فراخوان برای رفراندم بمثابه بیانیه مشترک تظاهرات دی ماه


علاءالدین فتح راضی


• فراخوان برای رفراندم با طرح اصول استراتژیک برای تظاهرات اعتراضی که خواهان سرنگونی رژیم هستند کوشیده ست آنرا بیک جنبش سرتاسری تبدیل سازد که تمامی اقشار و طبقات جامعه را در بر میگیرد. در برابر این فراخوان، فراخوان اصلاح طلبی قرارگرفته ست که برخی از اصلاح طلب ها و نیز رئیس جمهور حسن روحانی برای نجات جمهوری اسلامی علم کرده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ اسفند ۱٣۹۶ -  ۱۲ مارس ۲۰۱٨


هرچند رفراندم درجمهوری اسلامی غیرقابل تصورست ولی فراخوان رفراندم بمثابه بیانیه مشترک تظاهرات اعتراضی دی ماه حائز اهمیت استراتـژیک است و نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی بشمار می
آید چرا که برای اولین بار موجودیت آن از سوی اقشار وسیعی از مردم بچالش خوانده شده است.

تظاهرات دی ماه با رد کلیت نظام، عملکرد ٣٩ ساله جمهوری اسلامی را به زیر سئوال برد و این تنها نقطه مشترک درمیان شعارهای متفاوت و گاه متناقض آن بود. تظاهرات از سوئی شعار "ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم" سر میداد و بنوعی خواستار بازگشت رژیم پهلوی بود و در سوی دیگر فریاد "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" سرمیداد که یادآور جنبش سبز و در ادامه آن بود. این اختلاف دراستراتژی، تظاهرات را از خصلت جنبشی آن تهی میکند چرا که هدف مشترک آن چیزیست که حرکت های اعتراضی مردم را تا سطح یک جنبش ارتقاء میدهد و جنبش به تعبیری اصولی و مورد قبول همه اصحاب دائره المعارف چیزی نیست جز حرکات مردم له یا علیه یک سیاست مشخص. عدم توافق بر سر ساختار حکومتی آینده را می توان دلیل عدم اقبال میلیونی برای این تظاهرات بویژه در تهران و سایر شهرهای بزرگ تلقی کرد هر چند گسترش این تظاهرات درحدود صد شهر در سراسر ایران نمایانگـر پایگاه طبقاتی آنست و نشانگر این حقیقت که دیگر صبر اقشار پائین دست بسر آمده و باصطلاح کارد به استخوانشان رسیده است. با این حال طبقات متوسط با سوظن به این تظاهرات مینگریستند و در پیوستن به آن ابا داشتند چراکه دست پنهان اصولگرایان را در آن میدیدند. اما با توسعه این تظاهرات و با تعمیق شعارها و تغییر آنها از "مرگ بر روحانی" به "مرگ بر دیکتاتور" انشقاق در صفوف اصلاح طلبان افتاد و در صورت ادامه، بخش وسیع تری از آنها رادیکالیزه میشدند و به تظاهرات می پیوستند. فراخوان رفراندم که امضاء چندین اصلاح طلب سرشناس را پای خود دارد نمونه ای ازین رادیکالیزه شدن است.

شعارهای تظاهرات درعین حال که عمال رژیم گذشته را با بیان "کشور که شاه نداره، حساب کتاب نداره" بستایش و تمجید خود وامیداشت سیلی محکمی به گوش آن دسته از اپوزیسیون خارج از کشور نواخت که از سوی سلطنت طلبان به پنجاه و هفتی ها معروف شده اند. این شعارها نشان میداد که انقلابیون سال٥٧ تا چه اندازه از مردم داخل بدور افتاده اند تا جائیکه نتوانسته اند دلایل خود را برای شرکت در انقلاب برای آنها توضیح دهند و اتحادعمل خود را با خمینی توجیه کنند.

تظاهرات دی ماه جبران ٣٩ سال بی عملی را در دستور روز این انقلابیون قرار داده ست که بیشتر نیروهای چپ را تشکیل می دهند که تنها عملکردشان در طول این مدت، تحریم انتخابات بوده ست. تشکیلات چپ، علیرغم پلمیک های بی پایان که با توسل به آیه های مارکسی و لنینی صورت میگیرد تاکنون نتوانسته اند حتی به تعبیر واحدی از سوسیالیسم برسند. حال آنکه تنها راه برون رفت ازین بن بست و برای تاثیرگذاری برجریانات داخل کشور، دست کشیدن از برنامه های حداکثری همچون تاسیس سوسیالیزم در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی و کوشش برای اتحاد حول برنامه ای حداقل است که نیازهای کنونی جنبش طبقه کارگر را برآورده سازد همچون خواست تشکیل سندیکاها و اتحادیه ها و نیز سازماندهی حسابرسی کارگری در کارخانجات و سایر محل های کار. حسابرسی دخل و خرج محل کار توسط کارگران و کارمندان امکان میدهد که در صورت ورشکستگی، پرداخت حقوق آنان در اولویت قرار گیرد و هیچ کارفرمائی نتواند بدون تصویه حساب با آنان، دیگر بدهی ها را بپردازد.   
ارائه برنامه حداقل تنها خاص تشکیلات چپ نیست بلکه نیازکل اپوزیسیون خارح از کشور بشمار میآید. اگر قرارست این اپوزیسیون بر جریانات سیاسی داخل تاثیرگذار باشد ناگزیر از پذیرش یک برنامه مشترک است که برمبنای برنامه های حداقلی تهیه شده باشد. درغیراینصورت امر سرنگونی رژیم دچار ضایعات اساسی خواهد شد همچنانکه جمهوری اسلامی تا کنون به بهترین وجه و بکرات ازین اختلاف نظرها در میان عناصر اپوزیسیون سود برده ست. برای مثال مسئله ملی را در نظر بگیرید. جمهوری اسلامی از مسئله ملی در ایران باشکال مختلف استفاه کرده ست. ازین رو با وجود اصول پانزده و نوزده قانون اساسی هرگز کوششی برای حل مسئله ملی بعمل نیاورده که سهل است همیشه بر تضاد میان ملت های ساکن ایران دامن زده است. در جریان انتخابات سال ٨٨ شاهد بودیم که چگونه سپاه پاسداران تیم تراکتورسازی را علم کرد و از آن برای جداسازی فعالین ملی استفاده کرد و بتبع آن کل جامعه آذربایجان را از جنبش سبز رویگردان نمود و با این توهم که "این دعوای فارس هاست و بما ترک ها ربطی ندارد" جنبش ملی آذربایجان را در برابر سرکوب آن به بی عملی و تماشاگر بودن واداشت. البته در اینکار عناصری ازاصلاح طلبان، رژیم را همراهی کردند و کروبی را بسبب بیانیه ای ٢٤ صفحه ای که برای حل مسئله ملی ارائه کرده بود متهم به تجزیه طلب بودن کردند. و این تنها مورد بی توجهی روشنفکران ایرانی به مسئله ملی نبود. در آذر ماه سال ١٣٨٣ فراخوان دیگری برای رفراندم برای جایگزینی حکومتی دمکراتیک بجای جمهوری اسلامی انجام گرفت که در آن به حفظ تمامیت ارضی ایران بعنوان مبنای حکومت آینده اشاره شده بود. من در نوشته ای بنام "بفراخوان برای رفراندم من بطور مشروط نه میگویم" باین مسئله پرداختم * که چگونه شعار حفظ تمامیت ارضی در طول تاریخ معاصر جهت سرکوب خواست برابری ملت ها در ایران مورد سوءاستفاده قرار گرفته ست و خواستار حذف آن شدم. خوشبختانه در فراخوان جدید باین مسئله توجه شده است که این گامی بزرگ به پیش بشمار میآید. ازین رو فعالین جنبش های ملی در ایران با توجه به اصل برابری اقوام که دراین فراخوان برآن تاکید شده و با این امید که "حق تعیین سرنوشت ملت ها " مطرح شده در فراخوان شامل حال آنها هم بشود میتوانند برنامه حداقل خود را مبنی بر فدرالیسم در دولت آینده ایران ارائه دهند.

هرچند بسیاری از امضاء کنندگان این فراخوان را طرفداران "جمهوری ایرانی" تشکیل میدهند، فراخوان در مورد ساختار دولت آینده تنها به مضمون آن بعنوان "یک دمکراسی سکولار پارلمانی" بسنده کرده ست تا بتواند در برگیرنده مشروطه خواهان پادشاهی هم باشد که این با آنچه آقای پهلوی اخیرا درباره دولت آینده ایران گفته ست همخوانی دارد. او بارها از پذیرش خواست مردم برای ساختار دولت آینده سخن گفته و تا آنجا پیش رفته ست که شخص پادشاه را هم امری انتخابی دانسته است.

فراخوان برای رفراندم با طرح اصول استراتژیک برای تظاهرات اعتراضی که خواهان سرنگونی رژیم هستند کوشیده ست آنرا بیک جنبش سرتاسری تبدیل سازد که تمامی اقشار و طبقات جامعه را در بر میگیرد. در برابر این فراخوان، فراخوان اصلاح طلبی قرارگرفته ست که برخی از اصلاح طلب ها و نیز رئیس جمهور حسن روحانی برای نجات جمهوری اسلامی علم کرده اند. این فراخوان برای رفراندم در مورد اجرای برخی اصلاحات درون نظام است و ازین رو از خصلتی تاکتیکی برخوردارست و در شرایطی که امکان برگزاری رفراندم "آری یا نه" برای خلاصی ازجمهوری اسلامی امکانپذیر نیست استفاده از تاکتیک های اینچنینی برای تعمیق تضادهای درون هئیت حاکمه و نیز بیان مطالبات مردمی ناگزیر ست. ازین رو نه تنها بحث اصلاحات منسوخ نشده بلکه افراشتن پرچم اصلاحات در شرایطی که چنین اصلاحاتی میسر نیست کل نظام را بچالش میخواند و راه را برای سرنگونی طلبان میگشاید.

www.hamraahaan.co.uk

*. این نوشته رامیتوانید در لینک زیر بخوانید:
www.hamraahaan.co.uk