جنبش زنان؛ جنبش رهایی بخش سیاسی یا
محدوده‌ی مطالبات خاص زنان
الف – پگاه


• جنبش زنان در ایران، به ویژه در دهه‌های اخیر عمدتا اصلاح طلب و نخبه گرا بوده و بخش رادیکال آن به واسطه‌ی نداشتن تریبون و برخوردار نبودن از حداقل حاشیه‌ی امنیتی، امکان گسترش و رشد چندانی نداشته و در مقابل زنان اصلاح‌طلب به علت امکان کار علنی و داشتن حاشیه‌ی امنیتی بیشتر و حمایت رسانه‌های مدافع سرمایه‌داری توانسته‌اند خود را نماینده‌ی جنبش زنان قلمداد کنند. اما، جنبش زنان چهره‌های رسانه‌ای شده‌ی چند زن مطرح نیست... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ بهمن ۱٣۹۶ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۱٨


جهان در بحران بسر می‌برد بحرانی که نمایانگر پایان دوران نئولیبرالیسم است. جنگ، فقر، گرسنگی هر لحظه هزاران نفر را به کام مرگ می‌کشاند، سرمایه‌داری، برده داری نوینی را حاکم کرده که حاصل آن انحطاط و نابودی است. اینک فراتر از مناسبات استثمارگرانه، خطر نابودی کره زمین و نوع بشر مطرح است. ساختار جهانی جوامع از قرن بیستم زمان اوج سرمایه‌داری صنعتی، تغییرات زیادی یافته واشکال تاریخی سازمان‌های سیاسی اکنون دیگرتوانایی سازماندهی پراتیک اجتماعی را ندارند. به واقع نظریه‌های اجتماعی ازعینیات موجود سرچشمه می‌گیرند؛ نگاهی به عینیات موجود، مجموعه شرایط سیاسی، اجتماعی و تجربیات ملموس دهه‌های اخیر، بخوبی نشان می‌دهد که جنبش‌ها، به عنوان قدرتمندترین اشکال مبارزاتی توانسته‌اند نقشی موثر در اعتراضات و مبارزات مردم، سازماندهی اشکال دموکراتیک ودخالت‌گری سیاسی داشته باشند. مردم در این جنبش‌ها به طور مستقیم حضور داشته ودرجهت رسیدن به مطالبات خود حرکت می‌کنند. البته باید در نظر داشت جنبش‌ها به‌رغم آن‌که نقش اصلی را در عرصه‌ی مبارزات سیاسی و اجتماعی به عهده دارند اما گاها منزوی شده و توانی برای مبارزه ندارند و یا رفرمیسم بر آنها حاکم شده و به سازش با قدرت تن می‌دهند و این موقعیتی است که جنبش‌های مختلف از جمله جنش زنان به فراخور شرایط زمانی و مکانی بدان دچار می‌شوند : نمونه بارزاین افول، رکودی است که کمابیش برجنبش زنان ایران حاکم شده. شاید یکی از راه‌های برون رفت ازاین رکود، در وهله‌ی اول، نگاهی دوباره و بازتعریفی دیگر ازجنبش زنان باشد.
برای جنبش همانند سایر مفاهیم اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه شده، این مفاهیم به علت سوژگی انسان مطلق نیستند و به شکل دیدگاه‌های مختلف تبیین می‌شوند. از یک منظر جنبش را می‌توان بر اساس دیدگاه‌های مارکسی، پسامارکسی و پسامدرن تعریف کرد. در گفتمان چپ عده‌ای تحولات اجتماعی سیاسی را بر اساس نظریات لنین مطرح کرده و معتقدند که دگرگونی اساسی در جوامع سرمایه‌داری به وسیله‌ی طبقه‌ی کارگرو تحت رهبری حزب پیشاهنگ انجام می‌شود. بخشی از چپ، به نظریات گرامشی استناد می‌کنند که در جوامع سرمایه داری علاوه بر نابرابری‌های طبقاتی، آزادی‌های صوری و حقوق انتخاباتی را مطرح می‌کند. او معتقد است بحث قدرت در نهادهایی همچون دولت، مدرسه، خانواده و وسایل ارتباط جمعی نهادینه شده و جنبش‌های اجتماعی که فاکتورهای ضدهژمونی دارند در مقابله با این نهادها می‌توانند موثر باشند.
در تئوری پسامارکسیستی، کثرت گفتمان طرح می‌شود، گفتمان متعادل می‌تواند متن‌های هژمونیک را به هم زده و جامعه را دموکراتیزه کند. از این زاویه بُعد طبقاتی در ایجاد تحولات مهم است اما استراتژیک نیست.
پسامدرن به پلورالیسم مبارزه‌های ضد هژمونی باور دارد که به هیچ بدیلی نیاز ندارد، پلورالیسم اعتراضات موجود، مرکزیت طبقات را رد می‌کند، از این روی کثرت جنبش ها، ضد هژمونیک است و می‌تواند تحولات اجتماعی را شکل دهد.
برخی نظریه‌پردازان معتقدند حرکات جمعی بدون در نظر گرفتن ماهیت مترقی یا ارتجاعی آن از زمره‌ی جنبش‌ها می باشند مانند حرکات توده‌ای فاشیستی یا فرقه‌های مذهبی که جمع زیادی از مردم را به دنبال خود می کشند. بعضی نظریه پردازان ساختار منسجم واهداف مشخص را لازمه جنبش می‌دانند یا تشکل معین و وجود رهبری مشخص را ضروری می‌دانند. اما با توجه به تجربیات موجود شاید بتوان با قایل شدن ویژگی‌هایی برای جنبش از جمله: وجه اعتراضی و مبارزاتی، چالش با سیستم حاکم و داشتن نگاه به آینده‌ای بهترو انسانی‌تر بتوان به بازتعریفی از جنبش دست یافت. در واقع جنبش‌ها توسط گروهی ناراضی از وضع موجود شکل می‌گیرند که نظم اجتماعی سیاسی را به چالش کشیده و قصد تغییر یا اصلاح آن رادر جهت رسیدن به جامعه‌ای بهتر دارند، فعالیت آنان مداوم و پیوسته ( نه الزاما در برهه ی زمانی مشخص و محدود) بوده و تا حدودی( نه الزاما با اشکال آشنای موجود) سازماندهی داشته و ساختارمندند. گروه‌های فعال در این جنبش‌ها می‌توانند درک نسبتا مشترکی از اهداف و ایده‌ال‌های جنبش داشته باشند یا اینکه در مسیر مبارزاتی خود به این درک برسند، جنبش ضدجهانی‌سازی وجنبش وال ‌ستریت نمونه‌هایی از این جنبش‌ها به شمار می‌روند.
جنبش زنان: جنبش زنان، جنبشی اجتماعی سیاسی است که گسترده‌ی وسیعی دارد. این جنبش هم حرکات نسبتا سازمان‌یافته اعتراضی و مبارزاتی بر علیه تمامی اشکال سلطه را که هدفش رهایی زنان از سلطه‌ی مردسالاری و سرمایه‌داریست در برمی‌گیرد، هم مبارزات سازمان‌یافته و اعتراضی با محوریت ستم جنسیتی، مانند اعتراضات زنان در سال ۱۳۵۷ به حجاب اجباری، هم مجموعه حرکاتی که زنان محرک یا نیروی اصلی شکل دهنده‌ی آن هستند هرچند نمود بیرونی آن جنسیتی به نظر نرسد مانند اعتراضات اخیرزنان روستایی به تملک زمین هایشان توسط شهرداری وهم مجموعه‌ی مبارزات فردی زنان که آگاهانه یا غیر آگاهانه ازعرصه‌ی اجتماعی تاثیر یا نشات گرفته ونمود اجتماعی نیزمی‌یابد مانند حرکات فردی زنانی که قانون را زیر پا گذاشته و با تغییر ظاهر به استادیوم‌های ورزشی می‌روند یا نمونه‌ی بسیار جدید و جسارت‌آمیز « دختر خیابان انقلاب» که در اعتراض به حجاب اجباری، روسری سفید خود را در خیابان چون پرچمی بدست گرفت.
اگر با نگرش مدرن به جنبش زنان نگاه کنیم باید آن‌را زاییده مدرنیسم بدانیم یعنی فمینیسم موج اول در آمریکا و اروپا و دوران مشروطه در ایران. در دوران مدرن جنبش‌ها به اشکال قدیمی و جدید تعریف می‌شوند. جنبش‌های قدیمی عمدتا اشکال سازماندهی عمودی و هرمی داشتند دارای رهبری و سلسله مراتب بوده و برنامه مبارزاتی مشخص با تاکتیک و استراتژی معین ارایه می کردند. معمولا از این جنبش‌ها احزاب و سازمان‌هایی بیرون می‌آمدند که مسیر مبارزات را سمت و سو می‌دادند مانند جنبش‌های کارگری در قرن گذشته. اشکال جدید جنبش فاقد سلسله مراتب بوده به صورت افقی و شبکه‌ای و بدون رهبری مشخص و معین عمل می‌کنند برنامه مبارزاتی آنان عمدتا در شرایط عینی شکل می‌گیرد، معمولا پروژه‌ای و مقطعی کار می‌کنند وتشکل‌های خاصی از آن بیرون نمی‌آید مانند جنبش ضد سرمایه داری اخیر در آلمان. با نگاهی فراتر از حیطه مدرنیسم، زنان بر خلاف سوژه سایرجنبش ها مانند کارگران و دانشجویان، حاصل مقطع خاص زمانی نیستند و ستم جنسیتی از دیرپاترین اشکال ستم تاریخی است پس جنبش زنان به معنای مجموعه مبارزات زنان بر علیه اشکال مختلف ستم به‌ویژه ستم جنسیتی، تاریخی بس دراز دارد. جنبش زنان، جنبشی یکدست نیست، نه در دیدگاه‌ها، نگرش و ریشه‌یابی فرودستی زنان، نه در روش‌ها‌ی مبارزه وارائه‌ی چشم انداز و افق زنان. جنبش زنان جنبشی متکثر است که گرایشات گوناگون آن نشان دهنده‌ی جایگاه‌های طبقاتی و اجتماعی متفاوت زنان است. موقعیت زنان به شکلی ساختاری از موقعیت مردان متفاوت است و واقعیت‌های زیسته زنان عمیقا با مردان فرق می‌کند و جنبش زنان حاصل تجربه‌های عینی تک تک زنانی است که فرودستی زنان و تبعیضات جنسیتی موجود دغدغه‌ی آنان است. رشد آگاهی زنان درسطوح مختلف زمینه‌ساز اعتراضات آنان گشته و نمود خود را در مبارزات آنان نشان داده. درهر زمینه ای که زنان به آگاهی رسیده‌اند اعتراضات و مبارزات آنان نیز بر اساس این آگاهی و به فراخور شرایط شکل گرفته است. از این روی در طول تاریخ، جوامع مختلف بسته به شرایط اجتماعی خود شاهد جنبش‌هایی برای به دست آوردن حقوق زنان بوده و هستند، همه‌ی این جنبش‌ها به‌رغم تفاوت‌های مربوط به شرایط زمانی و مکانی دارای مشترکات عینی و تاریخی هستند. در ایران نیز این روند تاریخی مشهود است وبر خلاف تصور غالب، جنبش زنان تنها مختص به زنان طبقه متوسط و یا برهه‌ی خاص زمانی یا اشکال خاص مبارزاتی نیست بلکه جنبشی است عمومی که نمود آن را به اشکال گوناگون می‌توان دید، مبارزه با تبعیض‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی علیه زنان، مقاومت در برابر حجاب اجباری، زورگویی‌های روزانه و متدوال عمال حکومت از خانه تا محل کارو خیابان، مبارزه با قوانین زن ستیز، مقابله با عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها، مبارزه برعلیه عدم حضور زنان در عرصه‌ی موسیقی، بر علیه آزار زنان دستفروش، بر علیه اجازه‌ی مرد برای سفر خارج از کشور زن، بر علیه تبعیضات آموزشی، بر علیه استثمار کار خانگی و مناسبات نهاد خانواده. این جنبش تمامی اقشار زنان از دانشجو، کارمند، کارگر، خانه دار، معلم، پرستار، وکیل، دستفروش، خدمتکار خانگی و زنان روستایی را در بر می گیرد. جنبش زنان نه تنها در ایران که در کل جهان جنبشی تک محور نیست و نادیده گرفتن تفاوت‌های زنان وهر گونه محدود کردن گستره‌ی مبارزات زنان از جمله قائل شدن زن سفیدپوست و دگرجنس خواه طبقه‌ی متوسط به عنوان سوژه‌ی مبارزات زنان وغالب کردن خواسته‌های آنان، جنبش زنان را محدود و ناکارآمد می‌کند.
سطوح مختلف جنبش زنان ایران مطالباتی خاص دارند : لغو کلیه ی قوانین تبعیض آمیز از جمله ارث و شهادت، لغو کلیه‌ی تبعیضات در عرصه‌ی تولید از جمله نابرابری دستمزد، لغو کلیه‌ی مجازات‌های اسلامی از جمله سنگسار، آزادی پوشش و لغو حجاب اجباری، حق پایان دادن به بارداری، آزادی انتخاب شغل، رفع کلیه‌ی تبعیضات آموزشی و.... اما محرز است که تحقق این مطالبات در درون سیستم حاکم موجود امکان پذیر نیست و اگر هم در مواردی به نتیجه برسد ماندگار نخواهد بود و هر زمان ممکن است توسط قدرت حاکم پس گرفته شود. جنبش زنان در ایران برای ماندگار بودن و پیش رفتن فراتر از تلاش برای دستیابی به این مطالبات باید کل سیستم سرمایه‌داری و مردسالاری را هدف قرار داده و به مسائل ریشه‌دارتر نظام سرمایه‌داری ومردسالار از جمله عدالت اقتصادی، مذهب، خانواده و کلیه‌ی ساختارهای زن ستیز بپردازد. منظور نه نفی مبارزه برای رسیدن به مطالبات مشخص زنان بلکه رادیکالیزه نمودن این مبارزات است. با رفرم و هراقدامی که هر چند ناچیز به بهبود شرایط زنان کمک کند نمی توان مخالفت کرد ولی با رفرمیسم به عنوان شیوه‌ای سازشکارانه و درون سیستمی که به تثبیت حکومت کمک می‌کند باید موضع گیری شفاف داشت. جنبش زنان به منظور بقا و بیرون آمدن از وضعیت رکود موجود باید از فضای اصلاح طلبی که بر آن حاکم شده فراتر رفته و تحولات ریشه‌ای را مد نظر داشته باشد. این تجربه‌ای تاریخی است که رهایی زنان، نه از صندوق رای و مذاکرات مسالمت آمیز، بلکه از درون مبارزات رادیکال و پی‌گیر آنان به دست می‌آید.
متاسفانه جنبش زنان در ایران، به ویژه در دهه‌های اخیر عمدتا اصلاح طلب و نخبه گرا بوده و بخش رادیکال آن در اقلیت قرار گرفته، این اقلیت تریبونی رسمی وعلنی در اختیار ندارد و از جانب رسانه‌های سرمایه‌داری که عامل پیشبرد اهداف قدرت و شکل دادن به افکار مردم هستند عامدانه نادیده گرفته می‌شود. بخش رادیکال جنبش زنان به واسطه‌ی نداشتن تریبون و برخوردار نبودن از حداقل حاشیه‌ی امنیتی، امکان گسترش و رشد چندانی نداشته و بنابراین نتوانسته خطوطی مشخص و آشکار در درون جنبش زنان ایجاد کرده و افق رهایی زنان را به‌درستی ترسیم کند. در مقابل زنان اصلاح‌طلب به علت امکان کار علنی و داشتن حاشیه‌ی امنیتی بیشتر و حمایت رسانه‌های مدافع سرمایه‌داری توانسته‌اند خود را نماینده‌ی جنبش زنان قلمداد کنند. اما، در واقع جنبش زنان در دهه‌های اخیر نه چهره‌های رسانه‌ای شده‌ی چند زن مطرح، بلکه کلیت مبارزات و مقاومت‌های زنان و شکل‌گیری نهادها و ایده‌های خودجوش و پی‌گیری است که در میان زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی بوجود آمده و برای رسیدن به مطالبات خود تلاش می‌کنند.                                          
                                                                                     تریبونی برای زنان چپ