«کارگران و خیابانهای جهان متحد شوید!» خطاب به تلاشگران برای افزایش دستمزد - شیدا بافراست


اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ اسفند ۱٣۹۶ -  ۹ مارس ۲۰۱٨


درباب بیانیه هایی که ازسوی تعدادی ازگروههای تلاشگردرجهت افزایش دستمزدمنتشرشده است لازم دیدم چندکلمه ای بنویسم.
به باورمن اولین موضوعی که بایدپیش ازصدورهرگونه بیانیه مدنظرقرارگیردوضعیت جنبش کارگری درلحظه حاضراست.لیکن پیش ازپرداختن به آن،بایدگفت بیشک آنهایی که دراعتراضات خیابانی حدود۶۰ شهرایران شرکت داشته اند بخشی ازمردم کارگربوده اند: کارگران شاغل، بیکار، معلمان،پرستاران،دستفروشان وغیره.بااین وجودلازم است که میان جنبشهای اعتراضی خیابانی وجنبشهای اعتصابی (درمحیط های کار) تمیزقایل شویم.لیکن چراییِ لزوم این تمیز،همان مساله ای است که دراینجا بایدبه آن پرداخته شود.
خیزش شهری دردی ماه گذشته نشانگروجودشکاف یافاصله ای است که میان اعتراضات خیابانی و جنبش کارگری (اعتصابی)پدیدآمده بطوریکه اولی ازدومی به اندازه ی قابل ملاحظه ای پیش افتاده است.به این معناکه اعتراضات خیابانی نه فقط اقتصادی بل سیاسی،و آشکارا، دارای خصلت تعرضی است درحالیکه جنبش کارگری یعنی اعتراضات و اعتصابهای آن،علیرغم تعددو فزونی یافتنش درسال ۹۶،هنوزوهمچون گذشته درموقعیت تدافعی قراردارد چراکه نه فقط مطالباتش اقتصادیست بل ازآنگونه مطالبات اقتصادی است که عمدتاًخواهان بازپس گیری آن حق وحقوقیست که قبلاً ازاوگرفته وسلب کرده اند؛ازجمله جنبش اعتراضی نسبت به دستمزدهای معوقه،ونیزموضوع انتقال مالکیت کارخانه به بخش خصوصی(یا دقیقتربگوییم،«خصولتی ها»!)،وتهدیدِفروش ِزمین وتجهیزات کارخانه ولذابیکارسازی کارگران.واینکه نمونه ی اعتصاب خودروسازان درسه سال پیش ازاین،که خواهان افزایش دستمزدبودندهمچون نمونه هایی استثناءاست که آن قاعده یعنی آن وضعیت کلّی پیش گفته رامنتفی نمی کند.
بنابراین پُرکردن این شکاف ازطریق ارتقاء سطح مبارزات کارگران(درمحیط های کار) به سطح مبارزات خیابانی ونهایتاً برقراری پیوندمیان ایندو،مشخصاً آن چیزیست که بایددرحدتوان خویش درجهت آن کوشید.پیوندی که مسلماًموجب کنش متقابل میان آندوخواهدبود.البته بایددانست که اولاًاین«اختلاف سطح» امری واقعیست وثانیاًچیزی نیست که بطور«یکباره»و«تک ضرب»برطرف شود.
درهمین ارتباط بایدافزودکه نظام سرمایه داری حاکم ازطریق سرکوب های عریان ونیزقراردادهای موقت وحتّی سفیدامضاء،درواقع بدترین نوع تروریسم(وحشت افکنی) راعلیه کارگران کشورخودش به اجراگذاشته است،که تحت این وضعیت،متقاعدنمودن کارگران به اعتصاب ومبارزه، کارآسانی نیست مگرکاردبه استخوانشان رسیده باشد،که اینک رسیده است.بعبارتی ربودن امنیت شغلی۹٣درصدازکارگران،نیروی کار ایران راطی سالهای گذشته نه فقط ارزان بلکه به حراج گذاشته ولذامطیع ساخته است.یعنی کارفرمایان-چه درکارخانه های بزرگ دولتی وچه درصنایع متوسط وکوچک خصوصی-به طرز وحشتناکی برکارگران مسلط شده اند.واینکه درسرمایه داری دولتی جمهوری اسلامی،طی تمامی دوران موجودیتش،دولت بمثابه«کارفرمای بزرگ»،خود مستقیماً ورأساً درپایین نگاه داشتن سطح دستمزدهاذینفع بوده وهست.
بیک کلام،سرکوب جنبش کارگری امکان درک نیروی عظیم خود،آنگاه که این نیروهمبسته شودرا،ازکارگران ایران گرفته یعنی اعتمادبنفس آنان حتّی درکارخانه های بزرگ رابشدت فروکوفته است(درشرایط غیاب حزب کمونیست واقعی وسراسری ونیز فقدان اتحادیه های کارگری فراگیر، نه فقط آگاهی سوسیالیستی بلکه حتی کفِ آگاهی طبقاتی یعنی آگاهی اتحادیه ای نیزدرمیان توده ی کارگران ایران وجودنداردواین نیزمزید برعلت پیش گفته است).بهرترتیب، نزول این خودباوری واین عزت نفس،درواقع بزرگترین مانع خیزش های گسترده ی کارگری درشرایط کنونیست.وازاینجایک نتیجه برمی آید:هرحرکت مطالباتی ازسوی کارگران بایدولازم است دراولین گام خویش ازپایین ترین سطوح آغازکند.بعبارتی آن اعتصابی که حتّی مطالبه ی ده هزارتومانی افزایش دستمزدراتحقق بخشد، مهمترازارزشی که این افزایش دستمزددارد،آن اعتمادبنفس رابازسازی می کندومی آفریند.بنابراین برای اولین گام وآغاز، نبایدسخت گرفت ورقم های بالایی راطلب کردبلکه باید از پایین ترشروع کنیم تاموجب حرکتی هرچه فراگیرترشود.واینکه درهرکجا که پتانسیلِ کافی برای اعتصابِ کاروجودداشت لحظه ای درنگ نبایدکرد لیکن هروقت که لازم شدهیچ ابائی نداشته باشیم ازاینکه مبارزه راازپایین ترین سطوح،ازاعتصاب غذا(یااعتصاب سرویس)شروع کنیم تادرمراحل بعدبه اعتصاب کار وتحصن وغیره بپردازیم وفراموش نکنیم که مبارزه سه سال پیش خودروسازان که بااعتصاب غذا شروع شدفقط به این سبب موفقیت آمیزبودکه توانست اکثریت بزرگی ازکارگران(وحتی کارمندان وکارشناسان)راباخودهمراه کندزیراترسِ(موقت اماواقعیِ)توده ی کارگران ازشرکت درمبارزه ای باسطح بالاترازجمله«اعتصاب کار»را،لحاظ کرده بود.
همه اینها گفته شدتابه این مهم پرداخته شود که پس ازاعتراضات خیابانی دی ماه گذشته، تفکری نادرست درمیان فعالین کارگری شیوع یافته که برطبق آن ،خیزش خیابانی مذکوربمنزله‍ی رشد واعتلای مبارزه‍ی کارگران (درمحیط کار) تلقی گردیده یعنی- بطوربلاواسطه- با آن یکی گرفته شده است.بعبارتی این رویکرداساساً قائل به تفاوت ولزوم تشخیص این تفاوت میان ایندو وجه یادوجنبه ازجنبش توده های مردم نیست.حال پرسش بزرگ اینست که آیا این تفکرنادرست-یادقیقتربگوئیم این فقدان تشخیصِ درست-چه تأثیری برعملکرداین اشخاص دارد؟
پاسخ به این پرسش رابسهولت درسخنان شاپوراحسانی رادمی توان یافت چراکه وی خیزشهای خیابانی اخیررابمثابه‍ی: «غولی که امروزبا اتحاد، همبستگی وقدرتمندشدن نیروی اجتماعی طبقه کارگرخودرابرهمگان آشکارکرده است» تلقی نموده وازاینجا-وحتّی بدون سرسوزنی تردید- به این پیش بینی عجیب رسیده است که: «بطورواقعی امسال طبقه کارگرایران.....مطالبه حداقل دستمزدی پنج برابردستمزدکنونی راباهمه قدرت وتوان خودفریادخواهندکشید.»!! (چالش«تعیین حداقل دستمزد» امسال،درمقابل دولت سرمایه داران-سایت اتحادیه آزادکارگران ایران-۴/۱۱/۹۶)
اماچراگفتم که این رویکردِاشتباه،شیوع دارد؟زیرادربیانیه ای باعنوان«تشکلهای مستقل کارگری پیرامون اعتراضات خیابانی مردم»که گروههای موسوم به اتحادیه آزادکارگران،انجمن صنفی کارگران برق وفلزکرمانشاه،سندیکای نقاشان استان البرز،کانون مدافعان حقوق کارگر،کمیته پیگیری ایجادتشکل کارگری، بتاریخ۱۱دی۹۶زیرآن راامضاکرده اندنیزآمده است:
«بایدحداقل مزدکارگران وکارکنان دولت وبخش خصوصی تاپنج برابرمبلغ کنونی افزایش یابد.»
مضافاًتشکلهایی همچون سندیکای واحد،سندیکای هفت تپه،گروه اتحاد باز نشستگان،طی اطلاعیه ای دیگرو بتاریخ ۲۴بهمن۹۶(ر.ک.سایت افق روشن)خواهان افزایش دستمزد به مبلغ ۵ میلیون تومان شده اند،که این همه‍ی مواردمشابه،به اعتقاد من،نگاهی غیرواقعی به وضعیت حاضرجنبش کارگریست ولذادرمیان کارگرانی که شرح حالشان درفوق آورده شدنمی تواندهیچ پژواکی بیابد.بعبارتی لازم نیست که پیغمبرباشیم تابتوانیم پیش بینی کنیم محال است توده های کارگران ایران بااین وضعیت وروحیه شان،یکباره وبطورناگهانی ازصفر به صدجهش کنند وحول خواست دستمزدحداقل ۵میلیون تومانی دست به مبارزه-آنهم مبارزه ای گسترده وسراسری-بزنند(یابقول احسانی راد:آنرا«باهمه قدرت وتوان خودفریادخواهندکشید»!!
لیکن وازآنجائیکه افزایش دستمزد ازسوی حکومت برای سال۹۷ ، در بهترین حالت۲۰ وگیریم۲۵ درصد خواهد بود،خواست افزایش۱۰۰درصدی ازسوی تشکلهای موردبحث-بازهم تأکیدمی کنم دراولین گام وآغازکار- شانس بیشتری برای به میدان آوردن کارگران رادارد. با احتساب اینکه همه میدانیم حکومتیان زیربار همان افزایش ۱۰۰درصدی نیز-بدون مقاومت ومبارزه-نخواهندرفت. واین مبارزه-یعنی درگیرشدن کارگران باکارفرماوبویژه با«کارفرمای بزرگ» یعنی حکومت-همان رخدادیست که باید آنرا ازطریقی شدنی وامکان پذیرطلب کنیم.
به بیانی دیگرناگفته پیداست که باوجودواستمرارناگزیرتوّرمی تازنده که دراین سالها برکارگران تحمیل شده ومنبعدنیزخواهدشد، آن۱۰۰درصد افزایش دستمزددرحقیقت یعنی هیچ.امامهم اینست که کارگران ایران طی ٣۵ سال گذشته، یکبارحول محورخواست مشترکی مبارزه کنند وپیروزشوند. ازاینجای کارببعد یعنی ادامه ی کار راخودشان بلدند!
بعبارتی دیگربیانیه نویسانِ ماطوری رفتارمی کنندکه گویی یک جنبش اعتصابی وسراسری اینک جاریست ولذامشکل ما فقط وفقط اینست که میزانِ مطالبه‍ی حداقل دستمزد رابرای آن تعیین کنیم!-این آقایان فراموش کرده اندکه هنوز چنین جنبشی پدیدنیامده ولذا تلاش ما-دروهله‍ی اول- بایدمعطوف به کمک به شکل گیری آن باشد.مسأله‍ی فعلی مااینست که جنبش کارگری به حرکت درآیدوشوروشوق اعتصاب درکارگرانِ کارخانه های بزرگ-خودروسازی،نفت،وغیره- زنده شود.
مخلص کلام آنکه، ماباید ولازم است بیاموزیم که میان آرزوهای خود و واقعیت موجود،پُلی بزنیم.پُل واقعی ولذاقابل عبور.«واقعیت موجود»،همان شکافی است که میان خیزش خیابانی وجنبش کارگران(درمحیط های کار) وجوددارد؛ وآرزوی فعلیِ ماهماناپُرکردن این شکاف یعنی ارتقاءسطح دومی نسبت به اولی است تابدینسان ارتباط یکسویه وناقص- ازجنبشهای خیابانی به جنبش های کارگری درمحیط کار(که تاکنون به این طریق بوده)-به کنش متقابل ودوسویه تبدیل،ودیالکتیکِ آن شکوفاشود.
بعبارتی تظاهرات خیابانی مردمِ کارگرومحروم،قدرمسلّم بدون تأثیربرروحیه‍یکارگران درپیشبردمبارزه‍ی اعتصابی شان درمحیط های کارنیست،امااین الزاماً بمعنی یک تأثیرگذاریِ بیواسطه،فوری وآنی(اتوماتیک) نیست. یعنی فرازوفرودِهریک ازاین دو وجه جنبش توده های مردمِ کارگر- درعین تأثیرپذیری ازآندیگری-تاحدی وبه نوعی،ازشرایط خاص خویش نیز پیروی می کند. واین که آنانی که بهرشکلی دستی در محیط های کار، وبویژه کارخانه های بزرگ دارندبوضوح می بینندومی دانند که نه در همان روزهای تظاهرات خیابانی دی ماه،ونه اینک، وضعیت درکارخانه هاآنقدرها دلچسب نبوده و نیست که درخیابانها!
بهرترتیب، اگرموضوع به همین سادگی و«اتوماتیک وار» بودکه خوش خیالانِ ما تصورمی کنند،درهمان روزهای دیماه،باید شاهد برآمدوگسترش جنبش های اعتصابی کارگران نیزمی بودیم،اما نبودیم!
واین که مطرح ساختن مطالبه هایی درحدبالابرای کارگران (منظور، مطالباتی غیرمعقول نسبت به شرایطِ موجوداست)،هرگزبمعنی رادیکال بودنِ اشخاص نیست چراکه«رادیکال بودن»اساساًمعنای دیگری می دهد:«پی بُردن به ریشه‍ی مسائل.»(مارکس)