سیاهی لشگر، یا راهبران فردا؟ - بهنام چنگائی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۶ -  ۵ مارس ۲۰۱٨


بگفته یکی از آدمخواران فاشیسم مذهبی ولائی که علیه دادخواهی دراویش دست به کشتار و سرکوب خونین آنان زده است: این نظام تاکنون تنها "آر پی جی" مانده که می توانست علیه معترضان آرام خیابانی بکارگیرد، و فعلا دست بکاربرد آن نبرده است. اما بگیر، ببند و بکش های هراسناک رژیم از کارگران، زنان، جوانان، دانشجویان و زلزله زدگان بیدادرس که خواستار کار، نان، سرپناه، آزادی و حق پوشش اختیاری هستند همچنان با سنگدلی ادامه دارد، و هر مخالفت کوچکی با خشونت و زندان پاسخ داده شده که در این میان مبارزه صنفی حقوقی کارگران بیشتر سرکوب می شود. در برابر درخواست کار، نان و آزادی، که زندگی توده های کار به داشتن آن وابسته است، و بهمین خاطر نیز بپاخاسته اند و بی تردید نیاز به پشتیبانی همگانی دارند؛ می بینیم یک مشت گروه گرا می آیند و کوس بلند رفرمیسم بنیادگرائی مذهبی، یا جنجال راستِ مهستان سکولار برای تحکیم مواضع بی تبارشان براه می اندازند. ترفندهای فرقه ایکه بیش از پیش این روزها بسود تشدید خشونت و تحکیم بقای رژیم درمی آید. همچنانکه شاهد هیاهوی پوچ رفراندومیست های ۱۵ نفره، صف بندی طیف های میانی، ملی و لیبرال ها؛ علیه انقلاب مردمی هستیم. یا چندش انگیزتر از همه جنجال شاه الهی های به سطل تاریخ سپرده شده است که وز وزشان در این نبرد نان و مرگ دوباره بگوش می آید. در این صف بندی طیف های راست یک واقعیت روشن وجوددارد و آن رودرروئی منافع آنها با اهداف و اراده مستقل کارگران می باشد، که تضادشان با نیروی کار و چپ کاملا آشکارشده است. چراکه "همه آنها با برابری، اراده خودمدیریتی و راهبری سیاست کارگری ـ توده ای ناسازگار و مخالفند. این جریان های راست تا همینک نیز توانسته اند جنبش انقلابی و سراسری را کند کرده، نیروی طبقاتی آنرا که پس از ۷دی بدنبال راهیابی فردای مستقل خویش می باشد، تاحدودی از مسیر کلان اجتماعی دورساخته و با دشمنی، آغشته کینه ضدمردمی کرده و به پراکندگی ها دامن زده اند.

برای ما چپ ها و کمونیست ها جای هیچ گمان بی هوده ای موجودنیست که در ارزیابی های خود همه آنها در برابر منافع طبقاتی توده های کار ببینیم که البته می باشند و هیچکدام شان نیز جز فرقه ای جدا از منافع کلان مردم نبوده و نیستند. هرکدام در طول تاریخ و همینک هم بشکلی تازه با دهن کجی به دادخواهی مردم بیکار و گرسنه، با بی شرمی تمام بجای یاری، همدلی و همکاری، برای کارگران که می دانند چه مرضی دارند، نسخه "ویمد" می نویسند؛ راهکارهائی که یا همچنان به ایستائی ۴۰ ساله ترور آخوندی یاری می دهد، یا ناگزیری سربزیرکشیدن و گردن نهادن به سیاهی لشگرشدن زیر علم این یا آن گروه گرا درآمدن، یا چرندتر از همه به سپسایگی رفتن ( قهقرا) شاهی یا واماندگی خمینی به استبدادهای مشابه تهدید می گردند. این درست در شرایطی ست که روزانه کارگران مبارز راه فردای بهتر ما، از یکسو توسط لباس شخصی ها، نیروهای امنیتی و پلیس شناسائی شده، و پیگیر دستگیر و کشته می شوند که به ماتمزدگی مادران ما و سرگندگی آخوندی می آفزاید. روندی که در هرحال مفید بحال و روز جامعه بیکار و گرسنه نیست و آنانرا پیوسته با ترس و نگرانی از مرگ همراه کرده است.

و درست در این هیر و ویر نبرد سرنوشت ساز برای سرنگونی رژیم حماقت و سرمایه، از هر کناره بدخیم تاریخی، دوباره تا دلت بخواهد هرزگی طیف راستِ رنگین و وابستگان لابی میانی و رفرمیست آن پیداشده، و برای قاپیدن محصول خیزش ۷دی همه با هم مصمم گشته و همه جا کمین گذارده اند، تا مگر حکومت جایگزین خاص خود را بر سر گردنه ی فردا در راه گذارند و نبردمندان نان و کار و آزادی را بدام خویش دراندازند؛ که هم بتوانند با فریب گرسنگان و بیدادزدگان، و هم برای دزدیدن انقلاب ۱۰ روزه آنها، تنبانی برای سیاست راست خویش بدوزند و بخاطر آن هدف، به رقابت چندش انگیز باهم و علیه شورش مردم برخاسته اند. هدف آغازین آنها چه رضا پهلوی با باندهای رنگین سکولارش باشد، یا کله خراب احمدی نژاد، ریاکار روحانی و اعتدالی های سبزی، همگی تنها در تدارک ربایش و سرهمبندی کردن مبارزه توده ای رفرمیستی آن است؛ که خواست روشن و یکدست این جنبش کلان ۷دی جز" نان، کار و آزادی" نبوده و نیست، که همگی از استقلال آن بوحشت افتاده و می خواهند اهداف طبقاتی آنرا با راهکارهای خود درهم بکوبند. و توده های کار را زیر وعده و علم دمکراسی و برابریخواهی دلخواه خویش برافرازند. گوئی در اوج این تنگدستی، کنش و واکنش ناگزیر برای یافتن حق زندگی، توده های کار و زحمت که اگر همبستگی طبقاتی یابند قادرند به تنهائی کلیت رژیم را درهم فروکوبند، نیاز به راهنمائی اینان دارند!؟ این عوامفریبان رسواشده جز ساده لوح و ریاکار نیستند؛ و کارگران و توده ها باور به این یاران آخوند و سرمایه نداشته و ندارند. کارگران و توده های رنج دانسته و می دانند که در طول تاریخ از این طیف های شاهی و راست و لابی های ملی مذهبی و اینروزها سکولار که همگی ضدمردمی اند ازشان بخاری بسود همبستگی کارگران و توده ها برپانخاسته و برنخواهدخاست. ۷دی خیزشی که بسرعت دچار کمین این لاشخوران شده و همینک گرفتار آز جاهطلبانه ی رنگین آنها می باشد؛ دیر یا زود راه خود را خواهدیافت. اگرچه سمت خیزش پرآشوب و رو به انقلاب مردم، اینک با ُشک های وارده توسط طیف های راست و لابی های داخلی و خارجی شان دچار اوج و فرو و آسیب پذیری ست، ولی در حال قطب بندی تازه نیز می باشد ونه گسیختگی و گمراهی در پی این یا آن گروه سیاست کارگرگریز.

در طول تاریخ و در مبارزه طبقاتی، دشمنان مردم با نام خدا و دمکراسی و مردمسالاری پیوسته، در کمین انقلاب های کارگری اند، آزمندان سرمایه و چپاولگران همیشه در پی جنبش مستقل کارگری ـ مردمی پنهان بوده و چشم براه فرصت های خود درنشسته اند. و هریک ساز ویژه ی خود را در زمان های معین کوک کرده و حالا چه باند حکومت خامنه ای باشد که با ترساندن مخالفان درون حکومتی، از همبستگی کارگران و توده ها با نیروهای چپ و کمونیست که البته نیز چنین است مخالفانش را می ترساند! چه با کلک روحانی و تکیه الکی او بر اصل "۵۹" قانون اساسی برای گمراهسازی اراده سیاسی نیروی کار و در بهترین حالت، هریک و همگی تلاش در کندکردن تیغ تیز جنبش کار و نبرد طبقاتی علیه کلیت سرمایه و رژیم آخوندی ست! و یا اگر نشد و به تبع آن، چرخش طیف اصولگرا به مواضع بی آبروی اصلاحطلبی سبز پیشین و رفراندومی اینک آن و شرکایش بهترین چاره می باشد! یا همین یورش مصلحتی آحمدی نژاد دلقک به جایگاه خداگونگی رهبرش، شاید منشد سیاهی لشگر شود! و یا نامه های فدایت شوم نویسی این و آن به رضا پهلوی، برای چربش نامش رسانه ایش نسبت به دیگران که مدعی آلترناتیوسازی هستند! یا همین ۱۵ نفر آخری و... همگی و از ریز تا درشت آنها مردمفریبند و جز یک هدف بیش ندارند و آن تهیج و بسیج کردن توده ها بسان سیاهی لشگر زیر پرچم و نام و مواضع رسانه ای هرکدامشان، که همگی می خواهند برسر زبان مردم بیفتند و بتوانند سیاست اجتماعی طبقاتی توده ها را خفه کنند! آیا این خیلی ابلهانه نیست که اینان فکر می کنند که می توانند کارگران و مردم بیکار، گرسنه و بجان آمده را بسان خمینی سیاهی لشگر اهداف خود کنند؟

در این همهمه های خیره کننده ی راست، هریک از این گروه ها و فرقه های ریاکار و فرصتجو باید بدانند که کارگران دیگر بیدارند و می دانند در یک ساختار هار و نئولیبرال سرمایه سالاری که وجود انسان در درگاه سرمایه جز ( کالا ) ناچیز برای فروش بیش نیست؛ هیچکس نمی تواند نابرابری های اجتماعی ـ طبقاتی را برافکند و به نیروی کار یاری رساند و به نوع انسان کار جایگاه ارزشی برابر داده و شکلگیری یکسان باو و فرزندان کارگران بدهد. دیریست که کارگران بخوبی پی برده اند که طیف راست نه می خواهند و نه می توانند در راستای اراده ی سیاسی و اقتصادی نیروی کار وظیفه ای بعهده بگیرند. بنابرین آنها هرگز نخواهندتوانست یاری رسان خودمدیریتی سیاست کار فردا و بهبود زندگی و درآمد نیروی کار باشند و دگرگونی ساختار ضدبهره کشی ها را برتابند. این" سازش ناپذیری" نیروی کار با سرمایه و سرسپردگان آن تا بقای روابط سرمایه پابرجاست. نان و آزادی و سرآخر، وجود رفاه در دولت های سرمایه سالار بدست آمدنی نیست مگر، با زدودن ساختار بهره کشی انسان از انسان، و بیرون راندن ارزش های کالائی در جامعه پیشرفته ی نه امروزی، بلکه با ساختن فردائی از "دولت کارگری" میسراست. بنابرین (( شورش و انقلاب یگانه حق مسلم، و تنها راه موفق در برون رفت از فاشیسم مذهبی و دیکتاتوری سرمایه است!))

مژده های دمکراتیک، غوغاهای برابری سازانه و هیاهوهای جریان های راست، لابی میانی و سرخوردگان رفرمیست و رفراندومی و سلطنتی که از هرسو و در هر پهنه برای جایگزینی سیاست رومانتیک آتی خویش برابر آخوندیسم و استقلال مردم کار جار مردمدوستی می زنند، بدانند که بیش از آن بی آبرویند که بتوانند انسان ندار، گرسنه و دردمند کار و زحمت را با وعده پوچ گمراه کرده و دوباره به سیخ کباب اصلاحی آخوندها، بدام تکراری شاه الهی ها و بکام سکولارهای و لیبرال های رنگین و ساده لوح که مبتکر جدائی دین از دولت شده اند بکشند. ((کارگران و توده ها نان و آزادی را توامان و همزمان می خواهند بدست بیآورند. عصر قیمی بر توده ها، سرپرستی کارگران و به بندگی کشاندن مردم کار و زحمت سپری شده است.)) در ژرفای سیاستگذاری فردا شورش و انقلاب ضرورت بازسازی زندگی کلان و شکوفاست و جایگاه انسانمداری ست. سیاست فردا نه برپایه ی(( فردی ـ گروهی)) که بجایش می بایست تاکنون اراده(( اجتماعی ـ طبقاتی)) گذارده شود که با دسیسه های شیخ و شاه میسرنشده است. طیف های راست و هار که در کمین نشسته اند دیگر نباید و نخواهندتوانست بسان خمینی مشت بر دهان کارگران و توده ها زده و بمیل ((فرد و گروه و ایدئولوژی، مذهب و...)) خویش دولت آقابالاسر تشکیل دهند. دولت الهی یا شاه الهی که در گذشته و همینک در برابر خواست و اراده سیاست اجتماعی ـ طبقاتی ایستاده بوده و هست، و بسود سرمایه با ایجاد صف خودخواهانه اش به پراکندگی خیزش های گذشته و امروز دامن زده و می زند، عملا کشور بی صاحب را بارها به سلام و صلوات آخوندهای پلید وانهاده؛ و این دیگر هیچ اعتباری ندارند. هدایت مبارزه انقلابی برای رهائی از استبداد مذهبی ـ شاهی و گروهی، و هماهنگ با آن زدودن بهره کشی سرمایه سالارانه از تولید و کار خدماتی تنها از توان طبقاتی کارگران یدی و فکری برمی آید؛ و نه هیچ یک از آنهای برشمرده ی بالا! انقلاب ما در پیش است. راه دشواری که با سختی دوچندان روبروی نیروی کار و کارگر دوستان گذارده شده است که می باید نچندان دور هدایت و راهبر سیاست فردای نوع بشری انسان کار و رنج برکول اش باشد.