آیا "راهی دیگر" ممکن است؟ − وضعیت چپ در آینه "کنگره مشترک" - محمدرضا نیکفر

نظرات دیگران
  
    از : سیامک رهگذر

عنوان : به جناب فرهاد جم
از شما چه پنهان من هم در جواب شما دو سه روزی است که تا حالا چند نوشته
ارسال کردم ولی مانعی بوجود آمد. نوشته اولی خب طولانی بوده و آنرا بار دوم کوتاهتر کرده ولی گویا باز هم محتوایش با فلسفه کاری سایت منطبق نبوده و منتشر نشد. بهرحال جای گله و شکوه نیست در حالیکه در این نوشته ها به برخی سوالات و ابهامات شما جواب داده میشد! از قدیم گفتند که صلاح مملکت خویش ( سایت خویش!! ) خسروان دانند! شاید هم مسئول بررسی کامنتها درست و خوب تشخیص داده که تبادل نظر بین من و شما از مسیر اصلی خودش خارج شده و بقول آلمانیها (
"emotionsgeladen" به انگلیسی "over-emotional" ) میباشد! یعنی با احساسات
و صرفا دفاع از خود نوشته شده و برای همین مسئول گرامی بررسی کامنتها در وظیفه خودش دیده که آتش بیار معرکه نشود و به اختلافات دو نفره دامن نزند چونکه جایش هم در اینجا نیست که قرار است ما کاربران در جو و فضای نسبتا سالم و بدون جدل و پرخاشگری شخصی به تبادل نظر و آراء بنشینیم نه حس کنیم که اینجا چاله میدان است و بقیه ماجرا! به هرحال هرچند که نوشته شما که حتما پر از ... بوده منتشر نشد ولی یک حُسن مثبت داشت که با نوشتن آن یکسری از فشارها کم شده و کمی سبک شدید یا نه؟ تازه چه میخواستید دیگر بگوئید که از دهان خیام بزرگ حرف دلتان را زدید! به چشم حتما در کامنتهای آینده بیشتر شرایط دشوار و خفقان محیط ایران را مد نظر داشته و سطح توقع را پائین آورده و چگونه مبارزه کردن چپهای داخل ایران را با توجه به شرایط سخت درون رژیم ملایان با آن سطح آگاهی و سواد پائین اکثر مردم مذهب زده اش بر عهده خودشان باید گذاشت. بهرحال اگر دچار کدورت شدم پوزش میخواهم و سعی کنید سنگر چپهای شریف را به نمایندگی از ما در ایران اسلام زده خوب حفظ کنید چونکه جان بولتون مشاور عالی جدید رئیس جمهور آمریکا به مجاهدین خلق قول جشن پیروزی آنها را در ایران در همین سال داده. چپها مواظب باشند تا صحنه مبارزه داخل ایران را کاملا خالی نگذارند! موفق باشید و ایام خوش!
٨۴۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : فرهاد جم

عنوان : به جناب سیامک رهگذر
رفیق گرامی بنده جواب ۲۹اسفند شما رادر ۱ فروردین منعکس نمودم ولی فکر می کنم به علت طولانی بودن کامنت وهمچنین کلمات ولغات و الفاظ درشتی که به کار برده بودم ,سایت اخبار روز از انتشار آن جلوگیری کرد__البته ناگفته نماند که هیچگونه بی احترامی روا نداشته بودم__باری به هر جهت در جایی دگر ودر مقاله مربوط به (با احترام عمیق به شهدای قهرمان مقاوت عفرین از ا.مانا) کامنتی از شما دیدم وبلافاصله کامنت خودم را بسیار ساده واصلاح کرده ودر آنجا منعکس نمودم .سری به آن مقاله بزنید.هرچندکه افکار نرونهای مغز انسانها از طریق انتقال پیکسل های صفحه کامپیوتر وتلفن موبایل برای یکدیگر ارتباط برقرار کرده وهم زمان اثر میگذارند ودر دو گوشه جهان به یکدیگر متصل میشوند اما تصمیم گیری در دو مکان ودنیای متفاوت بسیار سخت است. موق باشید.
٨۴۱۲۹ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : به جناب فرهاد جم
رفیق گرامی حداقل تفسیر شعر را هم میآوردی برای آلمانی نشین پشت گود:
خیام دوزخ و جهنم را در این دنیا ببینیم : خیام در یکی از رباعیات خود میگوید که حاضر است جان خود را فدای انسانهای خوب و اهل نماید. او در همین رباعی میگوید که اگر میخواهید دوزخ و جهنم را ببینید به سراغ انسانهای بد و نا اهل بروید و آنها را ببینید چرا که صحبت از این گونه افراد و دیدن آنها برای انسان آزار دهنده است.
اهل شعر و ادب و فرهنگ هم که هستی جناب فرهاد جم! آفرین! از مریدان خیام هستم بهترین شاعر ایرانی که حرف ندارد! حتی جدیدا ولادیمیر پوتین او را سرلوحه کاری خودش قرار داد و از خیام نقل قول کرد در مصاحبه ای!
٨۴۱۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۷       

    از : فرهاد جم

عنوان : در جواب جناب سیامک رهگذر
جانم به فدای آنکه اواهل بود.........................سر در قدمش اگر نهم سهل بود........... خواهی که بدانی به یقین دوزخ را..............دوزخ به جهان صحبت نا اهل بود.............
٨۴۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۷       

    از : Nima Azadi

عنوان : تقسیم کار" همه، همه کاره ولی‌ هیچ کاره"
نیکفر عزیز

دیر زمانی‌ است که در کشور ما سنتی برقرار است که از فعال دانشجویی، روزنامه نگار، فعال سیاسی، فعال صنفی‌کارگری و فعال صنفی معلمان انتظار می‌‌رود که همه در کار حزبی-سیاسی درگیر شوند و در جهت تقابل با و یا سرنگونی حکومت ستمگر حرکت کنند تا قدرت سیاسی را در اختیار خود بگیرند. غافل از این که مساله ی کسب قدرت سیاسی امری صرفاً حزبی سیاسی است که بار اصلی‌ آن به دوش فعالان حزبی است؛ اما مدرنیزاسیون زدگی ما از همه ی فعالان عرصه‌های گوناگون می‌‌خواهد که وظیفه ی رزمنده ی حزبی را به عهده بگیرند در حالی‌ که تقسیم کار روزگار مدرن چنین انتظاری را نادرست می‌‌داند. سازمان‌های حزبی-- سیاسی نباید کار تشکیل و سازمان دهی‌ جامعه ی مدنی و از جمله سازمان‌های صنفی را به عهده گیرد که اگر در جهت دگر گونی این سنت پیشا مدرنی‌ حرکت نکنیم و تقسیم کار دوران مدرن را جایگزین تقسیم کار" همه، همه کاره ولی‌ هیچ کاره" نکنیم راهی‌ به جایی‌ نخواهیم برد و در هم چنان بر این پاشنه می‌‌چرخد.
٨۴۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : در جواب به جناب فرهاد جم
هموطن گرامی نوشته شما همین زیر است که کنایه میزنید "چپهای خارج نشین لنگر انداختند و کنگر میخورند"!! و لابد از روی شکم سیری این چپهای بریده حالا طرفدار سوسیال دموکراسی هم شدند و میخواهند آنرا برای چپهای دیگر نسخه بپیچند؟ نه جانم این شما هستید که در زیر لوای اصلاح طلبی ملاها بد جوری لنگر انداختید و جا خوش کردید و دارید کنگر میخورید ( البته امیدورام خوب بخورید!) طوریکه با چرثقیل هم نمیشود چپهای اتوپیائی امثال شما را از جایشان تکان داد. شما با توجه به این نوشته آخری این همه چیزها را اگر خوب بلدید و شعارش را خوب میدهید پس کجاست پیشرفت شما چپ داخلی در بین مردم ایران؟ حزب و تشکیلات کارگری و پایگاه چی دارید؟ این همه عکس از اعتراضات و تظاهرات کارگران در سایتهای مختلف زدند و میزنند ولی ما تا حالا در یک عکس ندیدیم که پلاکاردی از یک سازمان چپی در صف کارگران باشد که از حرکت و اعتراض آنها حمایت بکند؟ یا شاید من ندیدم و لطفا رو کنید. دکترین رژیم اسلامی بر این اساس است که یک رژیم مذهبی بنا به گفته مشاور عالی رهبری هیچوقت سرنگون نمیشود و با اسلامگرائی ریشه دار ملت ایرانی در مقابل هرگونه خطرات براندازی طلبی واکسنه شده و مصون است ولی امثال جنابعالی منتظر نشستید و برای خودتان یکسری تزهائی را خیالبافی میکنید و میخواهید راههای دیگر بروید که آزموده شدند و خطا بوده در حالیکه خیلی از ایرانیها معتقدند که بدون فشار خارجی یا برون مرزی محال است که خانه اسلامی که حکومت ملایان ساختند فرو بپاشد و برای همین است بایستی برای نابودی این رژیم ضد مردمی همه گزینه ها و اهرمهای "فشار" روی میز باشد. رژیمی که زورگوست فقط زبان روز میفهمد! دیکتاتور خامنه ای فقط از آمریکا میترسد نه از چند تا اعتراضات کوچک مردم ایران! یا شما شناخت درستی از ساختار رژیم ملائی ندارید یا سرتان را مثل کبک زیر برف کردید؟ فقط امیداورم از آن دست چپهای داخلی نباشید که سفره نذری حضرت زهرا هم در خانه شان برقرار است و با حجاب اجباری زنانشان هم مخالفتی ندارند؟ ولی هرچه هست گواهی میکنم که حافظه خوبی دارید و خب میدانید که چه نوشتم تا حالا البته با مراجعه به آرشیو این سایت لابد؟ دعوا نداریم در همان سایت طرفداران سوسیال دموکراسی،عدالت و آزادی که آدرسش را میدانید برنامه آنرا ( دانلود مجانی ) بخوانید و نظری به لیست آدمهای سرشناس سیاسی مهم ایرانی طرفدار سوسیال دموکراسی بیاندازید تا ببینید آلترناتیو بهتر دیگری هم هست! مثال میخواهیم با هم به طبقه بالای یک ساختمان سوسیالیسم دموکراتیک برویم یک راهش اینست که با آسانسور سوسیال دموکراسی سریعتر به طبقه بالا برسیم یا مثل شما غیر سوسیال دموکراتها با پله های راه پله پیاده طی مسیر کنید. انتخابش با عقل سلیم شماست! اگر مقایسه کنیم به نظرم شهامت آدمی مثل تاجزاده ( از حکومتی سابق! ) از یکسری چپ داخلی بیشتر است چونکه او جرات دارد امروزه صراحتا میگوید خامنه ای دیکتاتور است ولی چنین چیزی از زبان امثال شما چپهای طرفداران اصلاح طلبی ( سرکار گذاشته شده ها!!) هنوز ما تا حالا نشنیدیم! در نبرد خود با رژیم جهل و جنایت آخوندی پیروز باشیم البته با اتحاد عمل چپهای عقلگرا نه فانتزی باف جناب فرهاد جم! سال نو مبارکتان باد و دلخور و ناراحت نشوید و زحمتی هم اگر برای شکوفائی چپی کشیدید یا میکشید مستدام باد و خسته نباشید!
٨۴۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۶       

    از : فرهاد جم

عنوان : بادقت خواندن کامنت دیگران
کاربر گرامی.سیامک رهگذر یاسیامک شاملو یا....سالهاست که کامنتهای شما را میخوانم و به این نتیجه رسیده ام که شما هیچوقت کامنت دیگران را به درستی نمیخوانی وفقط به دنبال گفتن اندیشه خود هستی....افکاری که از قبل آنها را تکراری بیان میداری.....چندین فحش وناسزا به ملاها و آخوندها ...همه مردم وچپها ودنیابا هر وسیله ای حتی بمب اتمی به عربستان دادن برای نابودی رژیم جنایتکاران اسلامی....وبعد دفاع از سوسیال دمکراسی آلمان......که ناشی از افکار آنارشیتی اقلیتی شما از یک طرف واز طرف دیگر اصلاح پذیری شما در جامعه آلمان شده وبرای خالی نبودن عریضه سوسیال دموکراتیک خود راوصل به سوسیالیست دمکراتیک رادیکال دکتر سعید رهنما می کنید.......چپهای مبارز درون ایران هیچ سازشی با اصول گرایان,اصلاح طلبان و غیره نداشته و ضمن محکوم کردن نظام دیکتاتوری ولایت فقیه ورژیم استبدادی اسلامی ....خواستار سرنگونی آن از راه تلفیق مبارزات جنبشهای مدنی وجنبشهای کارگرا ن وزحمتکشان هستند....در واقع اصلاحات و انقلاب در درون یکدیگر.......پس از گذار از جمهوری اسلامی واقعیتهای کنونی در ایران وجهان نشان مدهد حتی اگر مبارزات ساختار شکنانه ,تحت هدایت جنبشها و جریانات انقلابی وچپ پیروز گردند,ایجاد دگرگونی های بنیادی,تنها در یک پروسه طولانی و تدریجی انجام پذیر است.در واقع نمیتوان به این ایده امید داشت که بزودی در جامعه ,اکثریت کارگران و زحمتکشان به لحاظ ذهنی و عینی به این دیدگاه میرسند که سرمایه داری به انتها رسیده است و بنابراین سازندگی سوسیالیستم در ابعاد گوناگون آن بلافاصله در دستور کار قرار گیرد.این نوع خوش خیالی ایده آلیستی به پیشرفت واقعی جامعه در راستای ایجاد رهایی وعدالت واقعی کمک نمیکند.بدون شک فاکتور های اجتماعی بسیاری برای ایجاد تغیرات بنیادی در جامعه طبقاتی و استثمار به سوی سوسیالیسم لازم هستند.هرچند سوسیال دمکراسی مرحله ای از تحول تاریخی است که نظام سرمایه برای گریز از سقوط ونزول حتمی به آن روی می آورد ونگرشی انسان مدارانه و متد انظمامی اعتدال سلطه سرمایه است__این تنها راه ممکن برای نظام سرمایه از اضمحلال و فروپاشی است__وبا اینکه نظام سرمایه هنوز از پتانسیل لازم برای راه خویش سود مند است ولی با بحرانهای متوالی خود به فرجام خواهد رسید.درعین حال جمهوری دمکراتیک لاییک که یک نیم پله برای گذر از سرمایه داری به سوسیالیسم می باشد که در این گذر باید ضمن رعایت تمام حقوق انسانی اعم از آزادی ,دمکراسی,رفاه و عدالت اجتماعی وبا نظارت شوراهای کنترل کارگری ودولت از یک طرف واز طرف دیگربتوان از سرمایه داری ملی به عنوان وسیله ای برای پیشرفت اقتصادی,فرهنگی واجتماعی بهره جست......فکر کنم از این قسمت خیلی خوشحال شدی سیامک جان..........من در کجای کامنت قبلی نوشتم که چپهای خارج از کشور بایدسکوت کنند....باید بجای اتحادوهمفکری,تفرقه باشد....نباید از مبارزات کارگران وزحمتکشان حمایت کرد.....اگر در عرض۴۰سال نیروهای چپ در شرایطسخت ودشوار در ایران فعالیت میکردندامروز شعار کارگران فولاد مرگ بر کارگر و درود بر ستمگر نبود که باتوجه به معضلات موجود زندگی فقط به دنبال مطالبات خود هستند نه چیز دیگری....زیرامردم در عینیت جامعه آنچه در روز اتفاق می افتد را دنبال می کنند...حال اگر صدها نیروی چپ تکامل یافته در آلمان .فرانسه ,انگلیس,سوید,آمریکا باشند وحقیقت را بگویند اما در رابطه تنگاتنگ بامردم تماس نداشته باشند ونتوانند تشکیلات خود را بر پا وگسترش دهند تاثیری نخواهد داشت واین نیروهای راست هستند که بشتر عمل خواهند کرد........سیامک جان اگر غیر از این است من حاضرم در مدت یکماه شرایط خودم را آماده کنم وراهی آلمان شوم و جایم را با شما عوض کنم وشما تشریف بیاورید ایران.....موفق باشید.
٨۴۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : الگوها و ...
گفتاری از آقای محمدرضا نیکفر- که ناشی از نگرش فلسفی ایشان به مسائل است- بصورت نوشتاری در آمده است؛
که باید گفت وقتی گفتاری به نوشتاری در می آید آنهم در نوشتار، جمله بندی ها براساس ادبیات گفتاری باشد، گاهاً بعضی از قسمت های نوشتار دیر فهم می شود.
باید اعتراف کرد در نوشتار مربوط به آورده های آقای نیکفر می توان نکات آموزنده بسیاری را یافت و همچنین نکاتی را یافت که قابل نقد خواهند بود.
پرداختن به تمام آورده های ایشان بسیار طولانی خواهد بود اما مختصراً به دو سه مورد اصلی آن می توان اشاره کرد و آنانرا واکاوید.
باید گفت آقای نیکفر ارجمند بعنوان یک نظریه پرداز بومی ایرانی، تلاش کرده که الگوهایی را یادآوری کند و ایرادات وارد بر این الگوها را نیز بیاورد ایشان به نقد یکی از الگوها می پردازد و می گوید مبارزینی که از این الگو پیروی کرده و یا پیروی می کنند و اقدامات خود را براساس این الگو به پیش برده ویا می برند، در روند تحولخواهی جامعه،
اقداماتشان یک در جا زدنی بیش نخواهد بود؛
پس مبارزین قدیمی و حتی مبارزین جدید باید این الگو را فراموش کنند و الگوی دیگری را پی بگیرند.
ممکن است پرسش شود الگویی که باید فراموش شود چه الگویی است؟
باید گفت الگویست که جامعه را به دو قسمت تقسیم می کند:
یک قسمت آن قسمت نهاد های قدرت و قدرتمندان جامعه است و قسمت دیگرش از سایر مردمان جامعه تشکیل می شود.
براساس الگوی دو قسمتی، تشکیلات مبارزاتی و گروه های مبارزاتی همگی در پی این خواهند بود
که به هر ترتیبی و هر ترفندی که شده ،قسمت مربوط به نهادهای قدرت را تصرف کنند و صاحبان قدرت را به زیر بکشند و خود جانشین آنها شوندو پس از تصرف قسمت نهادهای قدرت، اقدامات اصلاحی را به پیش ببرند.
البته این الگو توسط بعضی ها، مدل مبارزاتی قرار گرفت و توانستند براساس این الگو به قدرت هم برسند و سیاست های مورد نظر خودشان را اجرایی کنند اما باید گفت در این الگو، اگرچه ممکن است در ابتدا موفقیتی را شاهد باشیم اما در دراز مدت همان هایی که به قدرت می رسند خودشان معضلی برای جامعه می شوند؛ پس در پی این الگو رفتن یک در جا زدنی را خواهیم داشت و خواهیم دید و تکراری را.
جالبست بدانیم در روند تحولخواهی جامعه ایران، اکثر تشکیلات مبارزاتی از الگوی دو قسمتی جامعه استفاده کرده اند و حتی نتوانستند موفقیتی بدست بیاورند و تنها گروهی که به موفقیت رسید نیرو های اسلامی بوده که بعداز سوار شدن بر کار، جامعه در پی پیاده کردن آنهاست و...
آقای نیفکر نشان داد که چگونه سعدی بزرگ با هوشمندی الگوی دوقسمتی را بیان کرد.
اگر از الگوی دوقسمتی بگذریم باید بپردازیم به الگوی سه قسمتی
پرداختن به الگوی سه قسمتی در نظری دیگر
٨۴۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : فریبرز ستاری

عنوان : شما نمی گوئید راهکار مشخص برای چپ ایران کدام است
آقای نیکفر به توصیفی گفتارنامه یا مقاله ای نوشته اند؛ بسیط ، جامع که بار راهبردی آن بر بار راهکاری آن غلبه دارد یعنی راهبردی که از ارائه راهکار تهی است. تمام نقد و بررسی که ایشان از اندیشه چپ ایران دارد همگی درست و به جاست. البته پیشینیان با زبان و ادبیات ساده و بعضا پیچیده چون او گفته و نوشته و به یادگار گذاشته اند. ایشان نیز نظپر متقدمین فراتر از نقاط آسیب زا نرفته اند و مشخص نمی کند که در برابر این نقیصه چه می شود کرد؟ البته چه باید کرد مبتنی بر اراده گرایی تاکنون نیز راه به جائی نبرده است.
آقای نیکفر نوشته اند که " وقتی که حزب نمی‌تواند پایه‌ای اجتماعی بیابد.." خب جان برادر عوامل مانع استحکام پایه اجتماعی حزب کدامند؟ باعث و بانی آن استبداد حکماست؟ عاملش عدم تمایل فراگیر مردم به تشکلها بخصوص تشکل سیاسی است؟ آیا وجود تشکل های بیشمار جامعه پسند غیرحزبی مانع نیستند؟ مثلا احزاب با شناسه مذهبی ازجمله حزب سئوسالیست خداپرست مانع بر سر راه چپ نبوده اند؟ خلاصه کردن وضعیت چپ ایران به دو گزاره یا این یا آن چاره رفع بلاو آفت از آن نیست. اینکه چپ جامعه‌گرا ست و نه دولت گرا.خب این منطقی است اما کجا چپ گام هایی برای دولت‌گراشدن برداشته است. اینکه حزب توده در ۱۳۲۵خورشیدی ۴ نماینده به پارلمان می فرستد و یا اینکه بعد از فروپاشی رژیم پهلوی فرصتی اندک برای مردم و جریان چپ مهیا می شود و از آن برای رفتن به درون جامعه جهت کمک به آگاهی و تشکل بهره می گیرد را به حساب دولت محوری قرار ندهید. خب شما از در جایی از گفتارنامه نوشته ای راهی دیگر برای چپ این است که نه به مبارزه انتخاباتی فکر کند، نه به انقلاب؛ نه چنان چیزی در جریان است و نه چپ زور چنین چیزی را دارد. پس اگر چپ به مبارزه انتخاباتی یا به انقلاب فکر نکند چرا باید در جامعه حضور پیدا کند؟
از طرفی شما چپ را به حضور در جامعه می خواهید اما در ترسیم توان و پتانسیل آن چنان واکاوی کرده ای که اساسا چپ را در حد هیچ می انگاری. مثلا نوشته اید" در ایران چپ در عرصه رسانه ضعیف و منزوی شده است. نشریات چپ کم‌خواننده‌اند، انشانویسی‌های ملال‌آورند، شعارهای تکراری می‌دهند. حتا خود اعضای گروه‌ها به آنها اعتنایی ندارند و از دریچه چشم رسانه‌های دیگر به ایران و جهان می‌نگرند. فعالیت چپ محدود شده است به انتشار اعلامیه‌هایی برای اعلام وجود. اتفاقی می‌افتد و پس از چندی کسی یا کمیته‌ای به فکرش می‌رسد که اعلامیه‌ای بنویسد و موضع بگیرد. از شما من میپرسم پارادایم چپ مورد نظر شما چپ ناب مارکسیستی بدون الحاقات است؟ اساسا شناسه های مشخص حزب چپ مورد نظرتان چیست؟ و راههای آن را ارائه دهید.
٨۴۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : خطاب به دو کاربر زیر:
به کاربر گرامی- عیدانه: تا اسلام کفن نشود این وطن،وطن نشود! گویا امثال شما مخالف هستید که در مبارزه با رژیم اسلام فاشیستی ملایان نقش ویرانگر اسلام در ایران را مطرح کنیم؟ یعنی چی مینویسید: که چپها فقط میتوانند اسلام را دراز کنند؟
پس میخواستید مقصر اصلی این شرایط و اوضاع درب و داغان ایران حکومت اسلامی و نمایندگان نباشند چه کسان دیگری مقصر هستند؟ مگر این فقه اسلامی نیست که نمیگذارد زنان به حقوق برابر با مردان دست یابند و میگوید زن نصف مرد ارزش دارد؟ شما با چنین معیار اسلامی آنوقت میخواهید به دموکراسی و آزادی و برابری برسید؟ اشتباه نکنم گویا جنابعالی از مجاهدین خلقی باشید که ناراحت میشود به اسلام ارتجاعی عقب مانده انتقادی کرد تا مورد تنفر ایرانیها خصوصا چپها قرار بگیرد؟ شما برای ما لطفا بگوئید برای چه ارزشهائی اسلام ارتجاعی نباید آنرا "دراز" کرد؟

به کاربر گرامی- فرهاد جم: نوشتید:" سالهاست که کامنت گذاران.....در حال حاضر هم در خارج از کشور سکنا گزیده اندوبا توجه به امکانات رفاهی که در آن کشورها برایشان مهیا شده کنگر خورده ولنگر انداخته اند....وخوب بالطبع دارای عقایدسوسیال دمکراسی شده اند...." اگر جنابعالی تا به امروز پی نبردید که عقل سالم حکم میکند در بین مدلهای سیاسی باید دنبال سیستمی بود که در عمل هم کاربرد موفقی دارد مثل سوسیال دموکراسی که نشان داد در یکسری کشورهای اروپائی موفق بوده حداقل در یکسری زمینه ها. وگرنه یدک کشیدن فلان مکتب سوسیالیستی یا کمونیستی که روی دیگر دیکتاتوری است و اقتصاد را به ورشکستگی کامل میکشاند نمیتواند هدف چپهای ایران برای حال و آینده اش باشد آنطور که گویا شما میخواهید. دست هم از متلک گوئی به سوسیال دموکراتهای ایرانی برنمیدارید بجای اینکه خودتان آلترناتیو بهتری پیشنهاد کنید که فقط در حد اتوپیا و وعده سرخرمن نباشد! گویا برخی درون ایران مانده ها که با رژیم دیکتاتوری ملاها به نحوی سازش میکنند تا اموراتشان بگذرد مدام فکر میکنند که در خارج فقط حلوا پخش میکنند و همگی لنگر انداختند و کنگر میخورند. چپهای درون ایران کجاست تشکیلات یا سازمان حزبی شان در عرض ۴۰ سال حکومت بگیر و به بند اسلامی؟ کارگران را جلوی چشمان شما هر روز سلاخی میکنند پس کجائید که از آنها دفاع یا حمایت بکنید و وارد صحنه مبارزه بشوید؟ اگر که چپهای درون ایران خیلی وقتهاست که تسلیم حکومت ملایان شده اند دلیل ندارد حداقل همراهی و همدلی چپهای هنوز چند عدد باقی مانده در خارج از کشور را نپذیرند و گلایه یا شکوه سر کنند. ما هنوز یک تحلیل درست و حسابی واقعی از چپهای درون ایران در باره شرایط ایران و حکومتش در این سایت ندیدیم که علیرغم اینهمه نابسامانی و شرایط فقر و بدبختی مردم ایران چطور چنین رژیمی هنوز برسر قدرت است؟ شاید دلیلش این باشد که چشم و گوشهای خود را بستند این چپهای درون ایران مثلا خیلی مبارز؟ بجای اختلاف انداختن بین چپها چرا سعی نکنیم فکرهای همه چپها را روی هم بگذاریم تا از این حکومت ضد مردمی و ضد ایرانی آخوندها نجات پیدا کنیم تا مردم درمانده ایران نفس راحتی از شر حکومت اسلامی زورگو بکشند؟ آیا اگر ما چپهای خارج نشسته سکوت کنیم امورات چپهای داخل ایران بهتر پیش میرود؟ البته اگر چپهای دروان ایران چیزی بنام مبارزه را فراموش نکرده باشند و همگی تسلیم نشده باشند بخاطر ترس شان!
٨۴۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : کیا

عنوان : دیوانگی" بربریت " اسلامی !
رفقا!
ما در منطقه ای هستیم که جدالی بی وفقه بین اسلامیست های مسلح با هژمونی ایران ، سعودی و ترکیه با حمایت امپریالیسم جهانی در جریان است و قابل پیشبینی است ،که ادامه میابد.
تنها نیروهای سکولار و نسبتا منطقی در ‌کردستان قرار دارند که هم اکنون زیر ضربات هولناک قرار دارند.
تنها راه ممکن از کردستان میگذرد اگر تشکل را منطقه ای کنیم و از افکار سالم جهانی سود بجوییم.
خود را در بحث های کوچک گیر انداختن و به قول رفیق محترم معمار به فیلسوفی پرداختن از قافله مثل همیشه عقب خواهیم ماند.
٨۴۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "عمل صالح"
امروزه در تمام دنیا شاید یک یا چند میلیون نظریه و کامنت کوتاه و دراز در رسانه های حقیقی و مجازی و از راه وسائل ارتباطی, توسط افراد " چپ" و بطور روزانه منتشر و رد و بدل میشود به امید آنکه عارضه سالهای اخیر را تشخیص و درمان نمایند.

عارضه و یا ناتوانی "چپ" دو علت عمده دارد. یکی برتری زر و زور حریف و دیگری Analysis paralysis و یا paralysis by analysis خود "چپ".

در سطح جهانی, "تا ریشه در آبست امید ثمری هست" و امید آنکه چین و دیگر کشور های "کمونیست", سدی در برابر تمامیت خواهی امپریالیسم عنان گسیخته سرمایه داری ایجاد و پیشرفت کنند. در ایران یا لااقل تا آنجا که به "روشنفکران" و رسانه ها مربوط میشود, نیروی "چپ" از فرط تجزیه و تحلیل و تشتت آرا و عقاید, دچار فلج گردیده و ظاهرا چنین امیدی وجود ندارد ولی خب, "از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است" و هر روز و شب دوستان با مقالات و کامنت های طولانی, خود را به این "عمل صالح" مشغول میکنند.
٨۴۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : تقی اکبری

عنوان : راهی دیگر
آقای نیکفر ، از فرهیختگان ما ، از جمله آن فیلسوفان هستند که به تفسیر جهان بسنده نمی کنند و می خواهند به تغییر جهان کمک کنند. پس از فلسفه به جامعه شناسی وسیاست هم پای می گذارند. او به ضرورت کار فردی و حزبی فرهنگی ، صنفی (ضد بهره کشی و تبعیض) و سیاسی تاکید دارد. ایشان ( و دیگران هم ) منفردا نقش زیادی در فرهنگ سازی دارند که بسیار قابل احترام است. از چپ سنتی بحق نا امید هستند. "راهی دیگر " برای تامین عدالت و تحقق توسعه را با چپ دمکرات می خواهند. چرا که ایران دچار عقب ماندگی مفرط است و نیازهای مردمانش ابتدایی. ایشان می نویسند که "ما از زاویه چپ کوشش می کنیم در هر برنامه ای برای توسعه ، موضوع عدالت ..... در نظر گرفته شود" اَین جمله را باید زر گرفت.
در میانه مقاله می نویسد "گفتمان چپ نیاز به تعیین حدود و تدقیق مضمون خود دارد" اما هر سند برنامه اَی چپ - از جمله منشور - را إبراز نیات خیر می داند که یا سخره گیری و یا ساده بینی است و بدرد کارزار انتخاباتی می خورد ، نه بدرد امروز ایران. چپ ایران را دولت گرا می داند ودر موقعیت بسیار ضعیف و برخی از فداییان را حامل فضاحتی از گذشته.
اگر فضاحتی در سیاست گذاری بعضی از فداییان در دوره اَی در گذشته بوده، همه ما از بالا تا پایین در آن شریک بوده ایم و باید با آن سیاست تسویه حساب کرد که چنین خطابی دو باره صورت نگیرد و این امر بدرستی توسط خود آنها صورت گرفته است.
من، هم که از بیرون می نگرم ، نمی دانم چرا منشور ( و یا هر سند برنامه اَی ) را که دقیقا به منظور "تعیین حدود و تدقیق مضمون " چپی دیگر با راهی دیگر است را دولت گرا می دانند که فقط بدرد کارزار انتخاباتی می خورد.
اخیراً در مقاله " یک گام به پیش" از آقای رضا جاسکی از تجربه بسیار مثبت پودوموس (یک چپ دمکرات موفق و تأثیر گذار) برای تبلیغ وسیع برنامه اش در بین مردم یاد شده است. اینکه برنامه حزب یک متن تبلیغی و بروشور تبلیغاتی حزب است.
اکثر مضامینی که آقای نیکفر بری چپ نو قرن ۲۱ ضروری می دانند در پیش نویس منشور که شناسنامه تشکل جدید است درج شده اند و در آن بر مسلح شدن مردم ،کارگران و دیگر فرودستان به آگاهی مدنی، طبقاتی و اجتماعی و اسقلال تشکل های مدنی ، صنفی و سندیکایی تاکید شده است.
آقای نیکفر متاسفانه در این مقاله با بد بینی خاصی با امر وحدت برخورد می کنند و نا امیدی را رواج می دهند. من هیچگونه إظهار شعف از وحدت چپهای دمکرات در مقاله ایشان ندیدم.
هم اکنون مصاحبه اَی از آقای سعید رهنما با تلویزیون برابری در سایت عصر نو موجود است. ایشان که در زمینه انقلابات سوسیالیتی قرن بیستم تحقیقاتی کرده و مقالاتی نوشته که همه آنها به شکست منجر شده اند، از دیدگاه جامعه شناسی این بد بینی آقای نیکفر را در مورد آینده چپ ها ندارند. او هم برای راهی دیگر - نه کمونیستی و نه سوسیال دموکراسی - ترویج می کند و وحدت چپ ها را در زمان اقتدار بی سابقه سرمایه داری جهانی، از ضروریت های أولیه می دانند.
تا جایی که به عقل نسل ما می رسد ودر توان ماست، سعی می کنیم با کمک فرهیختگان ما در تحقق عدالت ، از جمله با کمک توسعه، بکوشیم. بقیه را برای نسل های بعدی بگذاریم.
پس بیاییم از هر قدمی در جهت تامین حقوق محرومین استقبال کنیم و از وحدت در صفوف مدافعان آنها إبراز شادمانی کنیم.

تقی
٨۴۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : فرهاد جم

عنوان : سرکار خانم آذر مینا و علیخانی
سالهاست که کامنت گذاران مطرح میکنند که باوجود اختناق وحکومت پلیسی ونبود آزادی های سیاسی وحزبی چگونه باید مبازه کرد....و در واقع خود را به نوعی از مبارزه درون جامعه مبراوتوجیه می کنند.....در حال حاضر هم در خارج از کشور سکنا گزیده اندوبا توجه به امکانات رفاهی که در آن کشورها برایشان مهیا شده کنگر خورده ولنگر انداخته اند....وخوب بالطبع دارای عقایدسوسیال دمکراسی شده اند.....اما باید این را دانست که شرایط مبارزه در رابطه با تاکتیک واستراتژی را چگونه اتخاذ نماییم....در کشوری آزادی ودمکراسی در حد مطلوبی است و شما حتی حزبی که به مجلس برود را دارید.....در کشوری قوانین سختر است وشما فقط روزنامه دارید....در کشوری شراط زیر سرنیزه است و شما باید بامخفی کاری وفقط اعلامیه به حیاط خود ادامه دهید....البته بنده حاضر نیستم هیچکس از نیروهای فداییان با توجه به مبارزه مسالمت آمیزی که در جریان است همانند کذشته برای مردم از خدا با خبر واز خودشان بی خبربی جهت از بین برود.....بنابراین تا زمانی که مبارزه در داخل ایران ودردرون خود جامعه در جریان نباشد ....ره به جایی نخواهید برد....
٨۴۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای نیکفر
من وقتی شروع به خواندن مقاله کردم نوعی بازبینی در نگرش به حوزه سیاست را توقع داشتم اما هر چه بیشتر خواندم نه تنها این بازبینی را ندیدم بلکه یک آشفته گوئی و مغلطه حوزه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را به کمک ابزار انتزاعی فلسفه با چاشنی اخلاقی یافتم که در نهایت به احزاب چپ چه باید کردهای به اصطلاح نوینی را آموزش میدهد که جزو وظایف نهادهای غیر سیاسی است. آقای نیکفر حیطه بازنگری برای احزاب چپ شامل دو بخش است ۱. کیستی و چیستی خود ۲. ارائه برنامه برای مشکلات روز ( چه در شرایط استبدادی و خفقان چه در یک جامعه دموکراتیک). اصولأ حزبی که دولت محور نباشد وارد حوزه اشتباهی شده است و راهش را گم کرده است. حال شما انتظار دارید که احزاب سیاسی نقش نهادهای مدنی را ایفا کنند یا به بیانی دیگر در نهادهای مدنی نفوذ کنند و استقلال آنها را مخدوش کنند. اگر امروز چپ را ضعیف می بینید که هست به عدم بازنگری در چیستی و کیستی خود و طرح راه حل برای روز برمیگردد. بدون آنکه علل ضعف را بررسی کنید هر دو را دور میزنید و میگوئید که حال که ضعیف هستیم بهتر است بجای دولت محوری دروس اخلاقی آموخته و در حوزه های غیرسیاسی مشغول شویم این تا آنجا نیز قابل قبول است که دیگر برنامه سیاسی ارائه ندهید و در چالشهای سیاسی موجود بین جناحها وارد تخطئه یک نیرو که در عمل وزنه مقابل را سنگین تر میکند نشوید در عرصه سیاسی نمیشود ادعا کرد که ما با دیگری کاری نداریم و آش خودمان را میخوریم. شما ادعا دارید ما انقلاب خودمان را کردیم و به اسلامیستها حساس نبودیم خب این یک نقد است اما این را نمیگوئید که اگر بر فرض حساس بودید آیا جلوی انقلاب را میگرفتید یا مسیر انقلاب را دگرگون میکردید ؟ شما در جستجوی راه دیگری برای چپ هستید و من میپرسم چپ مورد نظر شما چپ مارکسیستی است؟ معتقد به دیکتاتوری پرولتاریا هستید ؟ شما مانیفست مشخص حزب چپ مورد نظر خود را شفاف ارائه دهید آنگاه راهها را ارائه دهید. چپ ایران امروز ادعای حکومت سکولار را دارد اما ما امروز حزب چپ سکولار نداریم امروز در کدامیک از احزاب چپ ایران نماز خوان داریم ؟ ایران امروز نیاز مبرم به یک حزب دموکرات و سکولار عدالت محور دارد تا بدون دخالت دادن باورهای شخصی و خصوصی در جهت تأمین عدالت اجتماعی و اقتصادی از پتانسیل های موجود بهره مند شود اما تاریخ ایران هنوز این آمادگی را نزد نخبگان میسر نکرده است و همچنین نخبگان ما قادر نبودند مسیر تاریخی را در جهت رو به بهبودی میسر کنند نه توانستند مشروطیت را دوام و توسعه دهند تا رضاخان ظهور نکند نه تونستند دولت مصدق را حفظ کنند نه توانستند محمد رضا را چنان محدود کنند که ایران را تکحزبی نکند و نه توانستند مسیر انقلاب را دگرگون کنند که به ولایت مطلقه فقیه ختم نشود. این انسداد سیاسی باعث شده است که جامعه از احزاب کلاسیک بریده است و بدون اغراق میگوید پرچمهای خودتان را لوله کنید و صرفأ کنار ایستاده و بدون بلندگو فقط کف بزنید.
همچنان که یک پزشک هم میتواند مربی فوتبال باشد یک فیلسوف یا روشنفکر هم میتواند سیاستگذارباشد اما اگر آن پزشک از فوتبال سررشته نداشته باشد تیمش به ته جدول سقوط میکند یعنی از عرصه رقابت حذف میشود.
٨۴۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : سیامک الف

عنوان : چه کسی می بافد؟
جناب آقای خراسانی، فکر می کنم مقاله آقای نیکفر را درست نخوانده اید یا خوانده اید و نفهمیده اید، (شاید ۲ دقیقه روی تلفن همراه برای آن وقت گذاشته ای و عجیب نیست که نفهمیده باشید!!!)، اما بیاییم ببینیم چه کسی دارد می بافد؟ نیکفر یا کسی که فکر می کند می تواند دولت موجود را به نفع عدالت و آزادی با چند اعلامیه برعلیه آن سرنگون کند، شاید هم داخل ایتلافی با چند گروه مثل خود شود یا با شازده یا بدتر از پسر شاهنشاه.کی دارد می بافد و به قول درفشانی بی ادبانه شما شطحیات می گوید؟ شما که فکر می کنید رآل پولیتیک دارید و سیاست را در دولت خلاصه می کنید، دارید می بافید نه نیکفر که می گویید بروید کاری کنید که هم برای خودتان خوب باشد و هم برای جامعه.
٨۴۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : عیدانه

عنوان : کفن دوز های اسلام
تا وقتی که چپ ایرانی تنها راه ارتزاقش تناول لقمه های ریز و درشت از جسد اسلام باشد؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید یا از پاشته سرانجام در خواهد آمد. تمام زندگی فگری چپ ایرانی در این سالها به دراز کردن اسلام طی شد. البته قابل درک است چون این از همه آسان تر بود و سریع تر، کیسه خالی هویت را با توهم ِکسی و کاره ای و روشنفکر بودن، پر میکرد. نه حتی به شناخت سیاست جهان، تاریخ، یا حتی یک زبان خارجی را کامل مسلط بودن! نه! هر جا کفگیر به ته دیگ خورد، که بدجوری هم خورده بوده و خورده، اسلام را دراز کنیم. زهی افسوس!
٨۴۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : طامات و شطحیات
جناب آقای نیکفر
با درود به شما
هنگامی که گفتارنامه (مقاله) شما را میخواندم و با پیشینه ای که از برخی نوشته ها و گفتگوها و توان زبده گزینی و تجرید و انتزاع شما داشتم، در دل آرزو میکردم که ای کاش در جامعه ای آرام و آسوده میزیستم و میتوانستم به سخنان شما گوش فرا دهم. همانند دوران ارستو، در شبهای مهتابی در کنار شما گام میزدم و در سپهر اندیشه های بی مرز، یک زندگی فیلسوفانه میداشتم و هیچ سخنی باری بر دوشم نمیگذاشت. اما آنگاه که جامعه در تب و تاب بی نانی و فشارهای استخوان سوز سیاسی میسوزد، نه جایی برای سخنانی آن چنان فیلسوفانه و بی در و پیکر است، و نه جایی برای شطحیات و طامات بی چفت و بست و شیداگونه ای که به گمان من، شما در این نوشته خود بافته اید. راستش اینکه تا پیش از خواندن این نوشته، من در سیمای شما بیشتر یک فلسفه دان یا متفلسف میدیدم تا یک عارف شطح گو، بی آنکه بخواهم شطحیات و طامات را بی ارزش بدانم. اما هر چیز جای خود را دارد به ویژه آنکه هیچ عارف طامات باف و پراکنده گویی سیاستورزی نمیکند، اما فیلسوفان و فیلسوفان سیاسی کارشان سیاستورزی است. تا جایی هم که من دریافته ام، شما بیش از هرچیز یک سیاستورز هستید، با مایه های پر رنگ فلسفی که در برخی گفتگوهای تلویزیونی شما، من از آن بهره برده ام. اما شوربختانه درست در هنگامی که جامعه نیاز به یک چسب فلسفی و فلسفه سیاسی سامانمند دارد، به بافتن طامات و شطحیات پرداخته اید. سراسر گفتار شما پر است از "فاتحت السور" پراکنده ای مانند طه و یاسین که آن را نه از کتاب آسمانی که که از کاسه سر هگل و "مارکس جوان" کاویده و در کشکولی ریخته اید. یعنی رازهایی که حتی در دنیای شوق و شور هم نمیتوان آنها را به هم پیوند زد. جناب نیکفر، من هرگز به خود اجازه نمیدهم دانش گسترده شما را به پرسش بکشم، اما جستارمایه ای که شما برگزیده اید، بررسی کنش سیاسی و راه و روشهای سیاسی برای بهبود زندگی سیاسی ایران و دگرگونی یک ساختار دولتی در پایان سده چهاردهم خورشیدی یزدگردی است. درونمایه‌ی سخن شما در اینجا باهر واژگانی که به زبان آید، چند و چون پیوند میان یک اقلیت یا گروه کوچک به پنداشت خودتان برنده، با اکثریتی که هر یک به گونه ای بازنده میدان است. در اینجا آن واژه به گفته شما هگلی "وساطت" که من چیز چندانی از آن نمیدانم مگر شما راهنمایی فرمایید، کدامست. شما پای سرود انترناسیونال و سعدی و شاملو و هزار چیز دیگر را به میان کشیده اید و شاید آنها را در "پهنه وساطت" خود جای داده اید، اما گویی پای دولت، برنامه، حزب و مانند آن را از این پهنه بریده اید. اینکه فدائیان یا دیگران توان ساماندهی و یا به کارگیری این پهنه را نداشته باشند، میتواند درست یا نادرست باشد. اما اینکه شما آن گروهها را به این دلیل که چشم به قدرت سیاسی و ربایش آن داشته اند نکوهش کنید، هیچ چیزی جز شطحیات و طامات نامفهوم برای همگان نیست. دولت در کانون کنش هر سیاست ورز، هر فیلسوف بزرگ و هر اندیشمند فلسفه سیاسی بوده و خواهد بود. از نگاه من، گناه چپ تا کنون تنها در همینجا است که به اندازه بایسته به این بنمایه نپرداخته و دل به یک عدالت آرمانی در دنیای مثل داده است. اگر چپها عارف و زاهد و طامات باف بودند، البته شایسته نکوهش نبودند. اما چپ، همواره سودای سیاست داشته است. از نگاه شما، "..... راهی دیگر برای چپ این است که نه به مبارزه انتخاباتی فکر کند، نه به انقلاب؛ نه چنان چیزی در جریان است و نه چپ زور چنین چیزی را دارد. باید مواظب باشد زیر دست و پا له نشود، چون ممکن است وضع به مراتب بدتر از دهه ۱۳۶۰ شود که در آن درگیری سازمان قدرت‌طلب مجاهدین با یک رژیم قدرقدرت، سازمان‌های چپ را داغان کرد. کار چپ، رفتن به درون جامعه، کمک به آگاهی و تشکل است. برنامه چپ سه جمله بیشتر نیست: مردم، توکل نکنید؛ دقیق بپرسید که هر کس چه می‌گوید؛ در اصل باید خودتان آگاهانه اختیارتان را به دست گیرید". آیا در ۵۰ سال گذشته کسی اندرز دیگری جز همین به درون جامعه رفتن را به مردم داده است؟ اما آیا بی آنکه کسی برنامه و هدفی داشته باشد، چرا و برای چه چیزی باید به درون جامعه برود و با کدامین آگاهی دیگران را آگاه کند؟من بیش از اینکه مدعی فهمیدن سخنان شما باشم، دلم میخواهد به دلیل کم سوادی خود آنها را نفهمیده باشم چون چیز دلچسبی از آن بیرون نمیآید. اگر جز این است، امیدوارم شما آن را برایم روشن کنید.
با سپاس و شادباش سال نو
بهرام خراسانی
۲۶ اسفند ۱۳۹۶
٨۴۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : نگاه هایی نو که می توانند امید آفرین باشند.
برخلاف همیشه به نظر می رسد این دفعه ،کمی از پیچیدگی نوشتاری آقای نیکفر کاسته شده.دلیلش هم به گمانم این است که در باره ی معضلی می نویسد که اغلب علاقمندان این حوزه تقریبا زمانی به درازی عمرشان و هر روز به آن اندیشیده اند.شاید به همین دلیل است که علی رغم دشوار نوشتن رفیق نیکفر،می توانیم آسانتر از بقیه ی نوشته هایش بفهمیم.قصدم اصلا خرده گرفتن بر نوع نوشتن ایشان نیست.باید به کسی که فلسفی می نویسد حق داد که ذات متنی که می نویسد خیلی ساده نباشد. چرا که موضوعی که دستمایه نوشتن قرار گرفته،بقدری بغرنج هست که نتوان مانند مسائل ساده و پیش پا افتاده به آن پرداخت.از اینها که بگذریم،به نظر می رسد بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آنچه که سالها به "سوسیالیسم واقعا موجود" نامیده می شد و بعد از آن که فرصتی بی نظیر برای سرمایه داری جهانی پیش آمد که با تکیه ی بر تئوری نئولیبرالیسم ،جهان را ببلعد،بیش از هر زمانی برای چپ این ضرورت آشکار شد که نمی توان با نگاه آئینی و با انطباق واقعیات عینی بر تئوریهایی که به شکل آیه های کتاب مقدس در آمده بود،به توضیحشان پرداخت.مدام از کلاسیک ها نقل قول می شد که اندیشه ی چپ مارکسیستی شریعت نیست و جزمیت ندارد ولی در عمل چیزی که بیش از همه مشاهده می شد نوعی تمکین بود.به نظرمی رسد،خوشبختانه این تنها آقای نیکفر نیست که با نگاهی ویژه به مسائل کلان جامعه،از دریچه ی چپ نگاهی ویژه دارد.تلاش ایشان در کنار کارهای دیگری که رفقایی نظیر اسماعیل سپهر،شیدان وثیق و ... در حال انجام دادن اند،در کنار کوشش هایی که در گستره ی جهانی صورت می گیرد،به رغم تمام نشانه های نگران کننده ای که در طول این سالها وجود داشت،می تواند امید بخش باشد. عمومی کردن اصطلاحاتی نظیر سوسیالیسم و دموکراسی مشارکتی،خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران ،سوسیالیسم رهایی خواه ،مردم بسیارگونه و.... همه نشان از تمایل و عزمی برای اجتماعی اندیشیدن و اجتماعی عمل کردن چپ است. و این ویژگی است که به "چپ نو" هویت می بخشد.من هم علی رغم شعفی که از خواندن مقاله ی آقای نیکفر احساس کردم ،به نوعی از مواضع ایشان نسبت به نفی تلویحی تلاشی که برای همگرایی در صفوف چپ صورت می گیرد،به فکر فرو رفتم. آیا نمی توان این تلاشها را بگونه ای منطقی در راستایی سمت و سو داد که موجب تقویت بیشتر چپ بشود؟به نظرم نگاه "محمد از تهران" به این مقاله ،در همین رابطه بسیار منطقی و راهگشاست.
٨۴۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : مجتبی کریمی

عنوان : سنگ بزرگ، علامت نزدن است
شاید بواسطه جایگاه علمی که آقای نیکفر دارد برای گفته هایش گوش شنوائی پیدا شود. اگرچه همین انتقادها را دیگران سالهاست میکنند.
موضوع بسیار ساده است: دوستان لقمه را باید به اندازه ی دهان برداشت.
رفقای فدائی چپ اگر هنوز به یکی از برجسته ترین ارزشهای راه فدائی یعنی صداقت پایبندند، بیایند یک آمار سرانگشتی از آنچه میتوان نیروی بالفعل فدائی نامید بگیرند. این نیرو اگر نه ۱۰۰ بدون اغراق ۸۰ بازنشسته سیاسی هستند. این نیرو فاقد فعالیت تشکیلاتی و حتی ارتباط ارگانیک با بدنه اجتماعی خویش است. همچنین از کمترین امکان رسانه ای برخوردار است. از دیگر سو، در داخل کشور نیز بسختی بتوان افرادی را یافت که آمادگی فعالیت تشکیلاتی داشته باشند.
بر اساس این داده ها، برنامه ای را مطرح کنید که در حد توانتان باشد. نه آنکه آمال و آرزوهایتان را به روی کاغذ بیاورید.
دوستان فراموش نکنید؛ برنامه حزبی یک نظریه ی آکادمیک نیست! برنامه ی حزبی یک برنامه اجرائیست و بدون پشتوانه ی عملی، صرفاً یک برنامه تخریبی خواهد بود.
عزیزان در آن "جمهوری دمکراتیک"ی که شما آرزوی برپائیش را دارید اتحاد عمل احزاب حرف اول را می زند. همانکه شما از پس ۴۰ سال هنوز نتوانسته اید حتی با یک حزب دیگر وارد اتحاد عمل بشوید (اشتباه نشود اتحادهای اعلامیه ای و بیانیه ای منظورم نیست).
رفقا واقع بین باشیم! ما در یک شرایط دمکراتیک و در قلب اروپا نمی توانیم نیروهایمان را برای یک تجمع در مقابل پارلمان اروپا بسیج کنیم آنوقت چگونه میخواهیم داعیه حکومت داری داشته باشیم.
٨۴۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : سیامک الف

عنوان : موافقت کامل
مقاله عالی آقای دکتر نیکفر را که می خوانم و چند بار میخوانم این حس را دارم که همیشه میخواستم این نکات را بگویم اما خودم نمی توانستم. امیدوارم چپ ایران فی الواقع به این راه دیگر برود. تشکر از نویسنده و سایت عزیز اخبار روز. سال نو مبارک بر همگی
٨۴۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : م حسین

عنوان : یا ... یا
نوشتهٔ آقای نیکفر نکات تامل برانگیز زیادی دارد. ظاهرا چندین موضوع پیچیده را شتابزده بهم ترکیب کرده و نوشته اند و لذا پر از نارسایی ست. چند نکته ای ای را مطرح می کنم. امیدوارم در کارهای بعدی پاسخ بهتری به معضل طرح شده بدهند.
۱- چرا یا ... یا ...؟ یعنی چرا یا باید در عرصهٔ اجتماعی کار کرد یا در عرصه سیاست دولت محور؟ مگر نمی شود در هر دو زمینه همزمان کار کرد و اتفاقا مگر این کار همزمان نیست که به قدرتمندی و اثربخشی فعالیت یک حزب می افزاید.
۲- اینکه بشود در جامعه ای استبدادی، آن هم استبداد دینی، بر اساس نظریه های خودگردانی، تغییرات ژرف اجتماعی ایجاد کرد، جای تامل بسیار دارد. اما اگر چنین کاری را عملی بدانیم، آیا این کار، کار سازمان ها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی (مانند ان جی او ها) نیست، چرا احزاب سیاسی را دعوت به این کار می کنیم؟
۳- اینکه چریک های فدایی در پی قدرت سیاسی نبوده اند و مسئلهٔ قدرت سیاسی و به زیر کشیدن دولت مسئلهٔ اصلی شان نبوده، بردن تفکر امروز افرادی همچون آقای نیکفر به چندین دهه قبل و تاریخسازی ذهنی برای آن است. همهٔ احزاب و سازمان های چپ این را درک می کرده اند که باید برای پیش بردن اهداف و برنامه شان «میان توده های مردم بروند» و آن ها را گرد هم بیاورند. این کار «دمکراتیک» از روز اول تشکیل حزب کمونیست ایران و بعدتر تشکیل حزب توده ایران در دستور کار بوده است. آثارش را هم دیده ایم: صدها نویسنده، هنرمند، متخصص و شخصیت تاثیرگذار که در دامن همان احزاب تربیت شدند و بیشتر عمر خود را صرف کارهای فرهنگی، علمی، صنعتی و اجتماعی کردند.
۴- تفکر چریکی که برای پیشرو نقش تعیین کننده ای گاه حتی مستقل از سیر رویدادهای سیاسی اجتماعی جامعه قائل می شد (موتور کوچک و موتور بزرگ) هنوز عمیقا در تفکر آقای نیکفر موج می زند. مگر نیروی سیاسی یا پیشرو می تواند جدا از بسترهای اجتماعی موجود راهی را تدبیر کند و بخواهد آن را به جامعه تحمیل کند. خیزش دی ماه از احزاب و نیروهای سیاسی چه می طلبد؟ اعتراضات پردامنهٔ کارگری و کشاورزانی که رویاروی سرکوبگران ایستاده اند، از آن ها چه می خواهند؟
مسئله اصلی کنونی جامعه ما قدرت سیاسی و آن هم نوع ولایی آن است که باید به عقب نشینی اش واداشت. این خواستی ست که در سراسر کشور ما فریاد می شود. احزاب ترقیخواه مگر می توانند برنامه ای ارائه دهند که به این خواست بی اعتنا باشد؟
چرا نباید فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تلفیق کرد و باید حتما یکی را گرفت و بقیه را بیرون ریخت. ایا نباید این یا ...یا ... ها را کنار بگذاریم و فکر کنیم می شود و باید در همهٔ زمینه ها کار کرد و تنوع کار مابین نیروهای سیاسی مختلف را پذیرفت.
۵- و سئوال آخر اینکه آیا این نسخهٔ عام ایشان برای بعد از انقلاب هم قابل اجرا بوده یا نه؟ آیا معنی اش آن نمی شد که به جای شعار سرنگونی دولت جدید برآمده از انقلاب، برای مدت کوتاهی هم که شده مسئلهٔ قدرت سیاسی را از اولویت خود خارج کنیم، و با رفتن میان توده های مردم (که از قضا مدافع انقلاب و دولت و حکومت برآمده از آن بودند) به فعالیت های اجتماعی بپردازیم و کوشش کنیم آن ها را گرد هم بیاوریم؟ پس چرا کسانی که آن راه را رفتند، این طور بیرحمانه نقد می کنید؟
٨۴۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : محمد از تهران

عنوان : جانا سخن از زبان ما میگویی
چر وقتی ییکنفر مثل رفیق نیکفر گرامی دست میگذارد درست روی نقطه ضعف اساسی ما برمی آشوبیم ؟ براستی مگر غیر این است که یک اقبال به فدائیان پیش از انقلاب دقیقا بدلیل آنچه مردم میخواستند؛ منظور شجاعت و پایداری در حد فداشدن در مقابل استبداد ؛ چهره نشان داد ؟ و مگر نه اینکه پرداختن به اراجیف راه رشد سرمایه داری کم کم این اقبال را از فدائی باز ستاند؟ چرا ستاد فدائیان در ماه های اول انقلاب از کارگران پر و خالی میشد و کارکردن از دوردست ترین نقاط کشور میآمدند تا به سازمان شان بپیوندند ؟کارگر آذری زبان چون نمیتوانست فارسی حرف بزند می‌گریست تا حرف خود را به کسانی که رهبرخود می‌پنداشته حالی کند ؛ براستی چرا ؟ و چرا امروز نه برای فدایی که برای هیچ چپی این امکان نزدیکی با کارگران به راحتی مقدور نیست ؟ پس ضرورت اجتماعی شدن چپ غیر قابل انکار است . و این شاهد مثال رفیق ارجمند نیکفر هم درستی این رویکرد را نشان میدهد که : هرعنصر آگاه چپ که با جنبش کارگری و سایر جنبش ها در آمیخته است به اندازه یک حزب کارکرد داشته است و بی هیچ ادعایی کارکرد خود را به جیب چپ ریخته است و اگر چپ در ایران هنوز تاحدودی مطرح است به برکت این تلاش و مجاهدت های بی ریا و صادقانه است . آفرین بر رفیق نیکفر اما انتظار این است که رفیق نیکفر هم به این وحدت با همان نگاه مثبتی که ابتدای مقاله داشتند نه درحد آموزگار و معلم که به عنوان رفیقی که ضرورت این هماهنگی و یکی شدن را برای توانمند سازی چپ با دیدگاهی کاملا اجتماعی و کارکردی مبتنی بر آن را می فهمد ؛ کمک با این ضرورت را از کارگران و زحمتکشان و همه کسانی که دچار تبعیض ناروا هستند و همه آسانی که آپارتاید مذهبی رمقشان را گرفته است دریغ ندارد ؛ ما همه تشنه همبستگی آگاهانه برای مبارزه علیه استثمار ، تبعیض و بیعدالتی ، استبداد و از جمله استبداد مذهبی هستیم . ضرورت را دریابیم
٨۴۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : واقعیتی ذهنی که شرایط عینی نمی یابد
هیچگاه با یکبار خواندن مطالب آقای نیکفر نتوانسته ام جان کلام را بگیرم، همیشه با نگارش او مشکل داشته ام. متأسفانه او نیز به فکر آدمهایی مثل من نیست.
اما آنچه من فهمیدم: جنبشهای عدالت خواهانه و آزادی خواهانه ی دوران معاصر جز معدودی (کمتر از انگشتان یک دست) "جنبش ساخت" بوده اند. چرا که این جنبشها با نگاه معطوف به قدرت پا به میدان می گذاشته اند. البته در چرائی این پدیده یعنی "جنبش تخریب" نمی توان تمام بار مسئولیت را بر دوش مبارزین نهاد چرا که حاکم مستبد و شرایط جامعه ی استبدادی چنان عرصه را بر "ساخت" تنگ میکند که تنها تفکر "تخریب" میتواند عرض اندام نماید. راه دور نرویم؛ بهترین و مناسبترین راه "ساخت" همین تشکلهای سمنا NGO ها هستند، متأسفانه مردم ما با بدترین نوع استبداد یعنی استبداد مذهبی دست بگریبان هستند. کوچکترین و پیش پا افتاده ترین مسائلی که این نهادها برمیگزینند برای آقایان میشود موضوعی حیاتی و فوراً اسلام به خطر می افتد. این حضرات و تفکرشان نمی تواند کسی جز خودیها را ببیند، همین موضوع عاملیست برای ناراضی تراشی و هر که از این دایره بیرون شد، اپوزوسیون میشود آنهم از نوع رادیکالش.
فضای استبدادی، فضای ناامن و متشنج، فضایی که برای کمترین و کوچکترین اعتراض بایست تاوانی گران داد و چندین سال از زندگی ساقط شد فضائی نیست که در آن تفکر "ساخت" امید نشو و نما داشته باشد. در غائله ای که تو با یک زنگی مست غداره بدست طرفی چگونه میتوان صحبت از نشست و گفتگوی عاقلانه داشت؟!
آقای نیکفر عزیز شما درست می گوئی که به مردم ماهی گرفتن آموزش بدهید آنها خودشان ماهی خوردن را خواهند آموخت. لیک نمی گوئی در این بازار مکاره که صدا به صدا نمی رسد، چپی که میخواهد استقلال خود را داشته باشد و دارای کمترین بضاعت است، چگونه باید این آموزش را پیش ببرد.
٨۴۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : باران اذرمینا

عنوان : از تئوری تا عمل
نیکفر درست می گوید که چپ مارکسیست ایران پس از شکست در دوره پس از انقلاب اسلامی و ازهم پاشیدگی سازمانی و بویزه پس از فرو ریزش اردوگاه سوسیالیستی نتوانسته است تئوری راهکار و ایده های نوینی بپرورد.او پیشنهاد می کند که این چپ جامعه محوری را بر جای قدرت محوری بنشاند و با شرکت در پیکارهای روزانه و کار فرهنگی وفعالیت در جامعه مدنی هم خود رابسازد و هم بر جریان های درون جامعه تاثیر بگذارد . ایده نیکوست اما باید پرسید در شرایط اختناق و سرکوب که هیچ تشکل مدنی و سیاسی امکان فعالیت ندارد و کنش ها ، فردی و اتمیزه شده است و حیزش ها خود انگیخته ،چپ مارکسیست چگونه می تواند دست به عمل زند.؟چپ های مارکسیست در ایران می کوشند از راه ترجمه ی اثار مارکسیستی و انتقال ایده های چپ های مارکسیست غربی کار فرهنگی کند اما از ان جا که در پیوند این ایده ها با شرایط ایران ناتوان است کارش در سرمایه ستیزی و گاه غرب ستیزی حلاصه می شود. ایا در چنین سرایطی چپ نباید دست در دست همه نیروهای دمکرات و ازادی جواه برای درهم شکنی فضای اختناق و برپایی فضای تنفس ازاد بکوشد تا ایده ها و راهکارهای فیلسوف مانیز از پالایه و ازمون عملی بگذرد .
٨٣۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : علی کریمی

عنوان : نه ورشکسته. سرشکسته.
چپ ایران در تمامای سالهای فعالیت آشکار، مخفی و مهم تر از آن مبارزات مسلحانه، کتاب یا نوشته ای در درک سیر تاریخ آنچنان که هگل و مارکس می فهمیدند، نه بیرون داد و نه نقد و بررسی ای کتاب و دیدگاهی فلسفی و تاریخی داد.
کدام مارکسیست ایرانی نقدی بر"تاریخ اجتماعی ایران-نوشته مرتضی راوندی"، مقدمه ی ابن خلدون، یا کتابهای پطروشفسکی،دیاکونوف، و آدکادمیسن های روسی نوشت. چند نوشته در رد تاریخ نگاری توین بی بیرون آمد؟ چه کسی کتاب مالک و زارع خانم لمپتون را نقد کرد؟
برتراند راسل می گوید، من هیچ کسی را برتر از هگل و مارکس در تفسیر سیر تاریخ نمی شناسم.
تاریخ روسیه را که می خوانی می بینی پیش از برآمدن جنبش سوسیالیستی ، چقدر جوانان روسی تشنه یادگیری اندیشه های غرب در همه ی زمینه ها بوده اند. اگرفرمالیست ها فراوان می نویسند، بلینسکی نابغه و چرنیشفسکی، پله خانوف ها نیز بسیارند.
شاید بشود نوشت که: چپ ایران ورشکسته نیست، سرشکسته است.
٨٣۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : کیا

عنوان : همه راه های ممکن مد نظر جامعه است!
‌ همه اقشار مردم از مذهبی و سکولار از طبقه کارگر تا سرمایه داری های شناخته شده در مملکت "بجز حاکمیت که تمام امکانات را در دست دارد و نماینده اقلیتی است" با ولایت فقیه ، حکومت مذهبی با هر نامی موافق نیستند.
در نتیجه راه های مبارزه تنوع مییا بند و برتری این راه به آن راه قضاوتی بس مشکل است.
٨٣۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶