گذار ناگزیر از نظام جمهوری "اسلامی"، چگونه و با چه نیرویی


بهرام خراسانی


• سال ۱۳۹۷ یعنی سال تلاش برای فراتر رفتن از آرمان ندا آقا سلطان و دختران خیابان انقلاب، سال گسترش جنبش درونز‌ای کارگران، معلمان و دیگر گروههای مردمی، و سال به پرسش کشیدن پیگیر فصل هشتم قانون اساسی و حذف آن فصل و قانونهای همپیوندش، بر همه‌ی ایرانیان از هر دین و قومیت و در هرجای جهان فرخنده باد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۹ اسفند ۱٣۹۶ -  ۲۰ مارس ۲۰۱٨


سال ۱۳۹۷ یعنی سال تلاش برای فراتر رفتن از آرمان ندا آقا سلطان و دختران خیابان انقلاب،
سال گسترش جنبش درونز‌ای کارگران، معلمان و دیگر گروههای مردمی،
و سال به پرسش کشیدن پیگیر فصل هشتم قانون اساسی و حذف آن فصل و قانونهای همپیوندش،
بر همه‌ی ایرانیان از هر دین و قومیت و در هرجای جهان فرخنده باد


بهرام خراسانی

۱) سال ۱٣۹۶ مانند همه‌ی سالهای فرمانروایی جمهوری اسلامی، سالی حساس بود. این سال نیز دربرگیرنده‌ی تلاش نیروهای ملی و چپ دموکرات برای رسیدن به دنیایی بهتر، و تلاش نیروهای هوادار نظام جمهوری اسلامی برای از این نظام و ساختار فاسد آن بود. قوه‌ی قضائیه زیر فرماندهی رهبر نظام، روحانیان سنتگرا و متهم به گردانندگی باندهای فساد اقتصادی، روحانیان قدرت طلب و داعش مسلک مانند علم الهدا و رئیسی، و رهبران بلندپایه‌ی سپاه پاسداران، نیروی اصلی پاسداری از این نظام بودند.

۲) در این سال، نیروهای سکولار ملی و دموکرات با آگاهی به یکی از ضعف‌های بزرگ خود، برای همبستگی و یگانه شدن خویش تلاشی بسیار کردند که البته هنوز به نتیجه‌ی دلخواه نرسیده است. اما از آغاز زمستان ۱٣۹۷، دگرگونیهای کیفی بزرگی در جامعه رخ داد که هم گواه بر نیاز به سازمانی یکپارچه بود، و هم گواه بر خواست روشن مردم برای دگرگونیهای بنیادین. جنبش خودجوش دیماه در چندین شهر کشور، رویش جنبش دختران خیابان انقلاب پس از ندا آقا سلطان و برخاسته از مرده ریگ پایه گذاران جنبش زنان در سد سال گذشته، گسترش جنبش‌های کارگری در اینجا و آنجا، واکنشهای ناگزیر و بجای کشاورزان اصفهان، تلاش معلمان برای دستیابی به حقوق صنفی، خروش درویشان آشتی جو در برابر کشندگان منصور حلاج، بلند شدن فریاد تکنوکراتهای محیط زیست در واکنش به نابودی زیست بوم کشور که به بهای جان آنها تمام شد، نمودهای این دگرگونیها بود.


٣) همهنگام با روند فزاینده فروپاشی اقتصاد کشور و در حالیکه نیروهای ملی و دموکرات بایستگی نزدیک شدن آگاهانه به هم را دریافته‌اند، پراکندگی در اردوی هواداران نظام روز به روز بیشتر می‌شود. نه تنها هر روز بخش دیگری از اصلاح طلبان حکومتی بر فاصله‌ی خویش با هواداران نظام می‌افزایند، که در میان خود هواداران نظام نیز هر روز شکافی تازه پدید میآید. استعفای نجفی شهردار تهران که ۴۰ سال در ساختار تکنوکراسی جمهوری اسلامی فعالیت میکرد با دست آویز رقصیدن چند دختر خردسال، نمونه ای از جدایی بیشتر اصلاح طلبان حکومتی از نظام بود. واکنش آشکارتر کسانی چون آقای تاجزاده به رفتارهای زیان آور رهبری نظام و نمونه های بسیار دیگر، از نمودهای فرخنده این شکاف برای جامعه هستند. بخش چشمگیری از اصلاح طلبان حکومتی، هم به ناکارآمدی کل نظام جمهوری اسلامی بیش از پیش پی برده اند و هم به سترونی اسلام سیاسی، روشنفکری دینی و رویکرد ملی مذهبی در چرخاندن کشور. کسانی هم که هنوز بر طبل دوران طلایی امام و آموزه های شریعتی میکوبند، دیر یا زود یا تغییر روش خواهند داد و یا به ناگزیر از هرگونه انقلابیگری یا اصلاح طلبی در هر شکل آن، رانده خواهند شد.

۴) اما در کنار این ریزش فرخنده یعنی جدایی روزافزون اصلاح طلبان حکومتی از بدنه نظام، جدایی دیگری نیز رخ میدهد که میتواند برای کشور بسیار شوم باشد، و نیروهای ملی و دموکرات باید در این زمینه بسیار هشیار باشند. رویارویی ظاهری یا واقعی باند تبهکار احمدی نژاد با بدنه‌ی نظام، مخالف خوانی بخشی از روحانیت سنتی واپسگرا مانند بیت شیرازی، قدرت گرفتن باند علم الهدا – رئیسی و احتمال آشوبگری آنها برای جدا سازی بخشی از کشور در شرایطی ویژه، این سویه خطرناک شکاف در قدرت نظام جمهوری اسلامی است. میتوان گفت که این نیرو، داعش نهفته در جمهوری اسلامی و نیرویی است که میتواند ایران را به سوی تجزیه و سوریه ای شدن پیش براند. گزافه نیست بگوییم که ریشه‌ی تجزیه طلبی احتمالی در کشور نه در گروههای قومی کشور، که درست در همین گروههای مذهبی تندرو شیعه نهفته است. بدنه و نخبگان هیچیک از گروههای قومی و دینی ایران درپی جدا شدن از ایران نیستند، و تنها درپی به رسمیت شناخته شدن برخی حقوق دموکراتیک خود در یک جامعه سکولار هستند. این درحالی است که آن باندها، دشمن سکولاریسم و هرگونه حقوق دموکراتیک هستند. این باند در سایه‌ی قدرت اقتصادی بسیار بزرگی که برای بسیج بخش بزرگی از حاشیه نشینان یا ناآگاهان ایرانی و غیرایرانی در مشهد و دیگر شهرهای خراسان دارد، میتواند آغازگر برپایی یک کانون شورش و ناآرامی به سبک عراق و سوریه باشد و همانگونه که مزدوران ترکیه شهر عفرین و تندیس کاوه آهنگر را ویران کردند، آنها نیز با مشهد و دیگر شهرهای خراسان بکنند. با ناکامی احتمالی ایران در سوریه و کشمکشهای سیاسی آن سامان، دور از ذهن نیست که فاطمیون و زینبیون و دیگران، در خراسان جایی برای خود بیابند. شاید برخی محله های کوچ نشین مشهد یا یزد و جاهای دیگر، بتواند یک کانون شورش ضدایرانی به سود کسانی چون علم الهدا باشد. این تنها یک حدس و سناریوی تئوریک است، اما در همکنشی با دیگر احتمالها، شاید رخ دهد.

۵) در چندماه گذشته و به ویژه پس از شورشهای دیماه ۹۶ و در پاسخ به آن، چند واکنش سازنده از سوی نیروها و شخصیتهای ملی و دموکرات رخ داد. پیشنهاد رفراندوم و تلاش برای سرعت دادن به اتحاد و یکپارچگی نیروها یا حزب سازی از سوی سه نیروی چپ، نمودی از این تلاش بود. شاید هیچیک از این پیشنهادها بسنده و کارساز نبودند، اما نمیتوان گفت هیچیک از آنها دربر گیرنده بنمایه ای نیک و سازنده نبوده است. شوربختانه تاکنون رویکرد نفی دیگران با انگیزه‍ی اثبات خویش در میان بسیاری از نیروهای چپ یا ملی و دموکرات، راه را بر شکوفایی پیشنهادهای هر چند خرد، بسته است. باید به جای کندن و شکستن هر خشتی که دیگری مینهد، خودمان نیز یا خشتی روی آن بگذاریم و یا کژی خشت پیشین را نشان دهیم تا بهبود یابد. برای نمونه، شاید اکنون دوران حزب سازی به روش گذشته سپری شده باشد. اما نمیتوان نیاز به یک سازمان و برنامه حزبی را برای گذار از نظامی مانند جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار و مدرن نادیده گرفت. گذشت روزگار نیز به ما آموخته است که برخلاف حزبها و سازمانهای سنتی گذشته که برپایه فداکاری، انضباط، پنهانکاری، سانترالیسم دموکراتیک و مانند آن بنا شده بود، اکنون یک حزب سیاسی شاید نیاز به هیچیک از اینها نداشته باشد. با اینهمه، بازهم تا چندی دیگر میتوان چشم به راه این کار بود، اما نمیتوان دگرگونیهای پر شتاب جامعه را تا برپایی احتمالی این اتحاد تعطیل کرد. اکنون کل جامعه‍ی ناخرسند از وضع موجود، بدنه حزبها به شمار میروند و رهبران و نخبگان اگر حرفی برای گفتن و راهی برای نشان دادن دارند، با بهره گیری از ابزارهای فضای مجازی میتوانند آن را به گوش این حزب برسانند. در سد سال پیش، نیروهای انقلابی تشنه یک نشریه چند صفحه ای گاهگاهی بودند. اما اکنون همین نشریه ای که در دست شما است، در کوتاهترین زمان میتواند پیام و راهبرد یک گروه رهبری کننده را به گوش کل جامعه برساند. حتی اگر این رهبری حتی یک نفر باشد اما مردم او را پذیرفته باشند. اکنون نقش رهبران آگاه و پذیرفته شده، بسی بیش از بورکراسی خشک یک سازمان محافظه کار است. یک حزب آگاه و نیرومند البته به جنبش اجتماعی یاری میرساند اما بیش از آن، یک استراتژی و راه درست و اندیشیده شده است که میتواند جامعه را به هدف خود برساند. اکنون دیگر تجربه‌ های حزب بلشویک و حزبهای پیش از انقلاب ۱٣۵۷ شاید به کار تاریخ نویسی بیاید، اما به کار گذار از نظام جمهوری اسلامی به ویژه گذاری مسالمت آمیز، نمیآید. اینک باید با خرد همگانی و پاسداشت از کار دختران خیابان انقلاب و شورشگران دیماه ۱٣۹۶، و با هدف گذار هدفمند و برنامه ریزی شده از خانه رو به ویرانی جمهوری اسلامی پیش از آنکه بر سر همگان آوار شود و همه چیز از میان برود، راهی کمابیش امن و کم خطر را جستجو کنیم و به آن راه برویم. این کار بسیار دشوار اما شدنی است، که چون در آستانه‌ی نوروز سال ۱٣۹۷ هستیم، جای پرداختن به آن نیست، و شاید در آینده به آن بازگردیم.

پیشاپیش فرارسیدن نوروز ۱٣۹۷ را به همه ایرانیان به ویژه گردانندگان این سایت و دیگر سایتهایی که به آگاهی رسانی در میان نیروهای چپ و ملی و دموکرات و پیوند میان آنها و مردم یاری میرسانند، شادباش میگویم.

پیروز باشیم
بهرام خراسانی
پگاه ۲۹ بهمن ۱٣۹۶، سال روز ملی شدن صنعت نفت و با گرامیداشت زنده یاد دکتر محمد مصدق