آیا واکنش منفی چپ رادیکال به تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق) موجه است؟


اسماعیل سپهر


• چپ رادیکال نوین می تواند و باید تشکیل "حزب چپ ایران" را در مجموع تحولی مثبت در مسیر ساماندهی نیروهای کارگری ارزیابی کرده و از آن بعنوان گامی در راستای اتحاد سازمانی بخشی از نیروهای سوسیال دمکرات ایران استقبال نماید. طبیعتاً این ارزیابی به هیچ وجه به نزدیکی مبانی برنامه ای و منشور "حزب چپ ایران" با مولفه ها اساسی و هویتی چپ رادیکال نوین متکی نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۲۶ آوريل ۲۰۱٨


تشکیل "حزب چپ ایران (فدائیان خلق) بعنوان گامی در راستای اتحاد سازمانی بخشی از نیروهای سوسیال دمکرات ایران با واکنش متفاوت سایر نیروهای چپ همراه بوده است. در حالیکه ایجاد این تشکل نوین و نفس نزدیکی و اتحاد سازمانی بخشی از نیروهای چپ مورد استقبال بخشی های دیگری از نیروهای سوسیال دمکرات ایران قرار گرفته است، واکنش بخشهای مختلف چپ رادیکال به این رخداد، اما نشانی از خشنودی و استقبال بدست نمی دهد.

من در اینجا قصد نقد موشکافانه واکنش های منفی به ایجاد این تشکل نوین و بررسی نکات طرح شده در این واکنش ها را ندارم. قصد من در این نوشته کوتاه همانا وا کاوی چگونگی مواجه اصولی چپ رادیکال نوین به ایجاد چنین تشکل حزبی در بین بخشی از نیروهای سوسیال دمکرات ایرانی است. منظور من از چپ رادیکال نوین نیز اشاره به بخشی از چپ رادیکال است که ضمن پافشاری بر براندازی نظام سرمایه داری و دولت بورژوایی، هدف خود را ایجاد دمکراسی مشارکتی، استقرار نظام دولتی نوع شورایی و ایجاد سوسیالیسم مشارکتی، یعنی سوسیالیسم مبتنی بر مشارکت وسیع و موثر مردمان و بویژه آحاد نیروی کار و شاغلین در مدیریت و اداره اقتصاد خرد و کلان اعلام می دارد. یعنی بخشی از چپ رادیکال که تحقق امر خود رهانی کارگران را از طریق ایجاد نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای و از طریق سرنگونی دولت بورژوایی بدست این نهادها میسر می داند و دولت کارگری و نظام شورایی را نه با تسخیر قدرت دولتی بدست حزب کارگری، که با سیادت و اقتدار نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای در ساختار دولت نوین (و به این معنا نقش غیر مستقیم حزب کارگری در ساختار چنین قدرت دولتی) تعریف می کند. یعنی بخشی از چپ رادیکال که به الزامات ایجاد دمکراسی مشارکتی بمثابه دمکراسی فربه در برابر دمکراسی لاغر لیبرال دمکراسی تعهد تام و تمام دارد و در برابر طبقه کارگر برای حزب خود منافع قدرتی ویژه ای تعریف نمی کند.
از نظر من این بخش از چپ رادیکال (یعنی چپ رادیکال نوین) می تواند و باید تشکیل "حزب چپ ایران" را در مجموع تحولی مثبت در مسیر ساماندهی نیروهای کارگری ارزیابی کرده و از آن بعنوان گامی در راستای اتحاد سازمانی بخشی از نیروهای سوسیال دمکرات ایران استقبال نماید. طبیعتاً این ارزیابی به هیچ وجه به نزدیکی مبانی برنامه ای و منشور "حزب چپ ایران" با مولفه ها اساسی و هویتی چپ رادیکال نوین متکی نیست. چه اینکه یک نگاه اجمالی به منشور این حزب نه تنها از تعهد آن به افق سیاسی سوسیال دمکراسی و تعلق خاطر آشکار آن به خط و مشی رفرمیستی خبر می دهد، بلکه همانطور که در نقد برخی از فعالین چپ رادیکال به مفاد منشور این حزب (از جمله در نقد آقای فرج سرکوهی تحت عنوان " راهی به دهی یا شنیدن آوازِ آفتاب در نیم پرده شب؟") نیز بدرستی عنوان شده است، منشور کلن "نمونه ای است از ذهنیت و زبان چند گانه ی تکه دوزی شده" که در وجوه معینی حتا از بازتاب دادن حداقل خواست های کارگری نیز بازمانده است.۱
با اینهمه و برغم هر نقد و ارزیابی که ممکن است از این حزب و از منشور آن ارائه گردد (البته، مادامی که این ارزیابی ها به طبقه بندی این حزب در چهارچوب طیفی از جریان سوسیال دمکراسی - حتی طیف راست آن - نظر دارد) اما با حرکت از منافع عمومی کارگران و زحمتکشان برخورد یکسر دشمنانه و تخطئه آمیز با تشکیل این حزب مجاز و منطقی بنظر نمی رسد. در این راستا در اینجا من با عطف توجه به منطق تحلیلی ویژه چپ رادیکال نوین، تلاش خواهم کرد دلایل مهم و اصلی در استقبال از تشکیل چنین حزبی را مورد واکاوی قرار دهم:

- چپ رادیکال نوین به تلاش برای برپایی و استحکام هر چه بیشتر دمکراسی و پاسخگویی به الزامات ایجاد مولفه های پایه ای و اساسی آن تعهدی تام و تمام دارد. ظهور احزاب سیاسی بزرگ و ریشه دار، بی تردید یکی از نشانه های مهم شکل گیری مولفه های اساسی دمکراسی در شرایط سیاسی امروز ایران است. با حرکت از الزامات ایجاد مولفه های اساسی دمکراسی، نه تنها باید از اتحاد سازمانی بخشی از نیروهای سوسیال دمکرات استقبال کرد، که باید از هر حرکتی در راستای شکل گیری احزاب سیاسی جدی و ریشه دار در محیط سیاسی ایران امروز خرسند بود.

- چپ رادیکال نوین در مواجه با هر رویداد و رخداد معین، نه تنها منافع عمومی و درازمدت کارگران و زحمتکشان را راهنمای عمل خود قرار می دهد، که در عین حال هیچگاه منافع عمومی و درازمدت کارگران و زحمتکشان را در غفلت و مقابله با منافع عمومی جامعه تشخیص نمی دهد. یعنی در جایی که دیگران در راستای تامین منافع طبقات استثمارگر و یا منافع قدرتی ویژه خود، از ایجاد مخاطرات سیاسی جدی که منافع کلیت جامعه و گاه بود و نبود آن را مورد تهدید قرار می دهد، دریغ نمی ورزند، چپ رادیکال نوین در برابر احتمال بروز چنین مخاطراتی، از هیچ تلاشی برای رفع تهدید از جامعه و ایجاد سنگرهای محکم در برابر آن، استنکاف نمی ورزد. با حرکت از چنین منطق تحلیلی، در ایران امروز با وجود همه مخاطراتی که ما را به احتمال فروپاشی اجتماعی و تحقق فاجعه بار ترین سناریوهای سیاسی هشدار می دهد، بی تردید شکل گیری احزاب سیاسی بزرگ و سراسری، نه تنها از حیث شکل گیری مولفه های اساسی دمکراسی، که از حیث مقابله با مخاطرات متناظر با فروپاشی اجتماعی و سقوط به ورطه هولناک هرج و مرج و جنگ داخلی نیز، از اهمیت بسزایی برخوردار است.

- تشکیل "حزب چپ ایران " را می توان گامی در جهت سازمانیابی بخشی از نیروهای سوسیال دمکرات ایران محسوب داشت. سوسیال دمکراسی بیش از هر چیز با ایجاد رفرم و اصلاح در چهارچوب سرمایه داری و تحمل پذیر کردن سرمایه داری برای کارگران و زحمتکشان به تصویر کشیده می شود. از این موضع، رفرمیسم، مماشات طلبی با جریانات بورژوایی و حتی دشمنی ورزی با تغییرات انقلابی، تعین بخش برخی از مشخصه های ذاتی سوسیال دمکراسی است. بدیهی است که اینهمه آشکارا در تعارض با خط و مشی چپ رادیکال نوین و در تقابل با اهداف و آماج های انقلابی آن قرار دارد. چنین تعارض و تقابلی اما ضرورتاً دشمنی کور و دائمی چپ رادیکال نوین علیه نیروهای متعلق به سوسیال دمکراسی را اجتناب ناپذیر نمی سازد.
سوسیال دمکراسی برغم همه محدودیت ها و جنبه های منفی خود و برغم بی اعتنایی و پشت کردن به منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان، بازتاب دهنده و پیگیر بخش مهمی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان است و از جهاتی، حتا در مقابسه با چپ رادیکال، از شرایط و ظرفیت های بیشتری برای تحقق برخی از منافع کوتاه مدت و میان مدت آنها برخوردار است. بنابراین، با وجود ماندگاری سرمایه داری، سوسیال دمکراسی از بخت بلندی برای جلب پشتیبانی بخش مهمی از کارگران و زحمتکشان و کمک به بهبود شرایط کار و زندگی آنها در چهارچوب سرمایه داری برخوردار است. به این اعتبار، سوسیال دمکراسی بخشی از جنبش کارگری و در حدود معین، یاور کارگران و زحمتکشان است. امری که از موضع منافع کارگران و زحمتکشان، دشمنی ایدئولوژیک کور و دائمی چپ رادیکال با سوسیال دمکراسی را، غیر موجه و زیانبار می سازد.

- چپ رادیکال نوین برای اثبات حقانیت خط و مشی انقلابی خود علیه سرمایه داری، برای دفاع از برپایی سوسیالیسم و دمکراسی مشارکتی و برای گسترش دایره جنبش مبارزاتی کارگران و زحمتکشان در مسیر سرنگونی نظام سرمایه داری و دولت بورژوایی، به هیچ وجه به دشمنی ایدئولوژیک کور و دائمی علیه نحله های مختلف سوسیال دمکراسی و به تخطئه تام و تمام آنها ناچار نیست.
چپ رادیکال نوین برای موفقیت در عمومی کردن گفتمان خویش و برای دست یابی به اهداف و آماج های انقلابی کارگران و زحمتکشان، می تواند و باید اساسا به طرح ها و پروژه های اثباتی خویش متکی باشد. خصم و دشمنی کور و همیشگی چپ رادیکال علیه نحله های مختلف سوسیال دمکراسی، شاید به تضعیف و شکست سیاسی آنها راه برد. تضعیف و شکست جریانات سوسیال دمکرات، اما ضرورتاً راهی به تقویت گفتمان و موقعیت سیاسی چپ رادیکال نمی گشاید. در فقدان احزاب سوسیال دمکرات (و اساسا در فقدان احزاب نام و نشان دار) چه بسا شرایط برای ظهور و جولان سیاسی پوپولیست ها و شارلاتان های سیاسی فراخ و منافع جامعه در معرض مخاطرات جدی قرار گیرد. بعلاوه، تا آنجا که به جریانات و نحله های مختلف متعلق به سوسیال دمکراسی مربوط است، تضعیف و شکست آنها نه تنها ضرورتاً موقعیت سیاسی چپ رادیکال را تحکیم نمی بخشد، که چه بسا جنبش مبارزاتی کارگران و زحمتکشان علیه سرمایه داری و برای تحقق خواست های کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان را ضعیف تر و ناتوان تر سازد.

- اعتراف به نقش تاثیرگذار سوسیال دمکراسی در مبارزه برای تامین منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان و پرهیز چپ رادیکال نوین از دشمنی ایدئولوژیک کور با نیروهای مختلف متعلق به کمپ سوسیال دمکراسی، اما به هیچ وجه رفرمیسم و محدود سازی مبارزات کارگران به چهار چوبه های سرمایه داری را مشروعیت نمی بخشد و ضرورت استواری بر خط و مشی انقلابی را در ابهام قرار نمی دهد. دست شستن از دشمنی دائمی و تخطئه آمیز سوسیال دمکراسی، در عین حال ضرورت مبارزه و رقابت سیاسی – ایدئولوژیک جدی چپ رادیکال نوین با همه نحله های مختلف سوسیال دمکراسی را منتفی نمی سازد. چپ رادیکال نوین به اعتبار مولفه های هویتی خود از مرزبندی سیاسی – ایدئولوژیک روشنی با سوسیال دمکراسی برخوردار است و در دستگاه فکری – تحلیلی آن فاصله گیری از دشمنی ایدئولوژیک کور و دائمی علیه سوسیال دمکراسی، به هیچ وجه به گرایش آن به ایجاد اتحاد و ائتلاف سیاسی مثبت با جریانات متعلق به سوسیال دمکراسی و به تمایل آن به در پیش گرفتن سیاست "اتحاد و انتقاد" در تنظیم رابطه با نیروهای کمپ سوسیال دمکراسی ترجمه نمی شود.
تا آنجا که به شاکله هویتی چپ رادیکال نوین مربوط است، وظیفه سیاسی آن بیش از هر چیز با مبارزه بی امان برای فراتر رفتن از چهارچوبه های سرمایه داری، با مبارزه برای ایجاد و بسط نهادها خود مدیریتی و خود حکومتی، با پافشاری بر خط و مشی انقلابی و در حقیقت با مرزبندی آشکار با هر شکلی از رفرمیسم به تصویر کشیده می شود. در این راستا و در چهارچوب نگاهی نوین به خط و مشی انقلابی، چپ رادیکال نوین میدان مبارزه و قدرت ورزی سیاسی اصلی خود را، اساسا متفاوت از میدان رقابت و هماوردی قدرتی احزاب و گروه های سیاسی مدعی تسخیر قدرت دولتی تعریف می کند. در چهارچوب چنین درک نوینی از استراتژی و خط و مشی انقلابی، چپ رادیکال نوین تحقق اهداف سیاسی خود را از طریق تمرکز مبارزه سیاسی در میدان ایجاد و بسط نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای سراغ می گیرد و هدف سیاسی مقدم خود را مبارزه برای سرنگونی دولت بورژوایی توسط نهادهای خودمدیریتی و خودحکومتی توده ای و تبدیل این نهادهای توده ای به نطفه اولیه یک دولت نوین تعریف می کند. از این نگاه، چپ رادیکال نوین تحقق اهداف و آماج های انقلابی خود را نه در چهارچوب رقابت و هماوردی با احزاب و گروه های سیاسی برای صعود از پلکان قدرت دولتی، که اساسا در چهارچوب تلاش و مبارزه برای تبدیل عرصه قدرت ورزی نهادهای خودمدیریتی و خودحکومتی به میدان اصلی تجربه قدرت ورزی سیاسی و مبارزه برای به حاشیه بردن کل میدان رقابت و هماوردی سیاسی نخبگان و احزاب و گروه های سیاسی نخبه محور، به تصویر می کشد.

- با حرکت از نیازها و الزامات ایجاد و بسط میدان قدرت ورزی نهادهای خودمدیریتی و خودحکومتی توده ای و با التزام به نیازهای ایجاد دمکراسی مشارکتی و نظام دولتی نوع شورایی، چپ رادیکال نوین هیچگاه مشروعیت میدان رقابت و هماوردی نخبگان و احزاب و گروه های نخبه محور برای تسخیر و حفظ قدرت دولتی را برسمیت نخواهد شناخت و در این میدان در هیئت یک مدعی و یک بازیگر اصلی ظاهر نخواهد شد. هم از اینرو دست شستن از مواجه سراسر ایدئولوژیک، تخطئه آمیز و دشمنانه با سوسیال دمکراسی و اعتراف به نقش تاثیر گذار سوسیال دمکراسی در تامین بخش هایی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران، تمکین به قواعد بازی در میدان رقابت و هماوردی احزاب و گروهای سیاسی، درغلطیدن به رفرمیسم و ابراز تمایل برای ورود به ائتلاف مثبت با سوسیال دمکرات ها و ورود به ساخت و پاخت های سیاسی با بورژوازی را به چپ رادیکال نوین تحمیل نخواهد کرد. در پاسخ به نیازها و الزامات ایجاد و بسط میدان قدرت ورزی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای، چپ رادیکال نوین در میدان رقابت و هماوردی احزاب و گروه های سیاسی اساسا در نقش یک نیروی اعتراضی، چالش گر و سرنگون طلب (سرنگونی هر شکل از حکومت نخبگان و سرنگونی هر شکل از سرمایه داری) ظاهر خواهد شد و کم و بیش از هر گونه ائتلاف مثبت با هر نیروی سیاسی که ایده آل حکومتی آن با شکلی از حکومت نخبگان تداعی شود و هدف مقدم آن با تسخیر و حفظ قدرت سیاسی برای خود به ترسیم درآید (جز در موارد بسیار استثنایی که نشانه های آشکار قدرت گیری نیروهای فاشیستی و شبه فاشیستی در هوا موج می زند) استنکاف خواهد ورزید. بنابراین، دست شستن چپ رادیکال نوین از دشمنی ایدئولوژیک کور و دائم علیه جریانات متعلق به سوسیال دمکراسی به هیچ وجه با مخدوش شدن مرزهای سیاسی – ایدئولوژیک چپ رادیکال نوین با آن و با ظهور شکلی از تمایل سیاسی به رفرمیسم در نیروهای متعلق به چپ رادیکال نوین معنا نخواهد یافت.

کاملا برعکس، چپ رادیکال نوین نه تنها به نحو موثر و دائمی محدودیت ها و ناتوانیهای سوسیال دمکراسی در مبارزه برای تحقق منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان و نتایج زیانبار سیاست های آن برای دست یابی به آماج های انقلابی آنرا به تیغ انتقاد خواهد گرفت که با تلاش برای ایجاد و بسط میدان قدرتی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای و با مبارزه برای به حاشیه بردن میدان قدرت ورزی سیاسی نخبگان و احزاب و گروه های نخبه محور، به شکل ایجابی (و نه صرفا در شکل سلبی و از طریق بکارگیری زبان تند و تیز دشمنانه و تخطئه آمیز، آنگونه که متاسفانه به رسم رایج چپ رادیکال تبدیل شده است) و بسی جدی تر و موثرتر سوسیال دمکراسی را به چالش خواهد گرفت.

- در یک صد سال گذشته برغم توسل چپ رادیکال به زبان و سیاست تند دشمنانه و تخطئه آمیز علیه نیروهای متعلق به سوسیال دمکراسی، نتیجه رقابت و هماوردی سیاسی – ایدئولوژیک این دو نیروی سیاسی، متاسفانه جز تصویر جاده یکطرفه ای را به ذهن متبادر نمی کند؛ جاده یکطرفه ای که با جریان دائمی حرکت بخشی از نیروهای چپ رادیکال بسوی کمپ سوسیال دمکراسی به ترسیم در می آید. در این مسیر حرکتی بسیاری از جوانانی که در مکتب چپ رادیکال با سوسیالیسم آشنا شده و پا به میدان مبارزه می گذارند، در مقطعی، چه فردی و چه در قالب یک تشکل سیاسی، صف خود را از چپ رادیکال جدا کرده و رو بسوی کمپ سوسیال دمکراسی می نهند. این جریان دائمی کم و بیش یکطرفه مهاجرت، بی تردید دلایل مختلفی دارد. در این میان، اما شکست فاجعه بار الگوهای سوسیالیستی متعلق به طیف های مختلف چپ رادیکال و بویژه ناتوانی چپ رادیکال در ارائه یک الگوی آلترناتیو کارآمد و موفق و ناتوانی آن در پیش نهادن یک نقشه راه نوین برای مبارزه علیه سرمایه داری و پیشروی بسوی سوسیالیسم، ( الگو و نقشه راهی که حداقل گرایش توده وسیع کارگران و زحمتکشان بسوی جریانات شبه فاشیستی و پوپولیست – ناسیونالسیت را متوقف و نشانه های بارزی از اقبال آنها به چپ و سوسیالیسم را به نمایش بگذارد) بی تردید در شمار مهمترین این دلایل قرار دارد. به سخن دیگر، یکی از علل اصلی جریان دائمی چنین مهاجرتی، همانا ناتوانی در ارائه یک الگو و نقشه راه نوین برای چالش ایجابی سوسیال دمکراسی و توسل تام و تمام چپ رادیکال به زبان و سیاست تند و تیز دشمنانه و تخطئه آمیز بوده است. تراژیک تر، اما اینکه برغم خشم عمیق چپ رادیکال از گرایش تشدید یابنده سوسیال دمکراسی به سمت گیری راست روانه و دوری از آرمانهای سوسیالیستی، یکی از علل عمده در بروز چنین گرایشی (البته در کنار موفقیت سرمایه داری در سازماندهی دوره طولانی از تعرض به دستاوردهای کارگران و زحمتکشان) همانا شکست فاجعه بار الگوهای سوسیالیستی مورد دفاع چپ رادیکال و ضعف و ناتوانی چپ رادیکال در ارائه الگو و نقشه راه کارآمد نوینی برای عروج دوباره به یک قدرت سیاسی قابل اعتنا در معادلات سیاسی در سطوح ملی و جهانی بوده است. به سخن دیگر، تعهد سوسیال دمکراسی به برخی از عناصر و ایده های سوسیالیستی بویژه آنگاه رنگ باخت که ناکارآمدی های الگوهای سوسیالیستی چپ رادیکال، ملموس خود را بنمایش گذارد و نقشه راه آن نشانه های بارزی از نازایی و سترونی ظاهر ساخت.

هم از اینرو، چپ رادیکال هم برای بسط و تقویت گفتمان خود در برابر سوسیال دمکراسی و هم برای سوق دادن سوسیال دمکراسی به سمت دفاع قاطعانه تر از منافع کارگران و زحمتکشان، باید به عوض انکار هر خیر و خوبی در نزد سوسیال دمکراسی و به عوض تند و تیز کردن زبان و سیاست دشمنانه و تخطئه آمیز خود علیه آن، بیش از هر چیز به تجدید سازمان خود، به در انداختن نقشه و طرحی جدید برای به میدان در آوردن نیروی کار و زحمت، به راه گشایی های جدی در مسیر عمومی کردن گفتمان سوسیالیستی و در یک کلام به طراحی الگو و نقشه راه نوینی برای سازماندهی راهپیمایی بزرگ نیروی کار و زحمت بسوی ایجاد و بسط تکاملی سوسیالیسم دست یازد. در این مسیر بی تردید با ظهور نشانه های موفقیت و پیروزی، بخش بزرگی از نیروهای سوسیال دمکراسی جای خود را در این راهپیمایی بزرگ خواهند یافت و سویه مهاجرتی نوینی را در درون جنبش چپ و کارگر به ثبت خواهند رساند. چپ رادیکال نوین بی تردید راه پیشروی به جلو را در مسیر این راهپیمایی بزرگ می جوید.

ismailsepehr@yahoo.com

۱- "راهی به دهی یا شنیدن آوازِ آفتاب در نیم پرده شب؟ پاسخ به غیبتِ چپ یا تکه دوزی سنتی؟" فرج سرکوهی، اخبار روز