نقدی بر سخنان محمدرضا خاتمی
در نشست حزب اتحاد ملت ایران اسلامی


احسان صالحی


• اگر آقای محمدرضا خاتمی در ابتدای سحن اش، فاعل جملات را مردم قرار می داد، احتمالا الان باید در زندان می بود. آیا اصلاح طلبان حکومتی افراد ترسویی هستند؟ به باور من این گونه نیست، چرا که گفتمان آنها نشان از طبقه ی اجتماعی و عمق اندیشه های ضد طبقه ی مزدبگیر است. آنها در تمام این سالها تنها و تنها در حال چانه زنی با حاکمیت هستند تا بلکه بدون در خطر انداختن موقعییت اجتماعی خود و حاکمیت بتوانند بدون دردسر به حیات شان ادامه دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۷ اسفند ۱٣۹۶ -  ۲۶ فوريه ۲۰۱٨



                                                                     1

مفدمه
رویکردهای مختلفی برای تحلیل گفتمان وجود دارد که یکی از آنها تحلیل نقادانه گفتمان1 است، رویکرد تحلیلی ای که زبان را شکلی از یک عمل اجتماعی می داند. در این نوع تحلیل، تمرکز بر ارتباط یک متن با متن های دیگر و نیز تمرکز بر کشف ناگفته ها یا نانوشته هایی است که در هر نوع متن نوشتاری، گفتاری، صوتی-تصویری و غیزه می توان پیدا کرد. برای تحلیل این متن از مدل سه بعدی «توصیف، تفسیر و تشریح» نورمن فئرکلاف2 (1989) استفاده می کنیم

توصیف مرحله ای است که به ویژیگی های ظاهری متن و مرحله تفسیر به ارتباط بین متن و فعل و انفعالات می پردازد و مایل است به متن به عنوان فراورده ای از فرایند تولید و به عنوان منبعی در فرایند تفسیر بنگرد. مرحله ی تشریح به ارتباط بین فرایند و متن احتماعی – به اراده احتماعی فرایندهای تولید و تفسیر و تأثیرات اجتماعی آنها می پردازد (ص 26 ). با استفاده از این مدل سخنان آقای محمدرضا خاتمی3 را تحلیل می کنیم تا ببینیم در سخنان ایشان چه چیزهایی را می توان کشف کرد که او در یک ویدئوی صوتی-تصویری به زبان نیاورده است

یادآوری: علامت سوال یعنی کلمه ی داخل این متن صوتی-تصویری نامفهوم و نقطه چین به معنی حذف کلماتی از متن است که هم ضرورتی در نوشتن آن نبوده و هم این که فضای زیادی را از این مقاله اشغال می کرد. متن زیر از دقیقه ی 3:48 سخنان ایشان شروع و در دقیقه ی 9:34 پایان می یابد. ایتدا سخنان انتخاب شده ی ایشان را در زیر آورده و سپس آن را تحلیل خواهیم کرد

سخنان آقای محمدرضا خاتمی

مسئول این ناکارآمدی، به نظر من، مجموعه ی حکومت و حاکمیتی ست که در داخل کشور وجود
دارد، نه تحریم ها، نه فشارهای خارجی و نه مسایل دیگری از این قبیل ست. و هر کس مسئول این ناکارامدی باشه، که در درون حکومت هست، به نظر من، عامل اصلی براندازی جمهوری اسلامی ایران هستند اگر نخوان روش خود را حل کنن. اگر ناکارآمدی حل نشه، ... ما باید در انتظار حوادث بدتر و بدتر باشیم ... ما اصلاح طلبان جز راههای مسالمت آمیز و حتی قانونی، هر چند قانونِ بد باشه، کار دیگه ای رو صلاح نمی دونیم انجام شود. و اگر این ایستادگی و مقاومت در برابر اصلاحات در درون حکومت وجود داشته باشه، من فکر می کنم، خب، در این مسیر اصلاح طلبان هم به بن بست خود خواهند رسید ... و

اساس ناکارآمدی مساله ی تبعیض آشکار و پنهانی ست که قانونی و غیرقانونی در داخل کشور
وجود دارد و به نظر من مهمترین مساله ی تبعیض، رانت ست. حال ما رانت اقتصادی و
اطلاعاتی ... اما در مرحله (=درجه) اول، من فکر می کنم، مساله ی رانت سیاسی ست ... و
دیگری رانت قضایی ست ... دو تا نهاد در اینجا مسئول ناکارآمدی نظام می تونن تلقی بشن. اول
شورای نگهبان ست. شورای نگهبان با اتخاذ سیاستی که دارد، در حقیقت، کشور رو از بهره گیری
نیروهای کارآمد، دارای شایستگی علمی، اجرایی و کارشناسی خالی کرده است. ... دوم، نهاد
قوه قضاییه ست ... و

اما اگر این دو نهاد بخوان اصلاح بشن، به نظر من، اولین مساله این ست که در بالاترین سطوح
جکومت، بینش (= نگاه) به اداره ی کشور باید عوض شه. ... یک، نگاه به شهروند ... این دو را اگه
ما نپذیریم، شورای نگهبان و قوه ی قضاییه ی ما هم دچار تغییر نخواهند شد. شاید این تغییر ؟ در


سطوح بالاتر این دو نهاد باید صورت بگیره ... دومین مساله پذیرش شفافیت و رقابت است. ... امروز
دیدم، نمی دونم که چقدر صحیح باشد یا نباشد، که از قول یکی از نمایندگتن مجلس نقل شده بود
که یکی از نهادهای امنیتی در نامه ای که به رئیس مجلس نوشتن، نوشتند که اگر ما هم یه عیبی
داریم، اگر آشکار شود، این باعث تصغیف نظام می شود. این دید باید عوض بشود ... و

سومین مساله ای که باید تغییر بکنه، نگاه به جهان است. یک جهان رقابتی، رقابت تنگاتنگ، یا که
هر کس بهتر از فرصت استفاده بکند، به نفع آن کشور ست یا یک دنیایی که انگار همه ی دنیا
نشسته ان و کار دیگه ای ندارن، جز اینکه توطئه بکنند علیه ی ما. این هم یک دید مخربی ست که
.در کشور ما وجود داره

تحلیل متن

در مدل سه بعدی نورمن فئرکلاف، ده پرسش اصلی و چندین پرسش فرعی دیگری وجود دارد. این
پرسش ها به سه گروه واژگانی، دستوری و متنی (مرتبط به متن) تقسیم می شوند (همانجا صص 110-12. با تحلیل متن بالا، سعی می کنیم ناگفته هایی را فاش کنیم.

دستور 1: ما، ضمیر اول شخص جمع
ما باید در انتظار حوادث ... باشیم (نگ به پاراگراف 1). مرجع ضمیر ما، اصلاح طلبان و حاکمیت است. پیام این جمله به حاکمیت این است که اگر ما را به درون خود جای ندهید، هم ما و هم شما حاکمیت اصولگرا باید شواهد حوادث بدتر بدتر (یعنی جنبش های عظیم مردمی طبقات فرودست) باشیم که هم ما و هم شما را برای همیشه از صحنه ی سیاسی-اقتصادی بیرون خواهند کرد. اگر این پاراگراف و پارگراف 4 را به هم ربط بدهیم پیام دیگرش به حاکمیت این است که این نه خواست ما و شما و نه خواست کشورهای امپیرالیستی خواهد بود که تنها از ما می خواهند سر ما توی لاک خودمان باشد و مثل بن سلمان عربستان تسلیم محض آ نها باشیم ، که حسن اش این است ما تا بی نهایت می توانیم حکومت کنیم. در اینجا منظور ابدا مجاز دانستن دخالت های جمهوری اسلمی ایران در منطقه نیست، بلکه .منظور این است که از نیت های قلبی این افراد به ظاهر مهربان و خیرخواه ایران پی ببریم
در سطر 5 ، مرجع ضمیر ما، خود اصلاح طلبان است. و خطاب این جمله اول به حاکمیت است ، دوم به دیگر نیروهای حاضر و غایب ایران است. به مخاطب اول می گوید: ای حاکمیت! ما دشمن شما نیستیم. هستی ما به هستی شما و همه نیروهای امنتی و به واقع دولت موازی این دولت پیدا وابسته است. تنها خواسته ی ما این است که به ما اجازه ی شرف یابی در کنار خود بدهید تا لقمه ای هم ما از سفره ی رنگین شما ببریم. گرچه در صورت عدم همکاری شما برادران عزیز، ما هرگز دست به کاری نخواهیم زد، چرا که خود ما نیز نابود خواهیم شد؛ تنها راه نجات ما و شما را از راه مسالمت آمیز و برادرانه می دانیم. به مخاطب دوم می گوید:ای مردم، سازمان ها و احزاب غیراصلح طلب به ما بپیوندید اگر به هستی خود و سرزمین ایران فکر می کنید و غیر از آنچه که ما می گوییم نه چیزی بگویید و نه دست به عملی بزنید

اگر دقت کنیم می‌بینیم که مرجع تقریباً همه «ما» ها در متن خود اصلاح طلبان یا حاکمیت یا هر یا هم است، جز یک مورد در پاراگراف 4 که مرجع آن ایران است. می بینیم که برخلاف ادعای ظاهری آنها، مردم به ویژه مزدبگیران، گرو هها و احزاب سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در گفتمان اصلاح طلبان حکومتی نقش و جایگاهی ندارند، بویژه زمانی که در نشست های خصوصی خودشان همچون این نشست مختص حزب اتحاد ملت ایران اسلامی با یکدیگر گفتگو می کنند

دستور 2: جملات بدون نهاد/ فاعل و جملات مجهول

اگر تاکارآمدی حل نشه.... (نگ به پاراگراف 1). بی شک آقای محمدرضا خاتمی می داند که تنها مردم هستند که می توانند این نارکارآمدی را از بین ببرند، نه خود این نظام جمهوری اسلمی ایران، که اصلح طلبان حکومتی هیچ مشکلی با ولی مطلقه ی فقیه ی آن ندارند. مشکل آنها با شورای نگهبان فقط این است که ویزای ورود آ نها به صحنه سیاسی را آن طور که آنها می خواهند صادر نمی کند. به همین دلیل است که حل این ناکارآمدی را تنها به دست و لطف و محبت بی کران (تغییر نگاه) مسئولین رده بالای حاکمیت می دانند (نگ به سطر 16 )، که اثلاح طلبان برای رسیدن به پست های کلیدی کشور با کمال میل زیر برگه التزام به ولی فقیه را امضا می کنند

اگر این مقاومت در برابر اصلاحات در درون حکومت وجود داشته باشه (نگ به سطر 6). با این جمله
بدون فاعل، هم، می توان فهمید که اصلاح طلبان حکومتی می خواهند مردم، و سازمان و حزب علنی و غیرعلنی نباید کاری کنند و باید همه منتظر بمانند تا خود حاکمیت به این نتیجه برسد که باید تغییراتی قطره چکانی زا آن هم تنها برای طبقات مرفه و خواهان همین حکومت دینی نئولیبرال هم چون چپ های بریده ی درون و بیرون ایران با کسانی امثال رفسنجانی، خاتمی و روحانی مهیا سازد، آن هم تغییر تنها در سه یعد/ نگاه ی مورد نظر آقای محمدرضا خاتمی یا بهتر است بگوییم مورد نظر تنها اصلح طلبان حکومتی انجام شود . نکته ی دیگر در این جمله های بی نهاد این است که مقاومت در برابر اصلاحات مورد نظر اصلح طلبان حکومتی بشکند، نه هیچ چیز دیگر و نه از سوی هیچ کس و سازمان و حزب دیگر، بلکه به دست خود حاکمیت. وجود جملات عدیده ی بی فاعل یا جملاتی با فعل های ربطی و ناگذرا، خود حاکی از بی عملی اصلح طلبان در تمام عمر
تاریحی شان و منع مردم و طرفداران خود به اقدام در برابر این ناکارآمدی حاکمیت بوده است

اگر این دو نهاد (یعنی شورای نگهبان و قوه ی قضاییه) بخوان اصلاح بشن و نگاه به اداره ی کشور باید عوض شه و یک، نگاه به شهروند. این را اگر ما (یعنی اصلح طلبان و حاکمیت) نپذیریم، شورای نگهبان و قوه ی قضاییه ما هم دچار تغییر نخواهند شده (نگ به پاراگراف 3). در جمله ی شرطی بالا و جمله ی بعد از آن، سه فعل مجهول به کار رفته است. در این جملات هم، او تغییر و اصلاح را به دست خود حاکمیت می داند، نه خودشان یا مردم. اگرچه می دانیم فاعل مورد نظر آقای خاتمی در جملات بالا خود حاکمیت است، بیاییم با انتخاب یک نهاد فرضی مثل مردم و گذاشتن کلمه ی تغییر به جای اصلاح، جمله ی فوق را به شکل معلوم در آوریم تا ببینیم چه تغییری در آن رخ می دهد و نیز بدانیم چرا این همه اصلاح طلبان و خود حاکمیت از کلمه ی تغییر و مردم هراسی باورنکردنی دارند.

جمله به شکل زیر تفییر خواهد کرد

اگر مردم می خواهند شورای نگهبان و قوه ی قضاییه را تغییر دهند، باید بالاترین سطوح حکومت را
در اداره ی کشور عوض کنند... اگر این دو را مردم بپذیرند، شورای نگهبان و قوه ی قضاییه خودشان
.را هم دچار تغییر خواهند کرد

حال می توان درک کرد، چرا سیاست مدارن اصلاح طلب حکومتی ایران از افعال معلوم یا فعال به
جای مجهول یا منفعل استفاده نمی کنند. اگر آقای محمدرضا خاتمی در ابتدای سحن اش، فاعل
جملات را مردم قرار می داد، احتمالا الان باید در زندان می بود. آیا اصلاح طلبان حکومتی افراد
ترسویی هستند؟ به باور من این گونه نیست، چرا که گفتمان آنها نشان از طبقه ی اجتماعی و
عمق اندیشه های ضد طبقه ی مزدبگیر است. آنها در تمام این سالها تنها و تنها در حال چانه زنی
با حاکمیت هستند تا بلکه بدون در خطر انداختن موقعییت اجتماعی خود و حاکمیت بتوانند بدون درد
سر به حیات شان ادامه بدهند و در صورت رسیدن به قدرت دوباره، همچون رهبر معنوی شان، آقای
محمد خاتمی به همان سیاست اقتصاد نئولیبرالی خانمان برانداز شان هم عمر کلاغی این جکومت
را دوام بیشتر ببخشند و هم اینکه نیازهای سیاسی و اقتصادی طبقه ی خود را مرتفع سازند

پیام آشکار و بسیار مهم دیگر به کارگیری این همه جملات با افعال ربطی، ناگذرا و مجهول به مردم و
بویژه طبقات مزدبگیر و همه زحمتکشان ایران این است که صلح و بقای ایران (که منظور اصلی
آنها بقای خود حاکمیت است) در گرو بی عملی است، نه اعتراضات، اعتصابات کارگری و جنبش های سلب مالکیت شدگان در برابر این رژیم سرتاپا فاسد و جنایتکار. آ نها می خواهند مردم تا بی نهایت منتظر باشند تا حاکمیت، خود، به این نتیجه برسد که باید برای بقای خود هم که شده اندکی نگاه خود را به دو نهاد شورای نگهبان و قوه ی قضاییه اصلاح کند، نه که تغییر دهد.

                                                                   2

در این بخش سعی می‌کنیم با پاسخ به چند پرسش مرتبط به واژگان به کار رفته در سخنان آقای محمدرضا خاتمی در نشست حزب اتحاد ملت ایران اسلامی نقد بخش اول را ادامه دهیم و سپس با پرداختن به مرحله ی سوم مدل سه بعدی فئرکلاف این بخش دوم و پایانی از تحلیل نقادانه گفتمان را به پایان می بریم

واژگان 1: تضاد ایدئولوژیکی واژگان؟

برای پاسخ به این پرسش، به یکی دو تا نمونه از بین تعداد زیادی از جملات به کار رفته در گفتار :آقای خاتمی در ذیل اکتفا می‌کنم.
هر کس مسئول این ناکارآمدی باشه، که در دورن حکومت هستند، به نظر من، عامل اصلی براندازی جمهوری اسلامی این‌ها هستند اگر نخوان روش خود را تغییر دهند

از سطح متن که نگاه کنیم گویی کشمکشی بین اصلاح طلبان و حاکمیت وجود دارد، ولی در عمق متن این تضاد جندان که تصور می‌شود نه تنها شدید نیست بلکه بسیار اندک و جزیی است، چرا که آقای خاتمی و یاران اصلاح طلب حکومتی او تنها چیزی که از حاکمیت طلب دارند، تغییر سه نگاه از سوی شورای نگهبان و قوه ی قضاییه ی ایران است که به دستور حاکمیت باید به این دو نهاد ابلاغ شود: نگاه به مردم ایران به عنوان شهروند، شفافیت و رقابت (نگ به پاراگراف 3) و نگاه جدید به جهان (نگ به پاراگراف 4)، که باید رقابتی باشد نه تقابلی. سطح متن به ما می‌گوید که خوب است جناح اطلاح طلب خواهان این تغییر نگاه شورای نگهبان و قوی قضاییه است. ولی اگر دقیق به عمق متن نگاه کنیم می‌بینیم که این خواسته آن‌ها از حاکمیت برای تغییر دادن نگاه این دو نهاد تنها برای خود این جریان سیاسی ایران است، نه برای سازمان ها و احزاب کم و بیش علنی مانند ملی مذهبی‌ها (البته این را مطمئن نیستم) و غیر علنی درون و بیرون ایران. یعنی چانه زنی آن‌ها تنها برای گرفتن مجوز حضور هر چه بیشتر خودشان در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور است و نیز برای مرتفع ساختن خواسته‌های طبقه ی نیمه مرفه و مرفه ی جامعه ایران که تنها بخش بسیار اندکی از مردم ایران را شکل می دهند، نه برای طبقه های مزدبگیر و زحمتکشانی مانند تمامی کارگران، معلمان، پرستاران و … . به همین دلیل است که شما هرگز نمی شنوید این جناح های اصلاح طلب و اعتدال گرا سخنی از این طبقه عظیم ایران بزنند و هرگز خواهان آزادی کارگران و معلمان و غیره ی زندانی نمی شوند

اساس ناکارآمدی مساله ی تبعیض آشکار ست که قانونی و غیرقانونی در داخل کشور وجود دارد و به نظر من مهمترین تبعیض؛ رانت است. حال ما رانت اقتصادی، اطلاعاتی … اما در مرحله اول، من فکر می کنم، مساله رانت سیاسی است ...و دیگری رانت قضایی.

در جملات بالا، تضاد و کشنکش به ظاهر ایدئولوژیک بین اصلاح طلبان و حاکمیت، از کمترین درجه اهمیت برخوردار است، چرا که وقتی ایشان رانت سیاسی را در درحه اول اهمیت قرار می‌دهد این به آن معنی است که ایشان و یارانش سنگ خود و طبقه ی خود را به سینه می زنند، نه جناح های پیاده (=حذف) شده از «قطار انقلاب» که به هیچ وجه جایگاهی در رقابت‌های سیاسی ایران نداشته و ندارند. زمانی که از کم لطفی های قوه ی قضاییه می کند، باز هم مرادشان به افرادی مانند رهبر معنوی خودشان آقای محمد خاتمی است، نه زندانیان مخالف جمهوری اسلامی ایران که در زندان های آشکار و پنهان انواع سازمان های حفافظت و اطلاعاتی که وظیفه ی اصلی شان قلع و فمع نیروهای دمکرات و مدافع طبقه های محروم جامعه است

آقای محمدرضا خاتمی حتی یک بار اسمی از ولی فقیه نمی‌برد و تنها به عباراتی مانند حاکمیت و بالاترین سطوح حکومت اکتفا می کند. چرا که اگر زاویه ی اندکی هم که با ولی فقیه دارند، تنها این است که «رهبر معظم» همه ی خواسته‌های عجزگونه ی آن‌ها را برآورده نمی‌کند و از شورای نگهبان نمی‌خواهد که هریک از افراد اصلاح طلب حکومتی را از صافی ای با روزنه های درشت تر «نظارت استصوابی» اش عبور دهد، وگرنه همه آن‌ها همچون تمام انتخابات با کمال افتخار زیر برگه التزام به ولایت مطلقه ی فقیه مهر تأیید بزنند. پس مشکل آن‌ها با حاکمیت ایدئولوژیکی نیست، در اتخاذ سیاست‌های اقتصادی کارگر-محور نیست هیچ، بلکه مانند سابق همچنان با کمال وقاحت حاضرند سیاست‌های نئولیبرال صندوق بین‌المللی پول و بانک های جهانی مستقر در ایالت متحده ی آمریکا را مو به مو به اجرا در بیاورند، که از بلافاصله پس از جنگ ایران و عراق از سوی آقای رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی در حال اجرا بوده است که در سالهای اخیر با شدت سرسام آور و چهارنعل می تازد تا تتمه های خون مزدبگیران را با خرطوم های فیل گونه شان بمکند
   
وقتی آقای محمدرضا خاتمی ناکارآمدی حاکمیت را در نگاه به شهروندان ایرانی، شفافیت و رقابت نادرست می داند، نه تحریم ها و فشارهای خارجی (نگ به پاراگراف 1)، وقتی خواستار شرکت ایران در رقابت‌های جهانی حرف می زند، اختلاف ایدئولوژیک نیست، بلکه به معنی واقعی کلمه پذیرش سیاست‌های امپراتوری جدید نئولیبرال جهان و عجز و التماس خودشان به حاکمیت برای صدور مجوز وزود به سپهر سیاسی ایران است، در حالی که نمی دانند، حاکمیت همچون ارباب امپریالیستش آمریکا تا آنها را تسلیم محض خود نکند، تا آن‌ها را به اعماق لجن سیاست نکشاند و تا تحت سلطه ی مطلق خود درنیاورد، به آن‌ها اجازه ورود به پست های مهم کشوری نخواهد داد

واژگان 2: تکرار واژگان

گروه واژگانی «اصلاح، اصلاحات و اصلاح طلبان» روی هم حدود 5 بار و گروه واژگانی «نظام، حکومت، حاکمیت، و نظام جمهوری اسلامی» روی هم 7 بار در متن تکرار شده اند. در مقابل هرگز از واژه‌ای به نام مردم نام برده نشده است، که این خود دلیلی محکم برای بی‌ارزش بودن مردم در خلوت و نشست های خودمانی این اصلاح طلبان حکومتی است، در حالی که وقتی پشت تریبون عمومی قرار می گیرند، عبارات زیبا و عامه پسند آنها مانند حکومت مردم سالار، مردم سالاری، مردم سالاری دینی گوش فلک را کر می کند.

در دو جمله ی بسیار کوتاه در پاراگراف 2، واژه ی «رانت» چهار بار تکرار و یک بار هم به قرینه لقظی خدف شده است. این تکرار می‌تواند نشان تاکیدی باشد تا گوینده بخواهد یک) توجه شنودگانش را به خود و اهمیت این واژه جلب کند و دو) به آن‌ها القاء کند که مشکل اساسی ناکارآمدی در رانت است، آن هم رانت سیاسی نه رانت های دیگر

واژگان 3: عبارت های نیکواژه ای؟

الف) حوادث بدتر و بدتر (نگ به پاراگراف 1)، که منظور گوینده از حوادث، جنبش های رعدگونه ی سلب مالکیت شدگان دی ماه 96 است که «اگر ناکارآمدی حل نشه (نگ به پاراگراف 1)»، موج‌های بسیار سهمگین تر از راه می‌رسد و هر دو جناح رقیب را به قهر دریا فرو می برد. دو بار تکرار صفت «بدتر» نشان از ترس دو چندان خود اصلاح طلبان جکومتی از جنبش های شبیه دی ماه 96 است، آن حادثه ی «بدتر بدتر»، پس از بیست سال بی‌عملی اصلاح طلبان، با نیش اولش بر رگ گردن فریب دهندگان خود زهری کارساز وارد خون جمهوری اسلامی کرد، که چون ماری زخمی به دور خود می پیچد

راه‌های مسالمت آمیز (نگ به پاراگراف 1)، عبارتی که به خوبی ذات درونی گوینده و یارانش را برملا می کند، چرا که، به جای واژه مسالمت آمیز، شهامت استفاده از واژگان اعتراضات، تظاهرات و جنیش و انقلاب را نه دارند و نه با آن هیچ الفتی دارند. آن‌ها در تمام این سالها خواسته یا ناخواسته همچون فرد معتاد به ماده مخدر هستند که تنها به آن (یعنی به تسلیم و اطاعت محض) خوگرفته اند. آن‌ها به این واژگان به قول خودشان سوریه ای ساز هراسی باورنکردنی دارند، چرا که «کشور را نابود می کند»، حال آن که نه ایران را بلکه خود همان حاکمیتی را نابود می‌کند که او و یاران مردمفریب اش در انتظار لقمه‌ای لذیذ از دستان مبارک ولی فقیه ی دردانه شان دست گدایی دراز کرده اند. آن‌ها در طی تمام این سالها تنها واژه ی قانون برزبان آورده اند، و تسلیم در برابر قانون (حتی اگر قانون بد باشه، نگ به پاراگراف 2) و کرنش در برابر ولی فقیه را مدام به مردم و خود یادآور می شوند، و هر آنچه در قانون اساسی ما نیامده باشد (حتی اگر در همه کشورهای دیگر دنیا آن امور قانونی باشند)، از نگاه اصلاح طلبان حکومتی صلاح نیست (نگ به پاراگراف 1)
   
مهمترین عبارت نیکواژه ای که در این متن به کار رفته است، عباراتی مانند اساس ناکارآمدی یا مسولیت ناکارآمدی است، که گوینده آن را جایگزین عبارتی مانند اساس فجایع اسفناک، مستولیت فجایع اسفناک کرده است تا از تندی فجایع اسفناک اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی حاصله از سیاست‌های ضدبشری نئولیبرال رژیم قرون وسطایی بکاهد و نیز به شنودنگانش بیاموزد برای کسب حقوق سیاسی خود باید از به کارگیری واژگان تند پرهیز کرد

جهان رقابتی و رقابت تنگاتنگ (نگ به پاراگراف 4) دو تادیگر از عبارات نیکواژه ای در متن هستند که اشاره مستقیم آقای محمدرضا خاتمی و دوستانش به یکی از سه اصول بنیادین نئولیبرالیسم است، یعنی رقابت. ولی رقابت بین چه کسانی و در چه شرایطی؟ رقابت بین فقرا و ثروتمندان، رقابت بین مزدبگیران و کارفرمایان، رقابت بین دانش اموزان مدارس روستایی و کپرنشین و گرانترین مدارس غیرانتفاغی و خصوصی اینجا و آنجای ایران که رهبر نئولیبرال نحستین شما جناب رفسنجانی در ایران آغاز و برادر اطلاح طلب تو با آن شعارهای دهن پرکن سیاسی و فرهنگی ادامه داده است و حال امید سال 1400 شمسی شما جناب آقای روحانی، که با کمال وقاحت هر روز در بوق و کرنا می‌کند که همان سیاست نئولیبرال را با گفتمان فریبکارانه و شیادانه اش این گونه به خورد مردم بی‌خبر می دهد: «بابا، اقتصاد نه کار دولت است، نه شما (= برادران عزیز نظامی). اقتصاد را بیاییم بسپاریم ش به دست مردم؟

کدام مردم؟ کدام مردم را وارد «رقابت تنگاتنگ (نگ به پاراگراف 4)» در خرید یا راه اندازی کارخانجات و شرکت ها و مدارس خصوصی داخلی می‌کنید که میلیون‌ها نفرشان زیر خط مطلق فقر به سر می برند؟ آیا، منظور گوینده از رقابت تنگاتنگ جز رقابت بین خود ثروتمندان برای استثمار هر چه بیشر حقوق سلب مالکیت شدگان است؟ و ایران را وارد کدام رقابت تنگاتنگ در بازار آزاد جهانی می‌خواهید بکنید که باید با غول‌های صنعتی دنیا بجنگد؟ آیا نام این را می‌توان رقابت گذاشت؟ نخیر،منظورتان از رقابت تنگاتنگ گسبل داشتن ابرثرتمندان خارجی به درون ایران است تا بردگی دیگری را گسترش دهید نه تولیدات داخلی را. چه کسی را می‌خواهید فریب دهید و تا به کی؟ مردم در دی ماه پاسخ به سوالات بالا را با صدای بلند به شما گفته اند. پس دیگر نه سعی کنید ما (مردم) را بفریبید، نه خود (اصلاح طلبان جکومتی و حاکمیت) را به خواب بزنید. دو راه در پیش دارید: با برده محض ولی فقیه شوید یا به صف مردم بپیوندید

رانت اقتصادی و رانت اطلاعاتی دو عبارت نیکواژه ای دیگری هستند که به ترتیب جایگزین فساد اقتصادی و سانسور و محرومیت از گردش آزاد اطلاعات است، که گوینده می‌خواهد هم از تندی این مفاهیم ناخوشایند خود و حاکمیت بکاهد، هم شاید خواسته واژه‌ای لاتین را بر زبان بیاورد تا فضل و دانش خود را به رخ شنوندگانش بکشد. وقتی گوینده بر رانت سیاسی انگشت می گذارد، منظور گرفتن ویزا از حاکمیت برای پرواز دوباره بر فراز قدرت وسوسه انگیز سیاسی و اقتصادی خودشان است، نه صدور مجوز فعالیت‌های آزاد صنفی سندیکاهای کارگری غیردولتی و نه صدور مجوز فعالیت آزاد همه ی سازمان ها و احزاب برای فعالیت های آزاد سیاسی در ایران. آقای خاتمی! شما نمی‌توانید بدون از بین بردن رانت اقتصادی، از تأثیر مخرب رانت های سیاسی و اصلاعات بکاهید، جرا که این سه از هم جدایی ناپذیرند که از بین بردن شان نیازمند یک حکومت دمکراتیک است نه مردم سالاری دینی که شما مبلغ آن هستید

از آنجایی که تحلیل نقادانه سه مرحله توصیف و تفسیر و تشریح گفتمان بسیار حجیم خواهد شد، متأسفانه نمی‌توان در اینجا به همه ی سوالات در مدل سه بعدی فئرکلاف پاسخ داد و به ناچار باید در اینجا به تحلیل مختصر پایانی و نتیجه‌گیری بپردازیم.

مرحله پایانی و نتیجه‌گیری

برای درک مضمون پنهان در گفت و گوی آقای مجمدرضا خاتمی، خوب است بدانیم این متن یا گفتمان (=محصول) برای چه کسی (=مصرف کنننده) و از سوی چه کسی (=تولیدکننده) و به چه منظوری تولید شده است. با توجه به تحلیل مراحل اول و دوم مدل سه بعدی فئرکلاف که تا به حال انجام دادیم، کاملاً آشکار است که ایشان نماینده ای از کل جناح اصلاح طلب جکومتی (=تولید کننده) است. بنا بر این محاطب اول سخنان ایشان یعنی مصرف کننده ی اول محصول (= سازشکاری) این تولیدگر سازشکار (=اصلاح طلبان حکومتی) نه تنها افراد حاضر در نشست حزب اتحاد ایران اسلامی و اعضا و طرفداران اصلاح طلبان جکومتی است، بلکه حاکمیت (=کارشناس کنترل کیفی محصولات) است که به آن‌ها اجازه ورود به پست های کلیدی ایران نمی دهد. مصرف کننده یا مخاطب دوم ایشان همه افراد دو طبقه متوسط و مرفه ی کل جامعه است که تا به امروز به دلیل ترس از به خطر افتادن منافع طبقاتی شان حواهان تغییر به غیر از راه‌های مسالمت آمیز نبوده‌اند و یا نیستند. لازم به توضیح است که بسیاری از افراد طبثه متوسط دیروز به طبقه فرودست تر امروز نقل مکان کرده‌اند
پرسش مهم این است که مخاطبین دوم ایشان چند در صد از کل جامعه را شکل می دهند. با توجه به شرایط اسفناک فساد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قضایی، زیست محیطی ...، اعتراضات و اعتصابات در حال گسترش کارگران و بازنشستگان و مبارزات شجاعانه مدنی زنان مخالف حجاب اجباری و غیره، بی‌شک پاسخ شما چندان دلخوش کننده (نهایتاً 20%) نباید باشد. بنابراین همان‌طور که خود آقای محمدرضا خاتمی در این نشست اذعان کرده است، آن‌ها به بن‌بست رسیده اند، که البته ایشان می گوید، «اگر این نارکارآمدی حل نشود، اصلاح طلبان به بن‌بست خواهند رسید»، ولی از آن جایی که حاکمیت تا به امروز اثبات کرده است که فصد از بین بردن این «ناکارآمدی ها» و دادن مجوز ورود مجدد به اصلاح طلبان را ندارد، می‌توان به اطمینان گفت که حیات سیاسی اصلاح طلبان به پایان رسید یا نزدیک به پایان است

اینکه چرا اصلاح طلبان و اعتدالیون حتی به قیمت حذف کامل خود در سپهر سیاسی ایران راهی جز راه‌های مسالمت آمیز نمی شناسند، سوالی کلیدی است که پاسخ به آن در اینجا ضروری است. پاسخ این سوال را باید در تضاد منافع همه طبقات ایران دید. راه‌های غیرمسالمت آمیز مانند تظاهرات و اعتصابات سراسری کارگران کارحانجات و شرکت های بزرگ که نبض اقتصاد کشور را در دست دارند، نه تنها به طور جد با منافع سیاسی و افتصادی و طبقاتی تمامی جناح های اصولگرا، اعتدال گرا و اصلاح طلب حکومتی در تضاد آشکار قرار دارد و آن را به طور جد به خطر می‌اندازد، بلکه آن‌ها را برای همیشه به زباله دان تاریح هم پرتاب خواهد کرد. از این روست که مزدبگیران و سلب-مالکیت شدگان هرگز مخاطب آنان نبوده و در گفتمان این سه جناح در قدرت نه دیده شده و نه دیده خواهند شد. چرا که مناقع طبقاتی مزدبگیران در تضاد آشکار با منافع این سه جناح و همه افراد و خانواده‌های منتفع و ثروتمند شده از سیاست اقتصادی نئولیبرال سی سال گذشته قرار دارد. و از این روست که تنها راه حل خویش را چانه زنی از بالا می‌دانند و باوری به فشار از محرومان و گرسنگان به بالایی ها را ندارند. به همین دلیل است، در چالش با حاکمیت پنهان و آشکار، هرگز خاتمی در آن زمان و روحانی در این زمان خواستار حمایت رأی دهندکان خود نبوده و هرگز آن‌ها را به رخ حاکمیت نه کشیدند و نه خواهند کشید،.پس زمانی به سوی طبقات زیرین جامعه دست گدایی دراز می‌کنند که می‌خواهند از طریق انتخابات کذایی شان به دو هدف اصلی خویشتن خود دست یابند: رسیدن به قدرت در حاکمیت و به نمایش گذاشتن حمایت مردمی به جهانیان تا به خود هم در درون ایران مشروعیت سرکوب، دزدی و چپاول ببخشند و هم در بیرون ایران به مشروعیت های بین‌المللی دست یابند

با توجه به شعارها و خواست های مردم در جنبش دی ماه و ناامیدی و دل کندن اکثریت مردم از جناح های حاکمیت اصولگرا (چه معتدل و چه تندرو)، اعتدال گرایان و اطلاح طلبان حکومتی و بن‌بست هر سه جناح در سپهر سیاست و اقتصاد ایران، می‌توان به این نتیجه رسید که الان مناسب‌ترین زمان ممکن برای اتحاد همه نیروهای دمکراتیک درون و بیرون ایران است تا همچون رعدی نابودگر بر سر این رژیم فرود آیند و، با کنار گذاشتن تمامی اختلافات جزیی و به یک هدف اصلی مشترک یعنی نابودی کامل حکومت فقهی و دینی، به نجات جان میلیونها ایرانی تشنه آزادی و عدالت اجتماعی بشتابند.
ناامید نشویم

----------------------------
1. critical discourse analysis
2. Fairclough, N., 1989. Language and Power. Longman, London
3.فیلم سخنرانی محمدرضا خاتمی، برادر محمد خاتمی، رییس جمهوری سابق ایران www.youtube.com