روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۱ اسفند ۱٣٨۵ -
۲ مارس ۲۰۰۷
اجلاس محرمانه اسلام آباد و طرح های چند وجهی؟!
ایجاد آشوب و تشنج در دو استان مرزی درست همزمان با آغاز کارگروه ۱+۵ صورت گرفته است
احتمال به کارگیری استراتژی مبتنی بر غافلگیری در دیپلماسی هسته ای
کاری کنیم اراده آمریکا مقهور عواطف جهانی شود
سیاه نمایی در مورد مواضع اصولگرایان
عراق تصویری شفاف از آینده توسل به زور
احتمال تصمیم گیری مجلس درمورد ساعت رسمی کشور
روزنامه کیهان با عنوان: طراحی چند وجهی برای جبران شکست نوشته است:
حوادث زاهدان که طی یک سال اخیر به صورت زنجیره ای از اتفاقات خشونت بار درآمده اینک به مرز یک طراحی چندوجهی نزدیک شده است. اگر تا چند هفته قبل شهادت جمعی از مردم در تاسوکی حادثه ای تروریستی خوانده می شد و اگر ماجرای شهادت ۱۱ نفر از هموطنان سیستانی در حدفاصل زابل ـ زاهدان اقدام انتقامجویانه یک باند قاچاق ارزیابی می شد، امروز حتما باید از کادر دیگری برای تحلیل آن رخدادها و رخدادهای بعد و رخدادهای آینده استفاده کرد.
کمااینکه درگیری های شمال غربی کشور با گروهک پژاک نیز باید در کادری خارج از درگیری بین دولت مرکزی ایران و گروهی تجزیه طلب ارزیابی نمود چرا که اقدامات تحریک آمیز پژاک در این شرایط در خدمت سیاست عمومی دشمنان اصلی جمهوری اسلامی است و خود به تنهایی اصلاً موضوعیت ندارند.
از همین زاویه می توان به ارزیابی نتایج سیاست های نظامی و انتظامی یک سال اخیر کشور در مواجهه با اشرار قاچاقچی! بلوچستان و گروه تجزیه طلب! پژاک در استان آذربایجان غربی نشست. بنظر می رسد مسئولان مربوطه در مواجهه با آنچه در مرزهای جنوب شرقی و شمال غربی می گذرد (و در اشل مواجهه با گروهک ها تداوم آن عجیب به نظر می رسد) موضوع را در حد قاچاق مواد مخدر و تحریک قومی ارزیابی می کردند و از سیاست های پشت پرده ای که در آن سوی مرز در جریان بود، غفلت داشتند و به همین دلیل هیچگاه با اضمحلال یک باند شرور، از دامنه شرارت ها فرو کاسته نشد و وضعیت امنیتی بهبود پیدا نکرد. این نگاه حتما باید تغییر کند و البته با در نظر گرفتن ظرافت ها، مردم هم در جریان واقعیت موضوع و عمق مسئله قرار گیرند. چرا که پرده پوشی هیچگاه نمی تواند مسئله را حل کند و حتی ممکن است حل آن را به تاخیر هم بیاندازد.
اما برای اینکه کمی به عمق مسئله شرارت و ناامنی های موجود در این دو استان نزدیک شویم به چند خبر طی هفته اخیر توجه کنید:
۱ ـ اشرار(!) منطقه بلوچستان پس از انجام عملیات به درون مرزهای پاکستان گریخته اند و حتی بارها چندین نفر از شهروندان ـ عادی و مسئول ـ ایران را با خود به پاکستان برده اند. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران رسما از دولت این کشور خواسته اند مجرمین را تحویل دهند و برای آزادسازی گروگانهای ایرانی وارد عمل شوند، اما دولت اسلام آباد با این ادعا که توان کنترل امنیتی استانهای خود را ندارد، از همکاری با ایران طفره رفته اند در همان حال وقتی مسئولان امنیتی ایران از آنان می خواستند به ایران اجازه دهند خود به تعقیب این اشرار(!) بپردازند، می گفتند نمی توانیم چون حاکمیت ملی پاکستان مخدوش می گردد! ۲ ـ در همین روزی که چند حادثه تروریستی در زاهدان به وقوع پیوست و چند نفر دیگر از شهروندان ایرانی ربوده شده و به آن سوی مرز جنوب شرقی ایران انتقال داده شدند، یک اجلاس هفت جانبه نیمه مخفی با میزبانی دولت پرویز مشرف در اسلام آباد برگزار شد. بخش وسیعی از مباحث این اجلاس هنوز ناگفته مانده است ولی از همان مقدار کمی که به بیرون درز داده شده(!) می توان فهمید که برای اجرایی کردن طرح خاورمیانه جدید آمریکا شکل گرفته و متضمن خیانت های اساسی و غیرقابل اغماض به امت اسلامی است. ٣ ـ ایجاد آشوب و تشنج در دو استان مرزی ایران درست همزمان با آغاز به کار اجلاس دوشنبه گروه ۱+۵ در لندن برای تهیه مقدمات صدور قطعنامه جدید در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران صورت گرفته است. این در حالی است که مک کونل رئیس دستگاه اطلاعاتی آمریکا ـ همین دیروز ـ با صراحت گفت: ما فقط اختلاف هسته ای با ایران نداریم بلکه عمده تر از آن مشکلی است که ما در رابطه با پیروزی هواداران ایران در لبنان، فلسطین و عراق ـ حزب الله، حماس و دولت نوری المالکی ـ داریم و این یک امر بسیار خطرناک است. در واقع الحاق بحران های داخلی با فشارهای خارجی برای سرگرم کردن ایران و واداشتن آن به عقب گرد صورت می گیرد.
۴ ـ اشرار(!) بلوچستانی همزمان با تهدید علیه شیعیان به تهدید علمای اهل سنت و مراکز سنی این استان روی آوردند ـ که البته با اقدام به موقع مسئولان امنیتی خنثی گردید ـ اقدام مشترک علیه برادران شیعه و سنی بلوچستان خود بیانگر آن است که آنان نمی خواستند ـ فقط ـ اختلاف طایفه ای را به وجود آورند بلکه فراتر از آن وارد کردن هر دو طایفه به مسیری که در آن جمهوری اسلامی اصلاً نتواند تدبیر کند ـ یعنی زدن عقلا و موثرین از هر دو طایفه ـ است.
این البته سابقه دارد. در اوائل انقلاب برای اینکه اساساً جمهوری اسلامی مستقر نشود، ضدانقلاب دست به اقدامات عجیب و غریب و ـ در عرف مواجهه با دولت ها ـ ناشناخته می زد. ربودن و به شهادت رساندن مهندسین، پزشکان، معلمان و سایر نیروهایی که از سطح کشور برای برطرف کردن ویرانی های برجای مانده از دهها سال بی توجهی رژیم طاغوتی پهلوی به کردستان و آذربایجان غربی اعزام شده بودند، از جمله این اقدامات عجیب و غریب بود. چرا که در هیچ جای دنیا نیروهایی که به هیچ وجه هویت نظامی ندارند و صرفاً به خدمات رسانی به مردم اشتغال دارند، مورد هدف قرار نمی گیرند. سران بعضی از همین گروهک ها وقتی دستگیر شدند فاش کردند که: ما این ها را می زدیم چون آنان با رونق دادن به آبادانی کردستان و زدودن محرومیت از آن عملاً ما را خلع سلاح می کردند و جایی برای مانور ما باقی نمی گذاشتند.
پس باید به این باندها و ستادهای فرماندهی شان ـ در آن سوی مرز ـ حق بدهیم که تاوان استقبال گرم و فراتر از تصور مردم کردستان و سیستان و بلوچستان از مسئولان ارشد کشور ـ که از جمله در استقبال اخیر از رئیس جمهور محترم تجلی یافت ـ را از متن مردم ـ شیعه باشند یا سنی ـ بگیرند.
آنچه در هفته های اخیر در بلوچستان و آذربایجان غربی شاهد بودیم البته از بعد نظامی فاقد کمترین ارزش توجه بود چرا که برای کشور و دولتی که حدود ۱۰میلیون نفر نیروی نظامی ـ انتظامی آماده دارد، دفع فتنه هایی از این قبیل کار دشواری نیست کما اینکه سابقه مقابله نظام با پدیده های ناامنی ـ حتی دراندازه جنگ ٨ساله ـ این را به راحتی نشان می دهد. مسئله اصلی نه این آشوب ها و نه نتیجه مقابله جمهوری اسلامی با آن ها می باشد.
دشمن اصلی ملت ایران ـ آمریکا ـ در برنامه ریزی جدید خود درتلاش است تا اثبات کند ۱-می توان امنیت و آرامش را از ایران سلب کرد. بنابراین داعیه مسئولان ایران مبنی بر مستحکم بودن پایه امنیت درونی ایران قابل خدشه است. آنان برای اثبات نظر خود حوادث زاهدان و موارد مشابه آن در شمال غربی ایران را به رخ می کشند و برجسته سازی می کنند تا هزاربرابر دیده شوند. ۲ ـ می توان سرشاخه های منطقه ای آن را برید و از پیکره آن جدا کرد. بنابراین داعیه ایرانی ها مبنی بر اینکه دارای عمق استراتژیک در منطقه هستند نیز قابل خدشه است. آمریکایی ها بر همین اساس مقامات عراقی که به ایران سفر می کنند را تحت
فشار قرار می دهند و حتی بعضی از آنان را بازداشت می نمایند. علاوه بر آن با مرتبط خواندن بعضی از جریانهای دارای ظاهر مذهبی ـ مثل جریان دادگاههای اسلامی سومالی و نیز جریان حوثی ها در یمن ـ به ایران و تبلیغات وسیع روی آن ـ در حالی که نه آنان به ایران اتصال دارند و نه هیچگاه ایران از آنان حمایت کرده است ـ و سپس شکست دادن آنان وانمود می کنند که همانطور که جریان دادگاه های شرعی سومالی و جریان حوثی های یمن را شکست دادند می توانند، حزب الله در لبنان، حماس در فلسطین و دولت نوری مالکی در عراق را شکست دهند و به عمق استراتژیک ایران لطمه ای وارد کنند! این در حالی است که میان حزب الله با ۲۵ سال سابقه کار مبارزاتی، حماس با ۲۰ سال سابقه کار مبارزاتی و دولتمردان کنونی عراق با حداقل ٣۰ سال سابقه کار مبارزاتی و اتصال وثیق آنان به بین الملل اسلامی با گروه های جدید العهد ـ که هویتی مشکوک هم دارند ـ هیچ تشابه و سنخیتی وجود ندارد. کما اینکه پیروزی یا شکست حوثی ها در یمن و دادگاه های شرعی در سومالی هیچ ربط و تأثیری در محیط جمهوری اسلامی ایران ندارد چرا که هیچگاه نیز از حمایت ایران برخوردار نبوده اند.
آنچه از جریانات اخیر ـ بخصوص آنچه که در اجلاس هفت جانبه دوشنبه اسلام آباد به بیرون درز کرد ـ به دست می آید این است که آمریکا و دنباله های منطقه ای و گروه های تروریستی وابسته به آنان با ایجاد موضوعات متنوع و دارای رویکردهای متفاوت ـ سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ـ در تلاش هستند تا جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه را دستخوش تحول اساسی نمایند. و صد البته منطقه خاورمیانه به هیچ وجه خمیر آماده ای برای دستان بوش، ملک عبدالله، پرویز مشرف، طالبان، بعثی ها، ۱۴ مارسی های لبنان و. . . نیست که بتوانند با آن شکل دلخواه خود را بسازند کما اینکه قرار بود عراق پس از صدام یک نقطه کانونی برای سیاست های منطقه ای آمریکا باشد ولی انگشت های هنرمند بیداری اسلامی آن را به نقطه شکست سیاست های منطقه ای آمریکا تبدیل کرد. اجلاس اسلام آباد، اجلاس شکست خوردگان است؛ از همین رو علیرغم گذشت چند روز از برپایی آن، محرمانه باقی مانده است.
احتمال به کارگیری استراتژی غافلگیری
روزنامه همشهری با عنوان: مذاکرات سازنده، معطوف به فرایند یا نتیجه نوشته است:
جهت گیری کشورهای گروه ۱+۵ درمورد فعالیت های هسته ای ایران به گونه ای تدریجی رادیکالیزه می شود.معاونین وزرای خارجه آلمان، انگلستان، فرانسه، روسیه، چین و آمریکا اجلاسیه لندن را در راستای تصمیم گیری جدید درمورد فعالیت های هسته ای ایران برگزار نمودند.این اجلاسیه که از تاریخ ۲۶ فوریه ۲۰۰۶ فعالیت های خود را آغاز نموده است، تلاش دارد تا به وحدت تاکتیکی برای متقاعدسازی ایران به تعلیق فعالیت های هسته ای نایل گردد. الگوی جدید کشورهای ۱+۵ را می توان در چارچوب فشارهای تدریجی در جهت تصاعد بحران دانست.
به کارگیری چنین الگویی منجر به حفظ همبستگی کشورهای شورای امنیت برای محدودسازی فعالیت های هسته ای ایران گردیده است.اگرچه بسیاری از دیپلمات های روسیه و چین بر ضرورت به کارگیری راه حل های دیپلماتیک تأکید دارند، اما شواهد موجود بیانگر آن است که اعمال محدودیت های سازمان یافته می تواند مخاطرات جدیدی را برای ایران به وجود آورد.الگوی قطعنامه سازی اگرچه ماهیت دیپلماتیک دارد، اما می توان آن را مقدمه ای برای تهدیدات جدی و پرمخاطره برای امنیت ملی ایران دانست.
درحالی که مذاکرات ایران با مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین برخی دیگر از مقامات سیاست خارجی اروپا ادامه یافته است، شواهد نشان می دهد که تاکنون نتایج مشخص و قابل قبولی حاصل نشده است.کشورهای اروپایی دیپلماسی چندشاخه و همچنین الگوهای مبهم را در مذاکرات هسته ای خود با ایران در پیش گر فته اند. چنین الگویی صرفا به ایجاد موج های سیاسی مرحله ای منجر گردیده است.شواهد نشان می دهد که دیپلماسی هسته ای علی رغم این که با پیشرفت های مرحله ای روبه رو گردیده اما در برخی از مواقع شاهد روندهای معکوس نیز بوده ایم. به هر میزان که توافق کشورهای ۱+۵ افزایش بیشتری پیدا کند، طبعا فشارهای بیشتری بر حوزه دیپلماسی و سیاست امنیتی ایران اعمال خواهد شد.به طورکلی دیپلماسی هسته ای ایران نیازمند پشتوانه های استراتژیک می باشد. عقب نشینی مرحله ای کمیسیون اروپا را می توان به عنوان یکی از نشانه های دیپلماسی چندشاخه ای اروپا در برخورد با موضوعات هسته ای ایران دانست.در دیپلماسی شاخه ای هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود. فرایندهای متنوعی شکل می گیرند، اما این امر به مفهوم سازماندهی برای نیل به نتیجه موثر تلقی نمی شود. زمانی که خاویر سولانا بر این موضوع تأکید می کند که در مذاکرات هسته ای ایران نقش مستقیمی را عهده دار نخواهد شد، به مفهوم آن است که فضای اروپایی محدودیت های متنوعی را در ارتباط با ایران ایجاد کرده است.نگرانی سولانا به مفهوم آن است که در روند موجود الگوهای چندگانه و فرایندهایی که منجر به اجرای دیپلماسی شاخه ای می شود، ماهیت خود را از دست داده و در نتیجه زمینه برای کانالیزه شدن سیاست های عمومی کشورهای شورای امنیت در برخورد با ایران فراهم می گردد.
تهدید کشورهای ۱+۵ را می توان در ارتباط با تنظیم قطعنامه جدیدی در مارس ۲۰۰۷ دانست. علی رغم این که نمایندگان کشورهای ۱+۵ موافقت عمومی خود را با تنظیم قطعنامه های جدید در ارتباط با سیاست هسته ای ایران اعمال نموده اند، اما تحقق این امر در زمان محدودی امکان پذیر نمی باشد.قطعنامه ۱۷٣۷ را می توان حاصل تعادل رویکرد کشورهای شورای امنیت سازمان ملل دانست. قطعنامه یاد شده براساس ۴ ماه فعالیت های دیپلماتیک حاصل شد. اما می توان به این جمع بندی رسید که تنظیم قطعنامه جدید در زمان محدودتری انجام خواهد شد.اگرچه امکان توافق کشورهای ۱+۵ در فوریه و مارس ۲۰۰۷ بسیار محدود می باشد، اما نیل به توافق و اجماع نسبی کشورهای یاد شده در مارس ۲۰۰۷ به عنوان موضوع اجتناب ناپذیری تلقی خواهد شد.این امر بیانگر آن است که به جای نیل به دیپلماسی سازنده برای رسیدن به اهداف امنیتی، نشانه های دیگری از الگوی رفتاری در جهت محدودسازی مرحله ای ایران به چشم می خورد. چنین الگوهایی را می توان زمینه ساز ایجاد فشارهای جدیدی علیه دیپلماسی هسته ای ایران دانست.
الگوی رفتاری کشورهای اروپایی به گونه ای است که از طریق دیپلماسی شاخه ای، طیف های جدیدی از مذاکرات دیپلماتیک با ایران را سازماندهی می کند. هرگونه سازماندهی می تواند فضای لازم برای مذاکرات حاشیه ای و غیرموثر را فراهم سازد.
بسیاری از توافقات انجام شده در چارچوب مذاکرات سازنده ایران در مقاطع زمانی بعد با مخاطره و تردید روبه رو شده است. بنابراین می توان تأکید داشت که فضای سیاسی حاکم بر دیپلماسی هسته ای ایران نشانه هایی از محدودسازی، غافلگیری و همچنین فشارهای چندجانبه را به وجود آورده است.
هرگونه محدودسازی مرحله ای ایران، مشروعیت بیشتری را برای کشورهای اروپایی، آمریکا، روسیه و چین به وجود می آورد. اگرچه برخی از این کشورها بر ضرورت تداوم راه حل دیپلماتیک تأکید دارند، اما شواهد نشان می دهد که تحقق چنین هدفی صرفا در شرایطی امکان پذیر خواهد بود که نتایج موثری در هر مرحله از مذاکرات به وجود آید.اگرچه فرایند دیپلماسی امر مهم و مطلوبی تلقی می شود اما واقعیت های استراتژیک بیانگر آن است که نتیجه دیپلماتیک اهمیت بیشتر و تعیین کننده تری را برای سیاست خارجی ایران به وجود می آورد.
بنابراین باید بر این امر واقف بود که احتمال به کارگیری استراتژی مبتنی بر غافلگیری در دیپلماسی هسته ای کشورهای ۱+۵ وجود دارد. چنین روندی توانسته است، سندروم غافلگیری را در ارتباط با فعالیت های هسته ای ایران به وجود آورد. تداوم چنین فرایندی عامل بسیاری از مخاطرات و محدودیت های امنیتی برای دیپلماسی هسته ای ایران خواهد بود.باید فرایندهای جدیدی مورد توجه قرار گیرد که زمینه های لازم برای نیل به دیپلماسی معطوف به نتیجه را فراهم آورد.مذاکرات سازنده که ماهیت فرایندی داشته باشد، می تواند نتایج محدود و مرحله ای را برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد. اما برای عبور از سندروم غافلگیری لازم است تا زمینه های موثر برای نیل به دیپلماسی نتیجه گرا فراهم گردد.حوزه دیپلماتیک می تواند بر امنیت ملی کشور تأثیرگذار باشد. دیپلماسی و امنیت ملی موضوعات رئالیستی و نتیجه گرا می باشد. بنابراین مذاکرات سازنده نیازمند آن است که به نتایج موثر و قابل قبول منجر شود.
برانگیختن عواطف جهانی
روزنامه کارگزاران با عنوان: ایران و عاطفه جهانی نوشته است:
آمریکایی ها این روزها درباره ایران مواضع متفاوتی ابراز می کنند. از سویی دیک چنی معاون جورج بوش از احتمال جنگ سخن می گوید و از طرف دیگر، وزارت خارجه این کشور طرح گفت وگو با ایران درباره عراق را تایید کرده است. در چنین هنگامه ای منطق سیاسی و ضرورت های امنیت ملی ایجاب می کند که ایران بررسی هر دو گزینه و گزینه های مشابه را در دستور کار قرار دهد. ایران تاکنون نشان داده است که از جنگ استقبال نمی کند، اما معلوم نیست که آمریکایی ها به این خویشتنداری ایران پاسخی مساعد بدهند. به همین علت ایران ضمن تقویت بنیان های دفاعی خود می بایست به مسئله مهمتر از آن، یعنی افکار عمومی جهان هم توجه کند.
جنبش های ضدجنگ و بیشتر کشورهای جهان ـ بلکه همه کشورها به جز آمریکا و اسرائیل ـ با تهاجم نظامی آمریکا به ایران مخالفند، اما برای زنده تر کردن جنبش ضدجنگ، تحرک ایران در سطوح دیپلماتیک و تبلیغاتی ضرورت دارد. برای تقریب ذهن می توان به مورد مشابه ایران در نیم قرن اخیر یعنی کشور کوبا اشاره کرد. از سال ۱۹۶۰ میلادی که مسلم شد آمریکا بنا ندارد موجودیت دولت فیدل کاسترو را به رسمیت بشناسد، کوبا همواره مترصد این بود که آمریکایی ها رفتار تهدیدآمیز و تحریک کننده ای از خود نشان دهند و آن را به محملی برای تحریک عواطف مردمان سراسر جهان تبدیل کند. کوبایی ها برای همراه کردن مردم جهان با خود، خطر آمریکا را بزرگ تر از آنچه واقعا بود، ترسیم می کردند و مدام به جامعه جهانی هشدار می دادند که امنیت آنها در خطر تعرض آمریکا قرار دارد. این استراتژی در کنار حمایت اتحاد شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق، باعث شد که کشور کوچک کوبا، بیش از نیم قرن در زیر آرواره های آمریکا خود را از خطر جنگ برهاند و تا امروز با همان نظام سیاسی گذشته به حیات خود ادامه دهد.
امروز که ایران در وضعی کمابیش مشابه کوبای گذشته قرار دارد و حامی نیرومندی مانند اتحاد شوروی هم در کنار ندارد، بزرگ ترین حربه آن پس از نیروی داخلی، افکار عمومی جهانیان است. کاری کنیم که اراده آمریکا مقهور عواطف جهانی شود؛ با بزرگنمایی تهدید دشمن و یادآوری حق ایرانیان برای زندگی در صلح.
سیاه نمایی در مواضع اصولگرایان
روزنامه رسالت با عنوان: حساسیت مبارزه باآمریکا نوشته است:
یکی از حربه ها و تاکتیک های مدعیان اصلاحات، جهت حضور در عرصه قدرت و تداوم آن، سیاه نمایی شدید از نگرش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رقیب سیاسی خویش یعنی اصولگرایان بوده است. ایشان همواره با ارائه چهره ای تندرو، انحصارطلب و اقتدارگر از اصولگرایان تلاش گسترده ای نمودند که در این بستر چهره و منشی معتدل، میانه رو و خدمتگزار در تمامی عرصه ها از جریان سیاسی مورد حمایت خویش ارائه و معرفی نمایند.
یکی از مصادیق استفاده از این حربه و تاکتیک را می توان سیاه نمایی های برخی اصلاحاتیان افراطی نسبت به مواضع اصولگرایان در مسئله نحوه و شکل برقراری ارتباط با آمریکا و ازسرگیری مذاکرات سیاسی با این کشور برشمرد. اصولگرایان در این مسئله مواضعی معقول و همراه با اعتدال و در راستای آرمان ها و اهداف انقلاب دارند اما مدعیان اصلاحات مدعی می باشند اصولگرایان هروقت روزنه ای برای مذاکره پیدا شد، فرصت ها را به طریقی از بین غبرده اندف و این قضیه معمولی و عادی در عرف بین الملل را تبدیل به یک تابو نموده اند!!! نیز ایشان با استفاده از مغالطات گوناگون که نتیجه آنها نشان دادن فقدان عقلانیت سیاسی در اصولگرایان است، مدعی می باشند که جبهه اصولگرایی با سر دادن شعار نفی مذاکره با آمریکا طی سالهای متمادی آن را به مثابه امری اعتقادی تلقی کرده و در افکار عمومی جا انداخته اند که نمی توانند به آمریکا اعتماد کنند. ایشان با مقایسه اصولگرایان با نومحافظه کاران و افراطیون آمریکا، این دو گروه در هر دو کشور را جنگ طلبان در هر دو سو خوانده و ایشان را عامل اصلی و مانع اساسی برسر راه ورود عناصر عاقل و دوراندیش در آمریکا و ایران به عرصه مذاکرات دو کشور و از سرگیری روابط ایران و آمریکا معرفی می نمایند.
افراطیون از میان اصلاحاتیان که تمام پرستیژ سیاسی مورد توهم خویش در داخل و خارج از کشور را مدیون مارک غیرواقعی و خودساخته اعتدال گرا و میانه رو (از دیدگاه برخی بخوانید: خضوع در برابر غرب و ذلت پذیری و هراس مفرط از هیمنه پوشالی آمریکا) می باشند با به فراموشی سپردن خوی استکباری و استثماری و منش آمرانه آمریکا در سطح جهان و خیانت ها و دشمنی های متعدد این کشور در قبال کشورهای ضعیف نگاه داشته شده جهان از جمله ایران در طی سالهای متمادی، از سرگیری مذاکرات و برقراری ارتباط میان آمریکا و ایران را یک مسئله معمولی وعادی در عرف بین الملل معرفی نموده و در موارد متعدد با لازم و ضروری نشان دادن آن بر بالفعل شدن هرچه سریع تر گفتگوهای دوجانبه تاکید نموده اند.
این منش که به وضوح، از موضع گیری ها و سوگیری های سران و افراطیون این جبهه قابل برداشت می باشد در سیاه نمایی شدید و افراطی از عملکرد دولت در عرصه اقتصاد و سیاست خارجی علی الخصوص در پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت، حمایت های ریاست جمهور از کشورهای مخالف سیاست های استثماری آمریکا در آمریکای لاتین و مواضع ضد صهیونیستی رئیس جمهور در خصوص هولوکاست و… ظهور و بروز آشکار و فاحشی دارد.
اصلاحاتیان افراطی، دقیقا برخلاف بیانات و رهنمودهای مقام معظم رهبری در خصوص اجتناب از انتقادات دروغین و سیاه نمایی های گسترده از وضعیت نظام و عملکرد دولت و اجتناب از القای وجود وضعیت ویژه خطرناک برای کشور و تاکید ایشان بر لزوم همیاری و همدلی با دولت عدالتخواه و خدمتگزار فعلی با اجرای عملیات روانی گسترده وضعیتی فوق العاده خطرناک برای کشور و نظام اسلامی را بر اذهان تحمیل می کنند، وضعیتی که به قول آنها محصول عملکرد افراطی و ماجراجویانه دولت دکتر احمدی نژاد است. آنها به نحو غیرمستقیم و با حیله های ژورنالیستی درصدد القای عدم توانمندی ایران جهت استقامت در برابر فشارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا و غرب به رغم تمامی شعارها، اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی و نیز القای قدرتمندی و اقتدار زیاد آمریکا در تمامی عرصه ها و توانایی این کشور در جهت به زانو درآوردن ایران می باشند…
عراق آئینه شفاف توسل به زور
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: عراق؛ تصویر آینده توسل به زور نوشته است: دولت عراق خود را برای میزبانی یک کنفرانس بین المللی با شرکت همسایگان عراق، اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل آماده می کند؛ نشستی که حضور نمایندگان ایران و آمریکا در آن و احتمال مذاکره دوجانبه بین آنها، انتظار ذوب یخ های دیپلماتیک بین تهران ـ واشنگتن را بیشتر از احتمال همگرایی قدرت های غربی و منطقه ای درباره بازگشت ثبات و امنیت در عراق برمی انگیزد.
کنفرانس بین المللی عراق از یک جهت بیانگر عزم قدرت های پیرامونی و فرامنطقه ای در کاستن از ارتفاع آتش خشونت ها است که کل خاورمیانه را با خطر حریق افراط گرایی و خشونت طلبی تهدید می کند و از دیگر جهت نشان دهنده تغییر جهت بادبان سیاست های چندین ساله با استشمام بوی انتشار ناامنی است که لزوم اجتناب از غرق شدن در برمودای ناآرامی های فرقه ای ـ مذهبی را نمایان می سازد. این نشست در حالی برگزار می شود که قریب به اتفاق شرکت کنندگان آن با هشدار نسبت به وقوع ماجراجویی نظامی دیگری در منطقه، بر ضرورت حل و فصل مسالمت آمیز پرونده هسته ای ایران تاکید کرده و نسبت به ایجاد روزنه های امید به امکان توافقی جامع میان تهران ـ واشنگتن امیدوارند.
ورود کنشگران فرامنطقه ای به معادله بازگشت ثبات در عراق، به وضوح پرده از نامحصور بودن ناآرامی های منطقه ای برداشته و نگرانی از تکرار خشونت ها با ماجراجویی دیگری بر همین استدلال از مرزهای منطقه ای فراتر رفته و به حوزه بین المللی راه می یابد. از همین روست که استمداد از مجاوران عراق از سوی مهاجران غربی علاوه بر اینکه رویای استقرار ثبات منهای مشارکت همسایگان را می نمایاند، نمونه ای ملموس از اوج گیری دغدغه ها نسبت به برنامه هسته ای ایران را به عرصه می آورد. چنانکه پروسه طی شده در عراق آزمونی است که آزمودن مجدد آن و برگزاری کنفرانس بین المللی امنیتی در منطقه پس از ماجراجویی نظامی دیگر را به کابوسی بی پایان بدل می سازد.
عراق امروز، تصویری شفاف از آینده توسل به زور در حل و فصل معضلات بین المللی است و بهترین سند چرایی ائتلاف جهانی علیه درگیری نظامی در منطقه، چرا که با لحاظ موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک ایران در منطقه اندک جرقه ای در کانون خاورمیانه توان آتش افروزی وسیع را در خود مستتر دارد. کنفرانس بین المللی عراق علاوه بر اینکه فرمول های اتهام افکنی را در معادله های امنیتی بی اثر می سازد، بهره گیری از نفوذ سیاسی ـ معنوی ایران در عراق را جایگزین آن می کند.
مجلس و ساعت رسمی کشور
روزنامه آفتاب در خبری با عنوان: احتمال تصمیم گیری مجلس در مورد ساعت رسمی کشور نوشته است:
عضو فراکسیون اقلیت مجلس گفت: با توجه به آثار زیان بار اقتصادی عدم تغییر ساعت رسمی کشور و پافشاری دولت بر انجام این کار غیرکارشناسی، یکی از نمایندگان درحال تهیه طرح فوریت دار برای الزام دولت به تغییر ساعت رسمی کشور است. بیژن شهباز خانی در گفتگو با ایلنا در خصوص اظهارات سخنگوی دولت مبنی بر عدم تغییر ساعات رسمی کشور درسال ٨۶ و کارشناسی بودن این تصمیم تصریح کرد: دولت اختیارات قانونی دارد که یک تصمیماتی بگیرد اما تغییر ساعت یک تجربه کارشناسی شده بود که در اکثر کشورها انجام می شود. وی گفت: به نظر می رسد این تصمیمات دولت نهم جدای از مطالعات کارشناسی صورت می گیرد و متاسفانه دولت برآن اصرارهم می ورزد. نماینده ملایر ادامه داد: مثلاً در تصمیم دولت برای تغییر ساعت کار بانکها به رغم نارضایتی مردم ومختلف بودن کارکارشناسی به آن تصمیمات، دولت به نظر خود پافشاری می کرد. شهبازخانی تصریح کرد: به صلاح است که دولت با نخبگان هر فنی بر اساس مشورت واقعی ارتباط داشته باشد و تصمیماتش را به نوعی با توجه به نیازهای ملی منبطق کند تا هزینه برای کشور ایجاد نکند.
یک نماینده تهران از فراکسیون اکثریت نیز گفت: اگر دولت پای بحث مشترک با مجلس در مورد تغییر ساعت رسمی کشورننشیند، نمایندگان برای این موضوع طرح تهیه می کنند. محمد خوش چهره در گفتگو با ایلنا در خصوص اظهارات سخنگوی دولت مبنی بر عدم تغییر ساعت رسمی کشور و ادامه روند سال ٨۵ در سال آینده تصریح کرد: بنا بود مجلس طرحی برای ثبات ساعت بر مبنای سالهای قبل ارائه کند اما نمایندگان به این دلیل که ابتدا با دولت رایزنی و نظر آنها را جلب کند، طرح را مسکوت نگه داشتند. وی تاکید کرد: اگر دولت بر نظر خود یعنی عدم تغییر ساعت رسمی کشور اصرار کند، این ظرفیت در مجلس وجود دارد که طرحی را در این زمینه تقدیم هیات رئیسه کنند. نماینده تهران افزود: بسیاری از این تصمیمات به رئیس دولت و نه بدنه دولت برمی گردد، اعضای کابینه بیشتر از نظرات رئیس جمهور تمکین می کنند. وی خاطرنشان کرد: این وظیفه رسانه هاست که درمورد دلایل این تصمیمات سوال کنند. خوش چهره در پاسخ به این سوال که رئیس جمهور تصمیمات دولت نهم را کارشناسانه و خود را نخبه و دانشگاهی معرفی می کند، تصریح کرد: باید پرسید کدام کارشناس تصمیمات رئیس جمهور را تایید می کند.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|