پرسشی از آزادگان: مرز نادانی کجاست؟


مردو آناهید


• تا زمانی که مسلمانان نتوانند اسلام را نقد کنند و به نقد دیگران گوش بسپارند، نه توانایی دارند که مفهوم آزادی را درک و نه شایستگی دارند که در آزادی زندگی کنند. جهان‌بینی آزادی در هر کس به آزاداندیشی و بینش آزاد همان کس بستگی دارد. انسان یا آزادانه می‌اندیشد یا پیرو عقیده‌ای است یعنی یا آزاد است یا بسته شده به عقیده‌ای ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ اسفند ۱٣٨۴ -  ۲۱ فوريه ۲۰۰۶


در اين نوشتار واژه‌ی "نادان" نماد کسی است که قانون‌های مدنی او را پاسخگوی کردارش نمی دانند. يعنی اگر کرداري، که مدنيت کشورها آنرا جرم شناخته است، از سوی نادانی برخيزد، دادگاه آن کردار را جرم به ويژه نادان را در خور مجازات نمي‌داند. بسان بازده‌ی کردار جانوران درنده، بيماران رواني، کودکان و فرمانبرداری سربازان در هنگام جنگ که سزاوار بررسی و ارزشيابی است ولی در خور بازخواست از کننده‌ی کار نيست. چون کننده‌ی کار در انجام اين کردار نادان بوده يا توان دانستن را نداشته است. اکنون بر اين اساس پرسش‌هايی را مرور مي‌کنيم.
آيا نمي‌توان کسانی را که، به اميد عيش و عشرت در جنت، با انفجار پيکر خود، بسيار مردمی را به کام مرگ روانه مي‌کنند فريب‌خوردگان نادان بشمار آورد؟
با اينکه حکومت اسلامی از اين کردار ننگين پشتيبانی مي‌کند ولی روشنفکران ايران، حتا آنان که خود هم مسلمان هستند، اين کار را از نادانی مي‌دانند. درست است که برآيند اين کردار گسترش ترس و ننگ انسانيت است ولی ماهيت قانوني‌ی کردار اين کنندگان در خور ارزشيابی نيست. چون آنها از اوامر الله اطاعت کرده‌اند، بکشيد کافران را در راه الله تا به باغهايی برسيد که شير و عسل در جوي‌های آن روان است. پس از مرگ کنندگان اين کشتارها، از سوی الله، با حوريان مردخواه پاداش داده مي‌شوند. برای انجام اين کار مجاهدين اسلام تنها کارکرد يک ابزار را دارند نه يک انسان باخرد را.
آيا کسانی که به مکه مي‌روند همين انگيزه و همين خواسته را ندارند؟
درست است که آنها گوسپند‌ها را مي‌کشند و نمي‌خواهند که جان خود را از دست بدهند ولی برای همان وعده از دارايی خود بخشش مي‌کنند نه از جان خود. با اينکه بازده کردار آنها تنها برای عربها سودآور و برای گوسپندان زيان‌بخش است ولی ماهيت اين کرادار از نابخردی است. آيا نمي‌توان گفت که حاجيان هم فريب‌خودگان نادانی هستند؟ چون در عقيده‌ی آنها آزادی نيست که به بازده‌ی کار خود فکر کنند،  کردار آنها پيروی کورکورانه‌ای است که از عقيده‌ی آنها به اسلام برمي‌خيزد پس در خور ارزشيابی در قانون نيست.
(البته بخشی از حاجيان هم سودجويان فريب‌کار هستند که کردار آنها مورد بررسی در اين نوشتار نيست).
اگر اندکی براين روند با خود انديشه کنيم برای ما اين پرسش پيدا مي‌شود: آيا کسانی که گرفتار عقيده‌ی خود هستند، مهار خود را در دست ملايان سپرده‌اند، در اجرای اوامر عقيده‌ی خود دانا يا نادان به شمار مي‌آيند؟
بسان آنان که به امر يک ملا به خيابان يا مسجد مي‌ريزند، به هستی و جان دگرانديشان يورش مي‌برند، سفارتخانه‌های کشورهای بيگانه را به آتش مي‌بندند، آزادی ديگران را نابود مي‌کنند و ترس را در جهان مي‌گسترانند. البته در اينجا سخن از مزدوران و گماشتگان حکومت اسلامی نيست تنها سخن از کردار‌هايی است که براساس ايمان و وظيفه‌های شرعی يعنی سخن از امر به معروف و نهی از منکر است. انديشمندان و بيشتر روشنفکران ايران هم اينگونه کردارها را از دانايی نمي‌دانند و آنها را ناآگاه مي‌نامند ولی بر اين پيروان درهای آگاهی بسته نبوده است. بينش اين کسان از آلودگی ايمان، تاريک است و آنها از نادانی، توانايی فهم آگاهی را ندارند.
تا کنون هم کمتر قانونی پيروانی که در ‌جمع ديگران را به خاک و خون کشيده‌اند مجازات کرده است. هر چند که اين پيروان با تبهکاري‌ی خود انسانيت را به چليپا کشيده‌اند، چون کنندگان اين کارها نادان به شمار مي‌آيند اين است که نمي‌توان بر کردار نادان داوری کرد. براين انديشه هم دادگاه‌های جهانی مردم آلمان را، که در پيروی از هيتلر بر يهوديان ستم وارد آورده بودند، بي‌گناه مي‌شناسند.
نادان را مي‌توان دانايی بخشيد (مانند آموزش کودکان)، مداوا کرد (مانند پرستاری از بيماران رواني)، از شهروندان دور ساخت (مانند دادن جايگاه زندگی به جانوران درنده)، پيوند آنها را با مردم پاره کرد (مانند برچيدن گروه‌های مردم ستيز) و شايد مي‌توان آنها را به بند کشيد (مانند رفتاری که کشورهای آزاد با جهادگران دارند) ولی نمي‌توان نادان را برای کرداری که به نادانی انجام داده است مجازات کرد يا پاداش بخشيد.
سعدی بهتر داوری کرده است:
گرچه تير از کمان همی گذرد                                  از کماندار بيند اهل خرد
پس از اين همه، اشاره به شاخ و برگ، به هسته‌ی پرسش خود مي‍‌رسم. پرسش من از دانايانی که سدها سال از سعدی پيرتر هستند و مي‌توانند با انديشه‌ی روشن سخن بگويند اين است: اگر کسی کاری را از نادان کرده باشد، برای خردمند، حق کننده‌ی کار در خور ارزشيابی نيست. پس چگونه مي‌توانند کشوردارانی که از سوی پيروان مذهبی انتخاب شده‌اند حقانيت داشته باشند؟
پيروان به چيزی که نمي‌دانند ايمان دارند و در اجرای اوامر ايمان نادان به شمار مي‌آيند. کسانی که از نادانی به امر امامی به کشتار دگرانديشان دست مي‌برند، دست‌آورهای گذشتگان را نابود مي‌کنند، برای مردگان هزار ساله به خودآزاری مي‌پردازند، شيطان را سنگسار مي‌کنند، مردمان را در ترس ميخکوب مي‌کنند آنها برای انجام وظيفه‌ی شرعی هم کسانی را انتخاب يا بر کنار مي‌کنند آنها بر کردار و بازده‌ی کردار خود آگاهی ندارند. چنين انتخاباتي، که از سوی مسلمانان به نمايش گذاشته مي‌شود، شايد از سوی دين‌فروشان مشروعيت داشته باشد ولی هيچگاه حقانيت ندارد. الله به خليفه خود مشروعيت مي‌دهد که حکومت کند ولی سامانی حقانيت دارد که به راستی و درستی از راه خرد مردم پا گرفته است نه اينکه الله پيش‌نويس کرده باشد. سپردن سامان مدنيت به دست شريعت همانست که  دزدانی را به پاسداری گنجی بگمارند.
چگونه يک روشن‌انديش مي‌تواند بيعت کردن مسلمانان را، که به تقليد و برای فريب جهانيان انجام مي‌شود، انتخابات بداند و به ستمکاری و خشم واليان الله حقانيت ببخشد. رای دادن به غلامان حسين يا به عسکر امام مهدی چه ارزشی دارد؟ آيا حسين يا مهدی پديده‌ای روشن است که بتواند در انديشه‌ی خردمندی راه پيدا کند؟
اگر هم کسی به اين مردگان عقيده دارد پس انتخاب نوکران آنها هم از عقيده‌ی او به اسلام بر مي‌خيزد نه از خرد انسان. پس نمي‌توان به کردار نادان حقانيت داد.
اينکه چند سد ميليون کسان به ديدن سنگي، ساخته‌اي، انسانی يا جانوری مي‌روند و آن پديده را مقدس مي‌شمارند يا به کارهايی دور از خرد انسان دست مي‌زنند، نشانی از حقانيت آن سنگ، آن ساخته، آن انسان يا آن جانور نيست بلکه اين کارها نشان فريب‌خوردگي، پسماندگی و نابخردی آن کسان هستند. اگر انبوهی از مردم که کاتوليک هستند پاپ را ستايش مي‌کنند نشان پسماندگی فرهنگی کاتوليک‌های جهان است نه نشان برتری پاپ يا ويژگی چوبدستی او.
برخی از روشنفکران از شمار کسانی سخن مي‌گويند که با حاکمی يا حکومتی بيعت کرده‌اند و اجرای اين وظيفه‌ی شرعی را انتخابات نام گذاشته‌اند. بسان مسلمانان ايران يا فلسطين که، نگرش آنها با عقيده‌ی جهادگری آلوده است، فريضه‌ی شرعی خود را بجای مي‌آورند. اين روشنفکران کمتر از پسماندگی فرهنگی مسلمانان سخنی به ميان مي‌آورند گويی گوسفندان، از عشق به کباب شدن، با پای خود به کشتارگاه مي‌روند. شمار مسلمانان با ايمان در يک انتخابات اسلامی در سد آلودگی انديشه‌ی آنها را نشان مي‌دهد نه درستی عقيده‌ی آنها را.
مردمی که از شنيدن يک شوخی که در آن چهره خشمگين آنها را نگاشته شده است آزادی کشورها را سرکوب مي‌کنند، کشته مي‌شوند و مي‌کشند، پس در ميان اين انديشه سوزان چگونه يک آزاديخواه مي‌تواند دهان باز کند و از انديشه‌ی روشن سخن بگويد. برای آن مردم، آزادی يعنی آزادی الله و آزادی خليفه‌های الله است، يا بايد همه‌ی انسانها به "لا اله الا الله" ايمان بياورند يا با شمشير مجاهدين او روبرو خواهند شد. در جاييکه کسی حق انتقاد از عقيده‌ی حاکم را ندارد انتحاب کردن يا انتخاب شدن مسلمانان مفهومی ندارد. حتا در کشورهای آزاد انتخاب کردن، مسلمانی از سوی مسلمانان، بی ارزش است چون هر کرداری که به نادانی از کسی سربزند درخور ارزيابی نيست. کسانيکه مي‌پندارند در هند انتخابات آزاد است آنها تفاوت "در تاريکی از گمراهان پيروی کردن" را با "در روشن‌نگری رهروی و راه را آزمودن" نمي‌شناسند. دستکم برای من روشن نيست، اين کسان که اينگونه دنباله روی را " آزادي" مي‌پندارند، چرا دم از آزادی و آزاديخواهی مي‌زنند؟
تا زمانی که مسلمانان نتوانند اسلام را نقد کنند و به نقد ديگران گوش بسپارند، نه توانايی دارند که مفهوم آزادی را درک و نه شايستگی دارند که در آزادی زندگی کنند. جهان‌بينی آزادی در هر کس به آزادانديشی و بينش آزاد همان کس بستگی دارد. انسان يا آزادانه مي‌انديشد يا پيرو عقيده‌ای است يعنی يا آزاد است يا بسته شده به عقيده‌اي.
چه بسا کسانی در زندان‌های حکومت اسلامي، که به زنجير بسته شده‌اند، آزادند چون انديشه‌ی آنها را نمي‌تواند زندانی کرد. چه بسياری کسان، که در حکومت اسلامی حکمرانی مي‌کنند، برده و گرفتار عقيده‌ی اسلام خود هستند.
آزادانديشی و دانايی مرز و کرانه‌ای ندارند ولی ای دانايان ايرانی بفرماييد مرز نادانی کجاست؟
آيا باور نداريد که سفره ابوالفضل دادن، درخواست از امام زمان، خودآزاری برای مردگان هزارساله و... خرافات و نادانی است؟ اگر باور داريد، پس چرا فراموش مي‌کنيد که همين مردم با همين اساس و معيار سرکرده‌ی حکومت اسلامی يا مجاهدين حماس را انتخاب مي‌کنند، پس چرا در نقد کردن پسماندگی فرهنگی اين مسلمانان کوتاهی مي‌کنيد؟
اگر شناختن مرز نادانی تا اين اندازه دشوار است، که دانايان از شعبده‌بازی نادان پروران فريب مي‌خورند، پس بايد هر روشن‌انديشی معيار‌های سنجش ارزش‌های فرهنگی را، که ساختار بينش او شده‌اند، بازنگری و بازسازی کند.
 
 مردو آناهيد
 
دريافت بازتاب از ديدگاه خوانند گان:                                     MarduAnahid@yahoo.de