ترانه ی فرزانه
با آه و افسوسِ رفتن او ...


خسرو باقرپور


• به بی ریایی ی آب و به جان فرزانه
به شعرِ آینه ها از دهانِ فرزانه

به آن دمی که بنوشد غزال؛ جرعه ی نوش
از آن زلالی ی رودِ روانِ فرزانه ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹۷ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱٨


 
 به بی ریایی ی آب و به جان فرزانه
به شعرِ آینه ها از دهانِ فرزانه

به آن دمی که بنوشد غزال؛ جرعه ی نوش
از آن زلالی ی رودِ روانِ فرزانه

به آن سپیده دمِ گل فشانی ی سوسن
به مهر مشرقی ی آسمانِ فرزانه

به داغی ی تبِ تاک از رسیدن انگور
برای خنده شدن بر لبانِ فرزانه

به مهر روشنِ انسان، به آسمان سوگند:
که جز ترانه ندارد جهانِ فرزانه

بگو به لشگر غم تا که گُم کند گورش؛
ز باغِ پر گُلِ سروِ چمان فرزانه.

دوشنبه ٣ اردیبهشت ۱٣۹۷


* افسوس که امید برآمده از ژرفای جانم در این غزل، دود شد و فرزانه ی دردانه مان رفت. برای عزیزانم تهماسب وزیری، نگار و علی وزیری، بانو صابری و همه ی بستگان و دوستانِ فرزانه شکیبایی آرزو می کنم.
خسرو باقرپور