گزارشی در باره شورش شهرها در ایران
نگاهی از نزدیک به خیزش مردم
محمد تقی باغچه سرائی


• دولت، تحت عنوان واگذاری شرکتها و موسسات دولتی به بخش خصوصی، گاهی با ورشکستگی مصنوعی و عمدی کارخانه ها که مایملک زیادی و از جمله زمین های چندین هکتاری دارند، اقدام به فروش آنها به عناصر «خودی» می کند. صاحبان جدید نیز تعمدأ در تولید اخلال نموده و کارخانه ها را به تعطیلی کشانده و کارگران شاغل را اخراج می نمایند. بسیاری از اعتصابات کارگران به خاطر عدم دریافت حقوق شان، برخاسته از همین تبانی و توطئه های فروشندگان و خریداران اموال دولتی و ملی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۲۱ آوريل ۲۰۱٨




عوامل و انگیزه های گوناگونی زمینه ساز شورش در شهرهای ایران، در دی ماه گذشته بوده است. برخی از این عوامل عمومی و بلند مدت هستند، در حالی که بعضی از مسائل و انگیزه ها مقطعی نیز در بروز و گسترش اعتراضات مردم در شهرهای مختلف موثر بوده اند.
پیش از هر چیز، باید یادآور شد که مدیریت های نالایق چهل ساله و اعمال ارجحیت تعهد بر تخصص، ادعای رهبری جهان اسلام و خیال امپراتوری جدید ایران اسلامی و گسترش همزمان مداخلات نظامی در چند کشور با صرف هزینه های هنگفت، و به طور کلی سرکوب و اختناق، عدم توجه به نیازهای جامعه، همراه با دزدی های اعجاب انگیز چند هزار میلیارد تومانی مسئولان و مقامات کشور، از بیت رهبری گرفته تا ائمه جماعات، و از ریاست جمهوری تا کارگزاران جزء رژیم، چیزی جز فلاکت و بدبختی برای مردم ایران نیافرید. این وضعیت، هر چشم بینائی را به انتظار چنین شورشها و اعتراضاتی می نشاند.
معضل حاد بیکاری، عامل عمده دیگری محسوب میشود. خیل بیکاران عمدتأ تحصیلکرده، دارای لیسانس، فوق لیسانس یا دکترا، در شرایطی که سالانه حدود یک میلیون نفر در دانشگاه ها پذیرفته میشوند (و اکثر آنها هم دانشگاه های انتفاعی و با شهریه های بالا هستند) و از آن طرف، حداکثر فقط ده درصد از فارغ التحصیلان آنها جذب بازار کار می شوند (و آن هم از «خودی» ها) و بسیاری از آنها حتی آرزوی اشتغال در مشاغل ساده از کارگری ساختمانی تا انجام خدمات در شهرداری ها و بنگاه های خصوصی یا دولتی دارند، از سوی دیگر، بر اثر تداوم و تشدید بحران اقتصادی حاکم، انبوه کارگران بیکار شده ای که حاصل ورشکستگی بخش بزرگی از کارخانجات کشورند، به جمع فوق اضافه میشوند. هرچند که برخی از این صاحبان کارخانه ها، با اعمال نفوذ و دریافت وامهای چندین برابر وثیقه های سپرده شده از بانکها، از ابتدا هدف ورشکستگی را دنبال می کنند. بسیاری از عوامل حکومتی نیز با چنین روشهائی اقدام به کلاهبرداری می کنند که این مسئله خود از بزرگترین عوامل ورشکستگی کنونی بانکهاست. اخبار روزانه حاکی از کلاهبرداری ها، اختلاس های میلیاردی، به همین روش یا روشهای دیگرست که در نهایت، همواره با بی اعتنائی قوه قضائیه، دستگاه اجرائی و مجلس رژیم مواجه می گردد.
کارگران کارخانه ها که سالهاست با خلف وعده و تعلل مسئولان و مدیران واحدها در پرداخت حقوق و مطالبات معوقه شان روبرو هستند. این امر، علاوه بر سطح نازل دستمزد و حقوق دریافتی که هزینه های زندگی روزمره را هم تأمین نمیکند، بزرگترین عامل اعتراضات و اعتصابات کارگری است.
دولت، تحت عنوان واگذاری شرکتها و موسسات دولتی به بخش خصوصی، گاهی با ورشکستگی مصنوعی و عمدی کارخانه ها که مایملک زیادی و از جمله زمین های چندین هکتاری دارند، اقدام به فروش آنها به عناصر «خودی» می کند. صاحبان جدید نیز تعمدأ در تولید اخلال نموده و کارخانه ها را به تعطیلی کشانده و کارگران شاغل را اخراج می نمایند. بسیاری از اعتصابات کارگران به خاطر عدم دریافت حقوق شان، برخاسته از همین تبانی و توطئه های فروشندگان و خریداران اموال دولتی و ملی است.
حرکتهای اعتراضی کارگران در شهرهای مختلف، غالبأ زمانی رسانه ای شده و به اطلاع مردم میرسد که کارگران با تجمع در خیابانها و یا جاده های ارتباطی بین شهری، آنها را مسدود کرده و مانع از رفت و آمد اتوموبیل ها می شوند و یا اعتراضات شان در کارخانجات دور افتاده را به شهرها و روستاهای اطراف می کشانند.
اعتراضات معلمان شاغل یا بازنشسته و یا دیگر قشرهای بازنشسته در جهت درخواست ترمیم حقوق و مستمری شان، چند سال است که به شکل متناوب جریان داشته و جامعه را با تلاطم مواجه ساخته است.
از طرف دیگر نیز، انحصارطلبی حاکم در بین همه جریانات حکومتی و دعواهای مستمر میان آنها که طرفداران خود جمهوری اسلامی را نیز چند شقه کرده، جامعه را به ستوه آورده است. قابل توجه است که بر سر میزان چپاول اموال و دارائی های عمومی نیز رقابت سنگینی بین جناحهای حکومتی برقرار است. گروه هائی از مردم نیز که با تصور انتخاب بین بد و بدتر در انتخاباتهای حکومتی شرکت میکردهاند، در واقع انتخاب دیگری جز انتخاب میان دزدیهای این طرف یا دزدی های آن طرف، نداشته اند.
علاوه بر اینها، دخالتهای روزافزون ارگانها و ایادی حکومتی در شیوه زندگی مردم، از جمله نوع پوشش و آرایش و یا حتی درمراسم مذهبی و جشنهای عروسی و مهمانی های خانوادگی، و سلب سادهترین آزادی های مدنی و شخصی، همه قشرهای جامعه و بخصوص جوانان را خسته و عصبی کرده است. آنها از یک سو با بیکاری و بلاتکلیفی و آینده ای نا مشخص روبرو هستند و از سوی دیگر، از این همه محدودیت ها، آزار و اذیت مأموران و عوامل بسیجی رژیم به ستوه آمده اند. این جوانان هسته اصلی طغیان های دی ماه را تشکیل می دادند. قشرهای متوسط جامعه نیز، با توجه به آگاهی نسبی ای که دارند، بر اثر همین محدودیتها، مسائل و فشارهای گوناگون، به سیل معترضان بیکار و جوانان پیوستند. جوانان و بیکاران، کارگران و زحمتکشان و قشرهای دیگر مردم که یا خود بیکارند و یا با معضل بیکاری فرزندان تحصیلکرده شان مواجهند، نیروی عمده شورش های اخیر بوده اند.

عوامل مقطعی

گذشته از زمینه های عمومی، فشارها، محرومیت ها و مسائل انباشته شده طی سالیان که کاسه صبر مردمان را لبریز کرده، برخی انگیزه ها و عوامل مقطعی نیز در شعله ورشده آتش خشم و شورش توده ها تأثیر گذار بوده است.
از چند ماه پیش، علاوه بر اعتراضات و اعتصابات کارگری در واحدهای تولیدی و خدماتی کوچک و بزرگ و جدا از حرکتهای اعتراضی متناوب فرهنگیان و بازنشستگان، تجمعات پی در پی «مالباختگان» آغاز شد. اینها غالبأ افراد و خانواده هائی از قشرهای کم درآمد و متوسط جامعه بوده اند که در تلاش در جهت تأمین زندگی و کسری حقوق یا مستمری خود، با فروش خانه و یا آنچه داشته اند، پولی تهیه کرده و به بانکها و موسسات اعتباری سپرده بودند تا با دریافت بهره ماهانه آن معیشت خانوارشان را به نحوی فراهم آورند، ولی با کلاهبرداری و دزدی و یا اعلام ورشکستگی آن بانکها و موسسات روبرو گشته، تمامی پساندازشان را از دست داده و به خاک سیاه نشانده شدهاند، این مالباختگان همه روزه در مقابل شعب بانکها و موسسات کلاهبردار، در شهرهای مختلف، جمع شده و دست به اعتراض می زدند. مسئولان دولتی و بانکی نیز نه تنها هیچ پاسخ قانع کننده ای در برابر این چپاولگری آشکار از سپرده گذاران نداشتند، بلکه پلیس و گارد انتظامی را برای ارعاب و سرکوب معترضان روانه می کردند. اما تهدیدات و دخالتهای سرکوبگرانه ارگانهای رژیم نیز نتوانست این بخش از مردم مالباخته را به عقب براند و آنها به تجمعات خود ادامه دارند. این حرکتهای اعتراضی، در گروه های 50 تا 200 نفری در مقابل موسسات اعتباری و بانکها، در بسیاری از شهرها، هر رهگذر و بیننده ای را متوجه این کلاهبرداریهای عیان و همچنین شهامت و پیگیری معترضان میکرد. این حرکتها، به نوبه خود، به جرأت بقیه مردم در شورشهای اخیر نیز دامن زد.
دخالتگریهای نظامی و سیاسی رژیم در کشورهای منطقه، موضوع تازه ای نیست، اما جدا از تلفات انسانی، هزینه های بسیار گزاف این مداخله ها و ماجراجوئی های جمهوری اسلامی و از جمله منابع هنگفتی که صرف جریانهایی مثل «حزب الله» لبنان میشود و متقابلأ زیانها و تهدیدات بالفعل یا بالقوه ای که بواسطه این سیاستهای رژیم متوجه جامعه ما شده و می شود، طی ماه های گذشته، موضوع افشاگری های گسترده قرار گرفته و بازتاب وسیعی در بین مردم داشت. با رسانه ای شدن اقلام عمده بودجه پیشنهادی دولت برای سال 1397 و سهم کلانی که در آن برای مخارج نظامی و تسلیحاتی و امنیتی رژیم در داخل و خارج کشور، در نظر گرفته شده، افکار عمومی را بیش از پیش متوجه حیف و میل و تاراج و هدر دادن منابع و درآمدهای عمومی کرد.
با انتشار برخی ارقام بودجه دولت، قشرهای افزونتری از توده های مردم، و از جمله از میان جوانان، بیکاران، کارگران، معلمان، بازنشستگان، مالباختگان و ...، و آگاه شدند که رژیم که این همه از درآمدهای کشور را صرف دخالتگریهای نظامی و سیاسیاش در خارج میکند و حکومتی که این همه بودجه اختصاصی در اختیار انواع و اقسام نهادها و بنیادهای مذهبی، سیاسی، تبلیغاتی و تشریفاتی وابسته به خود قرار می دهد، در واقع در آستانه ورشکستگی است به طوری که حتی بودجه کافی برای پرداخت حقوق و مستمری ماهانه کارکنان دولتی هم به سختی تأمین می شود. مردم در مراجعات و تجربیات روزمره شان بروشنی دریافت می کردند که اغلب وزارتخانه با بدهی های سنگین و تأخیرهای طولانی در پرداختها روبرو هستند. سازمان تأمین اجتماعی عملأ ورشکسته شده است. پرداخت مطالبات عقب افتاده و یا اضافه کاری های بخشهای وسیعی از کارکنان دولتی، همچنان به تعویق افتاده و جزو «دیون» محسوب می گردد، چنانکه در نامه نگاریهای رسمی و اداری نیز به عدم توانائی دولت در پرداخت دیون خود اعتراف می شود، بلاتکلیفی غالب ادارات را هم در برگرفته است.
مجموعه این عوامل و انگیزه ها، تراکم و تشدید روزافزون فشارها و محرومیت ها و تبعیضات تحمیل شده بر طبقات و قشرهای پائین و متوسط جامعه و همه نارضایتی های انباشته شده که حتی بخشهائی از سرمایه داران متوسط کشور را نیز به خیل ناراضیان کشانده است، همگی جرقه ای به انبار کاه خشکیده جمهوری اسلامی شد و چنان آتشی گرفت که در 80-70 شهر در اقصا نقاص ایران شعله ور شد.

نگاهی از نزدیک

حرکتهای اعتراضی نیمه اول دی ماه، در شهرهای مختلف، با شعارهای گوناگون و در ابعاد متفاوت به وقوع پیوست که هر کدام از آنها به صورت موردی و یا با در نظر گرفتن عوامل و ملاحظات محلی، در خور بررسی و مطالعه دقیق است. در اینجا، تنها بیان برخی ویژگی های مشترک اغلب این حرکتها، به شکل اجمالی، مد نظر است.
طغیان شهرها، در ابتدا با تجمع جوانان و نوجوانان و حتی برخی اشخاص میانسال با تشکیل گروه های 50-40 یا 100 نفری شکل می گرفت. گارد انتظامی به سرعت آنان را در محاصره در می آورد، اما تعداد بیشتری از جوانان به آنها می پیوستند و مردم به جان آمده به صورت پراکنده، با جمعیتی یک تا دو هزار نفره، در حاشیه همان خیابان اصلی تظاهرات، تظاهرکنندگان را مشایعت می کردند. آنها آمده بودند تا شاید با انبوه شدن صف تظاهرات و یا کاهش درگیری ها، به جمع تظاهرکنندگان بپیوندند، شعارهای مختلفی از سوی معترضان فریاد می شد.
بخشی از نیروهای بسیجی رژیم، داخل صف تظاهرکنندگان می لولیدند تا آنها را شناسائی کنند و در نهایت در دستگیری معترضان دخالت نمایند. برخی از همین بسیجی ها، به گرفتن فیلم با تلفن موبایل میپرداختند تا دردستگیری های بعدی مورد استفاده قرار دهند. گروه دیگری از بسیجیها به کمک گارد رفته و در دستگیری تظاهرکنندگان شرکت میکردند. کتک کاری توسط اینان، کمتر از نیروهای انتظامی نبود.
خیابانهای اطراف محل اصلی تظاهرات، توسط پلیس و گاردها تحت کنترل قرار می گرفتند و حتی بسیاری از آنها مسدود می شدند تا تردد صورت نگیرد. اما مردم به سرعت و با پای پیاده در حال رفتن به محل تظاهرات بودند که این امر به وحشت نیروهای انتظامی و امنیتی دامن میزد.
گاردهای نیروی انتظامی، در چهارراه ها و فلکه ها، به صورت تجمع 20-10 نفره، و در کوچه های منشعب از این خیابانها به شکل گروهای 2 یا 3 نفره، محل ها را در کنترل می گرفتند. و به این ترتیب، بخش بزرگی از شهر در حالت حکومت نظامی قرار می گرفت. خودروهای گشت گارد و نیروی انتظامی، در حالی که افراد خود را با کلاه و ماسک و باتوم و سلاح مجهز کرده بودند، در خیابانها رفت و آمد می کردند تا آمادگی خود را به رخ مردم بکشانند.
حمله به تظاهرکنندگان ابتدا با گاز اشک آور و سپس باتوم و «شوکر» انجام می شد و در برخی جاها به درگیری منجر می گشت. معترضان که با دست خالی و صرفأ برای ابراز مخالفت به طریق صلح آمیز و بدور از خشونت، به خیابان ها آمده بودند تا در برابر جور و اختناق، فقر و گرسنگی و بیکاری خود را فریاد کنند، بعضأ دست به مقاومت میزدند. این بار، بیشتر جمعیت معترض را جوانان جان به لب آمده و گرسنگان و بیکاران تشکیل می دادند، و برخلاف برخی حرکتهای گذشته که گروه هایی از مردم با اتکا به یک جناح حکومتی به تظاهرات میپرداختند، معترضان در مقابله با سرکوب بیرحمانه گاردها بی تفاوت نمی ماندند و به نحوی مقاومت می کردند، گوئی که این تظاهرات را آخرین امید خود میدانستند.
در برخی از شهرها، پلاکاردها، تابلوهای تبلیغاتی و یا بنرهای حکومتی در خیابانها آتش زده می شد. همچنین به منظور خنثی کردن اثرات گاز اشک آور، تظاهرکنندگان اقدام به آتش زدن صندوق های زباله در وسط و کناره خیابان ها می کردند. اکثر رسانه های اینترنتی هم در واقع صحنه هائی از این زد و خوردها را نشان می دادند. در بسیاری از شهرها، مردم گاردها را از موتورسیکلت هایشان پایین کشیده و آنها را عقب می راندند. در شهرهائی چون ایذه و نجف آباد، مقاومت مردم به تهاجم آنها به گارد میانجامید.
رسانه ها و شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، سهم بزرگی در انتشار اخبار و پیام رسانی در حرکتهای اخیر داشتند. درهمین حال، مسئله صحت و دقت خبرها و پیام ها، و یا تحریف اطلاعات و اخبار و پخش پیامها با جهت گیری خاص سیاسی نیز مطرح میشود که در این میان نقش سایت اینترنتی «آمد نیوز» هم قابل تأمل است. هر چند فقدان تشکیلات و سازماندهی میدانی و عملی باعث شد که این اعتراضات در پی تهاجم نیروهای امنیتی رژیم و دستگیری های گسترده، تداوم نیابد، اما غفلت از چنین سایت ها و رسانه هائی که با اشاره و حمایت قدرتهای امپریالیستی اداره میشوند و آشکارا اقدامی در جهت آلترناتیوسازی است، می تواند در آینده جنبش را به شکست بکشاند.
وقوع همزمان شورش در بسیاری از شهرها، مشکل رژیم در مقابله و سرکوب مردم معترض را افزونتر کرد. زیرا که رژیم قادر به تجمع و تمرکز نیروهای سرکوبگر خود در چند شهر معین نبود و بلکه ناچار بود که در همه شهرها، حالت آماده باش به خود بگیرد.
تظاهرات اعتراضی در بسیاری از شهرها 3 تا 4 روز و در برخی از آنها یک تا دو هفته طول کشید، اما سرانجام در برابر سرکوبگری های شدید رژیم، متوقف گردید. هر شهر حداقل 50 تا 300 نفر دستگیری داشت، در تهران نزدیک به 500 نفر و در برخی جاها حتی بیشتر از این تعداد دستگیر شدند. آمار کشته شدگان را خود رژیم 25 نفر اعلام کرد ولی مسلمأ تعداد دستگیرشدگان بیش از ارقام رسمی اعلام شده بود. اما از یک سو، چون حکومت امکان نگهداری طولانی مدت اینهمه دستگیرشده سیاسی را نداشت و از سوی دیگر، مردم و خانواده های بازداشت شدگان، نگران از عواقب دستگیری های قبلی و واقعه دردناک «کهریزک»، در مقابل زندانها و مراکز بازداشت، تجمع و تحصن کردند. از این رو، رژیم اکثر دستگیرشدگان را در همان چند روزه اول آزاد کرد، اما دیدیم که تعدادی را هم در زندانها «خودکشی» کرد که اگر انتشار سریع خبرها و اعتراضات افکار عمومی و مجامع بین المللی نبود، مسلمأ بر آمار «خودکشی» ها افزوده میشد.
حرکت اعتراضی گسترده مردم در شهرها، موقتأ فروکش کرد، اما این حرکت باز هم سر برخواهد آورد، چون که همه زمینه ها، عوامل و انگیزه هائی که موجد آن بودند، به جای خود باقی هستند. بدون تردید، با توجه به عدم امکان رژیم در پاسخگویی به نیازهای مردم، بار دیگر توده های تحت ستم با تدارک بیشتر و شدت افزونتری به اعتراضات حق طلبانه شان ادامه خواهند داد. در شورشهای اخیر، کارگران رشته ها و کارخانجات کلیدی و بزرگ کشور، و از جمله نفت، پتروشیمی، راه آهن، ذوب آهن، به صورت جمعی به حرکت درنیامدند، هر چند که اخیرأ حرکاتی را در راه آهن به شکل محدود، یا در پتروشیمی و یا نیشکر هفت تپه، به شکل گسترده و همچنین همبستگی هائی را در تجمع کارگران کارخانجات متعدد، شاهد بودهایم. ولی با شرایط طاقت فرسائی که به کارگران و زحمتکشان تحمیل شده و روزبروز آنها را هر چه بیشتر به فقر و فلاکت محکوم می نماید، آنها را هم در آینده به میدان خواهد آورد.
جمهوری اسلامی با استمرار سیاستهای تا کنونی اش بیشتر در منجلاب بی تدبیری و درماندگی فرو خواهد رفت. ورشکستگی بسیاری از ارگانها، ادارات و بانکها و در عین حال صرف هزینه های هنگفت برای قدرت نمائی، ماجراجوئی ها و تداوم غارتگری ها، بی اعتمادی مردم را نسبت به آینده جامعه دو چندان کرده است. در همه دستگاه ها و دوایر، گماردگان حکومت با سرعت در حال چپاول مردم هستند زیرا می دانند که این آخرین فرصت های آنان در مال اندوزی خواهد بود. بلاتکلیفی گسترده مردم را به جان آورده است. مسلمأ در خیزش های بعدی شاهد تحولات بیشتری خواهیم بود که می تواند کشور را به سمت حکومت دوگانه سوق دهد.
به نظر می رسد که طغیان اخیر مردم، تأثیر بسیار مثبتی هم بر اپوزیسیون خارج از کشوری گذاشته است، به طوری که همگرائی عملی در بین بسیاری از گروه ها و سازمان هائی که تا دیروز حاضر نبودند در کنار هم قرار بگیرند، صورت گرفته است. برگزاری تظاهرات حمایتی در شهرهای مختلف و از جمله لندن، پاریس، فرانکفورت، هانوفر و ... اثر بسیار مثبتی بر روحیه مردم در داخل کشور داشت. خصوصأ تظاهرات در شهر هانوفر، که با پیگیری ایرانیان خارج از کشور، باعث فرار رئیس «مجمع تشخیص مصلحت نظام» یعنی شاهرودی، با آن وضعیت مفتضحانه شد.
مجموعه حرکتهای اخیر مردم باعث شد تا افراد و گروه هائی که تا دیروز همچنان بر اصلاحات درون حکومت پا فشاری می کردند، در منگنه تفکر فرو بروند. شکاف در میان اصلاح طلبان حکومتی بیشتر و عیان تر گشته و قطعأ با پیشرفت جنبش حق طلبانه و آزادیخواهانه مردم، شاهد شکاف های بیشتری در بین آنها خواهیم بود.
نکته مهم دیگر در فروپاشی پایگاه رژیم، خیمه شب بازی 22 بهمن امسال بود. رژیم که همیشه سعی داشته این راه پیمائی ها، را به ضرب پول، ساندویج و ساندیس و قرعه کشی های متعدد، پر زرق و برق کرده و آنها را به عنوان رفراندوم خود به رخ مردم در داخل و بخصوص جهانیان بکشد، امسال با عدم استقبال خارج از تصور همگان روبرو گردید. خیابان ها و میدان های خالی، حتی برخی از ائمه جمعه را علنأ به فحاشی به مردم وا داشت. نارضایتی و نفرت مردم نسبت به تمامیت رژیم روزبروز افزونتر می شود