بورخس و من
نوشته: خورخه لوئیس بورخِس


لقمان تدین نژاد


• تمام اتفاقات برای یک بورخسِ دیگر می‌افتد. همانطور که در خیابان‌های بوئنوس آیرس قدم می زنم ناخودآگاه یک جا مکث می کنم و خیره می مانم به سالنِ ورودیِ یک ساختمان و آهنکاری‌های سر درِ آن. بورخس را از نامه‌هایی که برایش می‌رسد می شناسم و اینجا و آنجا به اسم او در لیستِ اسامیِ استادان دانشگاه، و در فرهنگ نامه ها، برخورد می‌کنم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ اسفند ۱٣۹۶ -  ۹ مارس ۲۰۱٨


 
 
تمام اتفاقات برای یک بورخسِ دیگر می‌افتد. همانطور که در خیابان‌های بوئنوس آیرس قدم می زنم ناخودآگاه یک جا مکث می کنم و خیره می مانم به سالنِ ورودیِ یک ساختمان و آهنکاری‌های سر درِ آن. بورخس را از نامه‌هایی که برایش می‌رسد می شناسم و اینجا و آنجا به اسم او در لیستِ اسامیِ استادان دانشگاه، و در فرهنگ نامه ها، برخورد می‌کنم. من به ساعتهای شِنی، نقشه های قدیمی، حروفچینی های قرن هیجدهمی، طعم قهوه، و نثر اِستی‌وِن‌سِن Stevenson علاقه دارم. بورخس هم همینطور، اما برخوردهای او بیهوده تبدیلشان می‌کند به خصیصه‌های یک هنرمند.
اغراق می‌شود اگر بگویم که رابطه‌ی ما دوتا دشمنانه است. اما از سوی دیگر می‌بینم که من خودم را رها کرده‌ام و زندگیم را میکنم که بورخس بتواند به تخیلات خود بپردازد، و همین کار اوست که وجود مرا توجیه می کند. اعتراف می‌کنم که بورخس آثار معتبری هم دارد اما حتی آنهم باعث نجات من نخواهد شد. شاید به این دلیل که آثار با ارزش نه به بورخس تعلق دارند و نه به هیچکس دیگر، و می‌مانند از آنِ زبان و فرهنگ. از اینها گذشته تردیدی نیست که مرگ سرنوشت ناگزیرِ من است و فقط جزئی از لحظاتِ زندگیِ من در وجود او تداوم خواهد یافت. رفته رفته دارم همه چیز را به بورخس واگذار می‌کنم با اینکه بخوبی به عادت ناپسندِ او در غُلُو و تحریف آگاهی دارم.
اسپینوزا Spinoza معتقد بود که موجودات همه بر این آرزو هستند که تا ابد در همان هیئت باقی بمانند: سنگ می‌خواهد تا ابد سنگ باقی بماند، پلنگ هم یک پلنگ. من در بورخس باقی خواهم ماند نه در خودم (اگر در واقع وجود داشته باشم). از سوی دیگر من خودم را در نوشته های بورخس کمتر می‌بینم تا در آثار بسیارانی دیگر، و یا در زخمه زدن‌های پرشور یک نوازنده‌ی گیتار. سالها پیش جهد کردم که خودم را از بند بورخس رها سازم و به همین دلیل بود که از اساطیر فاصله گرفتم و افتادم به بازی با زمان، و با بی نهایت‌ها، اما این چیزها امروز شده‌اند مختصِ به بورخس و بار دیگر وقت آن رسیده است که من رو بیاورم به تخیّلات تازه. نهایتاً زندگیِ من گذاری بیش نیست و همه چیز خود را از دست خواهم داد و میراث‌های من یا به بورخس خواهند رسید یا به نیستی.
الآن هم مطمئن نیستم اگر نوشته‌ی بالا اثر من باشد یا بورخس.