به‎ احترام مهرانگیز کار و نسل او


نوشین احمدی خراسانی


• می‎خواهم بگویم که مهرانگیز کار و هم‎نسلان او بودند که زندگی مرا و بسیاری از فمینیست‎های امروز ایران را سرشار از اندیشه و عشق به مناسبات برابری‎خواهانه کردند و زندگی ما را با همه‎ی موانع و دشواری‎اش، رنگارنگ و پر امید ساختند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ اسفند ۱٣٨۵ -  ۲٨ فوريه ۲۰۰۷


هنوز به مدرسه نمی‎رفتم و سواد خواندن نداشتم که نوشته‎های ماندگار مهرانگیز کار در دفاع از حقوق زنان ایران در نشریات وقت منتشر و افق‎های نوین برای زنان ایرانی را نوید می‎داد. سالی که به‎دنیا آمدم، شیرین عبادی، جامه‎ی قضاوت بر تن کرد و از اولین زنان قاضی در ایران شد تا جامعه، حق قضاوت زنان را به‎رسمیت بشناسد و در کسوت قضاوت حقوق زن ایرانی را فریاد زند و به نوشته در آورد و آن را طلب کند.
وقتی هنوز نمی‎دانستم فمینیسم به‎راستی چیست، نوشته‎های فمینیستی نیره توحیدی را می‎خواندم و می‎آموختم. وقتی هنوز نمی‎دانستم چطور می‎توان مجله‎ای زنانه را منتشر کرد، ”نیمه‎ی دیگر“ را که افسانه نجم‎آبادی، پروین پایدار، شهلا حائری، نیره توحیدی، هاله افشار، ژانت آفاری، ویدا ناصحی (بهنام)، والنتین مقدم، الیز ساناساریان، آزاده کیان، نوشین یاوری، فرنگیس حبیبی، مژده فرهی، مهناز متین، الهه رستمی، ویدا حاجبی تبریزی در آن می‎نوشتند و با سختی بسیار در آن وانفسا منتشر می‎شد، به‎ دفعات می‎خواندم و در آن کویر اندیشه، از آن همه اندیشه‎های تازه و بکر بهره می‎بردم تا این‎که بعدتر مجله‎ی وزین ”آوای زن“ پا به عرصه حیات نهاد، سپس ماهنامه‎ی پربار ”زنان“ به همت و پایداری شهلا شرکت حضور تاثیر‎گذار خود را در سپهر اندیشه‎‎ی جنبش زنان تثبیت کرد.
در آن دوران شباب و شور، چالش‎های تئوریک و پربار هایده مغیثی، نیره توحیدی، پروین پایدار، افسانه نجم آبادی، شهلا شفیق، شهرزاد مجاب، جمیله ندایی و بسیاری دیگر از متفکران فمینیست را با شوق و وسواس دنبال می‎کردم و ”تفاوت‎“های‎شان را نه ”تخاصم“ که ”روش‎های متفاوتی“ برای گشودن راه‎های جدید برای بهبود زندگی زنان ایران می‎دانستم و یقین داشتم حاصل این همآورد تئوریک به ”مسیری بهتر“ برای گسترش اندیشه‎ی کثرت‎گرای فمینیستی در ایران منجر خواهد شد، شاید از همین رهگذر بود که متوجه شدم فمینیسم اساسا تفکری ثابت و یک‎دست و جزمی نیست و این منم که باید ببینم کجا ایستاده‎ام. مجموعه‎ی این فراز‎ها بود که همه‎ی دوران جوانی‎ و نوجوانی‎ام را سرشار می‎کرد و آرام آرام، سنگ بنای تفکر فمینیستی مرا پی می‎ریخت.
وقتی حدود بیست سالم بود و به درستی نمی‎دانستم برگزاری ــ و تداوم ــ کنفرانس‎های تخصصی زنان چه تاثیر ماندگاری می‎تواند بر اندیشه و نگرش زنان داشته باشد، مباحث گرانقدر ”کنفرانس پژوهش‎های زنان ایران“ به همت گلناز امین، جوانی‎ام را از بحث‎های دوران‎سازی که در خلال کنفرانس پیش می‎آمد بارور می‎‎ساخت.
وقتی هنوز نمی‎دانستم شجاعت در ابراز اندیشه چیست و چطور آن را می‎نویسند اشعار شجاعانه و زنانه‎ی سیمین بهبهانی را خواندم و متوجه شدم ادبیات را چگونه می‎توان به متن زندگی و دردهای اجتماعی زنان پیوند زد. وقتی هنوز در تصورم نمی‎گنجید که انتشار آثار مکتوب زنان چه پروسه‎ی رنج‎خیز و موثری است، آثار ارزشمندی را که شهلا لاهیجی در حوزه‎ی مسایل زنان منتشر می‎کرد با ولع می‎خواندم. وقتی نمی‎دانستم سازمان‎های غیردولتی چیست، تلاش‎های هما هودفر را می‎دیدم که چگونه با ظرافت و بردباری، پلی میان کار آکادمیک و فعالیت اجتماعی برقرار می‎کند و از این درایت لبریز می‎شدم.
وقتی نمی‎دانستم سازمان‎ها و شبکه‎های بین‎المللی فمینیستی و خاورمیانه‎ای چه تاثیر مثبتی بر توانمندسازی زنان منطقه دارد شاهد بودم با چه کوششی الهه امانی، مهناز افخمی و پروین پایدار مسائل زنان ایرانی و خاورمیانه‎ای را در این شبکه‎ها مطرح می‎سازند و در راه توانمندسازی زنان جوامع اسلامی تلاش می‎کنند. وقتی هنوز تاثیر تاریخ شفاهی و مصاحبه‎ کردن با زنان پیشکسوت را نمی‎دانستم می‎دیدم که عفت ماهباز چگونه با انتشار مصاحبه‎هایش با فمینیست‎های پیشرو جهان، افق‎های متنوع فکری در جنبش زنان ایران می‎گسترد.
وقتی هنوز درک نمی‎کردم ترجمه کردن و ”عرق روح ریختن“ یعنی چه، ترجمه‎های درخشان و پر بار گلی‎امامی، فرزانه طاهری، روشنک داریوش، فیروزه مهاجر و دیگر زنان فرهیخته‎ی کشورم را خواندم و با جهان‎های کم‎تر شناخته‎شده‎ی فکری پیوند خوردم. وقتی هنوز نمی‎دانستم کار جمعی چیست و چگونه باید صبوری کرد و با چه ساز‎و‎کاری روحیه‎ی همبستگی و همدلی را در وجودم بارور سازم کسانی هم‎چون: طلعت تقی‎نیا، مه‎لقا ملاح، مهدخت صنعتی، سیمین مرعشی، سیما افشار، خدیجه مقدم، احترام شادفر، ناهید میر‎حاج و بسیاری دیگر از زنان آرمان‎خواه را در کنار خود یافتم که به من و امثال من، عشق به انسان‎ها و توجه به زنان ستم‎دیده را آموختند.
وقتی در پس تحمل ضرب و شتم و خشونت در تجمع روز همبستگی زنان ایران (۲۲ خرداد)، بی‎پناه و درمانده شده بودم، دفتر شیرین عبادی تنها پناهگاهم بود، پناهگاهی که هر موقع هراسی خردکننده دل ما زنان را می‎لرزاند به‎سویش می‎شتابیم و شیرین عبادی است که شجاعت و امنیت را در رگ‎های‎مان جاری می‎کند.
وقتی نمی‎دانستم واقعا به چه شیوه‎ای از حرکت‎های‎ مسالمت‎آمیزمان دفاع کنم، با گوش‎های خود می‎شنیدم که چگونه مهرانگیز کار (با این‎که فرسنگ‎ها به اجبار از سرزمین‎اش جدا افتاده) با احساس مسئولیت شگفت‎آوری، آرام اما پر وسواس و با کمک گرفتن از همه‎ی اندوخته‎ی تجربی‎اش، از قانونی بودن تجمع‎های مسالمت‎آمیز زنان همو‎طن‎اش دفاع می‎کند و از این‎که او را داریم به‎خود می‎بالیدم. وقتی نمتحر و سرگردان شده بودم که با وجود این همه سانسور و نبود هیچ روزنه‎ای چطور می‎توان صدای‎مان را به گوش مردم رساند، تلاش دلسوزانه‎ی روزنامه‎نگار و مترجم پر سابقه ــ نازی عظیما ــ را می‎دیدم که از هر آن‎چه در توان دارد برای اثبات قانونی بودن تجمع‎های صلح‎آمیز زنان، از عمق وجودش مایه می‎گذارد ، احساس اطمینان و اتکاء به نفس می‎کردم.
وقتی هنوز درک نمی‎کردم که رنج پژوهش و کار تحقیقی در مورد زنان یعنی چه، پژوهش‎های گران‎سنگ شهلا اعزازی، ژاله‎ آموزگار و کتایون مزداپور، سهیلا شهشهانی، هما زنجانی‎زاده و ژاله شادی‎طلب را خواندم و بهره بردم. وقتی هنوز نامی از ”تاریخ زنان“ نشنیده بودم کتاب ”تاج‎السلطنه‎“ به کوشش منصوره اتحادیه و آثار برجسته‎ی هما ناطق، افسانه نجم‎آبادی، بنفشه حجازی را خواندم و پر و پیمان‎ شدم. وقتی ادبیات زنانه را نمی‎شناختم، آثار پیشکسوتانی هم‎چون: آذر نفیسی، پوران فرخزاد، فرزانه میلانی، منیرو روانی‎پور، حورا یاوری، مهرانگیز کراچی، پرتو نوری علا، فرخنده حاجی‎زاده، بکری تمیزی، ملیحه تیره‎گل، فرشته داوران و ... چاپ می‎شد و نسل مرا تغذیه می‎کرد.
و.....
می‎خواهم بگویم که مهرانگیز کار و هم‎نسلان او بودند که زندگی مرا و بسیاری از فمینیست‎های امروز ایران را سرشار از اندیشه و عشق به مناسبات برابری‎خواهانه کردند و زندگی ما را با همه‎ی موانع و دشواری‎اش، رنگارنگ و پر امید ساختند.
اگر امروز سایت زنستان‎ و مرکز فرهنگی زنان، به پاسداشت زنی فرهیخته و مقاوم هم‎چون مهرانگیز کار، مصمم شده، در واقع گرامیداشت زنی است که بدون پایداری و تلاش‎های او و آثار گرانبهایش بی‎شک ما امروز نمی‎دانستیم فمینیسم و حقوق زنان چیست. زنستان‎ها و مراکز و انجمن‎های متعدد زنانه، تبلور دغدغه‎ها، آرزوها و اندیشه‎ی نسلی است که سال‎ها پیش‎، زمینه‎ی ظهور انواع و اقسام سایت‎ها و ”نشریات مستقل زنانه“ ‎ را فراهم ساخته است.
نسل امروز فمینیست‎های مستقل ایرانی، قامت خود را بر شانه‎های یکایک اندیشه‎ورزان نسل مهرانگیز کار بنا کرده است. ما به‎خوبی می‎دانیم که روی دوش آنان ایستاده‎ایم و با تکیه به چنین پشتوانه‎ای است که ارتفاع گرفته‎ایم و در نتیجه می‎توانیم به افق‎های دور و زیبای آرزوهای‎مان بنگریم.
می‎دانیم که فعالیت‎های کنونی ما و دیگر حرکت‎های زنان ایرانی، حاصل یک عمر تلاش و فعالیت‎ صادقانه و عدالت‎خواهانه‎ی مهرانگیز کار و نسل‎ اوست ــ در هر نقطه‎ای از دنیا که ساکن باشند ــ و در این میان مهرانگیز کار و شیرین عبادی بی‎اغراق دو ستاره‎ی تابناک ”مبارزات حقوقی“ زنان در ایران امروزند، و ما فرزندان همه‎ی آنانیم که تلاش حق‎طلبانه‎شان را زمانی به انجام رساندند که فضای جامعه‎ی ما، یکی از دشوارترین مراحل گذار سیاسی و اجتماعی خود را طی می‎کرد.
می‎دانیم که هیچ‎گاه بدون کمک این نسل فرهیخته و پرتوان و کوشش‎های هویت‎سازشان نمی‎توانستیم گامی در جهت ”استقلال خود‎بنیاد“ خویش برداریم و نیز می‎دانیم که امروز هم نخواهیم توانست بدون این پشتوانه‎های عظیم پیش برویم و تغییری در جهت بهبود وضعیت خودمان و دیگر زنان هم‎وطن‎مان به‎ انجام رسانیم.
امیدوارم همه‎ی ما و از جمله نسل پنجم فمینیست‎های ایرانی حداقل بتوانیم قدر و منزلت نسل فرهیخته‎ای چون نسل مهرانگیز کار را بدانیم که در شرایطی بسیار دشوار و به‎ظاهر ناامید کننده، آرمان‎ برابری‎خواهانه‎ی فمینیستی ایران را برای‎مان به ارمغان آوردند و به ما آموختند که زن ایرانی آن‎قدر جربزه و لیاقت دارد که می‎تواند حتا زیر سلطه‎ی پهناور کلان‎روایت‎های ایدئولوژیک، مسیر ”مستقل“ کسب منافع خود را دنبال کند.

منیع: زنستان. شماره ی ۲۱