راهِ خانه


لقمان تدین نژاد


• روزی بود و روزگاری
که راهِ خانه را
هرچه بود
می‌یافتیم در درّه‌های تنگ،
زلال ترین آبها
خروشان می‌شتافتند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۲۲ آوريل ۲۰۱٨


 روزی بود و روزگاری
که راهِ خانه را
هرچه بود
می‌یافتیم در درّه‌های تنگ،
زلال ترین آبها
خروشان می‌شتافتند
در بسترهای سنگی،
در کوچه باغ‌ها
پای دیوارهای کاهگِلی
که ساختمان‌های پوسیده
با هیبت‌های ترسناک را
پنهان می‌ساختند،
از کنار پَرچین‌های پُر گل
و خانه‌ّهای روستایی
درختان جنگلی سر تکان می‌دادند
همراه با آواز دور پرنده‌یی در اعماق،
در میان‌بُرهای نفس‌گیر
که از سینه‌کش کوه
و میان گل بوته‌ها و ریواس‌ها
بالا می‌کشید
تا یالهای برفی
و گردنه‌های بادگیر
و از آن‌سو سرازیر می‌شد،

دیواره‌یی است مشئوم
با صخره‌های سیاه
شکسته،
ریزشی،
راه خانه‌ام را سد کرده است
دور زدنِ آن
مرا به کوره راه‌ها می‌اندازد
روستاهای ناآشنا
و مردمانی که با زبان‌های نامأنوس
می‌گویند و می‌خندند
در میدانچه‌ی قدیمی
دور میزهای بی‌خیالی
راه خانه را نمی‌یابم
و دریغ از یک مسافرخانه‌ی چند اتاقه
یک شبِ سرد دیگر
بر پلکان کلیسای در بسته
کز کرده در پالتوی یادگاری،
نخ نما،
از مد افتاده،
آغشته به بویِ نا
تا که فردا دوباره به راه بیافتم
در کوره راه‌های ناشناخته
رو به کوه‌های دورِ برفی
و درّه‌های مه‌ گرفته
بی آنکه دانسته باشم
اگر به خانه می‌رسم
یا نمی‌رسم

لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۱۵ آوریل ۲۰۱۸