پنجاهمین سالگرد فیلم ۲۰۰۱: اودیسه‌ی فضایی
پرده‌ی سینما: صخره‌ی اسرار آمیز
نوشته: پیتر هوگِنسِن Peter Hogenson


لقمان تدین نژاد


• در پنجاهمین سالگرد نمایش «۲۰۰۱: اودیسه‌ی فضایی»، ساخته‌ی استانلی کوبریک، شایسته است نگاهی بیاندازیم به دو فیلم‌ کمتر شناخته شده‌ی پاوِل کلوشانتسِف Pavel Klushantsev فیلمساز برجسته‌ی روسیه شوروی. تاثیر غیرقابل انکار این فیلم‌ها بر «۲۰۰۱» و افکت‌های فیلمی که آزمون زمان را با موفقیت از سر گذرانده است قابل تأمل می‌نماید. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ فروردين ۱٣۹۷ -  ۶ آوريل ۲۰۱٨


 ترجمه: لقمان تدین نژاد

در پنجاهمین سالگرد نمایش «۲۰۰۱: اودیسه‌ی فضایی»، ساخته‌ی استانلی کوبریک، شایسته است نگاهی بیاندازیم به دو فیلم‌ کمتر شناخته شده‌ی پاوِل کلوشانتسِف Pavel Klushantsev فیلمساز برجسته‌ی روسیه شوروی. تاثیر غیرقابل انکار این فیلم‌ها بر «۲۰۰۱» و افکت‌های فیلمی که آزمون زمان را با موفقیت از سر گذرانده است قابل تأمل می‌نماید.
پرده اول: ظهور انسان/ مسابقه‌ی تسخیر فضا
سکانس ۱: صخره‌ی اسرار آمیز Monolith ظاهر می‌شود/اسپوتنیک Sputnik
امروزه برداشتِ عمومیِ ما از «فضا» مکانی است واقعی و ملموس، و به همین دلیل قابل اکتشاف، و زمینه‌های چنین برداشتی از ۶۰ سال پیش فراهم شده بود. همین ملموس و مادی بودن فضاست که علم فیزیک، ونیز مهندسی را، قانون حاکم بر آن می‌سازد و از سوی دیگر اینکه صدای فریادهای بشر در فضا بگوش کسی نمی‌رسد وجه احساسی عاطفی رابطه‌ی انسان و فضا را بارز می‌سازد.
دراوایلِ تاریخِ سینما فضا بیشتر از امروز اکسپرسیونیستی تصویر می‌شد.
در واقع مسابقه‌ی تسخیر فضا همین حس ملموس و مادی بودن «فضا» را هرچه بیشتر محتوا بخشید و دید انسان را از «نگریستن به بالاها» متحول ساخت به «نگریستن به آینده‌ها». در نتیجه‌ی گذار انسان از مشاهده‌ی خالیِ «ابهامات و معماها»ی آسمانها به «تصور امکاناتِ پیشِ رو» بود که زمینه‌ی تصویر سازی‌های علمی-زیباشناسانه‌ از فضا را فراهم ساخت. همین حرکت و تغییر، الهام و انگیزه‌‌یی را به نمایش می‌گذارد در لحظه‌ی خاصی که انتزاع به امکان مبدل می‌شود. حسی که تا خیره شدن به پرده ی سینما و تصاویر واقعگرایانه و یا تخیلی آن گسترش می‌یابد و تصاویر چنان الهام بخش می‌گردند که پرده‌ی سینما را به یک صخره‌ی اسرار‌آمیزِ Monolith دیگر تبدیل می‌کند.
سکانس ۲:‌ باله‌ی کیهانی/ مقایسه‌‌یی تصویری
هرچند پنجاه سال است که «۲۰۰۱» یک شاهکار مسلم سینمایی تلقی می‌شود اما بهیچوجه در ژانر خود اصیل و نخستین اثر محسوب نمی‌شود. سالها پیش از «۲۰۰۱» روسیه‌ی شوروی شاهد فیلمهایی بود مانند «بسوی ستارگان The Road to the Stars» در سال ۱۹۵۷، و «ماه The Moon » در سال ۱۹۶۵، که صحنه‌هایی مشابه را به دید تماشاچی می‌گذاشت. شباهت های این دوفیلم—هردو به کارگردانیِ پاول کلوشانتسِف-- با «۲۰۰۱» غیر قابل انکار است. فیلم های پاول کلوشانتسِف و استانلی کوبریک هرکدام در مقام خود جرقه‌های اولیه و قدم‌های نخستین فیلم‌های علمی-تخیلی‌ِ آینده نظیر «فضای کیهانی Interstellar» در سال ۲۰۱۴ و «ورودArrival » در سال ۲۰۱۶ محسوب می‌شوند.
پرده‌ی ۲:مأموریتِ مشتری، ۱۸ ماه بعد/سینمای شوروی
سکانس ۱: جشن تولد و ایوا EVA/ روایت‌های آمریکا و شوروی
تناقض در اینجاست که «۲۰۰۱» بخاطر تخیل و نگاه خود به آینده ستایش می شود اما از نظر تاریخی اولین اثر در نوع خود بشمار نمی آید. «۲۰۰۱» که تأملی بشمار می‌آید بر فرایند برخورد با ناشناخته ها و الهام گرفتن از آن، دقیقاً همان چیزیست که پیش تر در «بسوی ستارگان» به تصویر در آمده بود بدون اینکه بعدها از آن یادی رفته باشد.

بسیاری از صحنه های بیاد ماندنیِ «۲۰۰۱: اودیسه‌ی فضایی» (۱۹۶۸) قبلا در فیلم های تخیلیِ شوروی به نمایش در آمده بود.
کلوشانتسِف با کارهای خود واقع نماییِ مختص به شوروی و سبک خود را به فضاهای ماورای روزمرگی ها و به قلب کهکشانها انتقال می‌دهد. نگرش او در این فیلم ها به این صورت است که انقلاب کمونیستی تا اعماق آسمانها گسترش یافته و تماشاچی را به جامعه‌یی پرتاب می‌کند آنسوی مرزهای روسیه، به جهانی که خلاقیت نیروی محرکه‌ی زندگی محسوب می‌شود. در فیلم های کلوشانتسِف چگونگیِ شکل گرفتن کمونیسمِ ایده‌آل به نمایش می‌آید در جهانی که زیر تأثیرات محدود سازنده‌ی نیروی جاذبه نیست.
جهانِ «بسوی ستارگان» کلوشانتسِف یک آینده‌ی انگیزه بخش را به نمایش می‌‌گذارد. او در آنجا برای مراسم ترک کره‌ی زمین تعریف‌ها و روایت‌هایی می‌آفریند که همزمان هم تبلیغاتی و هم مخالف نظام تلقی می شوند و در عین جذابیت بی‌تکلف نیز می‌نمایند. همین تصویر سازی‌های کلوشانتسِف انقلابی در فیلمسازی به شمار می‌آیند: انقلاب و تصویر سازیِ خاصی از فضا که جایی بین کارهای کلوشانتسِف و کوبریک به پایانِ خود می‌رسد.
سکانس ۲: آنتراکت، دِی-زی Intermission, Daisy /نه تغییری اساسی نه مالکیتی همه‌جانبه
از «۲۰۰۱» به اینسو هنوز که هنوز است تغییر و پیشرفتی اساسی در تصویر سازی از فضا صورت نگرفته است و کوبریک در واقع نه توانست از اسلوب خود رها شود و نه در آن تحولی ایجاد کند و فقط در حد خدمات و شایستگی‌های خود صاحب این سبک باقی ماند. تصاویر و تخیل «۲۰۰۱» و لحظات بی نظیر آن تماماً به کوبریک تعلق دارند و همانها هستند که در شکل گرفتن تصور ما از فضا نقش کلیدی بازی کردند. برداشت های کوبریک با وجود تخیلی بودن خلاف واقع تلقی نمی‌شدند و «۲۰۰۱» در حقیقت جوانی و تازگیِ خود را مدیون همین خصیصه است.
پرده‌ی ۳: مشتری و ماورای بینهایت ها/بینش ها
سکانس ۱: دروازه‌ی آسمانها/طرح مسئله
شهامت کوبریک در فرارفتن از واقع‌نمایی‌هایی است که او را در طول ساختن «۲۰۰۱» آنچنان شیفته ساخته بود. در مقایسه‌ی کلوشانتسِف و کوبریک و دستمایه‌های تصویریِ آنها هرچه بیشتر روشن می‌شود که هرکدام پیچیدگی های خاص خود را به نمایش می‌گذارند. با اینهمه به رغم پیچیدگی موضوعات مطروحه می‌توان ادعا کرد که در نهایت الهام هسته‌ی اصلی «۲۰۰۱» بشمار می‌رود، و چنان جهش و آفرینشی که خواهان درک انتزاعات از مسیر تجربه‌های سینمایی است.


تاثیر پنهان فیلم «ماه» (۱۹۶۵) و فراوانی صفحه‌های تلویزیون را می‌توان در سراسر فیلم «۲۰۰۱» (۱۹۶۸) و در صحنه‌های مختلف آن براحتی حس کرد.
سکانس ۲: استعداد درخشان/پیام واقعیِ «۲۰۰۱»
«۲۰۰۱» بمانند فیلم های پیش از خود--«بسوی ستارگان» و «ماه»--از جهت فراوانیِ صفحه‌های تلویزیون و امثال آن و آدمهایی که به آنها خیره مانده‌اند، جلب توجه می‌کند. این صفحه ها به کرّات در تداخل و آمیختن هرچه بیشتر با یکدیگر افتاده و در یکدیگر بازتاب می‌یابند.

صحنه های شامل صفحه‌های تلویزیون در فیلم «۲۰۰۱» بیشمار است.
این صحنه‌ها یادآور سکانس‌هایی است که صخره‌ی اسرار آمیز و سیارات در یک راستا قرار می‌گیرند. در یکجا کره زمین دیده می شود، و در جای دیگر ماه و خورشید، و پیشِ رو مسیری که درنهایت به مشتری می‌انجامد. در جای دیگر سایه‌ی جمجمه‌ی انسان اولیه (Australopithecus) در مقابل صخره‌ی اسرارآمیز(monolith)، و سایه‌ی سر تماشاچیان در مقابل پرده‌ی سینما، (بمانند همان صخره‌ی اسرار آمیز) در یک راستا قرار میگیرند.
کوبریک پروسه‌ی تجربه و انتزاع و استقرا را اساسِ واقعیت می دانست و در واقع سئوال هم همینست که، ماهیت هستی چه چیزی می‌تواند باشد ورای تجربه‌ی بشر از واقعیات پیرامون؟ «۲۰۰۱» شاید یکی از عمیق ترین چالش های متافیزیکی باشد که به فیلم در آمده است. چالشی که مسأله‌ی شناخت را از زاویه‌ی دانش بررسی می‌کند و آنرا به فیلمی تبدیل می‌کند در برگیرنده‌ی هر آنچه که به احساس در می‌آید.
برگرفته از وبلاگ گروه سینماییِChicago, US Facets,