رفراندام، دامن زدن به یک توهم! - ارژنگ بامشاد


اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ بهمن ۱٣۹۶ -  ۱٣ فوريه ۲۰۱٨


پانزده فعال سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور، با انتشار بیانیه ای خواهان رفراندم تغییر نظام زیر نظارت سازمان ملل شده اند. آنها در بیانیه‍ی خود نوشته اند:«ما امضاکنندگان این بیانیه، با تکیه بر حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، خواهان برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم تا ملت ایران بتواند با تعیین نحوه حکومت مطلوب، خود مسوولیت سرنوشتش را بر عهده بگیرد و برای رفع بحران‌های موجود، تلاشی موثر و همگانی به عمل آورد». این بیانیه بر این توهم اساسی استوار است که گویا در شرایط حاکمیت جمهوری اسلامی امکان تحقق یک رفراندم برای تغییر نظام وجود دارد. روشن است حاکمیتی که برای حفظ و بقای خود حمام های خون به راه انداخته است و اکنون نیز خون فرزندان این مردم غیور را در زندان ها بر زمین می ریزد و نام "خودکشی" بر آن می گذارد، به خواهش یک جمع، هر چند دلسوز، وقعی نخواهد نهاد. حاکمیتی که نخست وزیر زمان جنگ اش و رئیس مجلس دوران "اصلاحات" اش از اصحاب حصر هستند؛ رئیس جمهور دوران "سازندگی" اش به مرگ مشکوک جان می سپارد؛ رئیس جمهور دوران "اصلاحات"اش ممنوع القلم، ممنوع الکلام و ممنوع المراسم است، و رئیس جمهور دوران "مهرورزی" اش، تحت تعقیب اختلاس های کلان است و از سوی سخنگوی قوه قضائیه "لات دروغ و گنده‌گویی" لقب می گیرد، انتظار تن دادن به گذار مسالمت آمیز، یک توهم غیرقابل باور است.

نویسندگان بیانیه نوشته اند: «به عقیده امضاکنندگان این بیانیه، راهکار برون‌رفت از این مشکلات بنیادین، گذار مسالمت‌آمیز از نظام جمهوری اسلامی به یک دموکراسی سکولار پارلمانی مبتنی بر آرای آزاد مردم، رعایت کامل حقوق بشر و رفع همه تبعیض‌های نهادینه به خصوص برابری کامل زنان، قومیت‌ها، ادیان و مذاهب در همه زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است». خواست های برشمرده شده در این بند، هیچکدام با موجودیت جمهوری اسلامی تطابقی ندارند و تنها در شرایطی امکان عملی شدن دارند که نظام جمهوری اسلامی که اصل ولایت فقیه محور اساسی و بنیادین قانون اساسی آن است، سرنگون گردد. طرح چنین خواستی با وجود جمهوری اسلامی، یک توهم پراکنی آشکار و خاک پاشیدن در چشم مردمی است که در ده روز طلائی دی ماه۱۳۹۶، ایران را لرزاندند. روشن است برای رسیدن به چنین خواست هائی، باید نیروی فعال توده ای به میدان بیاید و توده های وسیع مردم در سراسر کشور و در تمامی مراکز شهری و روستائی، حاکمیت و ارگان های سرکوب و نهادهای حافظ اقتدارش را به فلج کامل کشانده باشند. باید از امضاء کنندگان بیانیه پرسید؛ به اتکای کدام نیرو و کدام قدرت فشار، انتظار چنین تحولی در حاکمیت جمهوری اسلامی دارید؟ آیا چنین ظرفیتی را در جناح های رژیم می بینید؟ اگر نمی بینید، تنها به یک توهم دامن می زنید.

امضاء کنندگان بیانیه نوشته اند: «خواهان برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم». در اینجا نیز باید از امضاء کنندگان بیانیه پرسید که سازمان ملل به اتکای کدام توان و قدرت می تواند بر انتخاباتی در ایران نظارت کند و آیا اساسآ توان آن را دارد که حاکمان جمهوری اسلامی را به نظارت خود وادار سازد؟ اگر سازمان ملل از خود توان و قدرتی داشت، تاکنون می توانست دولت اسرائیل را به رعایت قطع نامه های مصوب شورای امنیت مجبور سازد. می توانست مانع تداوم اشغالگری این دولت و شهرک سازی های غیرقانونی در زمین های فلسطینان گردد. چگونه است که این سازمان نمی تواند با گردن کشی های مدام دولت اسرائیل مقابله کند و آنگاه می تواند بر انتخاباتی در جمهوری اسلامی نظارت کند. مگر این که پشت چنین "نظارتی"، قدرت های سطله گر و جنگ افروزی خوابیده باشند که سیاست های منطقه ای شان علیه ملت ایران را دنبال می کنند. و نکته دیگر، ملت بزرگ ایران که با خیزش خود در بیش از صد شهر کشور، زمین زیر پای ملایان را لرزاند، وقتی این حاکمیت را به زیر بکشد و برای تعیین سرنوشت خود و تعیین نوع حکومت خود دست به برگزاری انتخابات بزند، نیازی به نظارت بین المللی ندارد و خود آنقدر نیرو و توان دارد که بر انتخابات های خود نظارت کند. وقتی احزاب گوناگون و با عقاید مختلف در کشور آزاد باشند، تشکل های صنفی و سندیکائی مستقل حضور داشتند، نهادهای مدنی جایگیردر محیط شکل گرفته باشند، ارگان های گوناگون نظارتی شکل خواهند گرفت و آنگاه نیازی به نظارت بین المللی نیست. در واقع وقتی چند کلمه « تحت نظارت سازمان ملل متحد» در بیانیه دیده می شود و شخصی همچون پیام اخوان یکی از امضاء کنندگان بیانیه است، باید با چشم های باز به بیانیه نگریست. باید متآسف بود که نام بخشی از خوش نام ترین فعالان سیاسی، مدنی و هنری کشور در کنار اسامی کسانی قرار می گیرد که بودجه تمام فعالیت های نهادهای تحت مسئولیت شان را وزارت امور خارجه آمریکا می پردازد و یکی از برگزارکنندگان "ایران تریبونال" بوده که با چنین حمایت هائی، قصد داشتند دادخواهی خون شهدای مردم ایران را به شیوخ مرتجع عرب و کنفرانس بدنام اسلامی ارجاع دهند و این خون های پاک را وسیله ای برای دخالت های "بشردوستانه" قرار دهند. مردم ایران به شخصیت هائی خوش نام و صدیق خود احتیاج دارد و حیف است آنها بر پایه اشتباه محاسبه سیاسی همراه   افراد یا جریاناتی شوند که معلوم نیست سرنخ های هدایت شان به کجاها وصل است. خطر آن وجود دارد که رژیم جنایت کاری که فعالان محیط زیست را نیز زجرکش و «خودکشاندن زنجیره ای» سازمان می دهد، چنین بیانیه های مشترکی را بهانه تحت فشار قراردادن شخصیت های مبارز و دلسوز داخل کشور قرار دهد و جنبش مردم ایران را از حضور موثرشان محروم سازد.