با احترام عمیق به شهدای قهرمان مقاومت عفرین


ا. مانا


• راه نجات همه، از جمله اقلیتهای ملی ساکن کشورهای منطقه، فقط و فقط در اتحاد نیروهای مترقی بومی همان کشور است برای دستیابی به حکومتی مردمی و دمکراتیک. اتحادی که کردهای سوریه ضروت تحقق آنرا در قالب SDF درک نمودند و در این راه گامهای بلندی نیز برداشتند. هر راه دیگری که تا کنون آزموده شده است ره به مقصد نهایی نبرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۶ -  ۱۹ مارس ۲۰۱٨


پس از ۵۸ روز مقاومت قهرمانانه، عفرین به اشعال ارتش ترکیه و آدمکشان بنیادگرای متحد آن درآمد. این مقاومت، فقط برای آنانی که بیرون گود نشسته بودند سهل می نمود. حقیقت را بگویم، چند روزی بود که امیدوار بودم که کردها در داخل شهر به جنگی فرساینده و طولانی روی نیاورند که فقط فاجعه ای انسانی برای ساکنین عفرین را رقم می زد. با شناختی که از ارتش ترکیه و بنیادگرایان همراه آن داریم، تصور نتایج فاجعه بارِ چنین جنگی در داخل عفرین کار دشواری نبود.

آنان که نقشه مناطق اشغال شده توسط ارتش ترکیه در روزهای اخیر را دیده اند، و آگاهند که شهر عفرین تقریباً در محاصرهٔ کامل ارتش ترکیه بود و راه یاری رسانی به شهر مسدود گشته بود، اگر مغرض نباشند، می پذیرند که در صورت ادامه جنگ نیروهای رزمندهٔ کرد با نبود سلاح و مهمات، و در مکانی صد در صد محاصره شده، نهایتاً شکست تلخ و مرگباری را می بایست انتظار بکشند. ظاهراً از آخرین فرصت و راهای باقیمانده برای عقب نشینی استفاده شده است، گزینه ای که هر نیروی خردگرایی انتخاب می نمود.

کاری نسنجیده خواهد بود اگر ادعا شود که کردهای سوریه در خلال جنگ چند ساله با داعش مرتکب اشتباهاتی نشده اند. همانند هر موجودیت زنده ای که عمل می نماید، آنان نیز اشتباهاتی داشته اند. هدف این نوشته پرداختن به مهمترین اشتباه آنان، و بازگشت به آن موضع داهیانهٔ کهن است که احقاق حقوق ملی اقلیتهای ساکن هر سرزمین، در گرو حاکمیت نیروهای مترقی در آن خطه، و فقط در اتحاد با این نیروها ممکن است. هر راه دیگری، که کردها در هر چهار کشور منطقه بسیاری از آنها را آزموده اند، با اندکی بد اقبالی، سر از ناکجا آباد در خواهد آورد. برای توضیح دقیقتر این امر لازم است ذره ای به عقب برگردیم.

در روزهایی که مقاومت کوبانی برای حفظ آخرین سنگرها در شهر از جان مایه گذاشته بود، آمریکاییها با بمباران مواضع داعش در شهر و اطراف آن به یاری مقاومت کردها آمدند. شرایط بحدی حاد بود، و وجدان بیدارِ بشریت آنچنان از سقوط کوبانی نگران، که احدی فشردن این دست یاری را به باد انتقاد نگرفت. اگر انتقادی هم بود به بعد از نجات کوبانی موکول گردید.

آمریکاییها که در وجود کردها نیرویی را یافته بودند که قادر بود جنگ با داعش را به سرانجام رساند، کمک های بیشتری را در اختیار آنان قرار دادند و این رابطه به پیشروی بیشتر کردها علیه داعش و نهایناً فتح رقه، پایتخت سوری داعش منجر گردید. در خلال این مدت صحبتهایی دال بر ایجاد پایگاههای آمریکا در مناطق کرد نشین و استقرار دائمی آنها در سوریه مطرح شد. پس از فتح رقه، آمریکاییها بحث ایجاد نیروی حفاظت از مرزها را با شرکت کردها به میان کشیدند که حساسیت ترکیه را در پی داشت و نهایتاً بهانه ای گردید برای اشغال عفرین توسط ترکیه.

نمی توان ادعا نمود که آمریکا به عمد سعی در تحریک ترکها داشت، ولی با هر نیتی که بحث نیروهای مرزی را پیش کشیده باشد، نتیجه ای که تاکنون از آن حاصل آمده است اشغال عفرین بوده است. آنچه که در این میان عجیب می نماید، پا پس کشیدن و بیطرفی سوال بر انگیز آمریکا در ماجرای اشغال عفرین بود. جالب آنکه، در چرخشی صد و هشتاد درجه ای، آمریکاییها اذعان نمودند که نگرانی ترکیه از امنیت مرزهایش را درک می نمایند در حالی که تا چند روز قبل قرار بود امنیت مرزهای ترکیه را به مرزبانانی بسپرند که اکثریت شان همان کردهایی بودند که اکنون از نظر آمریکا تهدیدی برای امنیت مرزی ترکیه بحساب می آمدند!!!

سعی فراوان شد که این موضع غیرقابل توجیه آنان با سکوت مسکو در قبال اشغال عفرین توجیه گردد، ولی حقیقت آنست که کردهای سوریه بیشتر در جناح مقابل روسیه بوده اند تا متحد آنان، و از این نظر نمی توانستند انتظار چندانی از روسها داشته باشند. نگارندهٔ این سطور بارها نوشته است که هیچ قدرتی، منافع همکاری با دولتهای منطقه را با حمایت از کردها به خطر نخواهد انداخت، و دقیقاً بهمین علت است که امید بستن به حمایت آنان اشتباهی استراتژیک است.

ذکر یک نکته کلیدی دیگر ضروری است. و آن اینکه هیچکس، جز رهبران کردهای سوریه، نمی تواند به این سوال پاسخ دهد که آیا به اتحاد با آمریکا تا بدان حد خوشبین بوده اند که امکان چنین چرخشی در مواضع آنان را ناچیز می شمرده اند؟ در این صورت اشتباهی استراتژیک مرتکب شده ایم که میتواند ناشی از عدم شناخت کافی ما از پدیدهٔ امپریالیسم در جهانِ معاصر بوده باشد. این عدم شناخت، نقیصه ای است که بدون رفع آن، اهداف والای جنبش کردهای سوریه برای جامعه ای دمکراتیک قابل دستیابی نخواهند بود.

میتوان تصور نمود که این رهبران با ارزیابی نیروهای درگیر در مناقشهٔ سوریه، اتحاد با آمریکا را بهترین شانس خود برای حفظ دست آوردهایی می دانستند که برای رسیدن به آنها بهای گزافی را متقبل شده بودند. این می توانست فقط در کوتاه مدت کردها را از گزند تهاجم سوری ها و یا ترکها محفوظ دارد. با رفتن آمریکاییها، دیر یا زود، این چتر حمایتی از ما سلب می گردید.

و اگر قرار بود آمریکاییها برای همیشه در سوریه بمانند، خودگردانی دمکراتیک و مشارکتی کردهای سوریه دیر یا زود از محتوا تهی می گردید. در کدام کشور توسعه یافته چنین دمکراسی مشارکتی برقرار است که در کشوری تحت سلطهٔ آنان تحمل گردد؟

این نوشته را نمی توان به پایان برد بدون آنکه گفته شود، رهبران کردهای سوریه به هر کدام از احتمالات فوق تمایل نشان داده اند، مقصر اصلی آن حاکمیت غیر دمکراتیکی است که اقلیت هایش را با چنین انتخاب های دشوار روبرو می سازد. جایی که حقوقت محترم شمرده شود و هموطن برابر به حساب آیی، از چنین ریسک هایی برحذر خواهی ماند. کردهای سوریه بارها پیامهای حسن نیت خود را به گوش حاکمیت سوریه رسانده اند بدون آنکه جوابی مثبت از دمشق دریافت نموده باشند.

از هر زاویه ای که به موضوع بنگریم، راه نجات همه، از جمله اقلیتهای ملی ساکن کشورهای منطقه، فقط و فقط در اتحاد نیروهای مترقی بومی همان کشور است برای دستیابی به حکومتی مردمی و دمکراتیک. اتحادی که کردهای سوریه ضروت تحقق آنرا در قالب SDF درک نمودند و در این راه گامهای بلندی نیز برداشتند. هر راه دیگری که تا کنون آزموده شده است ره به مقصد نهایی نبرده است.

ا. مانا
۱۸ مارچ ۲۰۱۸