مسئلهٔ کردهای سوریه توسط خود سوریها حل خواهد شد، نه ترکیه
مصاحبهٔ ال مانیتور (ام) با صالح مسلم - برگردان: ا. مانا


• مسئله کردها در سوریه و ترکیه دو موضوع متفاوت است و جداگانه حل خواهند شد. برای حل این مشکل در سوریه، ما باید با هموطنان سوریمان به گفتگو بنشینیم، با عربها - ترکمنها و دیگران، نه با ترکیه. ولی ارتباطمان را با ترکیه نمی توانیم قطع نماییم. مرزهای مشترکی داریم که خانوده هایی و قبایلی را از هم جدا می نمایند. ترکیه بر ما و ما بر آنان تأثیر می گذاریم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ فروردين ۱٣۹۷ -  ۲۵ مارس ۲۰۱٨



* از ترجمهٔ مقدمه جهت خلاصه نمودن ترجمه صرفنظر کردید (م)

یادداشت مترجم: ترکیه ادعا می نماید که امنیت مرزهایش توسط کردهای سوری تهدید می گردد. کردها کنترل نواحی شمالی همجوار با ترکیه را در اختیار داند. علیرغم اینکه بسیارند کسانی که می دانند که این ادعا بهانه ای بیش نیست برای تجاوز ترکیه به مناطق کردنشین سوریه، این مصاحبه گواهی است بر اینکه کردهای سوری همیشه در تلاش بوده اند تا روابط حسن همجواری سازنده ای با ترکیه برقرار نمایند.


مسلم در فاصلهٔ سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ نمایندهٔ جنبش کردهای سوریه، که از عبدالله اوجالان رهبر پ ک ک الهام می گرفت، در مذاکره با ترکیه بود. این مصاحبه به زبان ترکی انجام پذیرفته و بقول ال مانیتور جز ویرایش های جزئی برای کاهش حجم آن و پاره ای تدقیق ها عیناً منتشر گردیده است.


ام: دادگاهی در ترکیه درخواست بازداشت شما را با استناد به اتهامات تروریستی صادر نموده و ترکیه از اینترپل خواسته است که اخطار قرمز علیه شما اعلام نماید. این اقدام بر زندگی شما تأثیر گذاشته است؟

مسلم: ابداً، حداقل در اروپا کوچکترین تأثیری نداشته است.

ام: با پاسپورت سوری مسافرت می نمایید؟

مسلم: بله، من شهروند ترکیه نیستم. هر کسی میداند که درخواست ترکیه امری سیاسی است. اینترپل ضوابط معینی دارد، و درخواست ترکیه، تا آنجا که من میدانم، با این ضوابط مطابقت ندارد.

ام: اولین بار چه هنگامی با مقامات رسمی ترکیه تماس برقرار نمودی؟ نخستین بار کی به شما تلفن زد؟

مسلم: تماس بدینگونه آغاز شد. ما در دمشق بودیم، عضوی از اپوزیسیون سوریه بودیم، کمیتهٔ هماهنگی برای تغییرات دمکراتیک، که توسط حسن عبدِل عظیم رهبری می شد. به ما گفته شد که هیئتی نمایندگی مایل است با ما ملاقات نماید.

ام: چه کسانی عضو این هیئت بودند؟

مسلم: سفیر وقت آمریکا در سوریه، رابرت فورد، و سفیر ترکیه اُمِر آنهون (Omer Onhon) به دفتر ما آمدند. آقای آنهون قدری ماند و رفت. به نظرم از حضور من ناخشنود بود. ما با فورد حدود چهار ساعت گفتگو نمودیم. سپس آقای آنهون توسط شخصی پیغام فرستاد که مایل است ملاقات دیگری با ما داشته باشد. در آنزمان در قاهره بودند. ما پذیرفتیم، ما همیشه آمادهٔ گفتگو با ترکیه هستیم. ملاقات در سال ۲۰۱۲ انجام پذیرفت، روز دقیق آنرا بخاطر ندارم ولی بعد از جولای بود.

ام: چرا خواستند با شما ملاقات نمایند؟

مسلم: می خواستند بدانند چرا با اپوزیسیون سوریه، شورای ملی سوریه، گفتگو نمی نماییم و به آن ملحق نشده ایم. اظهار داشتیم که ما عضو اپوزیسیون هستیم و آمادهٔ گفتگو با آنان می باشیم. ائتلاف ملی سوریه هنوز تشکیل نگردیده بود. آقای آنهون دوباره تلفن زد که شخص دیگری مایل است با ما ملاقات نماید. این شخص نمایندهٔ گروههای مسلح اپوزیسیون سوریه بود. با ایشان ملاقاتی داشتیم. به ما گفت که ۹۰ جنگجو دارد. معلوم شد که شارلاتان است. به این نتیجه رسیدیم که کار کردن با او بی فایده است. سپس موضوع استانبول پیش آمد.

ام: در چه رابطه ای؟

مسلم: همهٔ این ملاقاتها توسط آقای آنهون سازمان می یافت. ایشان هنوز سفیر ترکیه در سوریه بود ولی به ترکیه فراخوانده شده بود (پس از آنکه ترکیه روابطش را با سوریه تقلیل داد و از تغییر رژیم حمایت نمود). من به استانبول رفتم. آنان بار دیگر ما را به اعضای اپوزیسیون سوریه معرفی نمودند. دو مرد از اخوان المسلمین. هدف ترکیه این بود که ما زیر چتر حمایت آنان به اپوزیسیون بپیوندیم. ما اعلام آمادگی نمودیم ولی آنان منکر موجویت ما، منکر موجودیت کردها بودند. آنان از هر گونه پذیرش حقوق ما سرباز می زدند. ذهنیت آنان عیناً مثل رژیم سوریه بود. ما خواستار حقوق دمکراتیک خود شدیم. آنان می توانستند حداقل روی کاغذ مواردی را بپذیرند. ما از آنان خواستیم اذعان نمایند که «مسئله ای بنام کردها در سوریه وجود دارد که لازم است حل گردد». فقط پس از پذیرش این می توانستیم با آنان همکاری نماییم. به ما گفته شد که از نظر آنان چنین مسئله ای وجود ندارد. هنگامی که وجود نداشته باشید، چگونه می توانند از شما انتظار همکاری داشته باشند؟ این مباحث در ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ اتفاق افتاد و نتیجه ای در بر نداشت. نمی خواستند ما را به رسمیت بشناسند. آنان نمی خواستند حقوق ما را محترم بشمارند.

ام: شما روابط نزدیکی با آقای شینیرلیوگلو (Sinirlioglu) داشتید که اکنون نمایندهٔ دائم ترکیه در سازمان ملل است. چه زمانی با ایشان ملاقات نمودید؟

مسلم: در همان سالهای ۲۰۱۲ - ۲۰۱۳. در استانبول ملاقات نمودیم، سه بار. آقای آنهون همیشه حضور داشت.

ام:در همان حال، دیگرانی از جنبش شما ملاقاتهایی رسمی در آنکارا داشتند، درست می گویم؟ اگر اشتباه نکنم خانم الهام احمِد، یکی از رهبرانِ شورای سوریه دمکراتیک هم در میان آنان بود.

مسلم: درست می گویید، در مورد کوبانی مذاکره نمودند، در مورد انتقال بقایای جنازه سلطان سلیمان. دقیقاً به یاد ندارم چه کسی از سوی ما در این گفتگوها شرکت نمود و با چه کسانی در ترکیه ملاقات نمودند.

ام: مباحث خود شما با ترکیه منحصر به نقش شما در اپوزیسیون سوریه بود؟

مسلم: بله، در آن برهه آنان مرتباً تکرار می نمودند که به اپوزیسیون سوریه ملحق شویم، همین.

ام: خواهان آن نبودند که ازحق خود مدیریتی صرفنظر نموده و کانتونها را منحل نمایید؟

مسلم: خیر، هیچگاه چنین درخواستی را مطرح ننمودند. در هر حالت، توضیح دادیم که مشغول چه کاری هستیم. خلاء ایجاد شده از عقب نشینی ارتش سوریه از نواحی شمال کشور را پر می کردیم. آنان سکوت پیشه نمودند. هیچ جوابی از آنان نشنیدیم.

ام: در آنهنگام حکومت ترکیه در حال مذاکره با آقای اوجالان رهبر پ ک ک بود. شایع بود که از ایشان خواسته اند از نفوذشان استفاده نموده شما را قانع نماید از حق خود مدیریتی منصرف و به پیوستن به نبرد برای سرنگونی اسد تشویق نماید.

مسلم: در خلال مذاکرات هیچ ذکری از آقای اوجالان نشد. بین آنان چه گذشته بود خبر ندارم.

ام: خبرنگار، آمِد دیسیل (Amed Dicle) در کتابِ اخیرش نوشته که از ترکها خواسته بودی تا امکان ملاقات شما با اوجالان را فراهم آورند - در حالی که مذاکرات برای انتقال بقایای جنازه سلطان سلیمان هنوز در جریان بود.

مسلم: صرفاً گفتم که دوست دارم چنین امکانی فراهم آید. حرفی که بزبان آمد ولی پی گرفته نشد.

ام:چند بار برای مذاکره با مقاماتِ ترک به ترکیه سفر نمودید؟

مسلم: چهار مرتبه، هنگامی که بقایای جنازه سلطان سلیمان منتقل شد من در استانبول بودم. قبل از عملیات به استانبول رفتم. یکی از همرزمان جنبش نیز همراهم بود. مدتی ماندم و سپس به کوبانی رفتم. در تماس نزدیک با آنان بودم. یک مرکز عملیاتی برای این انتقال در آنکارا تشکیل شد. با آن مقاماتِ ترک نیز در ارتباط بودم. هنگامی که همه چیز به پایان رسید، با یکی از مسئولین این مرکز تماسی داشتم و پرسیم که به اهداف عملیات رسیده اند. جواب آمد که عملیات تکمیل گردیده است. سپس از یکی از رفقا پرسیدم که هیچ امر ناتمامی باقی مانده است تا تکمیل گردد؟ جواب منفی بود و پس از آن استانبول را ترک نمودم. (ام: این آخرین سفر مسلم به ترکیه بود)

ام: در آنهنگام تصور می نمودی که همکاری شما در این انتقال سرآغازِ فصل نوینی از روابط با ترکیه باشد؟ این همکاری شما را امیدوار نمود؟

مسلم: در آن مقطع اعتماد بین ما صدمه دیده بود. ما تصمیم گرفتیم حسن نیت مان را نشان دهیم. نخواستیم در موضعی قرار گیریم که کاری از ما بخواهند و ما خودداری نماییم. کمک نمودیم نیروهای ترکیه از طریق کوبانی ۳۰ کیلومتر در عمق خاک سوریه، تا مقبره سلطان سلیمان، را طی نمایند. آنان را در این مسیر اسکورت و محافظت نمودیم. آنان را صحیح و سالم به درون خاک سوریه بردیم و برگرداندیم. این نمایشِ حسن نیت ما بود.

ام: اعتماد شما چگونه صدمه دیده بود؟

مسلم: ترکیه در حال آموزش دادن به گروههایی چون جبهه النصره بود و آنان را تشویق به جنگ با ما می نمودند. با دورویی کامل عمل می نمودند. ترکها با همکاری این گروهها و از طریق جرابلس در حال تردد به مقبرهٔ سلطان سلیمان بودند، جایی که گروهانی ترک برای حفاظت از آن گماشته شده بود. ترجیح می دادند از طریق جرابلس به مقبره بروند نه از راه کوبانی. این امر شک ما را برانگیخت. ما هیچگاه در منطقه خود، راه را بر انان نبسته بودیم. وقتی گفتند که میخواهند این کار را با همکاری ما انجام دهند استقبال نمودیم. امیدوار بودیم این همکاری کمک نماید روابط سالم تری با ترکیه برقرار نماییم. بعلاوه، مذاکرات صلح با آقای اوجالان هنوز در جریان بود.

ام: اگر می توانستند از طریق جرابلس به مقبره بروند، چرا در این رابطه از شما کمک خواستند؟

مسلم: حقیقتاً نمی دانم چرا از ما یاری خواستند. مقبره را به کجا منتقل نمودند؟ به منطقه آشمه که تحت کنترل ما است. فکر کنم به این نتیجه رسیده بودند که آشمه امن تر است و رفقای ما زمین لازم برای مقبره جدید را در اختیار آنان قرار دادند.

ام:یک سرباز ترک در حین این عملیات جانش را از دست داد.

مسلم: بله، مرگش تصادفی بود در حادثه ای که اتفاق افتاد.

ام:وقتی برای این عملیات در استانبول بودید، با آقای شینیرلیوگلو مجداً ملاقات نمودید؟

مسلم: بله، رو در رو ملاقات نمودیم.

ام:روابط با او چگونه بود؟

مسلم: ایشان فردی بسیار با ملاحظه و مودب هستند. همیشه شما را درک می کنند. نمی دانم چه کسی مقرر نمود، ولی تماسمان قطع شد.

ام:وقتی پسرتان سیروان توسط یک تک تیراندازِ جهادی هدف قرار گرفت چه کسی تلفن زد خبر بدهد؟

مسلم: آقای آنهون. از طرف خودش و آقای شینیرلیوگلو. خبر دارید که پسرم تک تیراندازان ما را تعلیم می داد. با دوستانش که شاهد شهید شدنش بودند صحبت نمودم. نبردی بود بین تک تیراندازان در روستایی در شرق کوبانی.

ام:جنگ با چه کسانی؟

مسلم: آنموقع داعش وجود نداشت. جبهه النصره و متحدینش بودند. همهٔ آنها مشابهند. علیه نیروهای ما بودند. یکی از تک تیراندازان ما چند نفر از آنان را از پای در آورد. سپس آنان، پسرم - شهیدمان سیروان - را هدف گرفتند. منطقه ای بود بسیار نزدیک به مرز ترکیه. در روز ۹ اکتبر ۲۰۱۳ شهید شد.

ام: وقتی پسرت را از دست دادی ترکیه را سرزنش نمودی؟

مسلم: ابداً، هیچگاه این کار را نکردم و نخواستم چنین کنم. آنگاه چند نفر از من پرسیدند که قاتلش از ترکیه آمده بود؟ جواب من منفی بود. دیگرانی پرسیدند که ترکیه مسئول اینکار بود؟ من گفتم خیر، این فکر حتی یکبار هم به ذهنم خطور ننمود.

ام: روابط تان با ترکیه تغییر چشمگیری نموده است. ترکیه درخواست بازداشت شما را صادر نموده است. برایتان یک میلیون دلار جایزه تعیین نموده است. عملیات نظامی را علیه شما در عفرین آغاز نموده است. چرا و چگونه اوضاع بدین جا کشید؟

مسلم: حقیقتاً نمی دانم. مسئله کردها در سوریه و ترکیه دو موضوع متفاوت است و جداگانه حل خواهند شد. برای حل این مشکل در سوریه، ما باید با هموطنان سوریمان به گفتگو بنشینیم، با عربها - ترکمنها و دیگران، نه با ترکیه. ولی ارتباطمان را با ترکیه نمی توانیم قطع نماییم. مرزهای مشترکی داریم که خانوده هایی و قبایلی را از هم جدا می نمایند. ترکیه بر ما و ما بر آنان تأثیر می گذاریم. دلیل اصلی این امر کرد هراسی ترکیه است. آنها نمی خواهند کردها در هیچ کشوری به حقوقشان برسند، در ترکیه، سوریه یا عراق. به پشت سر که می نگرم قانع می شوم که ترکیه هرگز در پی صلح با کردها نبود. اگر ترکیه دستش را بسوی کردها دراز می نمود، با آنان همکاری می نمود، به قدرتمندترین کشور خاورمیانه تبدیل می گردید. ترکیه بطور روزمره به مردم ما حمله می نماید، در عفرین، در کوبانی. مردم بیگناه کشته می شوند.

ام:از دست آمریکا برای حل این مشکل کاری بر می آید؟

مسلم: آمریکاییها هرگز قولی به ما نداده اند. ما در کنار هم با داعش جنگیدیم. آنان سهم خود را ادا می نمایند و ما سهم خود را. آمریکا هرگز به ما نگفته است روابط خود با دمشق را چگونه مدیریت نماییم. ما در انتخاب راهمان آزادیم. همه باید اینرا بدانند. اگر ما علیه داعش با آنان همکاری نمودیم به نفع همه بود. جنگ با داعش هنوز به پایان نرسیده است.

ام: اما آمریکا اظهار می دارد که می خواهد در سوریه بماند تا در کنار دیگر امور از نفوذِ ایران ممانعت بعمل آورد.

مسلم: ایران نمی تواند نفوذش را در مناطق تحت کنترل ما یا متحدین عرب ما اعمال نماید. نه ایران و نه حزب الله لبنان.

ام: امکان دار بتوانید با رژیم سوریه به توافقی دست یابید؟

مسلم: خیر، مگر آنکه دیدگاهشان تغییر یابد. ولی هرگاه تصمیم بگیرند تغییرات دمکراتیکی را شروع نمایند، جواب مثبت است. پروژهٔ ما تنها طرحی است که می تواند سوریه را یکپارچه حفظ نماید. اگر رژیم بر روشِ دیکتاتور مأبانه اش اصرار ورزد، مورد قبول کسی قرار نخواهد گرفت. زمان این نوع کشورداری گذشته است.

ام: فکر می کنی رژیم این را درک نماید؟

مسلم: احتمال دارد. مشروط به آنکه ترکیه و ایران در امور داخلی ما مداخله ننمایند، بر این گمانم که توافقی بدست خواهد آمد. به مسئلهٔ آمریکا برگردیم. آنان می توانند به ترکیه بگویند که حمله به ما را متوقف نماید، و در چهارچوب مرزهای خودش بماند. گشایش مرزها و تجارت پیشکش آنان، که صد البته از آن استقبال می نماییم. در حالِ حاضر تمام آنچه ما می خواهیم این است که ترکیه ما را به حال خود بگذارد.

ا. مانا
۲۴ مارچ ۲۰۱۸