوی کتبی خود و آقای تابان را می گذارم تا مشخص شود مارال چه چیزهائی از خود درآورده. ۲- آنچه من نوشته ام در ابتدا گفته ام "استنباط من" پس نباید نعل به نعل عین گفته های آقای تابان باشد. ۳- من وقتی برخورد انفعالی ایشان با موضوع را دیدم اقدام به نگارش این متن کردم. حال پشیمان نیستم و همچنان بر موضع قبلی ایستاده ام. آنها که چون آقای پورمندی چاره را در فیس بوک دیده اند حتما ً نیک می دانند فیس بوک در ایران فیلتر است یا بهتر است برای آنها که از فیلتر شکن استفاده نمی کنند بسته است. پس شما با دوستان برون مرز طرف هستید، پس بخشی از خوانندگان بلقوه را حذف کرده اید. در ضمن این دوستان فراموششان شده که سالیان دراز با اسم مستعار زندگی و مبارزه کرده اند، حال به یک کلام دنبال آدمهای "شناسنامه دار میگردند.
مثلا ً آیا اگر مسئولیت به شما می دادند اجازه چاپ به هزلیات عبید زاکانی می دادید یا از او یک سر و گردن بالاتر به امثال الحکم دهخدا چه؟ که مملو از توهینهای قومی و جملات نژادپرستانه است.
من مدیریت گردانندگان اخبارروز را می پذیرم چرا؟ چون اخبارروز را عاشقانه و بدون انتفاع مادی منتشر می کنند پس این حق را دارند که بر اساس پرنسیپهای مورد پسندشان اخبارروز را منتشر کنند. ولی اگر همین آقای تابان وزیر ارشاد بود و می خواست اعمال نظر شخصی کند نمی پذیرفتم و نمی پذیرم.
طولانی شد. خواهید بخشید. و حالا آن گفت و گوی قلمی:
Jan ۲۶ um ۱۲:۲۸ AM
با عرض سلام و خسته نباشید،
۱- قصد من از نگارش این شکوائیه مقابله با نابرابریست ولاغیر.
۲- این شکوائیه را سرگشاده تلقی نمائید. ازآنجاکه "بخش نظرات" نوشته آقای سرکوهی بسته است و امکان دیگری نیز برای ارائه سرگشاده آن موجود نبود لاجرم مستقیم به شخص شما ارسال نمودم.
۳- لازم به ذکر است؛ شاید من عصبیت موجود در سبک نگارش آقای سرکوهی را نپسندم ولی مقالات ایشان را بسیار جاندار و مفید می بینم.
۴- من نیز از جمله کسانی هستم که مخالف بسته بودن "بخش نظرات" هستم. حتی به درخواست نویسنده. نشریه باید پرنسیپهای خود را در هر شرایطی حفظ کند.
آقای تابان شما در دو هفته ی گذشته نه نامه ی محسن مخبلباف به مصطفی تاجزاده را در "اخبارروز" منتشر کرده اید و نه پاسخ تاجزاده به او را، ممکن است توضیح دهید اکنون بر چه اساس اقدام به چاپ نقد نامه تاجزاده (وقتی آقای تاجزاده خود و اصلاح طلبان حکومتی را لو می دهد و این لنین زده مادون...) در نشریه ی خود نموده اید؟ (لازم به یادآوریست شما خود در گذشته در یادداشتی به من متذکر شده بودید چون متن اصلی را ما چاپ نکرده ایم لذا از چاپ نقد بر آن هم معذوریم. )
کاملاً پسندیده است که شما بر پرنسیپهای خود بایستید. لیک استثنائاتی چون بسته بودن "بخش نظرات" به در خواست بعضی و یا این نقد آقای سرکوهی بدون آنکه اصل متن اولیه را چاپ کرده باشید، ضمن خدشه به "اخبارروز" نشانگر تبعیض در برخورد شما با نویسندگان مقالات است.
برای شما و دیگر همکاران شادی و سلامت آرزو دارم
بااحترام – مارال سعید
Jan ۲۶ um ۹:۳۵ AM
سلام مارال گرامی. نمی دانم منظور شما از «سرگشاده» چیست؟ اما به هر حال پاسخی که من می توانم به شما بدهم شامل نکات زیر است.
بخش نظرات جزو «پرنسیب»های اخبار روز نیست. شاید بتوانم بگویم فعلا نیست. ما توافق کرده ایم که چنانچه نویسنده ای درخواست بسته بودن بخش نظرات را کرد، این کار صورت بگیرد. زیرا امکان کنترل دموکراتیک این بخش برای ما وجود ندارد. بسیاری به نام مستعار می نویسند و چهره ی خود را پنهان می دارند و فضا را نامناسب می کنند، علاوه بر آن امکان کنترل دقیق نطرات به دلیل کمبود نیرو و وقت وجود ندارد و ما بارها از این نظر مورد اعتراض قرار گرفته ایم. از جمله به این دلایل ما تصمیم گرفته ایم که چنانچه نویسنده ای خواست، بخش نظرات مقاله ی او غیرفعال شود.
نامه ی آقای مخمبلاف در اخبار روز منتشر شد، اما نامه ی تاج زاده را منتشر نکردیم. ضوابطی که ما برای فعالین سیاسی و نویسندگان اپوزیسیون داریم طبیعتا با افرادی که جزو حکومت هستند یکی نیست. آقای تاج زاده تریبون های زیادی دارد و اخبار روز مبلغ نظرات او نمی شود، ما با نظراتی که او و دیگر وابستگان به حکومت منتشر می کنند به مثابه «مقاله ی سیاسی» برخورد نمی کنیم. چنانچه مطلبی از ایشان منتشر شود در چهارچوب آگاهی رسانی های روزمره ی ماست. کمااینکه از سایر مقامات حکومت از صدر تا ذیل خبرهایی منتشر می شود و یا نمی شود و نقد آن ها توسط نویسندگان اخبار روز به وفور صورت می گیرد.اخبار روز هیچ وقت در نقد حرف هایی که رهبر حکومت و رئیس جمهورش و... می زنند خود را ملزم به انتشار کامل نطرات آن ها نمی داند. برخورد ما با آقای تاج زاده و دیگران هم از همان جنس است.
Jan ۲۶ um ۶:۴۷ PM
با سلام و تشکر از پاسخ شما،
جناب تابان شکسته نفسی کرده اید! نامه سربسته نامه ایست که صرفا ً شخص گیرنده مجاز است از محتوای آن باخبر گردد. در فرهنگ فارسی معاصر آن نامه ای که دیگران نیز می توانند از محتوای آن مطلع گردند "نامه سرگشاده" گویند. در این مورد خاص اگر "بخش نظرات" نوشته ی آقای سرکوهی باز می بود من شکوائیه ام را در زیر آن می نوشتم و به نظر عموم میرسید و سرگشاده بود. متأسفانه مقدور نشد.
برای من قابل فهم است آنچه را که شما مرقوم داشته اید، اما نمی توانم بپذیرم "ارتقاع فرهنگی" از نگاه تیزبین شما دور مانده باشد. ما ایرانیان برای رسیدن به یک شرایط مناسب حداقلی در گفتگو، نیازمند عبور از این مرحله ی گذار هستیم. بایست اجازه داد تا خوانندگان ضمن پالایش یکدیگر سطح و شیوه ی برخورد خویش با یک فکر و نوشته را ارتقاع دهند. در این میان "اخبارروز" نیز همچون هر رسانه ی دیگر در عرصه ی اینترنت، مجاز است آنچه را که با پرنسیپهای مورد پذیرشش همخوانی ندارد اجازه چاپ ندهد یا پاک کند.
از نگاه من؛ آنکه درخواست می نماید "بخش نظرات" مسدود گردد برایش بازخورد حرفهایش مهم نیست. و به واقع نمی توانم بفهمم؛ او برای که می نویسد. از یک سو پرآب و تاب می نویسد از آنسو دهان من خواننده را می بندد. به این آدم چه می توان گفت؟! اگر "اخبارروز" و مدیریت گردانندگانش را قبول نداری، چرا مطلبت را برای "اخبارروز" می فرستی؟ اگر از چهارتا فحش و ناسزا یا هر حرف نامربوط می رنجی، خب چرا اصلاً قدم به عرصه ی سیاست در ایران گذاشته ای؟ در مورد مشخص آقای سرکوهی؛ ایشان با آگاهی از وزن و جایگاه "اخبارروز" و تعداد خواننده ی آن، مطلب می فرستد. یعنی می خواهد فکر و نظرش به سمع و نظر ایرانیان بیشتری برسد والا می تواند نوشته اش را در همان نشریه ای که خود می گرداند به نشر بدهد. پس چرا با بستن "بخش نظرات" دهان خواننده را می بندد؟ بواقع این رفتار تنها می تواند ناشی از بیماری "خودشیفتگی" ایشان باشد.
جناب تابان، در عرصه ی فعالیت مطبوعاتی تا آنجا که حافظه ی من یاری می کند؛ بدون اغراق نشریه شما تاکنون درمجموع از بسیار نشریات دیگر، دمکراتیک تر عمل کرده و می کند. باید اذعان کنم این خاصیت ناشی از نگرش دمکراتیک شما و همکاران به فعالیت ژورنالیستیست. در مواجهه با "نقد"، شما خواه ناخواه بایست برای خواننده این حق را قاعل باشید که از متن اصلی باخبر باشد و بداند نویسنده چه چیز را نقد می کند. در این زمینه بالاجبار یا متن اصلی را چاپ می نمائید یا او را به جائی ارجاع می دهید که او بتواند متن اصلی را در آنجا مطالعه کند. بسیار خوب؛ نه آقای سرکوهی به خود زحمت داده که در ذیل نوشته اش یک رفرنس به خواننده بدهد و نه مدیریت "اخبارروز" اقدام به نشر متن اصلی نموده. در این میان آنچه به چشم نیامده "حق خواننده" است.
باز امیدوارم باهم همنظر باشیم که "برابر حقوقی" اصل استثنا پذیر نیست. و هر استثنا، نقض "برابر حقوقی" همگان است. در "برابرحقوقی" جایگاه سیاسی، اجتماعی، طبقاتی، نژادی و دینی افراد طرح نیست.
بااحترام – مارال سعید
Jan ۲۷ um ۹:۴۰ AM
سلام مارال گرامی. برای این که سوتفاهمی پیش نیاید، اخبار روز به هیچ وجه مدافع بسته شدن بخش نظرات نیست، اما چنین شرطی هم نداریم که مطالب را به قصد باز بودن بخش نظرات منتشر کنیم. در مورد اصل «برابر حقوقی» نکته ای برای اضافه کردن بر توضیحات قبلی ندارم.
موفق باشید
٨٣۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : فیس بوک
با پوزش از سرکار خانم سعید جهت انحراف از موضوع مقاله و برای توجیه عادت "مذموم" خود در عدم استفاده از فیس بوک, علاقمندان میتوانند در اینترنت به مقالات متعددی در باره فوائد و مضار سایت اشتراک فایل مانند فیس بوک و مقاله اخیر Sean Parker مراجعه نمایند.
https://www.axios.com/sean-parker-unloads-on-facebook-god-only-knows-what-its-doing-to-our-childrens-brains-۱۵۱۳۳۰۶۷۹۲-f۸۵۵e۷b۴-۴e۹۹-۴d۶۰-۸d۵۱-۲۷۷۵۵۵۹c۲۶۷۱.html.
شان پارکر ۳۸ ساله از پیش گامان سرویس های اشتراک پرونده "File sharing" نظیر فیس بوک و از مخترعین فیس بوک و اولین مدیر این سایت میباشند. پارکر پس از پایان دوران دبیرستان بجای ادامه تحصیل در دانشگاه به دنبال موضوع مورد علاقه خود که اشتراک پرونده باشد رفت و با نبوغ خود به ثروت دو و شش دهم میلیارد دلار دست یافت و مقدار بسیار زیادی از این ثروت را صرف امور خیریه کرده است. ایشان در این مقاله به بعضی مضرات فیس بوک مانند تاثیر مضر آن بر مغز کودکان اشاره و از جمله میگویند که فیس بوک را جهت ایجاد اعتیاد افراد به وجود آوردند. البته وقایع اخیر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا از نقش این گونه سایت ها در تاثیر آنها بر افکار عمومی و احیانا همکاری آنها با سازمان های دولتی پرده برداشته است.
٨٣۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : بهمن پارسا

عنوان : حاشیه ومتن
اوّل حاشیه، سرکار خانم ایلخانی زاده "قائد"ه اینطور که شما نوشته اید یعنی رهبر و چیزی در محدوده ی این مضمون. گویا خواسته اید بگویید "قاعده" که یعنی روش معمول و بعدهم " تعیین و تکلیف" نداریم،" آن چه هست "تعیین ِ تکلیف" است به کسر نون در تعیین.
وامّا متن: متن ولحن نوشته ی شما حکایت از آن دارد که عصبی و اشفته ، پرخاشگر و مشخصا کینه توزانه و شتاب ورزنده می نویسید . البتّه در همین مورد خاص و علیه همین خانم سعید. نتیجه ی اینگونه برخورد ها همین آشفتگی متن وحاشیه است و نوشتن وگفتن و "چیزی را بیان نکردن". خوبتر این است که پیش هر کار قدری تامّل و ملاحظه باشد و سپس نوشتن و خط زدن و پاک کردن و دست آخر وارسیدن اینکه این همان چیزی است که خواسته اید بگویید؟! ودر پایان شادکامی وآرامش شما را آرزومندم
٨٣۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : به امید انتشار
به امید انتشار
اما ظاهراً سنسور کلمه شناس قسمت نظر دهی سایت روی امیر ایرانی با حساسیت بالایی تنظیم شده است و تنظیمش بگونه ایست که باید نظرات امیر ایرانی هرچه می خواهند باشند باید حذف شوند
اما چاره ای نیست این را می فرستم شاید در همان لحظه سنسور خراب شود و نظر اینجانب منتشر شود. حذف قبلی ها بماند!
گاهی وقت ها باید بدون رو دربایستی صحبت کرد: قاطعانه و چکشی!
مثلاً گفت:
۱) یک معیاری است برای انتشار نوشتارها
۲) یک معیاری است برای انتشار نظرات
۳) هر که می خواهد بخواهد
۴) هر که می خواهد نخواهد
۵) هر که می خواهدش و می نخواهدش به خودش مربوط است
۶)ما هم که تصمیم گیران باشیم گرفتاری های خاص خودمان را داریم
۷)ما هم اینقدر بیکار نیستیم که ببینیم امیر ایرانی یا دیگران با قلمشان به کی گیر می دهند و یا به کی گیر نمی دهند
۸)امیر ایرانی و دیگران هم رعایت نکنند برای همیشه حذفشان خواهیم کرد!!
۹) اما ...
٨٣۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : هیچ بده را با هیچ بگیر کاری نیست.
خیال نداشتم که در پای این مقاله کامنتی بگذارم ولی به عنوان کسی که سالهاست در نشریات مختلف با نام مستعارکامنت گذارده است ذکر چند مطلب را ضروری دیدم:
- ایراد سرکار خانم سعید وارد نیست. هیچ نشریه ای ملزم به انتشار کامنت ها نیست مگر آنکه نشریه به کامنت نویس از نظر مالی و یا معنوی بدهکار باشد و شاکی ادعای غبن نماید.
- هیچ خواننده ای هم مجبور به خواندن هیچ مقاله ای نیست؛ ارزش مقاله برای فرد بستگی به اهمیت موضوع و اهمیت نویسنده مقاله دارد. اگر این هردو برای خواننده بی ارزش اند طبعا مقاله خوانده نمیشود و جای شکایتی نیست.
- اگر سایت برای کامنت نویس ارزش و احترام قائل است اخلاقا موظف به انتشار کامنت با مراعات مقررات سایت میباشد. جهت تسهیل این وظیفه لازم و واجب است که طول کامنت محدود و بدون استثنا اجرا گردد. اگر کامنت مهم و جالب بود با ادامه گفتگو کامنت مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
- نویسنده ای که به قول ترومن رییس جمهور سابق امریکا, قادر به تحمل گرمای مطبخ نباشد مختار است که یا به فیس بوک رفته و با عرض معذرت "افسار" خود را به دست جناب Mark Zuckerberg بدهد که در عرض ۱۲ - ۱۰ سال از این راه, صاحب ۷۴ میلیارد دلار ثروت شده است و یا فقط برای گروه معینی مقاله بنویسد, من شخصا ترجیح میدهم افسارم را به دست ادیتور سایت بدهم تا به دست جناب Mark Zuckerberg.
- من سالهاست نوشته کسانی که تاب خواندن کامنت را ندارند نخوانده ام و عطایشان را به لقایشان بخشیده ام و چیزی از دست نداده ام.
٨٣۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : خانم مارال سعید،انقباض مخاطب مهم نیست،انبساط خطیب مهم است.
قائده* کلی این است که کسی برای مخاطب حقی قائل نیست؟
خطییان شده اند متکلم وحده ای که فقط مخاطبی را می پسندند که چشم و گوشی باشند طوطی شیرین سخن.
با شما موافقم که راه برخورد،پاک کردن صورت مسئله نیست و میتوان در وجه فرهنگ سازی، بلیّه ی ناسزا - بی ربط گوئی و ترور نویسنده در پای نوشته اش را تبدیل به یک گفتمان فرهنگی کرد و صبورانه و مهربانانه انتظار داشت که تحولی رخ دهد.
با شما موافقم که خطیب از دَرد کم فرهنگی مخاطب در عذاب است و عصبیت و بستن دهان علاج درد نیست و باید با مهربانی و سعه ی صدر به مخاطب "فرهنگ گفتگو" آموخت! ولی وقتی خطیب با سکوت و نخوت و خود شیفتگی،رو به جلو فرار می کند و پاسخگویی به نقد و نظر و پرسش مخاطب را مشروط به نام و نشانش می کند و بسادگی از خود رفع مسئولیت می نماید و زمینه و فضا را برای بلیّه ی ناسزا - بی ربط گوئی آماده می سازد،آیا سزاوار آن نیست که توسط مخاطب آگاه و ناآگاه مورد هجمه واقع شود؟؛خطیبی که حداقلی از پرنسیب اجتماعی را در گفتگو رعایت نمی کند و حکایتش حکایت گندم نما کاه فروش است؛خطیب نیست«جسد شناسنامه دار است»بنابراین خطیبان یا باید بی هیچ شرط و شروطی با مخاطب «اشباح» بی نام و نشان رو در رو شوند و به رای و نظرشان توجه کنند؛یا باید متحمل دَردی بشوند که ربطی به مخاطب ندارد،چرا که بلیّه ی ناسزا گویی برآیند بی توجهی خودشان است،خطیب شاید با مخاطب کاری نداشته باشد،ولی مخاطب با خطیب کار دارد،باید مخاطب بی نام و نشان را جدی گرفت و برای خطیب بی عمل،فاتحه خواند؛چراکه مخاطب بی نام و نشان از خطیب بی عمل اعتبارش بیشتر است،اشباح،حاشیه رو به رو رشد هستند و اجساد،
مَتنِ ایستایی برای تعریف و تکریم؛خطیبان لازم است که کتاب پداگوژیکی ماکارنکو را بخوانند و رشد نشان بدهند و نظر و پرسش اشباح بی نام و نشان را نقد و درک و اصلاح کنند و پرسش زائد نکنند.
پ.ن.
فرج سرکوهی ۷۰ سالهِ از میزبان درخواستی کرده است و میزبان اجابت کرده است،
بنابراین شما که خود از خطیبان اخبار روز هستید،بهتر بود از ورود به حاشیه پرهیز می کردید و بجای عمده کردن بحث بسته بودن بخش نظرات،پنبه رای و نظر استادتان را بی هیچ ملاحضه ای میزدید و بلحاظ کمی و کیفی نقاط ضعف و قوتش را برجسته می نمودید و تحلیل و نظر منطقی خودتان را ارائه می دادید.
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:فراموش نکنیم که مهمان خوانده و ناخوانده،برای میزبان تعیین و تکلیف نمی کند.

*متاسفانه خود شما از این قائده مستثنی نیستید.
٨٣۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : احمد پورمندی

عنوان : بازی دو سر باخت!
از خانم سعید سپاسگزارم که سر این بحث را باز کرد و از فواد هم به خاطر توضیحات روشنگرش. نظر من در امتداد نظر خانم ترابی و آقای الهیاری است. اما پیش از آن یک خاطره مربوط به زمانی که همه نظرات مستقیما به سایت می رفت. البته با اجازه فواد: کسانی که از اخبار روز دل خوشی نداشتند، از این امکان " استفاده" کردند و در فاصله ای کوتاه سایت را با چندین هزار کامنت بی ربط مورد هجوم قرار دادند. پاک کردن آثار این تهاجم وقت بسیاری بویژه از فواد گرفت و اعصابی از او خرد کرد که مپرس. به موضوع بر گردم. من برای اولین بار تصمیم گرفتم که پوست کلفتی را کنار بگذارم و از سردبیر درخواست کنم که بخش کامنت مطلب " حاشیه ای بر پاسخ تاجزاده به مخملباف" را ببندد. پیش از آن بار ها کارم به مشاجره با آدم هائی کشید که با اسم مستعار مطالب تفرقه افکنانه و در جهت منحرف کردن بحث و یا ترور شخصیت را در بخش نظر ها درج می کردند و آخرین بار هم با اشاره به برنامه پیشگیرانه وزرات اطلاعات، به آنها هشدار دادم که مرزشان با سربازان گمنام ارتش سایبری روشن نیست. من واقف بودم که چه درصد بزرگی از وقت بچه ها و بویژه شخص فواد صرف خواندن و کنترل کامنت ها می شود و اصلا نمی توانستم طرفدار این فکر باشم که باید وقت بیشتری به این کار اختصاص پیدا بکند. بنابراین برایم فقط این راه باز مانده بود که گفتگو با خوانندگان را به فیس بوک منتقل کنم و فواد را از این بار گران سبکدوش! برای یک نویسنده بدترین پاسخ بی توجهی است و همه دوست دارند که مخاطبین با اظهار نظر و حتی حملات تند به مطالبشان، واکنش نشان بدهند و بنابراین اگر کسی عطای این پذیرش را به لقایش ببخشد، معنیش فقط این می تواند باشد که برخی از دوستان کامنت گذار باید در نحوه برخوردشان تعمق بیشتری بکنند. به پاک نگه داشتن فضا کمک کنند و خودشان به طرق مقتضی در مقابل خلافکاران در بیایند. من کامنت ها را با علاقه می خوانم و خودم هم -مثل الان- هر وقت فرصت کنم با علاقه کامنت می نویسم و تا این حد خود بزرگ بین نشده ام که کامنت گذاشتن زیر مقاله فلانی را دور از شان و از اینگونه اباطیل بدانم. اما خب، افزایش سن با ضریب پوست کلفتی نسبت معکوس دارد و من حالا در آستانه ۶۵ سالگی ایستاده ام.شرمنده! همه مطالبم را در فیسبوک هم می گذارم و در آنجا برابر حقوقیم!
٨٣۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : tavadzh

عنوان : دماوند
با سلام و احترام
شما بهتر بود آهنگر یا مسگر بودید چون هر نوشته ایی از شما خوانده ام، با ایرادهای بنی اسراِییلی که میگیرید کوبیدن طرف و نفی بوده است.لطفا اگر سوادش یا جراتش را دارید به جای فرج سرکوهی ها شما،جواب یاوه گویان و فریب کاران را بدهید.
با احترام
٨٣۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : ضمن تایید نظرات عالمانه خانم مارال سعید و ضعفهای بزرگ سایت اخبار روز!
احسنت به شما خانم سعید که به چنین عملکرد غلط سایت اخبار روز اشاره درستی کردید و ممنون از شما برای انتقاد بجای شما! با توجه به توضیحات سایت اخبار روز در پائین نوشته شما باید بگویم که بارها نظرات اینجانب حتی با رعایت ادب منتشر نشد و توضیحی هم از مسئول بررسی کامنتهای این سایت میخواهی اغلب بدون جواب میماند و بی اعتنا میشوند. لابد وقت؟! نمیکنند دو سطر بنویسند تا پی به اشتباه خودمان ببریم یا به بهانه همیشگی طولانی بودن نظر بوده؟! ولی اغلب بخاطر حمایت پیشاپیش سردبیر این سایت از برخی نویسندگان است حتی اگر شده در دیدگاهش نویسنده اشتباهات فاحشی هم کرده باشد یا کاملا مشخص است که نویسنده سرش به کجا بند یا وابسته است و برای چه هدفی قلم میزند. شیوه کاری این سایت با توجه به حذف بالای نظرات خوانندگان نه تنها در خور و لیاقت یک سایت چپی و چپگراها نیست بلکه نشان از ضعف ایدئولوژیکی دارد که نظرات مخالف را باید خفه کرد تا مبادا برخی حقیقتها یا واقعیتها آشکار یا گفته شود. متاسفانه هنوز با خط و مشی تمرین دموکراسی فاصله زیادی دیده میشود یا شاید بخاطر عدم تخصص ژورنالیستی باشد؟ مثلا کاربری توهین کرد یا تهمت بیجا زد وقتیکه در جوابش نظری فرستادم با کمال ناباوری میبینم جوابیه ام به تیغ سانسور گرفتار شد. اینجور جانبداری یکطرفه مایه دلسردی و یاس کاربران میشود که آدم کمتر به این سایت مراجعه بکند یا نظری فرستاده شود.
اما توصیه ای که میخواستم به دیگر کاربران بکنم که خودم اینطور عمل میکنم! قبل از اینکه متنی یا نوشته ای را بخوانید حتی شده از فرج سرکوهی و دیگر آدمهای که تحمل شنیدن انتقاد به خود را ندارند ابتدا در پائین مقاله ببینید اگر بخش نظرات باز است آنوقت آن مقاله را بخوانید ولی اگر قسمت نظرات بسته بود دیگر چرا میخواهید وقتتان را تلف کنید برای نوشته ای که نویسنده اش برای نظر شما ارزشی قائل نیست و نمیخواهد نظرتان را بشنود؟ من خودم چنین نوشته هائی را اصلا نمیخوانم چونکه ارزشی برایشان قائل نیستم! پس اول آخر مقاله را ببینید که مسدود است یا باز؟
مثلا همین خانم ناهید ترابی که در زیر نظر داده در پای نوشته ای درباره بهرام بیضائی او را به راسیست بودن متهم کرده ولی وقتیکه در همانجا چند نفر از ما جوابش را دادیم تا پی به خطائهای خودش ببرد ولی سردبیر این سایت نظرات این خانم را گذاشت ولی از نظرات من و جناب البرز و دیگران خبری نشد و آن قسمت را بست! برای همین برای امثال این خانم خیلی راحت است بخواهد قسمت نظرات دیگران را مسدود کند تا مبادا انتقادی به نظراتش بشود. این میشود برج عاج نشینی و دیکته کردن از بالا که دورانش در عصر امروزی اینترنت بسر رسیده و گویا هنوز یکسری به اصطلاح "نویسنده" در رویاهای برخوردهای استالینی خود بسر میبرند که هر گونه نظر مخالف را باید در نطفه خفه کرد! خب اگر نویسنده ای ظرفیت شنیدن انتقاد به دیدگاهایش را ندارد و دوست دارد فقط به به بشنود میشود همان سیستم حکومت اسلامی آخوندها که در آن فقط خودیها حق اظهار نظر دارند و مابقی ول معطلند. این جور قلم بدستان بهتر است در همان سایتهای ج.ا. همه چیز یکدست و همه چیز پاک و پاستوریزه شده نظرات خود را انتشار بدهند نه در یک سایت چپی که مدعی است ترسی از برخورد آرا و نظرات مخالف ندارد. به نظر من کسی که قسمت نظرات خوانندگان نوشته خودش را میبندد نشان میدهد که ضعف دارد و میداند که چه تحفه ای نوشته که بدرد ... میخورد!
بهترین راه مبارزه با چنین شیوه ضد آزادی بیان و پرورش خفقان حتی شده در سایت اخبار روز بایکوت کردن چنین نویسندگان و نخواندن نوشته هایشان است!
٨٣۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : هایده ترابی

عنوان : حق با آقای سرکوهی است!
به آقای سرکوهی کاملا حق می دهم. من نیز رویه ی پیشین ام را تغییر دادم و از اخبار روز تقاضا کردم که بخش نظرات در مورد آخرین نوشته ام بسته شود. به این دلیل:
بیشترین کامنت گذاران (در هیئت اشباح) بدون نشانی حقیقی و حقوقی ظاهر می شوند و هر چه می خواهند (از بد و بیراه و توهین و پرت و پلا گرفته تا اتهام و افترا) نثار نویسنده می کنند، بدون آنکه مسئولیتی اخلاقی و حقوقی در مورد حرفهایشان به عهده بگیرند. چنین روشی به گونه ای تبعیض و نابرابری میان مخاطب و نویسنده منجر می شود. نویسنده در انتشار حرفهایش مسئولیت می پذیرد اما مخاطب زیر بار هیچ گونه مسئولیت و پاسخگوئی نمی رود.

از آنجا که مدیریت اخبار روز نمی تواند نیروی بیشتری برای سامان دادن به کامنتها بگذارد، راه حل این است که نویسندگانی که خود را در معرض حملات ناروای اشباح نامرئی می بینند، از خیر و شر کامنتهای منفی و مثبت بگذرند و بگذارند که منتقدان اگر حرفی حسابی و جدی دارند، به عنوان نویسنده، نقد خود را برای انتشار در اخبار روز بفرستند تا منتشر شود. این می شود همین کاری که خانم مارال سعید با مسئولیت پذیری پایش رفته است. این راه حل هم دمکراتیک است و هم عادلانه.
٨٣۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : کامبیز ستوده

عنوان : نگرانی باب شدن این رویه است
فکر کنم از آنجا که دنباله های تسلیم طلبی (اصلاح طلبان حکومتی) در خارج هم از این رویه استقبال کرده و بکار گرفته اند، این نگرانی بحق ایجاد شده که تنها سایتی که صدای خوانندگان را فارغ از نزدیکی یا دوری به مواضع مدیریت سایت منعکس کرده و میکند، از آن فاصله گرفته تا اینکه کم رنگ و کم رنگ تر شود یا حتی برای همیشه بخش نظرات را ببندند.
٨٣۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : آزادی نامحدود وجود ندارد
در مورد آقای سر کوهی اشتباه می کنید.
دلیل نگارنده صفحه‍ی فیس بوک ایشان می باشد که نوشته ها و مصاحبه های خود را در آنجا نیز می گذارد و به کامنت ها هم پاسخ می دهد و کسانی هم که موازین عرفی را رعایت نکنند را حذف می کند.
این جا احبار روز است .فرق دارد . تمام زحمات و ایرادات متوجه آقای تابان و سایر همکاران ایشان است. اغلب کاربران نیز «آزاد» ند هر چه دوست دارند بنویسند و اگر هم حذف شود واویلا ! بعضی از کاربران در اینجا اصلا ملاحظه ندارند و هنوز تحمل راست و چپ در بین ما یک معما است....... بعضی ها دوست دارند هر چی دلشن میخواهد بی نام و نشان بگویند. خوب بنویسند....
اما در فیس بوک کاربران حتی با نام مستعار در صورت اهانت و برخورد های غیر متعارف ضاحب صفحه می تواند نظارت مستقیم داشته باشد و حتی به فیس بوک گزارش کند.
آزادی بی حد و حصر وجود ندارد. شاید در آینده که تمام مسائل جهان حل شد آزادی بی قید و شرط شود..

ممکن است گفته شود ما که توهین نمی کنیم چرا باید به آتش آنها که توهین می کنند بسوزیم؟ اثبات این امر برای نگارنده مقدور نیست ولی به تابان عزیز اعتماد وافر دارم.
در صفحه فرج سرکوهی نیز با مشکلی روبرو نشدم ولی اعتراض حذف شدگان را در آنجا هم دیده ام.
٨٣۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۶